عبدالرحمان ابن خلدون  ادامه مطالب وبلاگ در ارشیو یا نوشته های پیشین دی- اذر- ابان-مهر-شهریور۱۳۸۸-دی۸۶-فروردین۸۷در زمینه تاریخ نویسی قرن چهارم ابن خلدون شخصیتی برجسته است. وی حتی در نظر غربی­ها مردی مهم و پرمایه بود که در عین اشتغال به جهان گردی و خدمت دیوانی و کسب تجربیات زندگی، با هنر و ادبیات و علم و فلسفه زمان خود نیز آشنایی کامل داشت. مقدمه ابن خلدون یکی از آثار برجسته ادبیات اسلامی به شمار می­آید و مطالب آن در زمینه فلسفه تاریخ، با آنکه تراوش یک مغز قرون وسطایی است. به طرز شگفت انگیزی امروزی است. ابن خلدون تاریخ را یک رشته مهم فلسفه می­داند. ابن خلدون می گفت: هدف واقعی تاریخ باید آن باشد که موقعیت اجتماعی انسان، یعنی تمدنش، را به ما بنمایاند. تاریخ باید پدیده­های طبیعی هر جامعه بدوی، و سپس پرورش افراد و تهذیب یافتن آداب و رفتار آن جامعه ... و برتری­های گوناگونی که اقوام به دست می­آورند و سبب روی کار آمدن امپراتوریها و سلسله پادشاهان می­شوند را بررسی کند. ابن خلدون امیدوار بود در روزگار تیره و تار آینده سودمند واقع شود و می­گفت: امروزه به تاریخ نویسی نیازمندیم که بتواند وضع دنیا و کلیه کشورها و اقوام آن را وصف کند و دگرگونی­های آداب و عقاید هر جامعه را تعیین سازد. ابن خلدون عقیده داشت: موضوع واقعی تاریخ عبارت است از شرح تمدن جامعه­های بشری ـ چگونگی پیدایش و بقای آنها. به وجود آمدن و تحول یافتن خط و علوم و هنرها در هر یک از جوامع و بالاخره انحطاط و انهدام آنها. امپراتوریها نیز مانند افراد آدمی زندگی و مسیری مخصوص به خود دارند. آنها نیز رشد می­کنند، بالغ می شوند و بعد زوال می­یابند. باید دانست علل این توالی مراحل چیست؟ اساسی­ترین شرایط این توالی اوضاع جغرافیایی هر مرز و بوم است. نوع آب و هوا اثری کلی و اساسی دارد. سرمای شمال، پوست سفید، موی روشن، چشمان آبی و اخلاقی جدی به وجود می­آورد و گرمای نواحی استوایی در طی زمان، پوست را تیره و مو را سیاه می­کند، موجب بروز خصلتهای حیوانی، تاریک اندیشی، سبک سری و موسیقی جاز می­گردد. پیشرفت یا عقب ماندگی هر قوم بستگی به شرایط جغرافیایی محیطشان دارد. قبایل خانه به دوش دیر یا زود جامعه­های خانه نشین را مغلوب می سازند زیرا ایشان به طبع به سبب شرایط سخت و متغیر زندگیشان دارای خویهای جنگی، یعنی دلاوری و همکاری و شکیبایی هستند. خانه به دوشان ممکن است تمدن­ها را نابود سازند. از آنجا که هیچ قومی در طول زمان از منابع غذایی خود راضی نیست، جنگ امری طبیعی می­شود. طبق نظریه ابن خلدون هر امپراتوری مراحلی متوالی را می­گذراند:

1- ابتدا یک قبیله خانه به دوش که به پیروزی­هایی رسیده است در سرزمین یا کشوری که به تصرف درآورده است مستقر می شود تا از مزایای آن بهره­مند شود. « کم تمدن­ترین اقوام پر وسعت­ترین نواحی را تسخیر می­کنند.»

2- پیچیده­­ شدن روابط و مقررات اجتماعی ایجاب می­کند که قدرتی متمرکزتر به وجود آید تا بتواند نظم اجتماعی را برقرار دارد، در نتیجه سرکرده قبیله به صورت پادشاه درمی­آید.

3- در این نظم پابرجا ثروت افزایش می­یابد، تعداد شهرها زیاد می­شود. فرهنگ و ادب ترقی می­کند، هنرها مشوقانی به دست می آورند و علم و فلسفه سرهای خود را بلند می­کنند. پیشرفت زندگی شهرنشینی و آسایش حاصل از توانگری خود مقدمه فساد است.

4- جامعه توانگر و مرفه به مرحله­ای می­رسد که خوشی و تجمل پرستی و تن آسانی را به تهور در کار و مخاطره جویی و جنگ ترجیح می­دهد؛ نفوذ دین بر ایمان و تخیل افراد سست می­شود و اصول اخلاقی رو به زوال می­نهند، لواط و زنا رواج می­یابد و خصایل و آمال جنگاوری از میان می­روند، پس برای دفاع از چنین جامعه­ای سربازان مزدور اجیر می­شوند، اما این افراد فاقد غیرت میهن پرستی و ایمانند. گنج بی دفاع گرسنگان مرزنشین را به حمله و چپاول دعوت می­کند.

5- هجوم از خارج، یا توطئه داخلی و یا هر دو با هم کشور را واژگون می­سازند. چنین بود دوران تحولات امپراتوری روم یا حکومتهای موحدون در اسپانیا، زوال سلسله ساسانیان و حمله اعراب، زوال حکومت خوارزمشاهیان و حمله مغولان و ... همیشه نیز چنین خواهد بود. ابن خلدون به مردم توصیه می کند فلسفه متافیزیک و ماورالطبیعه خیالی و پوچ را رها کنند که خطرناک هستند و باعث نابودی امپراتوری­ها شده­اند و به جای آن فلسفه واقعی را که کوشش به ادراک امور بشری در دورنمایی وسیع باشد مطالعه کنند. ابن خلدون خود را آفریننده علم جامعه شناسی می­دانست و از جهاتی هم حق داشت. پیشوای فلاسفه تاریخ ما درعصر حاضر درباره مقدمه ابن خلدون چنین داوری می­کند: بی شک در نوع خود بزرگترین اثری است که تاکنون از هر مغزی، در هر زمان و مکانی به وجود آمده است.

منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت ـ عصر اصلاح دینی     -1517 میلادی): اراسموس فیلسوف

بزرگترین اومانیست قرن پانزدهم در روتردام به دنیا آمد که در اینجا اندیشه­های او را ذکر می­کنیم. اراسموس در کتاب در مدح دیوانگی ذکر می­کند که نژادبشر هستی خود را مدیون دیوانگی است. زیرا مگر از رغبت مرد به زن که به هزار شکل جلوه می­کند و ستایش پرشور مرد از جسم زن و شهوت سیرایی ناپذیرش به هم خوابگی چیزی عبث تر وجود دارد؟ آیا مرد اگر به هوش باشد برای تسکین شهوت هرگز قلاده ازدواج با یک زن را به گردن خواهد افکند؟ آیا زن اگر به هوش باشد به خاطر لذتی آنی، رنج و محنت زاییدن و مادر شدن را تحمل خواهد کرد؟ آیا خنده آور نیست که بشریت حاصل فرعی این فرسایش و استهلاک دو جانبه باشد؟ اگر زن و مرد از روی تعقل از این کار باز ایستند بشریت نابود خواهد شد. در کثرت حکمت کثرت غم است و هر که علم را بیفزاید حزن و اندوه را می­افزاید. اراسموس از مردم ترس داشت و مردم را هیولای متلون المزاج چند سر یاد می­کرد. بحث و مذاکره مردم را درباره قوانین و سیاست نمی­پسندید و هرج و مرج ناشی از انقلاب را بدتر از ستمگری­های شاهان می­شمرد. اراسموس می­گفت از جنگ جز جنگ پدید نمی­آید در حالی که از ادب، ادب و از عدالت، عدالت، برمی­خیزد. او در کتاب ناله صلح (1517) نوشت: کجاست سرزمین یا دریایی که مردم به ظالمانه ترین وجهی در آن نجنگیده باشند؟ و می­گفت ای اسقفان آنچه را که بوی جنگ و خون ریزی از آن به مشام می­رسد به مردم تعلیم ننمایید.

اراسموس عذاب دوزخ را به عذاب و ناراحتی دایمی وجدان، که ناشی از ارتکاب گناه است تحلیل می­کرد. اراسموس ذوق و سلیقه ای مشکل پسند داشت. احساسات و اعصابش تا بدان حد نازنین و تربیت یافته و مهذب بود که به طور دایم از جنبه­های مبتذل و عوامانه زندگی رنج می­برد.

منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت

نکاتی از تاریخ تمدن ویل دورانت از کتاب آغاز عصر خرد

1- جنگ مسیر الاهیات و فلسفه را تعیین می­کند و توانایی در قتل و تخریب لازمه کسب مجوز برای زیستن و ساختن است.

2- رابرت دورر: شخص اصیل باید بر طبق موازین نجابت زندگی کند.

3- فرانسیس بیکن: طلا و نقره را نمی­شود خورد اما با آنها می توان اتحاد دشمنان را هم خرید.

4- طبیعت بشر، علی­رغم مذهب و دولت درطی قرنها، هنوز از تمدن نفرت داشت و اعتراض خود را با انجام دادن گناه و جنایت به گوش می­رسانید. قوانین، اساتیر و مجازاتها به ندرت جلوی آن را می­گرفت.

5- لذت فهمیدن، لذت غم انگیزی است. در علم زیاد اندوه زیاد وجود دارد6-7- عشق و دیپلوماسی به  مثابه همخوابه­های خائنند.

8- جیمز: هر کس در نوشتن تاریخ زیاد دنبال حقیقت برود، ممکن است ناگهان دندان او را با لگد خرد کنند.

9- آیا مردم به سبب جهل فقیرند یا بر اثر فقر جاهلند؟ 10- در جوامع به نسبت افزایش ثروت، علم ترقی می­کند و خرافات رو به تنزل می­نهد. در جوامع فقیر جهل ریشه­های علم را مسموم و گلهای آن را پژمرده می­کند. در نظر افراد کوته فکر خرافات رنج فقر و فاقه آنها را با اعتماد به قدرت جادو تخفیف می­دهد.

11- فرانسیس بیکن: اگر زندگی بشر را با کمک تفکرات درست و واقعی سر و صورت دهم مقصود من حاصل شده است. 12- پروتستانهای هلندی احساس می­کردند معماری و تزئینات قرون وسطایی کلیسا وسایل تلقین هستند و به منظور جاودان ساختن افسانه و جلوگیری از کفر به وجود آمده­اند.

13- رابرت دورر: شخص اصیل باید بر طبق موازین نجابت زندگی کند. 14- خصوصیت ملی زاییده مکان ـ زمان و تغییر است.

15- در نتیجه تربیت ـ تجربه ـ مسافرت و نصیحت عاقلانه، فکر و منش به خوبی پرورش می­یابد. 16- یکی از وظایف دیپلماسی پوشاندن واقعیت با اصول اخلاقی است.

17- جان  وبستر: عوام را خرمای احمق می­داند که نفسی که از عوام نالایق بیرون می­آید می­تواند عمیق­ترین تراژدی را مسموم کند.

18- برتن احساس می­کند اگر اخبار یک روز را بشنود تا آخر کافی است زیرا فقط اسم­ها و تاریخ­ها تغییر می­کنند.19- عشق و دیپلماسی به مثابه همخوابه­های خائنند.

20- هاروی بشر را میمون موذی بزرگی می­دانست. 21- در قرنهای متمادی افکار بزرگ به زور از مسیر خویش رانده شده­اند.

22- باید بتها یعنی توهمات و سفسطه­های معمول را که مولود عقاید و اصول باستانی هستند را از ذهن خود بیرون بریزیم.

23- اگر قرار باشد خود را طوری ببینیم که در نظر دیگران جلوه می­کنیم، فلج خواهیم شد. 24- قدرت واقعی خرد در دیرباوری است.

25- در اواسط قرن 16، ویولن که از تکامل چنگ به وجود آمده بود جانشین ویول شد.

26- مانند عده کمی از مردم فکر کن. حقیقت برای عده معدودی است. رشد یا عدم رشد افراد را با درجه دیر باوری یا زود باوری آنها می­توان تشخیص داد.

27- تقوا و پرهیزکاری انسان را شریف می­کند. هر کسی فرزند خصال خویش است.

28- دون کیشوت: اگر چه کارهای بزرگی انجام ندادم، ولی در تعقیب آنها جان سپردم. شخص واقع گرا تا دم مرگ زنده می­ماند.

29- بشر تا زمانی که از ناامنی می­ترسد یا آن را به خاطر دارد، حیوان رقابت کننده­ای بیش نیست و ملتها هم اگر احساس خطر کنند حریصانه به رقابت می­پردازند30- کپلر: عیوب افراد همانا عیوب زمان است حال آنکه محسناتشان متعلق به خود آنان است.

31- مردم ان هیولای عجیبی است که دارای سرهای بی­شمار است. درست نیست هر فردی تابع ضمیر خود باشد، زیرا امیال خود را به عنوان ضمیر می­شناسد.

32- نام کشیش مترادف با جهل و فسق شده است. 33- هیچ چیز به اندازه تنبیه کسانی که جنایت آنها به بزرگی مقام آنهاست، قانون را حفظ نمی­کند.

34- اصول اخلاقی در برابر سیاست دولت ارزشی ندارد.

35- مردان زیبایی­های ادب را از زنان آموختند. 36- شهادت انسان  در راه عقیده موجب می­شود مردم بیشتری به عقیده او رو آورند.

37- ژان کالون، شک و تردید را نخستین گام در راه کشف حقیقت شمرد.

38- به گواهی تاریخ مردانی که به فرمانروایی می­رسند بیش از دیگران دروغ می­گویند. 39- زندگی زندانی است که مقصد غایی دین و فلسفه آماده ساختن انسان برای مرگ بود.

40- در جایی که هر کس به حد مقدور برای خویشتن مال و منال می­اندوزد ثروت در انحصار معدودی از مردم است ... و دیگران با فقر و محرومیت دست به گریبانند.

41- تا روزی که همه مردم دنیا اصلاح نشوند، به اصلاح امور جهان امیدی نمی­توان داشت. 42- تمدن از سرزمین­های گرم جنوبی برمی­خیزد. ساکنان سرسخت مناطق سرد شمالی پی در پی بر مردم سهل انگار جنوب چیره می­شوند و تمدن آنان را جذب و دگرگون می­کنند.

43- پیروی از طبیعت و عقل انسان را از خدا دور می­کند.

45- در روسیه خانواده­های فرمانروا همه مغول و بقیه مردم بیشتر ترک بودند. نام تاتار از قبایل تاتا، ساکن فلات گویی گرفته شده است. 46- در روم به قیصرها آوگوستوس (محترم) می گفتند.

47- چون ارطغرل سقط شد (687 ه.ق) پسرش عثمان به جای او نشست و نام عثمانی از او گرفته شده است. 48- ابن خلدون: هدف واقعی تاریخ باید آن باشد که موقعیت اجتماعی انسان یعنی تمدنش را به ما بنمایاند..

49- پیشرفت یا عقب ماندگی هر قوم بستگی به شرایط جغرافیایی محیطشان دارد. 50-قبایل خانه به دوش دیر یا زود بر جامعه­های متمدن چیره می­شوند و ممکن است تمدنها را نابود کنند.

51- از آنجا که هیچ قومی در طول زمان از منابع غذایی خود راضی نیست جنگ امری طبیعی است.

52- امپراتوریها بر پایه همکاری و همفکری مردمانش استوار می مانند.

54- فلسفه: کوشش به ادراک امور بشری در دورنمایی وسیع. 55- شاه اسماعیل خود را با حس فداکاری دینی بر ضد سنیها که ایران را در محاصره داشتند برانگیخت برای این کار شیعه را مذهب رسمی کشور قرار داد.

56- واژه وزیر عربی است و به معنای کسی است که بار رنج و سختی را به دوش می­کشد57- در سال 1930 قسطنطنیه نام پیشین خود را بازیافت و استانبول خوانده شد.

58- لوتر در رساله راجع به یهودیان در  1542: نفرت از یهودیها را به وجود اورد. اینان بودند که نفرت نسبت به قوم یهود را در آلمان ریختند و مردم را برای آدم سوزی­های جمعی آماده کردند. 59- قابلیت یهودیان به توان گرفتن پس از هر تیره روزی یکی از شگفتی­های بزرگ تاریخ است.

60- نفوذ و استیلای فلسفه ارسطو بر الاهیات قرون وسطی موجب فرو ریختن عقاید دینی شد و عصر ایمان تبدیل به عصر خرد شد.

61- اثر جنبش اصلاح دینی بر اقتصاد: 1- تعطیلات مذهبی کم شدند در نتیجه کار و سرمایه افزایش یافتند. 2- بهره وام قانونی محسوب شد. 3- ثروت، کار و مال اندوزی کاری پسندیده شد.

62- پاکیزگی بدن همراه با فساد اخلاق افزایش یافت. 63- ویول کوچک تنور روی بازو گرفته می­شد و در قرن 16 به صورت ویولن امروزی درآمد.

64- آمیو تاریخ را به موزه­ای حاوی هزاران نمونه فضیلت و رذیلت، و ترقی و انحطاط سیاسی برای عبرت نوع بشر تشبیه کرد. 65- غریزه­ای که انسان را از گرویدن به پستی­ها باز می­دارد شرف نام دارد.

66- از راه تجزیه و تشریح مکرر، درباره جهان کوچک یا مظهر کائنات، یعنی وجود آدمی معرفت کامل به دست آور.

67- خرد به درون مغز بداندیش راه نمی­یابد و علم بدون وجدان روح را به تباهی می­کشاند.

68- در نظر میکلانژ هنر عبارت بود از انتخاب عناصر مهم و معنی دار برای نشان دادن عظمت. 69- در علم بزرگترین همه انقلابها آن بود که زمین را از جایگاه خداوندیش به زیر کشیدند و آن را در خلاء نامتناهی، چون کره­ای ناچیز، آواره ساختند.

70- قرن 16 برای پرورندان فلسفه دوره مساعدی نبود، الاهیات مغزهای متفکر را به خود مشغول کرده بود. لوتر عقل را مطرود می­شمرد و آن را متمایل به الحاد می­دانست. 71- راموس: اگر عقل از نبردهایش رها شود و آزاد بماند، می­تواند همه علوم را به مرحله کمال رساند.

72- بیداری فکری را مدیون رنسانس و بیداری اخلاقی را مدیون جنبش اصلاح دینی هستیم. 73- اصلاح دینی لوتر عقل را باطل می­شمرد و رو به ایمان قرون وسطی می­آورد.

74- اصلاح دینی اقتدار اصول جزمی را درهم شکست و مباحثه مردانه­ای به وجود آورد که در آن عقل پیروز شد.

75- آن کس به راستی بزرگ است که عشقی بزرگ در سینه دارد و در چشم خود خوار می­نماید و مراتب و مقامات رفیع را به چیزی نمی­شمارد.

76- یک شخص ترکیب شگفت انگیزی است از اضداد و جز در مواردی که جزء یک جمع می­باشد منحصر به فرد است و هنری بزرگ است که بتواند جمع را در فردی تجسم بخشد. 77- آرا و عقاید آدمی تا چه حد تحت تأثیر گذشته او قرار دارد و در دنیا چیزی دردناکتر و خشم انگیزتر از بی­طرفی نیست.

78- حال گذشته در هم نوشته­ای است برای آنکه به ما امکان عمل دهد و گذشته حال باز شده­ای است برای آنکه فهم و دانایی ما را بیفزاید.

79- تنها اقلیت بسیار ناچیزی از افراد می­توانند مشکوک و مردد بمانند و به هیچ عقیده­ای رو نکنند. بیشتر مردم زودتر از زندگی به ستوه می­آیند و چون نیروهای طبیعی را مددکار و چاره ساز خویش نمی­بینند از قوای فوق طبیعی استعانت می­جویند.

80- غرایز ما در طی هزاران سال که زندگی را در ناامنی و شکار گذرانده­ایم شکل گرفته­اند. این غرایز ما را مناسب آن می­سازند که شکارگری چابک و شهوت پرست باشیم نه انسانی متمدن.

81- حتی اگر دین نبود قانون گذاران بزرگی چون حمورابی آن را اختراع می­کردند.

82- دین در جامعه کشاورزی و علم در جامعه­ای که دارای اقتصاد صنعتی است رشد می­کند. دهقان فروتن که بازیچه هواست و فرسوده رنج در همه جا قوای فوق طبیعی می­بیند.

83- کارگر و بازرگان و ... در دنیایی زندگی می­کنند که همه چیزش مطابق حساب است. ماشین آلات و فرمولها کاری می­کنند که در همه جا سلطه قوانین طبیعی را می­بیند.

84- چون همه گنجینه­های جهان را بیازمایی راستی را از همه بهتر می­یابی.

آن کس که زبان راستگویی دارد و جز راست نگوید، و به راستی کار گذارد و بد هیچ کس را نخواهد.

85- یک فیلسوف دوراندیش عقاید نهانی خود را در باب مسایل مافوق الطبیعه بر همه کس آشکار نمی­کند.

86- در عرصه تاریخ، زنان برجسته­تر از پادشاهان جلوه می­کنند و برای متمدن کردن مردان شجاعانه به جنگ برمی­خیزند.

87- دشان زندگی را سراسر به ناسزا می­گیرد به نظر او دنیا پیری فرسوده، مضطرب، آزمند بزدل و فرومایه است و همه چیز بر مدار زشتی می­گردد.

88- موفقیت پس از سالها رنج و سختی به دست می­آید اما دیری نمی­گذرد که مرگ فرا می­رسد.

89- به علت طبیعت، و ذات بد بشر- نه دانش خود ما، نه عشق و محبت همسایه­ها و ... هیچ یک نمی­تواند ما را از تجاوز به دیگران باز دارد یا از غصب دارایی دیگران مانع شود.

90- فرانسوا ویون: یکی از بزرگترین اسباب خردمندی انسان مطالعه در تاریخ است و اینکه فرا گیرد اقدامات و تدابیر خود را از روی نمونه و سرمشق­های گذشتگان طرح افکند زیرا زندگی آدمی سخت کوتاه و برای اندوختن تجارب لازم نابسنده است.

91 چِنگال نخستین بار در 1463 به کار رفت.

92- ورق بازی در اواخر قرن 15 به انگلستان راه یافت.

93- کار بزرگ و اصلی بشر در اسکاندیناوی غلبه بر سرما، درهلند چیرگی بر دریا، در آلمان تسخیر جنگل­ها و در اتریش تسلط بر کوه­ها بود.

94- نظم ما در تمدن و ازادی است و اغتشاش قابله استبداد و دیکتاتوری است. 95- آیین کاتولیک یک نوع فراملی گرایی بود و آیین پروتستان اینکه نخست میهن پرست باشید سپس مسیحی.

96- نطفه عقاید عصر اصلاح دینی در آن موقع بسته شد که عقیده به داوری خصوصی وعقیده به اینکه هر کس کشیش خویشتن است رایج شد. به اصول اعتقادات و مراسم دینی غفلت رسید،  و ادعا کردند روح آدمی نه بر اثر انجام فرایض کلیسایی بلکه با وساطت شعور کل می­تواند به خدا نزدیک شود.

97- چه چیز به قرون وسطی پایان داد؟ 1- جنگهای صلیبی و آشنایی اروپاییان با اسلام، 2- قیام پیروزمندانه لوتر علیه پاپها، 3- حق چاپ وازادی بیان ... .

98- اختراع چاپ به سلطه روحانیون بر علم و دانش و به استیلای آنان در امر تعلیم و تربیت پایان بخشید.

99- از توحش به تمدن راهی دراز است. اما از تمدن به توحش گامی بیش نیست.

100- در دست ددان آدمی نام، انسان کالایی شد برای خرید و فروش.

101- پادشاهان با ما کیاولی هم عقیده­اند که اخلاق برای سلاطین ساخته و پرداخته نشده است.102- در 1435 بیمه دریایی تأسیس گشت.

103- خشکی خاک و سایه­های دامنه کوه­ها در افسردگی خشک خلق و خوها انعکاس یافت. 104- زندگی خاکی خوابی اهریمنی و ناپایدار بود.

105- بنیان جهان بر 4 چیز است: دانش دانایان ـ دادگری بزرگان ـ نیایش نیکان ـ دلیری دلاوران.

106- هر دسته و گروه  در جزمیت اعتقادات خویش، به تعصب آبدیده شده و به دیگران داغ کفر و بی دینی می­زند.

107- تفتیش افکار و تعقیب و سوزاندن جادوگران، هر دو مظهری هستند که شرع و الاهیات آن گونه آدمکشی را کاری ضروری می دانست.

108- برای فکر بشر، دشمنی خطرناکتر و مرگ آورتر از ایمانی خشک و اعتراض ناپذیر نیست.

109- بسیاری از مردم، به علت عدم آشنایی با علل و جریانات طبیعی، فوراً جادو را باور می­کنند.

110- در همان حال که علوم فیزیکی از انقلاب صنعتی خبر می دادند، کیمیاگری نیز به تدریج به صورت علم شیمی درآمد.

111- تنها بر اثر تدبیر و اراده همه جامعه است که بهترین قانون پدید می­آید.

112- نام آمریکا را نخستین بار بازرگان فلورانسی امویگو  ویسپوتچی » به کار برد.

113- اگر زن و مرد از روی عقل بیندیشند بشریت و نژاد بشر نابود خواهد شد. 114- اراسموس از مردم باک داشت و از آن به عنوان هیولای متلون المزاج چند سر یاد می­کرد. هرج و مرج ناشی از انقلاب بدتر از ستمگری­های شاهان است.

115- از جنگ جز جنگ پدید نمی­آید ـ در حالی که از ادب ادب و از عدالت عدالت برمی­خیزد. 116- اراسموس: اگر دولتی قواعد و قوانین اخلاقی را که به مردم سفارش می­کند خود به کار نبرد، آیا باقی می­ماند؟

118- اراسموس درباره جوان جاه طلبی نوشت که جلال وبزرگی را دوست می­دارد، اما نمی­داند بزرگی و عظمت چه سنگین است؟

119- درقرن 15، استعمال نام خانوادگی تداول پیدا کرد.  

120- چنگال از قرن 14 به آلمان راه پیدا کرد.

121- درخت کریسمس از ابداعات قرن 17 است. 122- نهضت اومانسم آلمان از ایتالیا سرمشق می­گرفت.

123- آثار قدیسین، زیارتگاه­ها و فروش آمرزشنامه­ها منبع اصلی درآمد پاپ بود.

124- شورش منطق ندارد، و بی­گناهان بیش از تبه کاران از آن زیان می­برند. هر گاه توده مردم شورش کنند خوب را از بد تمیز نمی­دهند، مقصد مشخصی ندارند و بیدادگری هراس انگیزی جامعه را فرا می­گیرد ... من با قربانیان شورش همدرد هستم.

125- اختراع فن چاپ جنبش اصلاح دینی را پدید آورد.

126- عقل بزرگترین دشمن ایمان است. 127- شاهان ما مردم را به جرم دزدیدن ناچیزی به دار می­کشند، ولی با کسانی که همه جهان را غارت کرده­اند سوداگری می­کنند ... دزدان بزرگ دزدان کوچک را به دار می­کشند.

128- حکومت پرولتاری: خران دارای مشت خواهند شد و مردم را به جبر و عنف فرمانبردار خواهند کرد.

129- مردان بزرگ در خانه­های کوچک چشم به جهان گشوده­اند. 130- جانوری لجام گسیخته از عالم الاهی خشمگین نمی­توان یافت.

131- احساسات، بیش از استدلال، اهرم تاریخ است. 132- اراسموس: اقلیت روشنفکر است که با تنویر افکار عمومی به رشد شعور اجتماع یاری می­کند.

133- برای پیشرفت بشر عاملی موثرتر از فرهنگ نیست.

134- پروتستان به معنای شورشی می­باشند. این نام به شورشیان آلمان که خود را از کلیسای رم جدا کرده بودند، داده شد. 135- جهان را با دعا و مناجات نمی­توان اداره کرد.

136- اندیشه­های لوتر در نظریه اصالت اراده شوپنهاور، اصالت ایمان کانت، ملی گرایی فیشته و فلسفه هگل که روان انسان را فرمانبردار دولت می­سازد، اثر شگرفی داشته است.

137- انقلاب دینی لوتر یکپارچگی آلمان را مختل کرد. 138- علم حقوق از نظر زان کالون علمی است که تمایلات سرکش انسان را تابع نظم و قانون می­سازد.

139- کانون نظم و انضباط را چون ستون فقرات شخصیت می دانست و معقتد بود که انسان به یاری آن می­تواند از زیر بار پستی و دنائت بشری قد راست کند و بر نفس خویش چیره شود.

140- از نظر متعصبان دین، بدعت روان انسان را می­کشد و به عذاب ابدی گرفتار می­سازد به همین دلیل باید بدعتگزاران را به کیفر رساند.

141- مسافرت قست عمده تربیت را تشکیل می­دهد. اگر چشم و گوش خود را خوب باز کنیم دنیا به منزله بهترین کتاب درسی خواهد بود. یا با مطالعه تاریخ که به منزله مسافرت به گذشته است.

142- مونتنی این موضوع را بی معنی می­دانست که طبیعت لذایذ و موضوعات را یکجا قرار داده است.

143- مردم در نتیجه عقایدی که درباره چیزها دارند در عذابند. قوانین وجدان از خدا نیستند بلکه از رسم و عادت ناشی می­شوند. وجدان عبارت است از ناراحتی که بعد از نقض رسوم قومی به ما دست می­دهد.

144- افراد بشر آنچه را که در میان خودشان مرسوم نیست توحش می­خوانند.

145- افراد ساده لوحی که کمتر کنجکا وند و کمتر تربیت یافته­اند به صورت مسیحیان مؤمن درخواهند آمد.

146- بدعتگزاران احمقهایی هستند که بر سر اساتیر با یکدیگر رقابت می­کنند.

147- متأسفم از اینکه  عمرم در عصری تا این حد فاسد و جاهل پرور تلف شده است.

148- مونتنی فرقه­های مذهبی را ناشی از تصادفات و حکمیت جنگ می­دانست. 149- شارون می­گوید صدای مردم صدای جهل است. صدای عقایدی است که در دهان آنها گذاشته شده، انسان باید در انچه مورد قبول همگان است شک کند. مذهب از رازهای غیرقابل اثبات و اباطیل بسیار تشکیل یافته است. اگر همه افراد فیلسوف بودند دیگر نیازی به مذهب نداشتیم.

150- آینه­ای بهتر از خرد در برابر دیدگان بشر دیده نشده است. 151- نابغه کسی است که شخصیت خود را نشان دهد و راه­های تازه­ای بیابد.

152- 153- در تاریخ اقتصاد به ندرت موضوعی می­توان یافت که از ارتقای هلندی­ها شگفت­انگیزتر باشد.

154- اصل بازی گلف متعلق به هلند بوده است. 155- کسی را از اشتباه بیرون آوردن به منزله رنجاندن اوست. 156- پادشاه خوب کسی است که از تمرکز ثروت جلوگیری کند. مالیکت خصوصی وقتی پیدا شد که حریصان پرطمع دستهای خود را روی همه چیز گذاشتند و همه چیز را از آن خود دانستند.

157- مطالعه تاریخ برای فهم مطالب سیاسی لازم است (ژان بودن). 158- افکار فلسفی زود تکامل نمی­یابد. جغرافیا در تاریخ و تاریخ در جغرافیا تأثیر می­کند.

159- نجات دموکراسی در این است که تنها اقلیت کوچکی با ادعای تساوی حکومت کنند و مغزها بیش از شمارش سرها اهمیت داشته باشند.در کشور ایران فقط شمارش ابلهان مهم است 160- ژان بودن؛ علوم گنجینه­ای دربردارند که در هیچ عصری تمام نخواهد شد.

161- بشر برای حفظ خود از حیوانات وحشی اجتماع را به وجود آورد که بزرگترین ابزاری است که تاکنون اختراع شده است.

162- ماریانا: تعیین سیاست با مراجعه به آرای عمومی زیان بخش خواهد بود. 163- ایرانیان ریاکاران و چاپلوسان بزرگی هستند و متقلبند. بر منکران لعنت

164- شرق صنایع و اسلحه ما را اقتباس می­کند و به صورت غرب درمی­آید. غرب از ثروت و جنگ خسته می­شود و طالب آرامش درون است. شرق غرب و غرب شرق است و این دو با یکدیگر تلاقی خواهند کرد.165- نخستین درخت کریسمس در تاریخ جزیی از مراسم جشن در آلمان در سال 1605 بود.

آلمانی­ها بودند که جشن میلاد مسیح را با یادگارهای بقایای گذشته شان بر پا کردند. 166- کنسرت که ترکیبی از آوازها و سازها بود در سال 1627 به وجود آمد.

167- مذهب محرک نیرومندی در میان مردم است و مذهب باید با میهن پرستی افزوده شود تا عوام به جنگ با مخالفان تحریض شوند.

168- مذهبها به وجود می­آیند و از بین می­روند اما خرافات جاودانیند. تنها خوشبخت ­ها می­توانند بدون اساتیر زندگی کنند.

169- هنر و ادبیات بدن علم را مانند لعل می­آرایند. 170- در دایره و ساعت که تقسیمات آنها بر مبنای شماره 6 تایی است، از عقاید ریاضی بابلی­ها مورد گرفته­ایم.

171- کپلر و گوته: عیوب افراد همانا عیوب زمان است و محسناتشان متعلق به خود آنان است.

172- کپلر عقیده داشت فکر هر گاه قلمرو کمیت را ترک کند. گرفتار تاریکی می­شود. به گفته گالیله، فلسفه به معنای فلسفه طبیعی یا علم بود.

173- می­اندیشم پس هستم، مشهورترین جمله فلسفی بود.

حمله مغول به ایران

در اینجا این حقیقت تاریخ ثابت می­شود که آسایش حاصل از تمدن موجب غلبه اقوام وحشی بر مردم متمدن می­شود. سلجوقیان قلمرو شرقی اسلام را نیرویی تازه داده بودند، اما آنها به سستی و تن پروری خو کرده و اجازه داده بودند دولت ملکشاه به کشورهایی مستقل تقسیم شود که از نظر فرهنگی درخشان اما از لحاظ نظامی ضعیف بودند (این فرهنگ درخشان را ایرانیان به وجود آوردند نه ترکهای وحشی خون خوار). در همین اوقات، در دشت­ها و صحراهای شمال آسیا، مغولان که بر اثر سختی­ها و کثرت نسل پیوسته نیرو می­گرفتند و با هیجان و علاقه رسوم جنگ را می­آموختند. این هونهای جدید، چون خویشان 8 قرن پیش خود، در به کار بردن خنجر و شمشیر و در تیراندازی از پشت اسبان بادپا مهارت داشتند. مغولان هر چه به دستشان می­رسید، حتی شپش را می­خوردند و از خوردن موش صحرایی ـ گربه ـ سنگ و خون آدمی دریغ نداشتند همان طور که بعضی مردم به اصطلاح متمدن امروز از خوردن خرچنگ و صدف باک ندارند. چنگیزخان این اقوام را به کمک مقررات سخت نظم وسامان داد و از آنها نیروی عظیمی ساخت و آنان را برای فتح آسیای مرکزی به حرکت درآورد. سپاه مغول به فرماندهی جوچی، پسرخان 000/400 سپاه سلطان محمد را در نزدیک جُند شکست داد و سلطان در نتیجه این شکست به سمرقند گریخت و 000/160 کشته در میدان به جا گذاشت. یک سپاه دیگر مغول به فرماندهی جغتای، پسرخان به سوی اترار راند. آنجا را گشود .و غارت کرد. سپاه سوم به فرماندهی خود خان، به سوی بخارا رفت و شهر را آتش زد. هزاران زن را اسیر کرد و 000/30 مرد را کشت. سمرقند و بلخ بدون جنگ تسلیم شدند اما از غارت و کشتار جمعی نجات نیافتند. ابن بطوطه که صد سال بعد این شهرها را دیده است، گفته بود هنوز غالب آن شهرها خرابه و لانه جغد است. تولی خان پسر چنگیز با 000/70 سپاه به خراسان حمله کرد و به هر شهری رسید آن را ویران کرد. مغولان اسیران را پیش صف خود می نهادند و مختارشان می­گذاشتند که یا با هم وطنان پیش رو بجنگند یا از پشت سر کشته شوند. مرو به خیانت گشوده شد و پاک بسوخت ... کتابخانه­های شهر طعمه آتش شد، به مردم آن اجازه دادند با دارایی خود از شهر خارج شوند تا در بیرون هر تک تک آنها را غارت و کشتار کنند.

این کشتار 13 روز دوام داشت و 000/300/1 نفر کشته شدند. نیشابور مدتی دراز شجاعانه مقاومت کرد و چون تسلیم شد همه مردان و زنان و کودکان شهر را به جز 400 صنعتگر ماهری که به مغولستان فرستاده شدند. از دم تیغ گذراندند و از سر کشتگان هرمی وحشت انگیز ساختند. شهر زیبای ری با 300 مسجد و کارگاه­های سفال معروف ویران شد و همه مردمش کشته شدند. پسر سلطان محمد، سلطان جلال الدین، سپاه تازه­ای فراهم آورد، بر لب رود سند با چنگیز پیکار کرد ولی شکست خورد و به دهلی فرار کرد. هرات بر ضد حاکم مغول طغیان و به عنوان مجازات 60000 تن از مردم آنجا کشته شدند. این وحشی گری جزیی از روش جنگی مغولان بود، می­خواستند در قلب مخالفان آینده خود ترس و وحشتی فلج کننده  بنشانند و در میان مغلوبین هیچ امکان طغیان و سرکشی باقی نگذارند و منظورشان هم عملی شد. پس چنگیز به دریار خود بازگشت، مدتی با 500 زن و محبوبه­اش خوش بود و در بستر مرد. پسر و جانشین او اوگتای قاآن سپاهی 000/300 نفری برای دستگیری سلطان جلال الدین که سپاه تازه­ای در دیار بکر فراهم آورده بود، فرستاد، جلال الدن شکست خورد و کشته شد و جنگاوران مغول چون دیگر مقاومتی ندیدند، در آذربایجان، بین النهرین، گرجستان و ارمنستان دست به کشتار و غارت زدند. پس از آن هلاکو بعد از شکست دادن پیروان حسن صباح در الموت عازم فتح اروپا شد اما در سال 1260 میلادی سپاه او در دمشق شکست خورد و اروپا از شر تجاوز مغول رهایی یافت. درطول تاریخ بشر هیچ تمدنی از تمدن­ها چون اسلام (ایران) به این صورت دچار ویرانی نشده است. مغولان نیامده بودند که فتح کنند و بمانند بلکه می­خواستند بکشند و غارت کنند و حاصل آن را به مغولستان ببرند. اما عواملی که باعث شکست ایرانیان از مغولان شدند لذت طلبی اپیکوری، خستگی جسمی و روحی، بزدلی و بی لیاقتی جنگی، فرقه گرایی و جهل طلبی مذهبی، فساد و هرج و مرج سیاسی دولت را به اضمحلال کشانیده بود.پس از حمله مغول خوارزمشاه ترک که خود را اسکندر دوم می خواند با گفتن قره تا تار گلدی پا به فرار گذاشت..... هم اکنون بازماندگان کثیف این مغولان در ترکیه و آذربایجان روسیه  رویای ایجاد امپراتوری ترک را در سر می­پرورانند و با تحریف تاریخ اکنون دارند بین آذربایجان ایران که آریایی هستند با دولت نفاق می­اندازند و قصد تجزیه آذربایجان از ایران را دارند (آذربایجان ایران مردم آن آریایی هستند

منبع: تاریخ تمدن جلد (4) ـ عصر ایمان

مشاهیر بزرگ جهان: ویل دورانت

روز 5 نوامبر 1885 میلادی ویل دورانت تاریخ نویس مشهور آمریکایی متولد شد. کار پژوهشی و علمی خود را از فلسفه آغاز کرد و با تاریخ به پایان رساند. مدتی خبرنگار روزنامه شب نیویورک بود و بعد به کار تدریس زبان لاتین و فرانسه و انگلیسی پرداخت. در سال 1912 قاره اروپا را گشت و در 1913 در دانشگاه کلمبیا مشغول تحصیل زیست شناسی و فلسفه شد و از محضر استادانی همچون دیویی بهره برد. تاریخ تمدن عنوان مهمترین اثر ویل دورانت است که در 13 جلد انتشار یافته است که در بخش کتاب شناسی همین وبلاگ اسامی کتابها ذکر شده است.

سال شمار زندگی ویل دورانت:

1885: در پنجم نوامبر در منطقه نورث آدامز ماساچوست به دنیا آمد.

1900: وارد کلیسای سان پیترو شد تا کشیش شود.

1903: کلیسا را ترک گفت و از کشیش شدن منصرف شد.

1907: در نشریه شب نیویورک به عنوان خبرنگار مشغول به کار شد.

1912: سفر یک ساله خود را به اروپا آغاز کرد.

1913: وارد دانشگاه کلمبیا شد تا در رشته­های زیست شناسی و فلسفه تحصیل کند.

1914: در کلیسایی در شهر نیویورک به ایراد خطابه­هایی در باب فلسفه تاریخ و ادبیات پرداخت.

1917: از دانشگاه کامبیا دکترای فلسفه گرفت و در 1918 در همان دانشگاه تدریس نمود.

1921: تأسیس مدرسه لیرتپل.

1925: نگارش کتاب فیلسوفان معاصر آمریکا و اروپا.

1926: نگارش کتاب تاریخ فلسفه را به اتمام رساند و کتاب زندگی و عقاید فیلسوفان بزرگ را چاپ کرد.

1927: تصمیم به نگارش و تدوین تاریخ تمدن جهان را گرفت.

1929: انتشار کتاب کاخهای فلسفه (لذات فلسفه).

1930: سفر به دور دنیا را آغاز کرد. مصر، خاور نزدیک، هندوستان، ژاپن و خاور دور را دید. از 1935 تا 1975 مجموعه 13 جلدی تاریخ تمدن را به چاپ رساند.

1981: در 25 اکتبر یعنی 13 روز قبل از مرگ ویل دورانت همسرش آریل از دنیا رفت و خود ویل دورانت در هفتم نوامبر و در سن 96 سالگی بدرود حیات گفت.

ویل دورانت اعتراف کرده است بدون همسر دلبندش، آریل، موفق به نوشتن تاریخ تمدن چند جلدی خود نمی­شد که کار تحریر آن نیم قرن طول کشید.

علاقه این زن و شوهر به هم به قدری بود که در سال 1981 پس از انتقال دورانت به بیمارستان، آریل از لحظه­ای که از دکتر شنید شانس زنده ماندن شوهرش کم است دیگر لب به غذا نزد تا درگذشت. قلب دورانت نیز پس از این که شنید آریل فوت شده از حرکت بازماند و به او پیوست و زن و شوهر در یک روز در کنار هم دفن شدند. آریل همسرش 13 سال جوان­تر از دورانت و شاگرد او بود. به علاقمندان به تاریخ و فلسفه پیشنهاد می­کنیم کتابهای تاریخ فلسفه و لذات فلسفه ویل دورانت را حتماً مطالعه کنند.

منبع: سرگذشت ویل و آریل دورانت ـ زندگی نخبگان رونامه جام جم (محد شکرا... زاده)

دانشمندان بزرگ ایرانی از دیدگاه ویل دورانت

یکی از دانشمندان بزرگ ایران ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (قرن چهارم هجری) است که راه و رسم تحقیق علمی را به بهترین وجهی در جهان اسلام شناساند. بیرونی فیلسوف، مورخ، جهانگرد، جغرافی دان، زبان شناس، ریاضی دان، منجم و شاعر بود و در همه این رشته­ها آثار معتبر و تحقیقات مهم ابتکاری داشت. مقام بیرونی در جهان اسلام شامخ­تر از مقام لایبنیتز و داوینچی در اروپا بود. نخستین تألیف معتبر او کتاب علمی و عمیق آثار الباقیه بود (1000 میلادی) که از گاه شماری و اعیاد ایرانیان، شامی­ها، یونانیان، یهودیان، مسیحیان، صابئین  زرتشتیان و اعراب سخن می­راند. بیرونی احساس شدید میهن پرستی را حفظ کرده بود و اعراب را سوسمار خورانی می­دانست که تمدن عظیم ساسانی را نابود کرده­اند. وی یک دانشمند تجربی بود که در تحقیقات علمی دقتی زیاد داشت، گاهی به جهل خود اعتراف می­کرد و وعده می داد تحقیقات خود را ادامه دهد تا حقیقت را کشف کند. او کتاب تحقیق ماللهند را چاپ کرد که تحقیقی درباره نژادها ـ زبانها ـ دینها و فرهنگهای هند بود. او اصول هندسه اقلیدس و المجسطی بطلمیوس را به زبان سانسکریت ترجمه کرد. او به همه علوم توجه داشت. مفصل­ترین بحث قرون وسطی را درباره ارقام هندی را به عمل آورد و رساله­ای درباره اسطرلاب و نقشه جهان نما و ذات الحلق نوشت. زیجی برای سلطان مسعود تنظیم کرد. در کروی بودن زمین تردید نداشت. معتقد بود اشیاء به طرف مرکز زمین جذب می­شوند. طریقه­ای برای به دست آوردن قوه اعداد بدون توسل به عملیات ملال انگیز جمع و ضرب پیدا کرد. برای بعضی قضایای هندسی راه حل­هایی کشف کرد که به نام وی معروف شد.

دایره المعارفی در نجوم ـ مقاله­ای در جغرافیا و خلاصه­ای در نجوم ـ علم احکام نجوم و ریاضیات تألیف کرد. ویل دورانت شیمی را از مبدعات ایرانیان می­داند که در جهان غرب به عنوان اعراب یا مسلمانان شناخته شده­اند.

معروفترین کیمیاگر اسلام جابربن حیان بود (83 تا 149 ه.ق) که در اروپا به نام گبر یا زرتشتی معروف است. قابل توجه کسانی که به دروغ جابربن حیان را شاگرد امام جعفرصادق معرفی می­کنند). جابر فرزند یک داروگر کوفی بود که به پزشکی اشتغال داشت. مورخان 100 تألیف را به او نسبت می­دهند که بسیاری از آنها تألیف او نیست. نخستین بار داروخانه به وسیله ایرانیان ایجاد شد و آنها نخستین مدرسه داروشناسی را بنیاد کردند. پزشکان ایرانی به شست و شو به هنگام تب و به حمام بخار اهمیت فراوان می دادند. بی­هوشی به وسیله استنشاق را در بعضی کارهای جراحی به کار می­بردند. در قلمرو اسلام نام 34 بیمارستان آمده که همگی به شیوه انجمن علمی و بیمارستان ایرانی جندی شاپور پدید آمده بود. معروفترین پزشک دوران اسلام، ابوبکر محمد رازی (251 تا 313 ه.ق) بود که در اروپا به نام رازس معروف بود. زادگاه او شهر ری بود. 131 کتاب تألیف کرد که بیشتر آنها نابود شده­اند. از کتابهای معروف او حاوی بود که شامل 20 جلد کتاب بود که از همه فروع پزشکی سخن می­گفت. این کتاب با عنوان لیبر کونتینس به لاتین ترجمه شد و به احتمال زیاد تا چند قرن معتبرترین کتاب پزشکی بود و یکی از 9 کتابی بود که در سال 1395 کتابخانه دانشکده پزشکی پاریس را تشکیل می­دادند. مقاله رازی درباره آبله و سرخک نمونه مشاهده مستقیم و تحقیق علمی در زمینه امراض مسری بود.

این رساله رازی از سال 1498 تا 1866 میلادی، 40بار به زبان انگلیسی چاپ شده است. معروفترین اثر رازی کتاب منصوری است که شامل 10 جلد بود که در میان دانشجویان پزشکی اروپا متداول بود. در مدرسه طب دانشگاه پاریس دو تصویر رنگی از دو پزشک ایرانی آویخته­اند. یکی رازی که مهمترین پزشک اسلام و بزرگترین عالم طبیب بالینی در قرون وسطی بود و دیگری ابن سینا بزرگترین فیلسوف و پزشک عصر خود بود. ابن سینا دو کتاب دارد که همه تعلیمات وی در ان هست یکی شفا که دایره المعارفی در 18 جلد در ریاضیات ـ متافیزیک ـ اقتصاد ـ سیاست و موسیقی است و دیگری قانون که بحث بسیار مفصلی درباره اعضای بدن ـ بهداشت ـ درمان و داروشناسی است (در نوشته های پیشین همین  وبلاگ آرشیو سالهای 86 و 87 مطالبی درباره ابن سینا آمده است) ابن سینا از همه مؤلفان طبی قرون وسطی برجسته­تر بود. رازی بزرگترین پزشک- بیرونی بزرگترین جغرافی­دان ـ ابن هیثم بزرگترین دانشمند نورشناس و جابربن حیان بزرگترین شیمی دان دوران قرون وسطی در ایران بوده­اند که البته مسلمانان دروغ­های زیادی را درباره  عقاید آنان می گویند و انها را از خودشان می دانند...... نفوذ ابن سینا بسیار دامنه دار بود و از دیار مشرق گذشت و به اسپانیا رسید و در فلسفه ابن رشد و موسی بن میمون اثر گذاشت و به دنیای مسیحی لاتین و فیلسوفان مدرسی نیز رسید. فراوانی افکار ابن سینا در فلسفه آلبرتوس ماگتوس و توماس آکونیاس حیرت انگیز است. راجر بیکن او را بزرگترین استاد فلسفه بعد از ارسطو لقب می­دهد. در مجموعه 13 جلدی تاریخ تمدن ویل دورانت از خیام ـ فردوسی ـ سعدی ـ حافظ ـ فارابی ـ و ... مطالبی آورده شده است.....ادامه مطالب وبلاگ را در ارشیو یا نوشته های پیشین به خصوص دی ماه 1386 سیو و مطالعه کنید.

منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت ـ عصر ایمان جلد 1

مشاهیر بزرگ ایران : انوشه انصاری خانم انوشه انصاری، نخستین ایرانی که به فضا سفر کرد می گوید از کودکی شیفته آسمان و ستارگان بوده است و از زمانی که دختر بچه کوچکی بوده در تهران به آسمان چشم می¬دوخته است و در حالی که زیبایی ستارگان آسمان مجذوبش می¬کرده از خود می¬پرسیده آیا در آن بالاها هم دخترکی چشم به آسمان دوخته است. شاید آن سالها کسی رویای انوشه را جدی نمی¬گرفت اما او تصمیم داشت آن را محقق کند. او در 16 سالگی به همراه خانواده¬اش ایران را ترک کرد و راهی آمریکا شد. او پس از ورود به آمریکا در رشته IT شروع به ادامه تحصیل کرد و خیلی زود توانست توانایی¬های فنی و مدیریتی خود را آشکار کند تا تبدیل به یکی از موفق¬ترین مدیران جوان آمریکا شود وبه همراه خانواده¬اش فرصتی را که منتظر آن بود به دست آورد. پس از سود دهی شرکت آنها، که اگر چه از یک شرکت کوچک آغاز شد اما به سرعت به رشدی چشمگیر دست یافت. خانواده انصاری فرصت آن را یافت تا به رویاهای خود بپردازد و با حمایت از جایزه ایکس پرایز، برای سفر مداری غیر دولتی خود را به یکی از چهره¬های مطرح صنایع فضایی غیر دولتی بَدل کند. در آستانه سفر او به فضا که با هزینه شخصی خود او صورت می گرفت بسیاری به نحوه هزینه مبلغ این سفر اعتراض کردند اما انوشه به آنها پاسخ می¬داد: اما پول من از کجا آمده؟ به شما می گویم از کار سخت، از ریسکهایی غیرقابل باور و فدا کردن خیلی از چیزها ... اما آیا این به معنی اونه که من نسبت به انچه در جهان اطرافم می¬گذرد بی¬تفاوتم و به آنها اهمیت نمی¬دم؟ من به بچه¬های گرسنه غذا نمی¬دهم نه به این دلیل که گرسنگی آنها برایم مهم نیست بلکه به این دلیل که غذا دادن به 100-1000 یا 100 هزار نفر مشکل گرسنگی را حل نمی¬کند. در حالی که یکی از ریشه¬های اصلی گرسنگی به مسایلی مثل خشکسالی ـ افزایش جمعیت ـ و استفاده از روشهای غلط کشت و کار بر می¬گردد و شما می¬دانید که تحقیقات فضایی چه کمک بزرگی به ایجاد تغییر در شرایط کشت و از بین بردن افت از محصولات کشاورزی می¬کند. تنها راهی که برای حل این مشکل وجود دارد این است که آموزش کاملی برای جوانها مهیا کنیم تا به متفکران آزاداندیشی تبدیل شوند، که اصول و استانداردهای زندگی آنها را دیگران ننوشته¬اند و مردمانی هستند که موقعی که نیاز به تغییر را احساس می¬کنند برای انجام دادن این تغییرات اساسی آماده هستند. این پیام من است که قصد دارم آن را به گوش مردم جهان برسانم. انوشه انصاری با نوشتن وبلاگ مردم را از سختی¬های زندگی درفضا آگاه کرد و نشان داد در پشت چهره جذاب زندگی در فضا چه سختی¬هایی وجود دارد. نگاه انوشه خانم وقتی از فضای بی کران چشم بر زمین دوخته بود: اشکم سرازیر شد ... حتی فکر کردن به آن صحنه اشک مرا درمی آورد ... این سیاره زیبای بخشنده زیر شعاع گرم خورشید ... سرشار از صلح ... سرشار از زندگی ... آن بالاها نه نشانه¬ای از جنگ و نه نشانه¬ای از مرزها و نه نشانه¬ای از مصیبت¬ها و بدبختی¬هاست ... آن بالا فقط زیبایی است منبع ماهنامه نجوم مهر 1385 – مقاله پوریا ناظمی.