حمله مغول به ایران
در اینجا این حقیقت تاریخ ثابت میشود که آسایش حاصل از تمدن موجب غلبه اقوام وحشی بر مردم متمدن میشود. سلجوقیان قلمرو شرقی اسلام را نیرویی تازه داده بودند، اما آنها به سستی و تن پروری خو کرده و اجازه داده بودند دولت ملکشاه به کشورهایی مستقل تقسیم شود که از نظر فرهنگی درخشان اما از لحاظ نظامی ضعیف بودند (این فرهنگ درخشان را ایرانیان به وجود آوردند نه ترکهای وحشی خون خوار). در همین اوقات، در دشتها و صحراهای شمال آسیا، مغولان که بر اثر سختیها و کثرت نسل پیوسته نیرو میگرفتند و با هیجان و علاقه رسوم جنگ را میآموختند. این هونهای جدید، چون خویشان 8 قرن پیش خود، در به کار بردن خنجر و شمشیر و در تیراندازی از پشت اسبان بادپا مهارت داشتند. مغولان هر چه به دستشان میرسید، حتی شپش را میخوردند و از خوردن موش صحرایی ـ گربه ـ سنگ و خون آدمی دریغ نداشتند همان طور که بعضی مردم به اصطلاح متمدن امروز از خوردن خرچنگ و صدف باک ندارند. چنگیزخان این اقوام را به کمک مقررات سخت نظم وسامان داد و از آنها نیروی عظیمی ساخت و آنان را برای فتح آسیای مرکزی به حرکت درآورد. سپاه مغول به فرماندهی جوچی، پسرخان 000/400 سپاه سلطان محمد را در نزدیک جُند شکست داد و سلطان در نتیجه این شکست به سمرقند گریخت و 000/160 کشته در میدان به جا گذاشت. یک سپاه دیگر مغول به فرماندهی جغتای، پسرخان به سوی اترار راند. آنجا را گشود .و غارت کرد. سپاه سوم به فرماندهی خود خان، به سوی بخارا رفت و شهر را آتش زد. هزاران زن را اسیر کرد و 000/30 مرد را کشت. سمرقند و بلخ بدون جنگ تسلیم شدند اما از غارت و کشتار جمعی نجات نیافتند. ابن بطوطه که صد سال بعد این شهرها را دیده است، گفته بود هنوز غالب آن شهرها خرابه و لانه جغد است. تولی خان پسر چنگیز با 000/70 سپاه به خراسان حمله کرد و به هر شهری رسید آن را ویران کرد. مغولان اسیران را پیش صف خود می نهادند و مختارشان میگذاشتند که یا با هم وطنان پیش رو بجنگند یا از پشت سر کشته شوند. مرو به خیانت گشوده شد و پاک بسوخت ... کتابخانههای شهر طعمه آتش شد، به مردم آن اجازه دادند با دارایی خود از شهر خارج شوند تا در بیرون هر تک تک آنها را غارت و کشتار کنند.
این کشتار 13 روز دوام داشت و 000/300/1 نفر کشته شدند. نیشابور مدتی دراز شجاعانه مقاومت کرد و چون تسلیم شد همه مردان و زنان و کودکان شهر را به جز 400 صنعتگر ماهری که به مغولستان فرستاده شدند. از دم تیغ گذراندند و از سر کشتگان هرمی وحشت انگیز ساختند. شهر زیبای ری با 300 مسجد و کارگاههای سفال معروف ویران شد و همه مردمش کشته شدند. پسر سلطان محمد، سلطان جلال الدین، سپاه تازهای فراهم آورد، بر لب رود سند با چنگیز پیکار کرد ولی شکست خورد و به دهلی فرار کرد. هرات بر ضد حاکم مغول طغیان و به عنوان مجازات 60000 تن از مردم آنجا کشته شدند. این وحشی گری جزیی از روش جنگی مغولان بود، میخواستند در قلب مخالفان آینده خود ترس و وحشتی فلج کننده بنشانند و در میان مغلوبین هیچ امکان طغیان و سرکشی باقی نگذارند و منظورشان هم عملی شد. پس چنگیز به دریار خود بازگشت، مدتی با 500 زن و محبوبهاش خوش بود و در بستر مرد. پسر و جانشین او اوگتای قاآن سپاهی 000/300 نفری برای دستگیری سلطان جلال الدین که سپاه تازهای در دیار بکر فراهم آورده بود، فرستاد، جلال الدن شکست خورد و کشته شد و جنگاوران مغول چون دیگر مقاومتی ندیدند، در آذربایجان، بین النهرین، گرجستان و ارمنستان دست به کشتار و غارت زدند. پس از آن هلاکو بعد از شکست دادن پیروان حسن صباح در الموت عازم فتح اروپا شد اما در سال 1260 میلادی سپاه او در دمشق شکست خورد و اروپا از شر تجاوز مغول رهایی یافت. درطول تاریخ بشر هیچ تمدنی از تمدنها چون اسلام (ایران) به این صورت دچار ویرانی نشده است. مغولان نیامده بودند که فتح کنند و بمانند بلکه میخواستند بکشند و غارت کنند و حاصل آن را به مغولستان ببرند. اما عواملی که باعث شکست ایرانیان از مغولان شدند لذت طلبی اپیکوری، خستگی جسمی و روحی، بزدلی و بی لیاقتی جنگی، فرقه گرایی و جهل طلبی مذهبی، فساد و هرج و مرج سیاسی دولت را به اضمحلال کشانیده بود.پس از حمله مغول خوارزمشاه ترک که خود را اسکندر دوم می خواند با گفتن قره تا تار گلدی پا به فرار گذاشت..... هم اکنون بازماندگان کثیف این مغولان در ترکیه و آذربایجان روسیه رویای ایجاد امپراتوری ترک را در سر میپرورانند و با تحریف تاریخ اکنون دارند بین آذربایجان ایران که آریایی هستند با دولت نفاق میاندازند و قصد تجزیه آذربایجان از ایران را دارند (آذربایجان ایران مردم آن آریایی هستند
منبع: تاریخ تمدن جلد (4) ـ عصر ایمان