بزرگان ...

مشاهیر بزرگ جهان: پروفسور هاید ماری کخ(ایران شناسی)

تهیه کننده: قاسم حمزوی

خانم هایدماری کخ در سالهای شکوفایی بی نظیر ایران شناسی دهۀ چهل میلادی در آلمان متولد شد و در سالهای افول ایران شناسی 1990 با انتشار کتاب از زبان داریوش یک بار دیگر به ایران شناسی جانی تازه بخشید. خانم پروفسور کخ نخستین مرحلۀ تحصیلات دانشگاهی خود را با دریافت مدرک فوق لیسانس ریاضی گذراند و شاید اگر به تصادف و به سبب شغل همسر باستان شناس خود با پروفسور والتر هینتس، ایران شناس آلمانی، آشنا نمی شد، ایران شناسی را آغازنمی کرد. خانم کخ پس از دریافت درجۀ دکترا بلافاصله یار خستگی ناپذیر او در تالیف کتاب بزرگ فرهنگ ایلامی- المانی شد و سرانجام در سال 1984 با مقالۀ «امور دیوانی و اقتصادی فارس در زمان هخامنشیان» به دریافت مقام پروفسوری نایل شد. فرهنگ ایلامی در سال 1986 و دو سال بعد و در سال 1988، مقالۀ پروفسوری خانم کخ منتشر شد. تمامی کارهای علمی خانم کخ در بارۀ فارس و تخت جمشید و امور اجتماعی ایران زمان هخامنشیان ، بر اساس الواح گلی خزانه تخت جمشید است که در دهها مقاله و چندین کتاب منتشر شده است. یکی از شاگردان پروفسورهایدرماری کخ، دکتر پرویز رجبی می باشد که مولف یک دورۀ چهار جلدی ایران باستان به نام هزاره ها و مترجم کتاب از زبان داریوش می باشد..


مشاهیر بزرگ جهان: ویلهلم فریدریش هگل

تهیه کننده: قاسم حمزوی

ویلهلم فریدریش هگل یکی از فیلسوفان بزرگ قرن 17 میلادی بود. هگل در 1796 کتاب زندگی مسیح را نوشت و عیسی را به عنوان فرزند یوسف و مریم توصیف کرد و معجزات منسوب به عیسی را مردود دانست اما تا پایان عمر به خدا معتقد بود. در سال 1801 نقد قانون اساسی آلمان را نوشت و در 1817 دایره المعارف علوم فلسفه را انتشار داد. در نظر هگل، منطق به بررسی و عملکرد هر چیز می پردازد. عملکرد را به علم وامی گذارد، همچنان که علم معنا را به فلسفه واگذار می کند. روش کلی هگل سنجش معنادار یعنی وزن کردن ایده ها و امیال بر روی ترازوی تجربه بود. هگل عقیده داشت بشر شامل همۀ افراد است ودولت واقعی تر و مهمتر از هر یک از شهروندان آن است و بیشتر دوام می کند. هگل در 1807 پدیده شناسی ذهن   را منشر کرد. که بعدها در کارل مارکس – کیرکگارد، هایدگر و سارتر اثر گذاشت. هگل در تعریف خود می گوید: اگاهی البته راز رازهاست زیرا که وسیلۀ تفسیر تجربه است بی آنکه بتواند خود را تفسیر کند. به عقیدۀ هگل هر فردی ناآگاهانه سر ویرانگری و هلاک دیگر ی را دارد تا آنکه یکی از آن دو فرودستی خود را بپذیرد یا بمیرد. من کانون توالی و ترکیبی ازامیال است. ادراکات، ایده ها، خاطرات و باریک بینی ابزارهای خود یا من است که در جستجوی بقا، لذت یا قدرت است.اگر میل، شور باشد بدان و سیله تقویت می شود، چه خوب چه بد، هیچ کار بزرگی در جهان بدون شور انجام نگرفته است. شور ممکن است رنج آفرین باشد اما چه باک. زندگی نه برای خوشی است بلکه برای انجام رساندن کارهای بزرگ است.هگل عقیده داشت تنها صورت آزادی حقیقی برای ملت یا فرد از طریق رشد عقل میسر می شود و عقل همانا دانش است. هگل سه دورۀ عمدۀ هنری را تشخیص می داد: 1-شرقی که در آن معماری می کوشید حیات روحانی و دیدارهای راز وری را از طریق معبدهای بزرگ مانند مصر و هند پشتیبانی کند. 2- دورۀ کلاسیک یونان و روم که کمال عقل و تعادل و هماهنگی را از طریق پیکر تراشی نشان می داد. 3-دورۀ رمانتیک مسیحی که کوشیده است از طریق نقاشی و موسیقی و شعر، عواطف و شور و شوقهای روان مدرن را بیان کند. پیروان هگل خدای او را به عنوان قانون یا عقل غیر شخصی و جاودانگی را پایداری آثار فرد می دانستند.هگل طرفدار روش عقلانی و خرد بودو می گفت روش درمانی سادۀ خانگی که به احساس متوسل می شود خود را از زحمت بینش عقلانی و دانشی که تفکر نظری هدایت کنندۀ آن است، خلاص می کند. هگل می گفت تمدن هم به اخلاق نیاز دارد هم به قانون، زیرا مفهوم آن، زیستن به عنوان شهروند و جامعه است. اخلاق باید به صورت یک پیوند همگانی باشد. آزاد بودن از قید قانون در طبیعت محال و در جامعه ویرانگر است. احکام اخلاقی کهن ترین و گسترده ترین و پایدارترین و دوراندیشانه ترین معیارهایی است که جامعه برای دوام و رشد خود بر می گزیند. انضباط ستون فقرات شخصیت است. مقصود از تنبیه کودکان نه اجرای عدالت است بلکه مقصود باز داشت آنها از آزادی است که هنوز در دام طبیعت است و آشنا کردن وجدان و ارادۀ ایشان با اصول کلی. دین وسیله ای عالی برای تمدن بخشی است یعنی تبدیل وحشتیان به شهروندان- زیرا فرد را به کل مربوط می سازد.کلیساها باید از دولت جدا باشند. ایجاد دولت عالی ترین دستاورد بشر است. دولت آن اندامی از جامعه است که کار آن حمایت و رشد دادن ملت است.وظیفۀ دشوار دولت همساز کردن نظام اجتماعی با فردیت طبیعی و ستیزه جوییهای حسادت آمیز گروههای داخلی است. قانون به منزلۀ آزادی فرد متمدن است.زیرا در ازای موافقت او با خودداری از آزار رساندن به دیگر شهروندان، وی را از بسیاری از بی عدالتی ها و خطرها می رهاند. دولت فعالیت یافتن آزادی مجسم است، دولت برای تبدیل آشوب به آزادی منظم، باید قدرت داشته باشد و گاهی باید زور به کار برد، پلیس لازم خواهد بود. هگل دمکراسی را یکسره مردود می دانست زیرا شهروند عادی را چنان توانایی نیست که فرمانروایان با کفایت برگزیند و سیاست ملی را تعیین کند. سلطنت انتخابی بدترین نهادهاست. پس از مرگ هگل چهار کتاب او انتشار یافت. جمال شناسی – فلسفۀ دین- فلسفۀ تاریخ – تاریخ فلسفه. هگل می گفت عقل [منطق و قانون حوادث] فرمانروای جهان است و تاریخ جهان یک فرایند معقول به ما عرضه می دارد. در این سوال که آیا طرحی عمومی یا کلی در ماوراء مسیر تاریخ وجود دارد یا نه؟ هگل عقیده داشت یک نیروی عالی آگاهی وجود دارد که همۀ علتها و معلولها را به سوی هدفی معین سوق می دهد. تا آنجا که جریان رو به گسترش حوادث، ضمن پیشرفت یک تمدن، به وسیلۀ مجموع Geist یا ذهن به حرکت در می آید تا بشر را به تدریج به هدف جاذب که آزادی از طریق عقل است برساند. هگل گذشتۀ بشر را به سه دوره تقسیم می کرد : شرقی- یونانی –رومی و مسیحی و ترقیاتی در نواحی آنها می آید. در دورۀ شرقی، آزادی به یک نفر به عنوان فرمانروا داده می شد. در دورۀ قدیم کلاسیک به طبقه ای داده می شد که از بردگان استفاده می کردو در دورۀ مسیحیت به هر فرد روحی می بخشید و د ر صدد آزاد کردن همه بر می آمد. پس از مرگ او شاگردانش به دو گروه مخالف تقسیم شدند. هگلی های      ر است و       گروه  چپ مانند کارل مارکس. راست ها از لحاظ فضل و دانش برتری یافتند. چپ ها نظر هگل را در باب یکی دانستن خدا وعقل به این مفهوم تعبیر کردند که طبیعت و بشر و تاریخ تابع قوانین تغییر ناپذیر و غیر شخصی هستند. روی هم رفته عصر گوته و بتهوون و هگل یکی از عالی ترین ادوار تاریخ آلمان به شمار می رود.

منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت جلد 13(ناپلئون)

 

بزرگان جهان...

مشاهیر جهان: فیشته

ذیمقراطبس ذرات را نقطۀ شروع کار خود می شمردو افلاطون مثل را. در فلسفه جدید فرانسیس بیکن بر علم جهان مهر تایید نهاد. دکارت با نفس فکر به کار پرداخت هابز همه چیز را از ماده دانست و بار کلی از ذهن. پوهان گوتلیب فیشته ابتدا برای تحصیل الاهیات عازم یناشد اما هر چه بیشتر درس می خواند، بیشتر گرفتار شک و تردید می شد. شیفته به لایپزیگ رفت و شروع به درس دادن کرد. رساله ای به کانت داد تحت عنوان تحقیقی در نقد وحی(1792) و پس از آن به انجمن اخوت ساکت فیلسوفان پیوست. در سال 1793 کتاب برقراری آزادی فکر به وسیلۀ فرمانروایان اروپا را منتشر کرد ودر آن از فرمانروایان روشنفکر ستایش کردو فرمانروایانی را که از پیشرفت فکر بشر جلوگیری می کنند را به باد انتقاد گرفت و اظهار داشت         اصلاح بهتر از انقلاب است زیرا انقلاب ممکن است انسان را به توحش بازگرداند. اما با وجود این، یک انقلاب موفق می تواند بشر را در طی نیم قرن به همان اندازه به پیش ببرد که اصلاح طی هزار سال. سپس فیشته زمانی که فئودالیسم هنوز در آلمان باقی بود چنین خطاب کرد: از فرمانروایان خود تنفر نداشته باشید بلکه از خودتان متنفر باشید. یکی از منابع بدبختی شما ارزیابی مبالغه آمیزتان از این شخصیت هاست که ذهنشان بر اثر آموزش و پرورش، سهل انگاری و خرافات سست کننده ای منحرف شده است. اینها افرادی هستند که به آنها اصرار می شود تا جلو آزادی فکر را بگیرند... فریاد کنان به فرمانروایان خود بگویید هرگز اجازه نخواهید داد که آزادی فکری شما به وسیلۀ آنها پایمال شود. قرون تیرگی /قرون وسطی) به پایان رسیده است. ... یعنی روزگاری که به نام خدا به شما می گفتند شما گله های اغنام و احشام روی زمین هستید و باید بار ببرید و مال آنها باشید در مقالۀ دوم تحت عنوان درباب تصحیح داوری مردم در بارۀ انقلاب کبیر فرانسه ذکر شده بود که امتیازات فئودالی نباید موروثی باشد بلکه وجود آن بر اثر توافق جمهور مردم است. فیشته می گفت با اصلاح کامل آموزش و پرورش و بهره مند ساختن هر کودک از ان به وسیلۀ کمک مالی و اجباری از طرف دولت می توان نقایص را برطرف کرد. دیگر نباید در بارۀ انقلاب حرف زد. تنها یک انقلاب وجود دارد و آن عبارت است از تنویر افکار و تطهیر اخلاق. استعدادهای کودک را باید با روش مشاهده و تجربه و آزمایش پرورش داد و این استعدادها را باید به سوی تحقق آرمانهای ملی که توسط دولت تعیین خواهد شد، سوق داده شود. کشور باید تحت رهبری افراد تحصیل کرده و فداکار اداره شود.هر شهروندی باید خدمتکار دولت باشد و دولت خدمتکار همگان. تاکنون آموزش و پرورش کودکان به دست روحانیون سپرده شده که از خدا به منظور جستجوی سود شخصی در آن جهان پس از مرگ این بدن فانی استفاده می کنند.جای این روش باید یک فلسفۀ آگاهی اخلاقی بگیرد. که متکی بر حس تعلیم یافتۀ مسئولیت مشترک باشد.

منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت . عصر ناپلئون


خصوصیات شخصیتی ناپلئون بناپارت

به عقیدۀ گوته، مغز ناپلئون بزرگترین مغزی است که جهان به وجود آورده است.تن که از دشمنان او بود گفته است: مغزی چنین منضبط و تحت چنان نظارتی هرگز دیده نشده است. روزی نزد لاپلاس اظهار تاسف کرده بود که جریان حوادث او را از دانشمند شدن بازداشته است. او آدمی حساس بود و از تیزی احساسات خود رنج می برد. کنجکاو بود و هزاران سوال می کرد. صدها کتاب می خواند، نقشه ها و تاریخها را بررسی می کرد، به دیدن کارخانه ها و کشتزارها می رفت. لاس کازه از شدت علاقۀ او، حدود اطلاعات او در بارۀ کشورها و قرنها تعجب می کرد، در تاریخ دولتی را سرغ نداریم که با چنین آمادگی و نظم برای چنان سازمان منظمی کار کرده باشد. در جنگها می کوشید دشواریها، مخاطرات و غافلگیر شدنها را پیش بینی کند و برای آنها تدبیری بیندیشد و می گفت: وقتی طرح جنگی را می ریزم، ترسوتر از من پیدا نمی شود، همۀ امکانات بد را در مواقع خاص در نظرم بزرگ می کنم. به خود می بالید که شجاعت ساعت دو صبح را دارد یعنی پس از بیدار شدن ناگهانی قادر است به طور روشن فکر کند و بی درنگ و به طور موثر دست به کار شود. در اقدام او اینکه برادرانش را بر روی تختهای سلطنتی نشاند که بزرگتر از مغز آنها بود اشتباه بود. غرور او با حس خودخواهی که در تمام موجودات زنده به صورت طبیعی دیده می شود آغاز شد. حس جاه طلبی او چون مرغی از این شاخ به آن شاخ می پرید. می خواست به دنبال قسطنطین از فرانسه به میلان برود و از آنجا به تصرف قسطنطنیه بپردازد و در نظر  داشت با فتح هندوستان با اسکندر رقابت کند. می گفت مرگ چیزی نیست، ولی شکست خوردن و بی آبروزیستن به منزلۀ هر روز مردن است. من فقط به خاطر پیشرفت زنده ام. در نظر او افتخار به صورت شعاری بود که وجودش را تسخیر کرده بود. ده سال طول کشید که این ضرب المثل قدیمی را یاد بگیرد که در سیاست، خط مستقیم طولانی ترین فاصله میان دو نقطه است.در میان ملت فرانسه، سربازانش بودند که بیشتر به او علاقه نشان می دادند بطوریکه می گفتند حضور او در صحنۀ نبرد ارزش 40000 سربازرا دارد. می گفت در جنگ، اخلاق و عقیده بیش از نصف نبرد است و در اعلامیۀ سال 1799متذکر شد که صفات عمدۀ سرباز عبارت از پایداری و انضباط است. شجاعت در مرحلۀ دوم است. شاید او را بتوان مطلع ترین فرمانروای تاریخ  دانست. نیچه    اورا    آن ذات واقعگرا و تنها محصول خوب انقلاب می دانست. ناپلئون علوم مختلف را تشویق و خواندن تاریخ را توصیه می کرد و می گفت پسرم باید تاریخ را زیاد مطالعه کند و در آن باره فکر کند. زیرا تنها فلسفۀ واقعی همین است فکر واقع پرداز او به ایدئولوگهایی که ایده را حقیقت می پنداشتند و قصرهایی خیالی، بدون اتکا بر زیست شناسی و تاریخ می ساختند، پشت پا زد. ناپلئون بااینکه خود شکاک بود و پیرو ولتر می پرسید: فیلسوف واقعی که در مکتب تاریخ تربیت یافته باشد، خواهد پرسید که چرا دین که بیشتر رد شده       ومورد تمسخر قرار گرفته است همیشه باقی مانده و چنان سهم مهمی در هر تمدن داشته است؟ چرا ولترشکاک می گفت که اگر خداوند وجود نداشته باشد باید او را ابداع کرد؟

ناپلئون مانند ماتریالیستها اظهار نظر می کرد که همه چیز ماده است. بشر جانوری است که کاملتر است و بهتر استدلال می کند. روح جاویدان نیست اگر بود، قبل از تولد وجود داشت می گفت وقتی آثار سقراط و افلاطون را می خوانم، اعتقادم به دین سلب می شود همۀ اینها را بشر اختراع کرده است. به عقیدۀ ناپلئون بشر برای دلداری دادن تهیدستان و منع آنان از کشتن توانگران مذهب را اختراع کرده است. جامعه نمی تواند بدون نابرابری دارایی وجودداشته   باشدواین      نابرابری نمی تواند بدون دین حفظ شود. ناپلئون کلیسای کاتولیک را به عنوان ژاندارمری[پلیس] ملت فرانسه احیا کرد. ناپلئون عقیده داشت زنان و دختران باید به دین اعتقاد اشته باشند چون ضعف مغز زنان – ناپایداری عقایدشان نیاز آنها به تسلیم شدن دایم و.... همۀ اینها به وسیلۀ دین برآورده می شود. ناپلئون مانند تمام فیلسوفان دمکراسی را بازیچه ای می دانست که از طرف اقویا برای پنهان داشتن حکومت متنفذان به کار می رود. در مورد انقلابها می گفت: انقلابها باعث ایجاد هیجانات شدید مردم می شود زیرا جنایات دسته جمعی کسی را به جرمی متهم نمی کند. مردم تحت حکومت یک پادشاه ثابت سعادتمندترند تا در یک دمکراسی که همۀ درها باز باشد و هر کس برای خودش کار کند. در جوانی معتقد بود به اینکه خودکشی حق نهایی هر فرد است، به شرطی که مرگ آن فرد به کسی زیان نرساند. او برجسته ترین فرد تاریخ از لحاظ تسلط بر اوضاع پیچیده و نیروهای هماهنگ کننده بود. در مورد ایجاد مدارس می گفت: در میان همۀ دستگاههای اجتماعی، مدرسه موثرتر از همه است.زیرا مدرسه در زندگی  جوانان محصل از سه طریق استاد، دیگری از طریق همشاگردان و سوم از طریق قوانین و مقررات.. گویا آثار گیبن را خوانده بود که همۀ ادیان را از لحاظ فیلسوفان به یک درجه غلط و باطل         و از لحاظ سیاستمداران به یک پایه مفید می دانست. برای تسخیر مصر قرآن می خواند و مسلمان شده بود و برای نگهداری فرانسه کاتولیک شده بود. از ماده گرایی سخن می گفت همه چیز ماده است که کم و بیش متشکل شده است. روزی دستور دادم شکم گوزنی را باز کنند و دیدم که درون آن شبیه درون بشر است.وقتی که می بینم خوک معده ای مثل من دارد و نظیر من غذا را هضم می کند به خود می گویم: اگر من روحی دارم ، او هم باید داشته باشد. در مورد سقوط ناپلئون باید گفت خدایان چون حد و حصری در او ندیدند، اراده های ضیف تر را جهت تعقیب، در مضیقه گذاشتن، گرفتن و بستن او به صخره ای متحد شدند تا شراره هایش فرونشیند. این خود یکی ازد رامهای تاریخ بود. او نیرویی جهانی می دید که اجزا را به صورت واحد در می اورد و هرج و مرج را مبدل به مفهومی موثر می کرد. این نیروی جهانی عبارت از جبر حوادث و پیشامدها بود که از دهان او سخن می گفت.منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت جلد 13


هنر در ایران باستان:

تهیه کننده: قاسم حمزوی

سرزمین ایران یکی از کشورهای خاورمیانه ، شاهراه عبور و مرور قبایل مختلف از استپ های شمال آسیا گرفته تا هند در جنوب بود. به خاطر این عبور و مرور و کوچهای دسته جمعی، اطلاعات ما در مورد مطالب فرهنگی ایران در آن زمان کم است و به علت متحرک بودن از روی وسایل و ابزاری که با مرده های خود دفن می کردند می توان اطلاعاتی را کسب کرد. از کاوش غاری در تنگه بیده(کوههای بختیاری شمال شرق شوشتر) ابزارها و سلاحهایی از سنگ ناصاف (چکش سنگی –پیکان و تیغۀ تبر سنگی) و در نواحی همیان و میرملاس و دوشه از توابع لرستان، تصاویر جانوران و آدمیان منقوش بر صخره ها با رنگهای سیاه – زرد و قرمز کشف شده که دیرینگی آنها به حدود 15 هزار سال قبل       از میلاد مسیح می رسد. از هزارۀ پنجم تا سوم ق.م (دورۀ سنگ و مس) فلز مس شناخته شد و در ساختن اشیاء به کار می رفت، گرچه ابزارهای سنگی هنوز هم مورد استفاده بود سفالگری منقوش و مهره های کنده کاری شده با علائم و شکلهای مختلف در این دوره رواج یافت. در اواخر هزارۀ چهارم   ق.م تمدن ایلامیان به وجود آمدند. سفالینه های نخودی رنگ مکشوف از کاوشهای شوش که به زیبایی و ظرافت مشهور شده اند، نمایشگر صنعت پیشرفتۀ سفالگری آن دیار هستند.

تمدن سیلک:

قدیمی ترین محل سکونت بشری در ایران تپۀ سیلک کاشان می باشد که دیرینگی آن به هفت هزار سال قبل از میلاد می رسد. در آغاز مردم سیلک به جای خانه، کلبه هایی از نی می ساختند و درزهای آنها را با گل اندود می گرفتند.در اوایل سبدهای بافته شده از شاخ و برگ درختان را گل اندود می کردند که مانع ریزش مایعات از سبد بافته شده باشد. بعدها همین طور ساختن ظروف موجب پیدایش سفال شد. ازدوره های بعد، آثاری از سفال منظم و صاف در دست نیست و دلیل آن، این است که انسان در آن زمان چرخ کوزه گری نداشته است و خاک رس را با دست خمیر می کرده و ظروف مورد نظر را می ساخته است. انسانهای آن زمان برای پختن ظروف گلی، آنها را در هوای آزاد قرار داده و مقداری شاخ و برگ به روی ظروف می ریختند، سپس با آتش زدن آنها، حرارت لازم برای پختن ظروف را تولید می کردند. ظروف سفالین که از 4000-3000 سال قبل از میلاد به دست آمده است. دارای نقوش زیبا و ظریف است و باشکلهای هندسی و نقوش حیوانات تزئین شده است. بعدها هنر کوزه گری خود را با خشت های آجری پخته شده، می ساختند. این آجرها را در آغاز با نور خورشید و بعدها در کوره می پختند. در سیلک مردم مردگان خود را در خانه همراه با ظروف سفالی از جمله قوریهای لوله دار دفن می کردند. مهمترین اثر هنری که در این ناحیه به دست امده مجسمۀ انسانی است که از استخوان ساخته شده است. آلات و ادوات سنگی و مهره های گلی و استخوانی و آلات مسی و برنزی از جمله دیگر آثار پیداشده در این تمدن است.


هنر در ایران باستان

تمدن لرستان:

در حدود 1200 سال ق.م عصر آهن به وجود آمد و در لرستان که نزدیک به مرکز شوش بود تمدنی پا گرفت که در فلزکاری مفرغ و آهن پیشرفت بسیاری کرد. از اشیای زینتی و سلاح و نوعی سفال ضخیم و شکننده به رنگ قهوه ای روشن که بطور کامل پخته شده است و نقشی هم ندارد، می توان یاد کرد. در این تمدنها مردگان را با لباس و سایر وسایل دیگر در گودال ساده در زمین دفن می کردند.جنس بیشتر اشیای به دست آمده از مفرغ و آهن است. بیشتر اشیای فلزی لرستان عبارت است از: قطعات ساز و برگ اسباب – انواع لگامهای اسب- آویزها – زنگوله ها- اجزای ارابه هاو یراقها- اشیا زینتی – گردن بند- آویز- انگشتر- گوشواره- انواع سنجاق مو- بازوبند و.....هنر دوران هخامنشی:

عالی ترین بنای آن زمان در شهر پاسارگاد که پایتخت ایران بود تاسیس شد. بعد از پاسارگاد بهترین آثار هخامنشیان در بیستون و تخت جمشید می توان ملاحظه کرد. خط رسمی دولتی، خط میخی بوده که 36 علامت داشته و هر علامتی نمایندۀ صدایی یا سیلابی بوده است. عالی ترین کتیبۀ هخامنشی کتیبۀ بیستون است که در آن داریوش کبیر شرح وقایع اوایل سلطنت خود و سرکوبی دشمنان را گزارش می دهد. نقش بیستون مرکب از پیکرۀ داریوش بزرگ       است که نقش شاه از همه بزرگتر است.در این تصویرها قامت شاهنشاه هرگز با قد اتباع او یکسان نیست، یعنی هنرمند بزرگی و برتری معنوی را بوسیلۀ عظمت تصویری نشان داده است گویی طبیعت مقرر کرده که قامت شاه را رساتر از دیگران نیافریده و هنرمند مامورست این خطای طبیعت را جبران کند.

منبع: استاندارد آموزش نقاشی.- مینا نعمت الهی


بزرگان جهان

مشاهیر جهان: لامارک (1744-1829)

لامارک فرضیه ای از خود در بارۀ علتها و روشهای تکامل بر جای نهاد که با اخلاق دوست داشتنی بیشتر سازگار بود تا با انتخاب طبیعی بی رحمی که داروین عرضه کرد.

لامارک در سال 1778 به تحصیل گیاه شناسی مشغول شد و در همین سال کتاب گیای فرانسه را انتشار داد. لامارک لفظ زیست شناسی را برای علم بررسی همۀ موجودات زنده انتخاب کرد. علاقۀ او به تدریج از گیاهان به حیوانات کشیده شد. بررسی جانوران بی مهرۀ پست را جزء حوزۀ عملیات خود قرار داد و برای آنها عنوان بی مهرگان را ساخت. تا سال 1809 به نظریه های ابتکاری چندی رسیده بود که آنها را در مقالۀ مجموعۀ جانوران بی مهره و فلسفۀ جانورشناسی شرح داد. بین سالهای 1815 و 1822 طبقه بندیها و نتایج نهایی خود را در کتابی قطور تحت عنوان تاریخ طبیعی بی مهره گان منتشر ساخت. فلسفۀ جانورشناسی حاوی نظریات تکاملی اوست.که با مشاهده تنوع بی پایان و اصل اسرار آمیز شکل های حیات آغاز شد. او در این کتاب می گوید: هر فرد با سایر افراد فرق دارد و در داخل هر نوع چنان درجه بندی دقیق اختلافات وجود دارد که اگر بخواهیم نوعی را از انواع بسیار مشابه و نزدیک آن از لحاظ شکل و عملکرد جدا کنیم، کاری دشوار یا نادرست خواهد بود. این گروهها یا نوعهای مختلف گیاهان یا جانوران چگونه به وجود آمد؟ لامارک چنین پاسخ می دهد:

قانون اول: در هر جانوری که از مدت تکامل خود فراتر نرفته باشد استفادۀ مکرر و مداوم از هر عضو به تدریج آن عضو را تقویت، قابل استفاده و بزرگ می کند و نیرویی به آن می بخشد متناسب با طول مدت چنان استفاده ای و حال آنکه عدم استفادۀ مداوم از آن عضو به طور مشهود آن را ضعیف می کند و باعث می شود آن عضو کوچک شود. به تدریج توانایی خود را از دست بدهد و منجر به نابودی آن شود. قانون اول واضح بود: بازوی آهنگر بر اثر استفاده بزرگتر و نیرومند تر می شود و گردن زرافه در نتیجۀ کوشش برای رسیدن به سطوح برگهای مغزی درازتر و موش کور از آن لحاظ نابیناست که در زندگی زیر زمینی، نیازی به چشم ندارد.

قانون دوم: هر چه را که طبیعت باعث شده که موجودات آلی به دست آورند یا از دست بدهند درنتیجۀ تاثیر کیفیاتی است که نژاد آن موجودات ممکن است مدتی طولانی در معرض آنها بوده باشد و در نتیجه به وسیلۀ تاثیر استفادۀ بیشتر از چنان عضوی، یا بر اثر عدم استفادۀ مداوم از چنان قسمتی طبیعت آن را در نتیجۀ وراثت حفظ می کند و آن را به افراد تازه ای که از آن به وجود می آید. انتقال می دهد، به شرط آنکه تغییراتی که بدین گونه پیدا می شود و در جنس مذکر و مونث، یا در آنهایی که موجودات آلی جدید را به وجود می آورند، مشترک باشد.مارکس و انگلس این اصل موروثی را قبول کردند که اگر محیط بهتری به وجود آید انسانی بهتر هم پیدا خواهد شد. در سال 1885 واسیمان این نظریه (قانون دوم) را باطل کرد. اما به تازگی شواهدی برای تایید نظریه وراثت خصوصیات اکتسابی در پارامسیوم (خیسه) و سایر جانوران سلسلۀ آغازیان به دست آمده است.

منبع: تاریخ تمدن – عصر ناپلئون


مشاهیر جهان: مستر

مستر در سال 1753 در شامبری تولد یافت. او در سپتامبر 1792 که ارتش انقلابی فرانسه به ساووا امد ضربۀ شدیدی به همۀ ارزشها و طبقات قدرتها و اعتقادات او پدید آمد و وی را به نوشتن کتابهایی مشغول داشت. مستر در سال 1796 ملاحظاتی در بارۀ فرانسه را انتشار داد و نوشت انقلاب فرانسه با اعدام پادشاه و خلع ید کلیسا، همۀ پایه های اخلاقی را در هم شکست. هرگز چنان جنایت عظیمی دارای آن همه شریک جرم نبوده است او در رسالۀ در باب اصل مولد قوانین اساسی سیاسی، قوانین را ناشی از کشمکشی می داند که در نهاد فرد میان انگیزه های خوب و بد(اجتماعی و غیر اجتماعی) و نیاز به یک قدرت متشکل و پایدار جهت حفظ نظام اجتماعی و بقای گروهی به وسیلۀ حمایت از تمایلات دسته جمعی در مقابل فردی به وجود می آید. هر فرد خواستار قدرت و تمول است و تا زمانیکه غرایزش رام نشود فردی است زورگو- جانی و زناکار. اگر بگذاریم هر فرد بالغی تمام قضایا را با خرد خود (که در نتیجۀ عدم تجربه ضعیف است و بردۀ آمال) بسنجد این کار به مفهوم قربانی کردن نظم در راه آزادی است. این آزادی بی بند وباری و افسار گسیختگی می شود و هرج و مرج اجتماعی قدرت جمعی را در جهت وحدت علیه حملۀ خارج یا تجزیه از داخل تهدید می کند. از نظر مسترسلطنت پادشاهی بهترین نوع حکومت است و نظم و تداوم و ثبات و قدرت را برقرار می کند. در صورتی که در حکومت دمکراسی، هم رهبران و هم عقاید به طور مکرر، دستخوش تغییر اساسی می شود. گاه گاه جامعه در معرض امیال و جهالت مردم قرار می گیرد واین کیفیات موجبات نارضایتی و بی نظمی را فراهم می آورد و به مراحل سخت و نافرجامی منتهی می شود. هنر دولت عبارت از آرام کردن توده هاست و خودکشی دولت اطاعت از آنها. مستر می گفت بیشتر بدیها یاداشهای خطاها یا گناهان است، هر بیماری و هر رنجی، مجازات شایبه ای در وجود ما یا نیاکان ما یا گروه جامعۀ معاصر ما می باشد. باید از تنبیه بدنی واعدام به سبب ارتکاب پاره ای جنایات دفاع کرد. جلاد و پلیس برای نظم اجتماع لازم است وجود بدی مستلزم مجازات است. اگر آن راسست بگیریم جنایت افزایش خواهد یافت. در مورد ذ ات انسان می گفت قسمت بیشتر خون ریزیها اغلب با ازدیاد جمعیت مربوط است. قانون بزرگ نابودی جبری موجودات زنده در تمام موارد از کرم گرفته تا بشر، اجرا می شود. سرتا سر زمین که خون می آشامد محراب عظیمی بیش نیست که در آنجا هر موجود زنده ای باید قربانی شود و این عمل بی وقفه، بدون محدودیت، بدون استراحت، تا نابودی همۀ اشیاء حتی نابودی مرگ ادامه می یابد.

منبع: تاریخ تمدن-عصر ناپلئون


سازمان ملل متحد

 در سال 1918 بعد از مدت 4 سال جنگ جهانی بعد ازبه جا گذاردن 10 میلیون نفر تلفات دولتهای درگیر، منشور پیمانی را امضا کردند که به موجب آن برابری حقوق دولتها و کشورهای دیگر و اصل صلح و امنیت بین المللی را تضمین نمایند.برفراز          کشتارهای جنگ دوم جهانی و حادثۀ هیروشیما و ناکازاکی بود که در روز    24 اکتبرحدود 50 کشوری که درگیر جنگ بودند نمایندگانی برای ایجاد سازمان بین المللی ضامن صلح به سانفرانسیسکواعزام داشتند.بدین ترتیب سازمان ملل متولد شد و این روز را در سراسر جهان روز ملل متحد نامیدند. مقر دائمی سازمان ملل در شهر نیویورک است. که محلی برای تشکیل جلسات مجمع به گنجایش 2300نفر – قسمت دبیرخانه دارای 40 طبقه به گنجایش 4400 نفر عضو و ....... دارا است. ادارۀ اروپایی سازمان ملل در پارک آرین واقع در شهر ژنوسویس قرار دارد. دیوان دائمی بین المللی دادگستری نیز در شهر لاهۀ هلند می باشد. موسسه بین المللی کار در شهر ژنو است. موسسه تربیتی و فرهنگی یونسکو در پاریس می باشد.سازمان ملل 3 وظیفۀ مهم را بر عهده          دارد: 1-مسوولیت نگهداری و حفظ صلح و امنیت بین المللی 2- توسعۀ روابط دوستانه مابین ملتها 3-تشویق به همکاری بین المللی در حل مشکلات اقتصادی-اجتماعی- فرهنگی و احترام به حقوق انسانی و آزادیهای اساسی بدون تمایز بین نژاد، جنس، زبان و دین.

کشورهائی که به عضویت سازمان ملل می رسند از حق حاکمیت مساوی سایر دولتهای عضو برخوردارند و این حق تا زمانی محفوظ است که آنان مسوولیتهایی را که در قبال منشور ملل پذیرفته اند.انجام دهند. دولتهای عضو مکلفند اختلافات بین المللی خود را با وسایل مسالمت آمیز و بدون به خطر انداختن صلح و امنیت حل نمایند. عضویت در سازمان ملل برای تمام کشورهایی که منشور ملل و قطعنامه های سازمان را بپذیرند و بدان عمل کنند آزاد است.زبان جاری آن بیشتر فرانسه و انگلیسی می باشد. نشان و آرم سازمان ملل کرۀ زمین با دو سنبل در طرفین آن است که در وسط ÷ر چم آبی رنگ سازمان نقش گردیده است. اعلامیۀ جهانی حقوق بشر محصول تلاش همۀ آزادیخواهان جهان می باشد. این اعلامیه شامل 30 ماده است و دلالت بر این دارد که تمام انسانهای روی زمین با هم برابرند و هیچ کس نباید حقوق انسانی او پایمال شود. مدرسه و تعلیم و تربیت باید در اختیار تمام انسانها باشد و از شغل و کار مناسب بهره مند شوند و..... در حقوق سیاسی و مدنی سازمان ملل شکنجه یا رفتار غیرانسانی و تحقیر آمیز ممنوع است و همۀ انسانها از حمایت قانون به طور مساوی برخوردارند یعنی نمی توان کسی را خودسرانه توقیف یا تبعید کرد، مکاتبات و نامه    های او را کنترل کرد و.... روز 19 آذر یا دهم دسامبر در تمام دنیا به عنوان روز حقوق بشر شناخته شده است.

سازمان ملل برای انجام وظایف خود احتیاج به ادارات و تشکیلات بزرگی دارد مانند دیوان دادگستری بین المللی – شورای امنیت – شورای اقتصادی اجتماعی- شورای قیومیت- کمیته های مربوط به قوانین کار- کنفرانس تجارت- برنامۀ عمران ملل متحد- صندوق سرمایۀ ملل متحد- سازمان توسعۀ صنعتی(یونیدو) موسسه آموزش و پرورش (یونیتار)-صندوق کودکان(یونیسف) بانک جهانی کمیسیون خلع سلاح- کمیتۀ ستاد نظامی و....

شورای امنیت: از15 عضو تشکیل شده است و وظیفۀ آن نگهداری و حفظ صلح و امنیت بین المللی است. اقدامات آن شامل به کار بستن مجازاتهای اقتصادی- یا اخراج دولتهای متجاوز می باشد. این شورا می تواند کشوری را که صلح ر اتهدید می کند تشخیص داده و خود اقدام کند.

دادگاه بین المللی لاهه: پایۀ عمدۀ سازمان ملل به حساب می آید و مقر آن در شهر لاهۀ هلند است. دادگاه از 15 قاضی تشکیل شده است که هر قاضی متعلق به یک کشور عضو می باشد.

سازمان علمی –آموزشی و فرهنگی یونسکو: یونسکو وظیفه دارد افکار نوع دوستی را به مردم جهان بشناساند که در سایۀ صلح است که امر پیشرفت و سازندگی تحقیق پیدا می کند. یونسکو دولتهای متخاصم را با هم آشتی می دهد. از دیگر وظایف آن سواد آموزی در سطح جهان می باشد. یونسکو همچنین می تواند متدهای نوین تعلیم و تربیت را برای آشنا ساختن همۀ ملل جهان از آنها منتشر سازد.

موسسه کار سازمان ملل: مقر آن در ژنو می باشد و اعضای آن از 8 نفر نمایندۀ کارگران و 8 نفر نمایندگان کارفرمایان تشکیل می گردد. یکی از قوانین مهم آن این است که هیچ کس را نمی توان مجبور به انجام کار مشخصی نمود یا او را از آن  کار برحذر داشت. این موسسه همچنین قوانین مربوط به ساعات کار (در شبانه روز همه باید 8 ساعت کار کنند و اضافه کاری با میل خود کارگر مجاز می باشد) و تعیین دستمزد و... می باشد.

یونیسف: به منظور ارزش نهادن به حقوق انسانی همۀ کودکان جهان به منظور جلوگیری از وجود آنها در کارگاهها و هر گونه سوء استفاده از آنان می باشدو همه ساله در سراسر جهان یک روز به     نام          روزکودک برگزار می شود.

وظیفۀ مهم دیگر سازمان ملل مساله خلع سلاح و بوجود آوردن یک محیط سالم بین المللی برای توسعۀ روابط دوستانه و صلح آمیز بین دولتها می باشد.


بزرگان

مشاهیر بزرگ جهان: شاتوبریان

فرانسوا- رنه دوشاتوبریان در نظر معاصران فرانسوی خود بزرگترین نویسندۀ آن زمان بود. عصر شاتوبریان بزرگترین دورۀ تاریخ ادبیات فرانسه از عهد پلئیاد به بعد محسوب می شود. تفوق او حاکی از غلبۀ مذهب بر فلسفه است. همان گونه که تفوق ولتر ناشی از غلبۀ فلسفه بر مذهب است. وی به اندازه ای عمر کرد که تولد مجدد ماده گرایی را به چشم خود ببیند و می گفت هر حالت فکری یا اجتماعی که پیش آید و هیجان ادامه یابد، به تدریج حس قبول خود را از دست می دهد و حالت مخالف خود را به وجود می آورد و بر اثر افراط بسیار نوع بشر بار دیگر احیا می شود(اشاره ای است به فلسفۀ هگل که هرتزی – آنتی تزی را به وجود می آورد و هر دو ترکیب می شوند و عامل تازه ای یا سنتزی را تشکیل می دهند).او می گفت بعد از تولد، هیچ مصیبتی را بالاتر از به وجود آوردن بشر دیگری نمی دانم. در سال 1797 مقالۀ تاریخی، سیاسی و اخلاقی در بارۀ انقلابهای قدیم و جدید را منتشر کرد. شاتوبریان عقیده داشت انقلابها به منزلۀ طغیانهای ادواری است و همیشه یک منحنی را تشکیل می دهند که از شورش آغاز می شود و از طریق هرج و مرج به استبداد منتهی می شود. تاریخ به منزلۀ دایره ای است با صورت بزرگ شدۀ همان دایره، با حواشی و تعلیقاتی اضافی که چیز قدیمی را نو جلوه می دهد. صفات خوب و بد افراد علی رغم چنان تحولات بزرگ باقی می مانند.پیشرفت واقعی وجود ندارد، علم افزایش می یابد ولی فقط برای خدمت غرایزی که تغییر نمی کنند.

ایمان عصر روشنفکری به کمال نامحدود بشر تصور باطل کودکانه ای بیش نیست. اقوامی که امروزه وحشی اند به تمدن خواهند رسید، از عظمتها و انقلابهای متوالی خواهند گذشت و به نوبۀ خود به بربریت سقوط خواهند کرد شاتوبریان عقیده داشت اگر اعتقاداتی را که به مردم کمک کرده است تا انگیزه های غیر اجتماعی خود را کنترل کنند و ستم گری-بدی – رنج و مرگ غیر قابل اجتناب را متحمل شوند  از آنان بگیریم مرتکب جنایت شده ایم. او در آخرین خاطرات     خودمیگفت    روح من        مراوامیداردبه          هیچ    چیزحتی       خودم  عقیده نداشته باشم و همه چیز را – عظمت- بدبختی – مردمان و پادشاهان را با چشم حقارت بنگرم. بر روح من غریزۀ تعقل مستولی است و به آن دستور می دهد که تسلیم آنچه به ظاهر زیباست بشود. عدالت – انسانیت – برابری – آزادی وا فتخار. او متذکر می شود که عشق نوعی سرمستی است و ازدواج سرنوشتی بدتر از مرگ- هیچ قلبی را نیافته ام که زخمی نهانی نداشته باشد. روحی که به ظاهر آرام است به چاههای طبیعی ساوان(آفریقا) شباهت دارد که سطح آنها به نظر آرام و پاک می آید. ولی وقتی به عمق آنها نگاه می کنید، تمساح بزرگی را می بینید که از آب چاه تغذیه می کند.او عقیده داشت ادبیات یونان و روم مزایای بسیاری برای فکر و ذهن دارد ولی انسان را گرفتار محظورات اخلاقی می کند. یکی از مهمترین آثار شاتوبریان روح مسیحیت است که در واقع بیان عمدۀ نهضت رمانتیک در زمینۀ مذهبی بود و بازگشت ایمان و امید رانشان می داد. روح مسیحیت به قول ناپلئون «اثری ساخته و پرداختۀ سرب و طلاست ولی طلای ان بیشتر است. نبوغ شاتوبریان بر هرچه که جنبۀ عظمت و ملی داشته باشد برتری دارد.

شاتوبریان در تهیۀ خاطرات پس از مرگ در سال 1811 نوشت: زمین ما در دلفریبی است که از زهدان او بیرون می آییم. در کودکی ما را با پستانهای خود که پر از شیر و عسل است می پرورد. در جوانی و مردی، آب خنک و محصولات و میوه های خود را به ما ارزانی می دارد. هنگامی که می میریم، زمین دوباره آغوش خود را به روی ما می گشاید و روپوشی از سبزه و گل بر روی بقایای ما می افکند و در این ضمن در نهان ما را به جنس خود تبدیل می کند تا ما را دوباره به شکلی دلپذیر و تازه در آورد. در نوشته های او نیز جمله ای فلسفی که غم انگیز است می درخشد. تاریخ فقط تکرار همان حقایق است که در مورد افراد و اعصار مختلف به کار می رود. خاطرات پس از مرگ شاتوبریان پایدارترین اثراوست.

منبع: تاریخ تمدن عصر ناپلئون


مشاهیر بزرگ جهان: کوویه(1769-1832)

تهیه کننده : قاسم حمزوی

کوویه دانشمند بزرگ دیرین شناسی و تشریح مقایسه ای را بنیان نهاد و زمینۀ زیست شناسی را برای تغییر فکر اروپائیان فراهم ساخت. کوویه در مورد نرم تنان و کرمها اطلاعات بسیاری به دست آورد. وی  تا مدتی شیفتۀ آثار لینه بودولی به طور دائم فریفتۀ تاریخ طبیعی بوفون شد. او بسیاری از سنگواره ها را از دل خاک بیرون آورد و چنین پنداشت که جنبه های زمین شناسی به منزلۀ نوعی چاپ سنگی از زندگی گیاهی وحیوانی پیش از تاریخ است. بعضی از صدفهایی که از دریا جمع آوری کرد، بر اثر تنوع اعضای داخلی و شکافهای خارجی، چنان او را مسحور ساخت که پیشنهاد کرد طبقه بندی جدیدی از موجودات زنده بر اساس خصوصیات ساختمانی و تنوع آنها صورت گیرد. او در کتاب خود تحت عنوان تاریخ طبیعی ماهیها(1828-1831) 5000 نوع ماهی را شرح داد. با کتاب دیگرش تحقیقات در بارۀ استخوانهای فسیل شدۀ چهار پایان علم دیرین شناسی پستانداران را به وجود آورد. این کتاب حاوی شرحی بود از فیل پشم دارکه کوویه بقایای این فیل را در توده ای از خاک یخ زدۀ سیبری یافت و آن را ماموت نامید. در سال 1817 کوویه در اثر عمدۀ خود تحت عنوان طبقه بندی حیوانات بر اساس سازمان آنها در رده بندی جانوران را به صورت مهره داران – نرم تنان – بندپایان و شعاعیان انجام داد و قصد داشت نشان دهد پیدایش جنبه های متوالی سنگواره ها معلول نابود شدن ناگهانی صدها جنس جانور بر اثر حرکات شدید و تخریبی زمین بوده است.

کوویه در یکی از مجله ها گفت که هر موجود آلی دارای دستگاهی کامل و مخصوص به خود است که همۀ قسمتهای آن به طور طبیعی با یکدیگر مطابقت دارد تا در جهت معینی به کار رود. این عمل به وسیلۀ عکس العمل متقابل یا ترکیبی در همان جهت صورت می گیرد. از این لحاظ هیج یک از این قسمتهای    جداگانه          تغییر  شکل   نمیدهد                   مگراینکه       تغییر  مشابهی        درسایر        قسمتهای همان جانور به وجود آید و در نتیجه هر یک از این قسمتها به طور مجزا همۀ قسمتهای دیگر را که به ان تعلق دارد مشخص می کند. به این ترتیب ، اگر امعا و احشای جانوری طوری ساخته شده باشد که فقط برای هضم گوشت تازه باشد لازم است تا آرواره ها طوری ساخته شده باشند که برای بلع شکار به کار رود، دندانها برای پاره کردن و بلع گوشت، اعضای حرکت برای تعقیب و گرفتن آن و عضو شعور برای یافتن آن از فاصلۀ دور، بنابراین اگر تحقیقات با بررسی دقیق یک استخوان به تنهایی آغاز شود، شخصی که به اندازۀ کافی بر قوانین ساختمان آلی تسلط دارد می تواند همۀ وجود جانوری را که استخوان مزبور به آن تعلق دارد را از نو بسازد.

مبنع: تاریخ تمدن ویل دورانت


مشاهیر بزرگ جهان: کارل گوستاویونگ

کارل گوستاویونگ در سال 1875 میلادی در ایالات تورگووی آلمانی زبان سویس دیده به جهان گشود. یونگ بعد از زیگموند فروید پرآوازه ترین روانکاو قرن بیستم است که از اراو عقایدش در زمینه های روان شناسی- قوم شناسی – دین و عرفان بحث و جدلهای بسیار برانگیخته و بینش محققان زمینه های هنری و علوم انسانی را تحت تاثیر قرار داده است. یونگ معتقد بود علل و منشأ گرفتاریهای قرن بیستم را باید در طبع آدمی جستجو کرد که شیوه های خرد گرایانۀ افراطی آن را لجام گسیخته و بی بند و بار ساخته است. روابط پدر و مادر و محیط خانوادگی و تربیتی یونگ به گونه ای بود که از اوایل کودکی اندک اندک، زمینۀ نفسانی تعلق خاطر به زندگی درونی و مکاشفه و شهود را پیدا کرد. توجه به حیات درونی نزدیونگ به گونه ای بود که زندگی نامه اش سراسر حکایت حالات و کیفیات ذهنی و نفسانی و رویاها و تحولات زندگی درونی است. یونگ غریبان را برون گرا و شرقیان را درون گرا می خواند و به یک انسان شرقی درون گرا که امور ذهنی و نفسانی و معنوی برایش بیش از امور دنیوی مطرح است، نزدیکتر بود. یونگ از 16 سالگی به مباحث فلسفی علاقمند شد و به عقاید و آرا شوپنهاور بیش از فلاسفۀ دیگر دلبستگی نشان می داد. یونگ جوان به علوم طبیعی و تاریخ تطبیقی ادیان علاقۀ زیادی داشت و به پیام و معنای رویا اعتقاد خاصی نشان می داد یونگ در سال 1895 تحصیل در رشتۀ پزشکی را وارد دانشگاه شهربال آغاز کرد. آن زمان اوج شهرت نیچه بود. یونگ به سبب اینکه نیچه با مسیحیت مخالفت می کرد اعتقادات او را نمی پسندید اما مطالعۀ کتاب چنین گفت زرتشت نیچه برای یونگ کشفی بود به اندازۀ کشف فاوست اثر گوته. یونگ در سال 1900 میلادی آسیستان درمانگاه روان پزشکی بورگوتزلی در شهر زوریخ شد.وقتی که کارروان پزشکی را شروع کرد این علم عبارت بود از توصیف بیماریهای روانی و علائم و آثار آن و شخصیت خود بیمار مورد توجه نبود. فروید با آنکه روان پزشک نبود، اولین کسی بود که لزوم توجه به کل شخصیت بیمار روانی را مطرح ساخت. در این زمان یونگ مطالعۀ بیماریها را از راه تداعی آزاد شروع کرد. به عقیدۀ یونگ درمان واقعی هنگامی آغاز می شود که تاریخچۀ زندگی بیمار را بشناسیم. پزشک یا درمانگر باید همۀ ابعاد زندگی بیمار را مورد توجه قرار دهد و فقط به علائم و آثار بیماری اکتفا نکند. در بسیاری موارد فقط اطلاع از آنچه بیمار از ضمیر ناخودآگاه خود نقل می کند. کافی نیست بلکه باید با روش تداعی آزاد به تفسیر و تعبیر رویاها و کشف رمز زندگی شخص پی برد، یونگ در سال 1905 به عنوان استاد رشتۀ روان پزشکی در دانشگاه زوریخ برگزیده شد و در همان سال رئیس بخش روان پزشکی درمانگاه دانشگاه شد. در سال 1913 به امر تعلیم و تدریس در مباحث روان شناسی مرضی و روان کاوی فروید و روان شناسی اقوام بدوی و خواب مصنوعی پرداخت و در این مباحث به تفصیل در بارۀ عقاید و آراعلمی پیرزانه و فلورنوآ نیز بحث میکرد.یونگ در سالهای 1904-1905 یک آزمایشگاه روان شناسی مرضی در کلینیک روان پزشکی دانشگاه زوریخ به وجود آورد و در آنجا به تحقیق با روش تداعی آزاد پرداخت. تعدادی  کتابهای یونگ عبارتند از: 1- انسان و سمبولهایش 2- روان شناسی ضمیر ناخودآگاه 3- تحلیل رویا 4- انسان و اسطوره هایش


انقلاب فرانسه

علل و نتایح انقلاب کبیر فرانسه:

برای آنها که سرنوشت انقلاب کبیر فرانسه را مطالعه کرده اند سوالهای بی شماری پدید می آید از جمله اینکه آیا این انقلاب نظر به علل و نتایجی که داشت موجه بود؟ و چه منافع مهمی برای فرانسویان یا بشر بر جا گذاشت؟ مورخان پیشرفت بدون خشونت را تکامل می گویند. تغییر سریع کارمندان را همراه با شدت عمل یا به طور غیرقانونی کودتا می گویند(بدون تغییر حکومت) و هر گونه مقاومت علنی در برابر قدرت دولت را شورش گویند. حال علل انقلاب کبیر فرانسه را بررسی می کنیم:

1-شورش پارلمانها که باعث تضعیف قدرت شاه شد.

2- جاه طلبی فیلیپ داورلئان برای به دست آوردن تاج و تخت لویی شانزدهم 3- شورش بورژواها 4- شورش کشاورزان

5-شورش مردم پاریس علیه ظلم – نفایص اقتصادی – گرانی اجناس و.... نتایج انقلاب کبیر فرانسه به طور خلاصه به نتایج سیاسی- اقتصادی و فرهنگی تقسیم می شود.

 الف: نتایج سیاسی : 1- کشاورزان آزاد به جای فئودالها(مالکان) بر سر کار آمدند. 2-دادگاههای مدنی به جای دادگاههای فئودالی برقرار شد. 3-یک دمکراسی با محدودیت سرمایه جای سلطنت استبدادی را گرفت. 4-تساوی در برابر قانون و امکانات، آزادی بیان و عقیده – آزادی مذهب و مطبوعات برقرار شد. 5-انقلاب وحدت استانهای نیمه مستقل را به کمال رسانید و همۀ آنها را تحت نظر دولت مرکزی فرانسه در آورد. 6- انقلاب آزادی را در فرانسه و نواحی دیگر پیش برد و بردگان را آزاد ساخت.

اما آزادی فردی کیفر خود را در بردارد، آن قدر افزایش می یابد که از محدودیتهای لازم برای نظم اجتماعی و بقای دسته جمعی فراتر می رود. آزادی بدون حد و حصر به معنای هرج و مرج کامل است.

ب: نتایج اقتصادی:

انقلاب عبارت بود از مالکیت کشاورزان و برقراری سرمایه   داری که کشاورزان که با زمین پیوند یافته بودند به صورت قدرت محافظه کار نیرومندی در آمدند سرمایه داری در شهرها تکامل یافت، پول منقول جای ثروت اراضی را به عنوان قدرت اقتصادی وسیاسی گرفت.کار آزاد از قید نظارت دولت رهایی یافت. ثروت صنعتی افزایش یافت و به تدریج در مقامهای بالا متمرکز شد.

ج: نتایج فرهنگی انقلاب کبیر فرانسه:

انقلاب هنوز در زندگی ما تاثیر دارد(همۀ دنیا) انقلاب آزادی بیان و عقیده، آزادی مطبوعات و آزادی اجتماعات را اعلام داشت. انقلاب روش ملی مدارس را طرح ریزی و آغاز کرد و علم را به منزلۀ امری ثانوی و نظریه ای جهانی در برابر علوم الهی مورد تشویق قرار داد.

در سال 1791 دولت انقلابی هیاتی را به رهبری لاگرانژ مامور کرد سیستم جدیدی برای اوزان و مقیاسها که به تازگی وحدت خود را بازیافته بود عرضه کند.سیستم متری که حاصل این اقدام بود در 1792 رسمیت یافت و در 799 صورت قانونی یافت. انقلاب شروع به تفکیک کلیسا از دولت کرد. در سال 1905 درصدد آمد تا اخلاق طبیعی را به جای مذهب تعمیم دهد که در این کار موفق نشد. انقلاب درسهایی برای فلسفۀ سیاسی باقی گذاشت: طبع بشر درهمۀ طبقات یکسان است. و انقلابیون به قدرت رسیده مانند پیشینیان خود و در بعضی موارد بی رحمانه تر عمل می کنند و نکتۀ آخر این که انقلاب فقط تا حدی موثر است که تکامل اجازه دهد و تا جایی که طبیعت بشر اقتضا کند.    ادامه مطالب وبلاگ در نوشته های        دی و اسفند۱۳۸۶ و فروردین۱۳۸۷

منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت جلد 11 – عصر ناپلئون


داروین

مشاهیر جهان . ارزمس داروین

تهیه کننده: قاسم حمزوی

دانش زیست شناسی هم فاجعه و هم شکوه زندگی را آشکار می ساخت و باورهای مذهبی را دچار تشویش و نگرانی می کرد. داروین با لامارک دانشمند زیست شناس معروف فرانسوی توافق داشت که تئوری تکامل رابراین پایه بنیان نهاده بود که صفات مکتسب و انحصاری که در نتیجۀ به کار بردن تکامل یافته باشد، در صورتی که در طول چندین نسل تقویت شود، ممکن است به وسیلۀ همان موجود زنده به نسل بعدی منتقل شود. داروین اعلام داشت حیات همۀ جانداران با افروزۀ حیات که علت اول در جهان حیوانی دمیده است آغاز شده و آن گاه آن را به حال خود واگذارده تا فعالیت ذاتی خویش نیرو گیرد و تقویت شود و این نیرو و قدرت تکامل را در طول نسلها به آیندگان انتقال دهد. بدین سان جهانی پدیدار شد که برای آن پایانی متصور نیست. در این زمان دانشمندان کالبدشناسی و تشریح، بستگی  وا رتباط بین جسم و ذهن را آشکار ساختند. در سال 1811 چارلز کتابی تحت عنوان اندیشه های نوین در بارۀ تشریح مغز انتشار داد و ضمن آن این نکته را به اثبات رسانید که بخشهای مشخصی از سلسلۀ اعصاب، تاثرات حسی را به بخشهای مشخصی از مغز منتقل می سازند و اعصاب مشخصی تکانه های محرک را به اندامهای مشخصی می رسانند و آن اندامها با حرکت خود پاسخی به آن تکانه ها می دهند. پدیدۀ هیپنوتیسم این مطلب را نشان می داد که تحولات فیزیولوژیکی از احساس به اندیشه و سپس به عمل تغییر شکل می دهد.

به طور کلی نظریۀ داروین بزرگترین ضربه را به مسیحیت وارد کرد که انسان را اشرف مخلوقات می خواند. داروین ثابت کرد انسان از نسل میمون است که بعدها مشخص شد میمون هم از نسل پریماتها (نخستین ها) می باشند که در حدود 36 میلیون سال پیش به وجود آمده اند. نظریۀ داروین معمای بزرگ یعنی وجود شر در وجود انسان را کشف کرد و معلوم شد که چرا بشر تا این اندازه خون خوار و بی رحم و شهوت پرست است. حیات در زمین از 570 میلیون سال پیش آغاز شده است. انسان حدود 15 میلیون سال قبل به تدریج از میمون جدا شده و فقط حدود 6000 سال است که به تدریج متمدن شده است. ما انسانها ریشه در اجداد حیوان خود داریم و  جرم مغزما(حدود 800 گرم) مربوط به اعمال جنسی- خشونت- دفاع از خود و.... می شود که قسمت سیاه یا تاریک مغز نام دارد که از اجداد غیر انسانی به ما ارث رسیده است و باعث این همه جنگهای خونین در طول تاریخ بشر بوده است. ایجاد یک مدینۀ فاضله که در آن تمام انسانها با صلح در کنار یکدیگر زندگی کنند امری محال و نشدنی است.

دوستال

مشاهیر بزرگ جهان :مادام دوستال

مادام دوستال بزرگترین زن نویسندۀ روزگار خود و بزرگترین مولف فرانسه به غیر از شاتوبریان بود. وی قبل از سال 1800 میلادی 15 کتاب نوشته بود که  تعدادی از آنها عبارتند از: در بارۀ ادبیات- دلفین- کورین-در بارۀ انقلاب فرانسه کتاب در بارۀ ادبیات از لحاظ روابط آن با بنیادهای اجتماعی موضوعی وسیع و قهرمانانه است مادام در این کتاب می گوید: آزادی فکر- فرد در برابر دولت –پیشرفت دانش و اخلاق در اینجا افسانه ای فوق طبیعی نیست، بلکه ایمان به تعلیم و تربیت – علم و فهم مطرح است.نخستین شرط لازم برای پیشرفت، آزادی فکر از استیلای سیاسی است. نباید انتظار داشت که هنر و شعر مانند علم و فلسفه پیشرفت کند، زیرا آنها وابسته به قوۀ تصور است که در همۀ دورانها قوی و بارور است. در تکامل یک تمدن، هنر و شعر از علم و فلسفه فراتر می رود. به همین سبب بود که عصر پریکلس جلوتر از عصر ارسطو و قرون وسطی جلوتر از عصر گالیله و هنر در زمان لویی چهاردهم جلوتر از عصر روشنگری بود. پیشرفت فکر مداوم نیست، به سبب اختلال در طبیعت یا تحولات سیاسی، دوره های قهقرایی نیز پیش می آید ولی علم و روش علمی حتی در قرون وسطی پیشرفت کرد، به سبب اختلال در طبیعت یا تحولات سیاسی، دوره های قهقرائی نیز پیش می آید ولی علم و روش علمی حتی در قرون وسطی پیشرفت کرد، و ظهور کوپرنیک و گالیله و بیکن و دکارت را امکان پذیر ساخت. در هر عصری فلسفه نمایندۀ تجمع و جوهر میراث فرهنگی است. شاید فلسفۀ در دوره ای در آینده، به اندازۀ کافی جامع و در حد کمال باشد که برای ما به صورتی در آید که مذهب عیسوی در گذشته بوده است.

وی انوار فلسفی را ارزیابی اشیاء بر طبق خود می دانست و فقط در مقابل مرگ بود که اعتقادش به حیات خود سست شد. پیروزی نور همیشه برای عظمت و اصلاح بشر مساعد بوده است. پس از خواندن آثار روسو و ولتر مادام دوستال ادامه می دهد که تنها رشد عقلی کافی نیست. دانش تنها یک عنصر فهم است. عنصر دیگر احساس است. باید حساسیت روان و حواس در کار باشد. دمکراسی به عقیدۀ او نویسندگان و هنرمندان را تابع سلیقه های مردم پسند می کند، اشراف آنها را بر آن می دارند که برای طبقه ای برگزیده بنویسند، و افکار خود را تحمیل می کنند. استبداد هنر و علم را به پیش می برد و بدان وسیله خود را به وسیلۀ عظمت و قدرت بر مردم تحمیل می کند ولی جلو فلسفه و تاریخ نگاری را می گیرد، زیرا فلسفه و تاریخ موجب وسعت و عمق نظریاتی می شود که به حال دیکتاتوری زیان آور است. دولت مستبد آزادی و نوآوری و فکر را خفه می کند، به عقیدۀ او سبک کلاسیک متکی بر آثار کلاسیک یونان و روم قدیم بود ولی ادبیات رمانتیک بر خلاف از الاهیات مسیحی و احساسات پدید می آمد و می گفت هیچ تمدنی نمی تواند بدون اخلاق پایدار بماند.

منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت جلد 13