تاریخچه ورزش باستانی و زورخانه ها در ایران

چون لازمه دفاع از خاک میهن، داشتن قدرت بدنی و تمرینات جنگی بوده، پهلوانان و عیاران به ورزش باستانی که با اشعار سنتهای ملی همراه بود روی می آورده اند. ایرانیان باستان به ورزشهای جنگی و میدانی علاقه زیادی داشتند. هرودوت می گوید: ایرانیان از 5 سالگی تا 20 سالگی به فرزندان خود اسب سواری- تیراندازی و راستگویی و صداقت را می آموزند. استرابون هدفهای اخلاقی ورزش را در میان ایرانیان خاطر نشان می سازد و از نظم و هماهنگی این ملت در این  امور سخن می گوید. گزنفون می نوسید: به کودکان پارسی تا 16 سالگی می آموزند چگونه تیر و کمان و زوبین را به کار ببرند. اگر ایرانیان به شکار علاقه دارند بدین جهت است که هیچ وسیله ای را برای آماده شدن برای جنگ بهتر از ورزش شکار نمی دانند. پلوتارک می گوید: در ایران، رشادت و دلیری و زیبایی اندام از محاسن جوانان محسوب می شود. یکی از اهداف عالی ایرانیان از ورزش  پهلوانی، آماده ساختن  خود برای کشتی گرفتن و جنگ تن به تن بود مانند جنگ رستم با دیو سفید، کشتی گرفتن رستم و سهراب در شاهنامه و ...

ورزش کشتی در ایران باستان:

در ایران باستان عنوان جهان پهلوان از مناسب بزرگ ارتش هخامنشیان بود و هر ساله پس از مسابقات کشتی، قهرمان کشور بر مسند افتخار پهلوانی در تخت  جمشید تکیه می زده است.

سعدی در کتاب گلستان خود از کشتی گیری حکایت می کند که 360 فن می دانسته است. پس از حمله مغول، ورزش پهلوانی و کشتی که مدتی تعطیل شده بود دوباره رایج شد و کشتی گیران بزرگی به ظهور رسیدند. در واقع با حمله مغول به ایران و قتل عام وسیع مردم کشتی و زورخانه ها از رونق افتاد تا این که در زمان اوکتای قاآن (639-634) هجری ورزش کشتی و کسوت پهلوانی دوباره آغاز به کار کرد. پهلوان فیله همدانی و پهلوان محمد شاه از پهلوانان معروف عهد اوکتای هستند. پهلوان پوریای ولی که تا سال 722 هجری زندگی می کرده از پیشوایان عالی مقام و صاحب کرامت کشتی باستانی و از مروجین زورخانه بوده و ورزش باستانی را کمال بخشیده است. از پهلوانان معروف اواخر قرن هفتم و هشتم عبارتند از:  پهلوان اسد کرمانی که بر شاه شجاع اتابک فارس یاغی شد و مدتها با او جنگید و بعد از او پهلوان خرم خراسانی، پهلوان شرف الدین طالب، پهلوان طغانشاه -پهلوان علی شاه هستند. در نیمه اول قرن هشتم عیاری بلند آوازه به نام پهلوان عبدالرزاق سهقی از خراسان ظهور کرد و به سلطانیه پایتخت سلطان ابوسعید گورکانی رفت و پهلوانی به نام علی ابومسلم را به زمین زد و در دربار سلطان ماند و به سرداری لشکر نایل شد و پس از فوت او به  خراسان رفت و در راس نهضت سربداران آن نواحی خروج کرد و در سال 738 هجری در سبزوار بر اریکه فرمانروایی خراسان تکیه زد. از بزرگترین پهلوانان ایران در قرن نهم باید از پهلوان یوسف ساوی نام برد که آیین پهلوانی را از ایران به هندوستان برد. او در هند همه حریفان را شکست داد و از سرداران سلطان محمد شاه بهمنی پادشاه دکن شد و در سال 897 هجری در بیجاپور هند به سلطنت رسید و به عادلشاه معروف شد. از این سال او و فرزندانش که از مروجین مذهب شیعه هم بودند تا سال 1097 هجری بر قسمت بزرگی از هند سلطنت کردند. نام پهلوانان بسیاری از دوران صفویه و زندیه و قاجاریه ذکر شده است که مقام پهلوانی پایتخت را احراز کرده اند. پهلوان کبیر اصفهانی و پهلوان لندره دوز اصفهانی معاصر کریم خان زند بوده اند. پهلوانانی همچون یزدی بزرگ- اکبر خراسانی- حاج محمد صادق و ... از نامدارترین پهلوانان این دوران هستند. اردشیر بابکان- ابومسلم خراسانی- یعقوب لیث صفار- شاه اسماعیل صفوی و نادر شاه همه اینها پهلوانان بزرگی در عصر خود بودند. در زمان بنی عباس عیاران در خراسان و بغداد زیاد شدند و به خصوص در سیستان و نیشابور فعالیت زیادی داشتند و یعقوب لیث از سرهنگان این طایفه بوده است. چون عیاران در هر شهری برای خود رییس انتخاب می کردند و او را سرهنگ می نامیدند. عیاری در تاریخ ایران باستان به اشکال گوناگون دیده می شود مانند به عیاری رفتن رستم به دژ تورانیان برای دیدن سهراب رفت. بعد از اسلام عیاری به صورت عمومی و نهضتهای جمعی ایرانیان بر ضد اعراب متجاوز بروز می کرده است. به همین دلیل خلفای اعراب عیاران دلیر وطن پرست ایران را خارجی می نامیدند. عیاران را که پیرو آیین جوانمردی و دلیری بودند فتی نیز می نامیدند و فتیان عیار سخت معتقد به اصول خاصی تعلیمات این مکتب بودند و اجرای این احکام را رعایت می کردند. آیین جوانمردی و پهلوانی که مکتب عیاران شناخته شده و در زمان پارتها یا اشکانیان رواج زیادی داشته بعد از اسلام به صورت طرفداری از آیین تشیع و مکتب علی و فرزندان او علیه خلفای عرب مبارزه می کردند. در تاریخ سیستان ذکر شده که عیاران مردمی جوانمرد و شجاع  و ضعیف نواز بودند. در قابوسنامه ذکر شده که جوانمردترین عیاران کسی است که او را چند گونه هنر بود، دلیر و مردانه بود، به هر کاری بردبار باشد، به کسی ضرر نرساند، پاکدل و پاک عورت باشد، به عهد خود و فادار و زیان  خود به سود دوستان روا دارد. به  اسیران ظلم نکند. به بیچارگان بخشش کند. بد کاران را از بدی باز دارد. راست گوید، راست شنود (غیبت نکند). از تن خود داد و عدل بدهد. بر آن سفره که نان  خورده باشد بدی نکند. نیکی را به بدی مکافات نکند. زبان را نیک نگاه دارد. چون نیک بنگری این همه در سه شرط خلاصه می شود اول  خرد- دوم راستی- سوم مردمی. بعضی عیاران آن قدر قدرت یافتند که بارها قشون اعراب را از قسمتهای وسیعی از ایران بیرون راندند. از  پهلوانان بزرگ آنها حمزه بن آذرک بود که چندین بار لشکر هارون الرشید را شکست داد و و دیگری یعقوب لیث صفار بود که خاک ایران را از تسلط اعراب خون خوار آزاد ساخت. از قرن هفتم تا نهم هجری که فرزندان چنگیز مغول و ترک در ایران بودند، عیاران دوباره شروع به ورزش کشتی و پهلوانی کردند و همواره با مغول و ترک در جنگ بودند. به طور کلی پهلوانی و عیاری در ایران تحت مبارزه با بیگانگان عرب و  مغول انجام می شد. در زمان حاکمان مغول عیاران خراسان قیام کردند و نهضت سربداران آن سرزمین را به وجود آوردند. یکی از سرگردگان ایشان که از طریق پهلوانی و عیاری دست عوامل مغول را از خراسان قطع کرد پهلوان عبدالرزاق بیهقی بود که سر سلسله پادشاهان عیار خراسان شد. عیاران در تاریخ ایران پهلوانانی فداکار بودند که مانند پیروان حسن سباح تن به هر گونه خطر می دادند و لوازم جنگی آنان لباس سیاه (مانند نینجاها)- نیم جبه- لباس زره دار - داروی بیهوشی- کارد- خنجر- زنبور- کنج کاو- اره-سوهان و ... بود که برای نجات دوستان خود به زندان وارد می شدند و آنها را نجات می دادند.

علاقمندان می توانند کتاب خداوند الموت را هم مطالعه کنند.

منبع: هنر و مردم- شماره 55- اردیبهشت 1346 شمسی- مجله نوشته کاظم کاظمینی رییس باشگاه بانک ملی ایران


هويت واقعي موسي (موسي مصری بود)

اكثر مورخان جهان معتقدند خروج بني اسرایيل از مصر به رهبري موسي رخ داده است. اما فرويد در كتاب موسي و يكتاپرستي با دلايل تاريخي ثابت مي كند كه موسي يك فرد مصري بوده است نه از اعقاب بني اسرایيل .

موسي در زبان عبري موشه(Mosche) نوشته مي شود. واژه موشه يك كلمه مصري و به معناي فرزند مي باشد. تولد موسي هم مانند تمام قهرمانان دنيا همراه با اسطوره مي باشد. اتورانك در كتاب اسطوره هاي مربوط به تولد قهرمانان نوشت: در همه اقوام متمدن درباره پهلوانان، شاهان- پيامبران و قهرمانان ملي خويش، مردم اسطوره هایي سر هم كرده و در مدح ايشان شعرها سروده اند. تاريخ تولد و سالهاي اوليه زندگي قهرمانان درتمام دنيا سرشار از ويژگيهاي خيال انگيز است. قهرمان مردي است كه دلاورانه با تمام مشكلات مي جنگد و در نهايت پيروز مي شود . نهادن كودك در صندوقچه و بي پناه گذاردن و به روشني نمادي از تولد و زايش است. صندوقچه همان زهدان مادر است و رودخانه همان آبي است كه كودك هنگام تولد درآن غوطه ور است. هنگامي كه قومي در خيال و تصور خويش اين افسانه را به شخصيت مشهوري نسبت مي دهد حكايت ازاين دارد كه آن شخصيت به عنوان قهرمان در ميان آنان به رسميت شناخته شده است. مصريان هيچ انگيزه اي براي تجليل و تكريم موسي نداشتند اين افسانه مي بايد از قوم يهود سرچشمه گرفته باشد. موسي فردي مصري بود با تباري بلند پايه كه اسطوره مي كوشد او را به فردي يهودي مبدل سازد. يعني قومي نياز داشت تا او را يك يهودي معرفي كند . موسي نه تنها رهبر سياسي يهوديان ساكن در مصر بلكه آموزگار ايشان هم بود. مردي كه ايشان را واداشت تا ديني جديد اختيار كنند. اينجا يك سوال پيش مي آيد كه دين يهود بر پايه يكتاپرستي است اما دين مصريان دين چند خدايي بود اما در زمان آمنحوتپ سوم كه در سال 1350 ق.م زندگي مي كرد پرستش خورشيد به نام خداي يكتا يا آتون به وجود امد كه مخالف دين قبلي كاهنان يعني آمون بود. دين آتون كه بر مبناي يكتاپرستي به وجود آمد باعث شد آمنحوتپ نام اختاتون را براي خود برگزيند. دين آتون يا اختاتون به جهان پس از مرگ اعتقادي نداشت . اخناتون هرگز اجازه نداد بت يا تنديسي منقوش از آتون ساخته شود او مي‌گفت خداي راستين از شكل و صورت منزه است و بالاتر از آن است كه در وهم و خيال بگنجد. موسي هم در زمان اخناتون زندگي مي كرد و يك مصري بود و طرفدار دين آتون. بنا براین دين خود را كه منشا يكتاپرستي بود به قوم يهود انتقال داد . با اين تفاوت كه به جاي آتون، يهوه را مورد پرستش قرار داد. دين يهود كه تمام ملحقات خود را از دين آتون وفرعون اخناتون گرفته بود پرستش خورشيد را به طور كامل كنار گذاشت درحالي كه دين مصري بدان پايبند بود موسي براي يهوديان فقط دين تازه نياورد بلكه ايشان را با سنت ختنه هم آشنا كرد خاستگاه ختنه در مصر است . هرودوت شرح مي دهد كه سنت ختنه از ساليان بسيار دور در مصر مرسوم بوده است .گفته وي را بررسي اجساد موميايي شده و حتي تصاوير نقاشي شده روي ديوار غارها به اثبات مي رساند . رسم ختنه از مصريان به دين يهود منتقل شد واز آيين يهود به دين اسلام هم راه يافت. خروج قوم يهود از مصر بين سالهاي 1350 و 1358 ق.م رخ داده است يعني مي توان گفت پس از مرگ اخناتون و پيش از قوام يافتن مجدد دولت مركزي به دست هارمهاب .موسي آرزو داشت از يهوديان ملتي مقدس بسازد خروج بني اسرایيل در اثر هرج ومرج مصر در جنگ بين طرفداران آمون وآتون تسهيل شد. قبايل قوم يهود كه بعدها قوم بني اسرایيل را تشكيل دادند در زماني مشخص به دين جديدي گرويدند اما اين رويداد نه در مصر رخ داد بلكه در مكاني موسوم به مريبه قادش واقع شد. شايد آنها پرستش خداي يهوه را از ديگر قبايل مجاور خود آموختند . يهوه به معناي خداي آتشفشان است اما در مصر هيچ كوه آتشفشاني وجود ندارد يهوه در اساتير ديوي مرموز و خون آشام بود كه شب هنگام مانند خفاش راه مي پيمايد واز نور روز مي گريزد .يوشع از رهبران بني اسرایيل از آنان خواست كه سنت ختنه را بپذيرند تا از نيش زبان مصريان مصون گردند. رسم ختنه در دين يهوه قانون گشت و از آن جا كه پيوندي ناگسستني با مصر دارد، پذيرش آن به معناي سرسپردگي به قوم موسي بود. كتاب تورات براثر دستكاريهاي جهت دار تحريف شده و با پروازهاي خيال شاعرانه شاخ و برگ يافته است .موسي كه خود دانش آموخته مكتب فرعون اخناتون (مبلغ يكتاپرستي) بود، درمقام پادشاهي همان شيوه ها را به كار بست، فرمانهايي صادر كرد و مردم را به پذيرش دين خود واداشت. فكر خدايي فراگير و همه شمول سر برآورد، آمنحوتپ چهارم يااخناتون كه همزمان با سينوهه مصري بود وقتي به مقام فرعوني رسيد، تلاش خود را در ايجاد فكر يك خداي جهان گستر نمود. او دين آتون را رسمي اعلام كرد وآتون در مقام خداي همگان بدل به خداي يكتا شد. بعد از سرنگوني اخناتون دين آتون ممنوع اعلام شد و دوباره دين قديمي آمون سر برآورد. (جنگ بين پيروان آمون وآتون در كتاب سينوهه شرح داده شده است). دراين هنگام موسي با طرفداري از دين آتون كه ممنوع اعلام شده بود به جنگ فرعون و كاهنان رفت. يهوديان با رسم ختنه كردن خود را از بقيه اقوام دنيا جدا كردند. بازيافتن يك پدر آسماني ازلي اعتماد به نفس آنان را صد چندان كرد. انگاره آرماني پدري پر مهابت (يهوه) كافي بود تا فقط او را بپرستند تا هميشه مراقبشان باشد. آن طرز فكر عظيمي كه موسي مظهر آن بود از آن خودش نبود، آن را از سلطان خويش اخناتون گرفته بود . قوم يهود سرشت ويژه شان را مديون موسي بودند كه به ايشان ديني بخشيد كه اتكا به نفسشان را چندان بالا برد كه خود را در مرتبه اي بلندتر از همه قومهاي ديگر انگاشتند. از ميان تمام اقوامي كه در عهد باستان در حوزه مديترانه مي زيستند قوم يهود تنها قومي است كه نام و هويت خود را زنده نگه داشته است. به تمام علاقمندان به تاريخ و روان شناسي- فلسفه و جامعه شناسي پيشنهاد مي كنيم كتاب موسي و يكتاپرستي اثر زيگموند فرويد را مطالعه كنند .

منبع: موسي ويكتاپرستي زيگموند فرويد- ترجمه صالح نجفي نشر رخ‌داد ‌نو

 

مشاهیر بزرگ ایران: حکیم زکریا رازی- پزشک-شیمی دان و فیلسوف ایرانی

متولد شعبان 251 هجری قمری- فوت پنجم شعبان 313 هجری قمری... حکیم زکریا رازی پزشکی بوده که با تجربه و عمل سر و کار داشته و از طرفی شیمیدان بی نظیری بوده است. چون رازی به دنبال یافتن اکسیر حیات یا معجونی که انسان را جوان سازد و حجرالافلاسفه یعنی ماده ای که فلزات را به طلا تبدیل می نماید بوده است تعداد زیادی مواد شیمیایی (کیمیا) را کشف کرده است. بیشترین آثار رازی را ابوریحان بیرونی معرفی کرده است. پس از ابوریحان سایر مورخان و محققان درباره مقام علمی و آثار رازی تحقیقات زیادی انجام داده اند. تحقیق درباره مقام علمی رازی در غرب از قرن 15 میلادی آغاز شد. اولین بار در سال 1486 م. کتاب حاوی رازی در شهر برشیا از شهرهای شمال ایتالیا به لاتین ترجمه شد. آن گاه کتاب آبله و سرخک رازی نیز چاپ و ترجمه شد. کتاب آبله و سرخک به زبانهای لاتین- یونانی- فرانسوی- انگلیسی و آلمانی 40 مرتبه به چاپ رسید.

رازی و بیمارستان:

برتری و مزیتی که رازی بر بسیاری از پزشکان زمان خود داشته و پس از خود در دنیای پزشکی به یادگار گذاشته است و از مختصات پزشکی او می باشد امروزه در جمیع بیمارستانهای دنیا برقرار است. یادداشتهای روزانه از کار و عملیات و احوال و گزارش بیماران است که در بیمارستانهای بغداد و ری نگاشته و کلیه حوادث و اتفاقات مهم و مشاهدات مفید را همان طور که امروزه در تمام بیمارستانهای دنیا معمول است ثبت کرده و رو وشت برداری کرده است. کتاب حاوی معروف وی در حقیقت مجموعه یادداشتهای بالینی (کیلینیکی) وی می باشد. این کتاب در حکم دایره المعارف بزرگی است که نتیجه زحمات و تجربه های شخصی وی می باشد که سالیان دراز بدان مشغول بوده و بدین مناسبت چون بیشتر وقت رازی مصروف بیمار و بیمارستان بوده است اکثر مورخان او را پزشک بیمارستان و پزشک کلینیسین نام نهاده اند.

رازی و آزمایشهای پزشکی:

رازی از اولین پزشکانی است که تجربه و آزمایش را در علم پزشکی وارد ساخته است. پزشکی تا دوران رازی بر طبق گفته بقراط و جالینوس و کتابهای آنان بوده است و بر طبق نظر بقراط عمل می کردند. رازی اولین پزشکی است که  خود را از قید بسیاری از عقاید این دو استاد رها کرده و از معلمان خود جدا شده است و برای اولین بار روش تجربه و آزمایش را در علوم طبیعی به خصوص شیمی و پزشکی وارد کرده  است. رازی می گفت: آن چه را که پزشکان بر آن متفق القول باشند و با قیاس نیز تطبیق کند و تجربه و آزمایش آن را تایید نماید باید پیوسته در نظر داشت. کتابهایی که رازی تالیف کرده بیشتر نتیجه تجربه و آزمایشهایی است که در بیمارستانها و نتیجه اعمال او بوده که به روی بیماران به عمل می آورده است.

اثر زکریا رازی بر شیمی و داروسازی:

حکیم رازی در شیمی هم استاد بوده و به غیر از پزشکی، شیمیدان بزرگی در زمان خود بوده که مواد زیادی را در شیمی و داروسازی وارد ساخته و با آنها سر و کار داشته است. الکل (الکحول= Alcol=Alkohol) و جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) از اکتشافات وی محسوب می شود. معروف است که وی الکل را از تقطیر مواد قندی و نشاسته ای و جوهر گوگرد را از تجزیه سولفات دوفر به دست آورده است. (رجوع شود به کتاب تاریخ شیمی م. هوفر) و تاریخ شیمی در قرون وسطی (تالیف بر تلو وهودا). بنابراین رازی توانست استحصالات دارویی را در پزشکی وارد نماید. یکی از دانشمندان تاریخ پزشکی به نام دکتر دونالد کمپل در کتاب خود به نام طب عرب و نفوذ آن در قرون وسطی می گوید: رازی اولین کسی است که استحصالات دارویی از خود به یادگار گذاشت و می توان نتیجه گرفت که رازی توانسته با کشف دو ماده مذکور در بالا تعداد زیادی استحصالات دارویی از خود به یادگار گذارد و این مطلب از مطالعه آثار وی که حب و معجون و تریاق (پاد زهر) و مرهم و شیاف که خود او تهیه کرده بسیار روشن می گردد.

تاریخچه پزشکی بالینی بیماران:

 زکریا رازی از اولین پزشکانی است (البته بعد از بقراط) که در 1100 سال قبل مانند روش بیمارستانهای امروزی، گزارش حال بیماران و تاریخچه های آنان را با ترتیب صحیح و شکل منظم و توجه به سابقه بیماری در خانواده و مرض و سایر علل و اسباب مربوط به بیماری مرضی چنان چه امروز در بیمارستانهای جهان برای درمان و مداوای بیماران در موقع ورود بیمار قبل از هر چیز در نظر می گیرند و پس از آن به معالجه می پردازند. دخالت داشته است. رازی اولین پزشکی است که شرح و بسط کامل از دو بیماری آبله (سرخک- حصبه) و تشخیص افتراقی این دو بیماری را به خوبی از عهده برآمده است. رازی در این کتاب توضیح و شرح لازم و دقیق از علایم و آثار و عوارض و درمان دو بیماری نامبرده را بیان داشته است. این کتاب به نام کتاب الجدری و الحصبه- کتاب آبله و سرخک می باشد. از نظر تاریخ پزشکی این کتاب بزرگترین و ارجمندترین کتاب راجع به آبله و سرخک تا دوران رازی است و در تاریخ بیماریهای همه گیر (اپیدمیولوژی) بیان مطلب نموده است.

رازی و علم شیمی:

دانشمندان برجسته شیمی قدیم ایرانیان بودند. مانند جابر بن حیان/ در اروپا به او گبر یا زرتشتی می گفتند/ توسی که جوهر شوره (اسیدازتیک) را اختراع کرد و بعد از او حکیم رازی جوهر گوگرد (اسید سولفوریک)- الکل و بسیاری از استحصالات دارویی و شیمیایی را کشف کرد. کیمیاگران آن موقع که به دنبال تبدیل فلزات کم ارزش به طلا بودند درست است که در این کار موفق نشدند اما کشفهای دیگری انجام دادند که کمک به پیشرفت شیمی- پزشکی و داروسازی کرد. زکریا رازی توانست تعدادی پادزهر (تریاق)- معجونها- شربتها و مواد شیمیایی مختلفی اختراع کند. نتیجه ای که او به دست آورد کشف سنگ جهنم (نیترات دارژن)- زاج سبز- سوبلیمه اکیال- املاح آمونیاک- جوهر شوره- جوهر نمک- قلیا- شوره- الکل- جوهر گوگرد و تیزاب سلطانی به زکریا رازی نسبت داده می شود. حکیم رازی تبدیل مواد و فلزات را به فلز دیگر ممکن می دانسته و این مطلب از کتابهای تالیف او مانند کتاب الانبات به خوبی پیداست.

منبع:هنر و مردم- مقاله های دکتر محمود نجم آبادی- شهریور 1348

 

تاريخچه مردم شناسي (ه. ر. هيس) قسمت دوم

درمجمع الجزاير في جي چوبي را از مجراي بول فرد مذكر به خايه دان فرو مي‌كردند ودرنتيجه آلت مردانه كه پايين آن قرار داشت از هم شكافته مي شد. همچنين مرسوم بود با يك نوع خيزران تيزي قسمتهاي داخلي فرج زنان را خراش مي دادند. فاسيون معتقد بود اين كفاره اي بود براي اشتراك در ازدواج يا كمونيسم جنسي كه درآن كليه زنان يك قبيله تعلق به تمام مردان داشتند و از اين راه آلت مرد و زن را شكنجه مي كردند تا كفاره از براي جرمي باشد كه عليه جمعيت مرتكب مي شد. قبيله كورناي هنگامي كه جانوري را شكار مي كردند پاره اي از قسمتهاي بدنش را به افراد بخصوصي از خانواده اختصاص مي دادند . ران راست از آن پدر ومادر بود. ران و دست چپ به پدرزن و مادرزن تعلق مي گرفت. پاي چپ به برادر- كله و جگر را خود شخص و خانواده اش مي خوردند. گوشها را زن مي خورد و او هم گوش راست را به خواهرش مي‌داد‌. مرگ امري طبيعي نبود بلكه براثر سحر و جادو پديد مي آمد. وبه همين سبب در نظر آنها دفع مرگ بوسيله طلسم هاي متقابل امكان پذير بود. در تشريفات تكليف و بلوغ شدن دختران ضمن آن غشا بكارت را با يك چاقوي سنگي سوراخ مي كردند. هنگامي كه پسران به سن بلوغ مي رسيدند آنها را ختنه مي‌كردند. قبيله آرونتا تولد كودكان را نتيجه آميزش جنسي نمي دانستند وآن را يك نوع سحر و جادو مي دانستند. درميان بوميان استراليا عشق به زندگي و سحر و جادو بهم وابسته بود و زنها از لحاظ جنسي موجوداتي خطرناك بودند كه مي توانستند آلت تناسلي مردان را متورم كنند. اسميت عقيده داشت در ميان اقوام ابتدايي اساتيري وجود داشت كه حكايت از جانور شدن آدمي زادگان مي كرد. مشهور بود كه زنان يك كلان از قوم بني اسرایيل مارمولك زاييده اند. دسته ديگر مي توانستند خود را تبديل به گرگ يا پلنگ كنند. در نزد اعراب عربستان به يكنوع موجود غير مادي به نام جن اعتقاد داشتند. جنها فاقد شخصيتهاي به خصوص خدايان بودند اما بعضي اوقات به شكل افراد يا حيوانات يا افعي ظاهر مي شدند. اغلب اوقات در حالت دشمني بودند اما به كمك سحر جلوگيري از ظهور آنها امكان داشت. اعراب درختان مقدس را مناهل مي ناميدند. يعني مكانهايي كه فرشتگان يا جنها در آنجا فرود مي آمدند و به آواز و رقص و پايكوبي مي پرداختند. دراعتقاد اعراب جنها ارواحي وحشي بودند. جن مرحله اي بود بين يك جانور و توتم. اسميت مي گفت: در نزد اقوام باستاني خدا ذات قادر مطلقي حاضر و ناظر در همه جا نبود لكن بواسطه يكرشته شباهتهايي كه نه فقط با انسان بلكه با جانوران و درختان داشت با جهان مادي مربوط و مرتبط مي گرديد. توتميزم با نجاست مرتبت مي شد و نجاست همان چيزي بود كه به طور مثال در جزاير اقيانوس آرام براي آنان مقدس بود وآن را تابو يعني حرام مي شمردند. در نظر قبايل بني اسرایيل خوك نجس بود. بشر دوران نخستين براي رهايي از ترس حيوانات و ارواح وحشي خود را ناگزير به عقد اتحاد با آنها مي دانست. مفهوم جديد حيواناتي كه نجس شمرده مي شوند و هرگز كسي به گوشت آنها لب نمي زند به عقيده اسميت يادگاري از دوران توتميزم بود. قرباني حيوانات به عنوان كفاره يا به منظور رشوه دادن به خدا،‌عملي بود كه بعدها برايش دلايل عقلاني تراشيدند . تابو عبارت از جنبه منفي به كار بردن سحر بود و سحر به طور كلي علمي كاذب يا مفهوم غلطي از قوانين طبيعي و نتيجه اي بود كه بشر به اشتباه از تداعي معاني گرفته بود. جادوگر آدم نيمه شياد زرنگي بود. به تدريج چنين آدمي با استعانت ادعاهاي خويش جايگزين شوراي ريش سفيداني شد كه در ميان اقوام بدوي تر به وجود آمده بود .سرانجام جادوگر مراحل تكامل را پيمود و تبديل به سلطان و كاهن قوم گرديد . فريزر دين را چنين معني كرد كه عبارت از سازش با قوايي است برتر بر آدميزاد كه به گمان انسان اين نيروها طبيعت و زندگي افراد بشر را اداره مي كرد و در اختيار خود داشت. به عقيده فريزر ابتدا اعتقاد به خدا به وجود آمد و بعد از آن بشر پايبند رسوم و تشريفات گرديد. جاودگر از نيروهاي نامریي جلوگيري مي نمود و حال آن كه كاهن با دادن كفاره آنها را راضي مي ساخت. يكي از مهم ترين وظايف جادوگر، توليد باران بود. در سراسر جهان مردم درختان را مي پرستيدند. در ميان بلغارها مرسوم بود كه چون درختي بي ثمر مي ماند پاره اي اوقات آن را با تبر تهديد به قطع شدن مي كردند. فريزر در تحقيقات خود درباره سحر و جادو و دين با ذكر اين نكته پايان داد كه در ذهنهاي مردم ابتدا سحر رسوخ نمود، سپس دين و سرانجام علوم طبيعي به وجود آمد. آفرينش انسان از خاك عقيده رايج ميان بابليها- مصريها- يونانيها وقوم بني اسرایيل بود. قبايل  باتاك در سوماتراي مركزي زن بدكار را محكوم نموده و به قتل مي آورند و گوشت آن را مي خوردند. در ميان پاره اي از بدويهاي آفريقا مردها تا 3 سال بعد از ازدواج حق نداشتند زنان خود را عريان ببينند. تايلور معتقد بود اعتقاد به خداوند قادر مطلق به تدريج از شمار زياد ارواح در طبيعت ناشي مي گرديد. كه هر كدام از آنها زاييده اعتقاد به ارواح بود. مردمان ابتدايي به طور غريزي از اجساد مردگان و خون در ترس و وحشت بودند و به همين سبب آيين هاي مرده پرستي رواج گرفته بود و خون در تشريفات اقوام سهم مهمي داشت. اگر مردي خشمگين دشمني را در پيش رويش لعنت و آرزو مي كرد او بيمار شود،‌تلقين كه در عواطف و ذهن انسان ابتدايي موثر مي افتاد ممكن بود آن قدر قوي باشد كه طرف را بيمار سازد. سحر عبارت بود از تشديد و منعكس ساختن اراده به نحوي مرموز كه جنبه متافيزيكي به خود گرفته بود. افراد قبيله استرالياي مركزي اغلب اوقات خون آدم زنده را مي خوردند و در نظر آنها اين عمل فرقي با نوشيدن شير نداشت .عقيده به وجود روح محصول فرعي جريانهاي فكري اوليه بشر بوده است. خود وحشي معتقدات خود را تجزيه وتحليل نمي كرد. هر چيزي كه قدرت ايجاد تصويري ذهني داشت ممكن بود صاحب روح باشد. روح آدمي زنده، زنده و سالم بود. روح آدمي مرده چيزي بود عجيب، يعني تركيبي از تصوير ذهني شخصي زنده به شكل همان فرد، آندامانها انعكاس نور درآينه يا آب را روح مي دانستند. برخي اقوام بدوي سراب را روح آب مي پنداشتند. در نزد مردمان باستان يك نفر شخص قهرمان يا پهلوان بزرگ به مرور ايام تبديل به يك نياي مقدس مي گرديد كه مورد پرستش قرار مي گرفت. بيماري را چيزي مي دانستند كه در بدن بيمار جا مي گرفت و معتقد بودند بايد بوسيله افسونها و اوراد جادويي آن را نابود كرد. با نوجي ني ولت فيش در كتابش تحت عنوان منشا هنر خاطر نشان ساخته است كه در واقع عمل بافندگي يكنوع رقص براي دستهاي انسان بود. تاريخ عروسي بشر عبارت از تاريخ رابطه اي است كه درآن زنان به تدريج براحساسات شديد، حب و بغضهاي بيجا و منافع خودپرستانه مردان فايق آمده بودند. در بسياري از قبايل، جوانان در روابط جنسي آزاد بودند اما اگر پسری دختري را حامله مي كرد مجبور به ازدواج با او بود. از آن جا كه حسادت جنسي در ميان مردم ابتدايي موجود بود و حتي جانوران از اين امر جدا نبودند اين عامل موثري در تقويت ازدواج زوجي محسوب مي شد. در جوامع بشري آن چه عفت خوانده مي شود امري نسبي و قراردادي بود كه به مقتضاي محل فرق مي كرد. حيا امري قراردادي و لباس از آن جا ناشي مي شد كه مي خواستند بدن را گرم نگه دارند يا بر جاذبه جنسي بيفزايند. دين ومذهب درتمام امور فكري بشر دخالت داشت به همين سبب كليه مناسبات جنسي با مقاصد ديني همراه بود. حتي ناقص ترين طريقه عروسي معلوم در جهان بدون مراسم مذهبي صورت نمي گرفت. ختنه كردن در اقوام نخستين به اين خاطر صورت مي‌گرفت تا با دادن ذره اي از عضو در راه خدايان سلامتي تمامي عضو را تامين مي كردند. در قبيله آفريقايي يوروبا عمل ختنه را قرباني در راه الگبا خداي عشق بازي مي دانستند. برخي از قبايل معتقد بودند زنان هنگام تكليف، با شياطين يا خدايان مقاربت و نزديكي مي كنند. موسيقي و رقص به همراه آداب مذهبي از كهن ترين انواع هنر بود كه بيش از هر عاملي به سازمان اجتماعي بشر كمك مي كرد. در ميان اقوام ابتدايي موسيقي و رقص هر دو ارتباط بسيار نزديكي با هم داشت. ريشارد واگنر در 1877 ادعا كرد كه موسيقي از رقص پديده آمده است. فرد وحشي ممكن بود از تاريكي احساس وحشت كند و ازاين احساس، تصور وجود يك روح خبيث در ذهنش نقش بندد . مك لنان مي گفت: توتميزم (پرستش حيوانات )عبارت از يك مرحله ديني بوده است كه عموم اقوام بشري از آن گذر كرده اند. توتمها عبارت از خدايان جانوري بودند كه بعدها به شكل انسان درآمدند. بعضي از بوميان استراليا از نحوه باردار شدن زن و رابطه پدر دراين رويداد اطلاع نداشتند. رابطه جنسي فقط يك سرگرمي مطبوع بود و تولد كودك در شكم زن را معجزه اي مي دانستند كه در نظر آنها فقط از طريق جادو ميسر بود. ترس از مردگان از اين جا ناشي مي شد كه اعتقاد داشتند ارواح مردگان، شياطين خبيث هستند . بنياد تابو يا منع بعضي كارها در واقع كهن ترين نوع وجدان يا بازرسي دروني فرد در مقابل اميال احساسي بود. اساس توتميزم عبارت بود از اعتقاد به اين كه يك جماعت فرزندان جانوری به خصوص بودند وآن گروه مجاز به كشتن وخوردن جانور مزبور نبود. به تمام دانشجويان رشته هاي تاريخ و جامعه شناسي و روان شناسي پيشنهاد مي كنيم كتاب تاريخ مردم شناسي از ه.ر.هيس را حتما مطالعه كنند.