پروفسور زیگموند فروید

 زیگموند فروید اولین فرزند جاکوب فروید بود. کودک تازه وارد را سلیمان زیگزماند نامیدند. فروید هنگام ورود به دانشگاه نامش را به زیگموند مختصر کرد. در کودکی برادر کوچک فروید در گذشت و فروید اولین بار احساس آسیب پذیری و ترس از مرگ را در خود احساس نمود. فروید در 8 سالگی خواندن آثار شکسپیر و گوته و داروین را آغاز کرد. فروید می گفت از دوران کودکی آرزو داشتم دردهای آدمیان را کاهش دهم اما او نیز مانند انیشتین به علت یهودی بودن بسیار مورد آزار و اذیت قرار گرفت. فروید در تحقیقات خود متوجه شد که ریشه  ناراحتی عصبی برخی از بیماران در مشکلات جنسی آنها می باشد. در سال 1889 فروید کتابی به نام زبان پریشی به چاپ رساند و نوشت گاهی اوقات لکنت زبان و برخی زبان پریشیها ناشی از علل روان شناختی است که از ضمیر ناخودآگاه سرچشمه می گیرند. بعد از آن فروید روش تداعی آزاد یا تعبیر رویا را آغاز کرد که تولد علم روان کاوی محسوب می شود. او عقیده داشت تنها شیوه  درمانی بعضی از بیماران که نمی توان آنها را از طریق خوابواره درمان کرد کمک به یادآوری خاطرات واپس مانده و دردناک مرتبط با بیمار است. فروید این فرآیند را تخلیه هیجانی یا پالایش نامید. فروید روش نوینی به نام تداعی آزاد ابداع نمود تا بیمار هر چه به ذهنش می آید از چیزهای کم اهمیت و حتی شرم آور و دردناک را بدون هیچ گونه حذف به شکل کامل بیان کند. فروید معتقد بود آن چه در روش تداعی آزاد به ذهن می آید تصادفی نیست بلکه مطالبی است که با منشا بیماری در ارتباط و سبب ماهیت تعارض شان به طور ناهشیار سرکوب شده اند.

فروید از بیماران می خواست رویاهایشان را بیان کنند و در مورد عناصر و ویژگی های مهم آن به تداعی آزاد بپردازند. بدین ترتیب فروید تعبیر رویاها را شاهراه مهم ناخودآگاه دانست. به کارگیری تداعی آزاد و تحلیل رویا در درمان بیماران و دست یابی به موفقیتهای روزافزون درمانی، اشتیاق و کنجکاوی فروید را به کند و کاو در ژرفای ذهن بشر افزایش می داد. به تدریج این فکر در او قدرت گرفت که نیروهای ناخودآگاه ذهن بیماران موجب تظاهرات نابهنجار می شود و کلید برطرف ساختن مشکلات روانی شان را باید در حل تعارضات ناخودآگاه آنان جستجو کرد. فروید به این نتیجه رسید که در سبب شناسی همه روان رنجوریها ردپای عوامل جنسی به چشم می خورد و در صورتی که فردی زندگی جنسی بهنجاری داشته باشد ممکن نیست به روان رنجوری مبتلا شود . در سال 1897 فروید نظریه شخصیت را پی ریزی کرد و بقیه عمرش را در راه تکامل این نظریه صرف کرد . فروید مخالفت دیگران را با عقده ادیپ در این می دانست که آنها شهامت رو به رو شدن با واقعیت را ندارند . در کتاب مکانیسم روانی فراموشی فروید نوشت فراموشی هیچ گاه بدون علت رخ نمی دهد و نوعی مکانیسم دفاعی روان شناختی است که بطور ناخودآگاه توسط فرد اتخاذ می گردد تا اضطراب همراه با رویداد خاصی را کاهش دهد . مهمترین اثرش را فروید تحت عنوان تعبیر رویاها عرضه کرد و به صراحت بیان کرد که رویا نوعی تحقق آرزو است ، تحقق دگرگون شده امیال کودکی که در حالت بیداری به اسانی قابل دسترسی برای خودآگاهی نیست .

 

در کتاب آسیب شناسی زندگی روزمره فروید به پژوهش در فرایندهای ناخودآگاه  - لغزشهای کلامی نوشتاری و ... که افراد به هنجار مرتکب می شوند دست زد. فروید در کتاب سه مقاله درباره  نظریه جنسیت به چگونگی رشد غریزه  جنسی در انسان پرداخت و برای اولین بار مراحل رشد  روانی جنسی را از کودکی تا بزرگسالی ترسیم نمود. در اثر دیگرش با عنوان لطیفه ها و ارتباطشان با ناخودآگاه نشان داد که چگونه لطیفه هایی که مردم می گویند محصول مکانیزم ناخودآگاه آنها است. یونگ در سال 1906 پس از علاقمند شدن به نظریات فروید در یک سخنرانی به دفاع از عقاید او پرداخت و از آن پس همکاری خود را با فروید از طریق مکاتبه و ارسال کتابش برای او آغاز نمود. آلفرد آدلر شروع به انتقاد از دیدگاه تمایلات جنسی کودکی و عقده  ادیپ کرد و گفت آن چه که در شکل گیری شخصیت انسان نقش اصلی را ایفا می کند عقده  حقارت و برتری جویی است نه علت شناسی جنسی که فروید ادعا می کرد.

فروید دریافت از روی هنرآفرینی هنرمندان نیز می توان به کشف عوامل ناخودآگاه در آنها نایل آمد و در مقاله ی شوخی و رابطه  آن با ناخودآگاه به شباهت هنر با رویا و سایر فعالیت های ناهشیار اشاره کرد.

در سال 1915 فروید مقاله  ناخودآگاه را نوشت. در مقاله  تاریخچه  روان رنجوری کودکی به رویای گرگ مرد پرداخت و نشان داد بیماری که در 4 سالگی خود 6 گرگ سفید را در خواب دیده بود که باعث اضطراب او شده بود مربوط به 18 ماهگی کودک بوده که اولین بار شاهد آمیزش جنسی والدین خود بوده است. در کتاب فراتر از اصل لذت برای اولین بار به وجود غریزه  مرگ در انسان اشاره کرد. او معتقد بود که غرایز مهم ترین نیرو های محرک شخصیت آدمی هستند و آنها را زیر مجموعه ی غریزه  زندگی و مهم ترین آنان را جنسی می دانست. اما در این کتاب نظریه اش را اصلاح کرده و غرایز را به دو دسته  غرایز زندگی و غرایز مرگ تقسیم بندی کرد و جز مهم و حیاتی غرایز مرگ را پرخاشگری معرفی نمود. او نوشت هدف همه  زندگی مرگ است و ما به طور مقاومت ناپذیری به سوی مرگ کشیده می شویم. بنابراین هر گونه پدیده و حرکت روانی در انسان نتیجه ی مبارزه و در هم آمیختگی غرایز زندگی و مرگ است.

در کتاب روان شناسی گروهی و تحلیل اگو فروید به بررسی نیروهای شهوانی ناخودآگاه پرداخت که این امیال افراد گروه را به رهبرش پیوند می دهد. فروید در کتاب من و نهاد به بررسی عملکرد ذهن انسان پرداخت و با ارایه یک مدل ساختاری از ذهن آدمی آن را سه بخش نهاد من و فرامن (Id-Ego-Superego) تقسیم نمود. نهاد یا Id جایگاه غرایز و شهوات است و کارکرد آن در جهت کسب لذت و اجتناب از درد است که هنگام تولد در انسان وجود دارد. من بخشی از شخصیت است که هنگام کنش متقابل کودک و محیط پیرامون او شکل می گیرد. فرامن یا Superego بخش اخلاقی- اجتماعی و قضایی شخصیت است و کوشش آن بیشتر برای رسیدن به آرمانهاست تا واقعیات. فروید در سال 1927 کتاب آینده  یک پندار را نوشت که دین از احساس بیچارگی انسان سرچشمه گرفته است. او به شباهت بین اعمال عبادت و نیایش و رفتارهای وسواسی اشاره کرد. به تصور او, اعمال وسواسی راههای حفاظت من از خیال پردازیها و تکانه های جنسی است که فرد آنها را واپس زده و در عین حال جابه جا شده و همان تکانه هاست. در کتاب موسی و یکتا پرستی دین را نوروز وسواس همگانی خواند. فروید کشفیات فیزیکدان بزرگ انیشتین را مانند یک حقیقت مسلم پذیرفته بود و انیشتین هم فروید را غریزه شناس فرزانه  انسانها می نامید. در سال 1993 با هدف ریشه کن ساختن روان کاوی آثار فروید در آلمان سوزانده شد. اما توماس مان در مقاله  فروید و آینده نوشت: فروید یک مبارز بی امان و راسخ و یک متفکر و محقق است که می دانست چگونه تنها بایستد و بسیاری را به سوی خود جلب کند. فروید آخرین تقسیم بندی خود را از غرایز, غرایز مرگ را مقابل غرایز زندگی معرفی کرد. یعنی انسانها میلی ناهشیار به بازگشت و مردن دارند. غریزه  مرگ موجب مرگ و نیستی و کینه و عداوت و انهدام نسل است. یک جز حیاتی غرایز مرگ پرخاشگری است که انسان را به تخریب و کشتن و تسخیر وا می دارد. فروید در نهایت به این  نتیجه رسید که پرخاشگری به عنوان بخشی از سرنوشت انسان, اهمیتی همپایه با امور جنسی دارد. علاقمندان به دانش  روان شناسی برای تحقیق بیشتر مجموعه  120 جلدی بزرگان روان شناسی و تعلیم و تربیت از نشر دانژه را مطالعه کنند. نشر دانژه 88846148-88842543-021

 

نكاتي مهم از تاريخ ايران

در حدود سال 617 هجری بر اثر حمله چنگيز مغول سلطنت خوارزمشاهي از بين رفت و شمال ايران ميدان تاخت و تاز سپاه مغول گرديد.  8 نفر از نسل چنگيز كه سلسله آنها ايلخاني خوانده مي شود روي هم رفته 115 سال بر ايران فرمانروايي كردند .هلاكو-اباقان تكودراخان-كيخاتوخان غازان خان اولجايتو و سلطان ابوسعيد گرچه امپراتوري مغولان خون خوار 115 سال طول كشيد اما حکومت آنها بر تمامي اسيا و روسيه و تا مرز لهستان سيادت داشت.پس از زوال سلسله مغولان ايران به صورت  ملوك الطوايفي در امد .اين بود كه خانواده هايي از قبيل جلايري ها در (آذربايجان ارمنستان)-مظفريها در (اصفهان وفارس و كرمان )-سربداران (در سبزوار و گرگان )

هريك بر ناحيه اي تسلط يافت .در اين هنگام تيمور لنگ كه ترك زبان بود وادعا  مي كرد نسب   او به يكي از سرداران   چنگيز مي رسد در سمر قند قيام كرد و ماورالنهر و خوارزم وايران و ارمنستان و گرجستان و بين النهرين را تسخير كرد .تيمور به ايران بيشتر از چنگيز صدمه زد.درحمله چنگيز مغول به ايران شهرهاي شمالي بلخ و بخارا نيشابور و ري باخاك يكسان شدند اما در حمله تیمور  كمتر شهري در ايران است كه ويران نشده باشد به طوري كه تيمور در اصفهان 70 هزار نفر را قتل عام كردو از سر آنان مناره اي هراس انگيز به شكل  مناره مساجد ساخت. هنگام مرگ تيمور خون خوار طايفه قره قویونلو  طغيان كرد وبر اذربايجان و كردستان و سوريه  تسلط يافت.بعد از مرگ اوزون حسن كشمكش رخ داد ودر سال 905 هجري شاه اسماعيل كه پدرش شيخ حيدر بود در تبريز سلسله صفوي را تاسيس كرد .درهمين هنگام سلطان سليم عثماني در تركيه به سلطنت رسيد .سلطان سليم چون از توسعه قدرت شاه اسماعيل نگران بود تمام توجه خود را به شرق معطوف كرد. در سال 920 هجري  به بهانه اين كه شاه اسماعيل شيعيان عثماني را تحريك به شورش مي كند سلطان سليم با توپ و تفنگ داخل مرز ايران شد.درجنگ معروف به چالدران سپاه ايران مردانه جنگيدند و با شمشير به جنگ تفنگ  و توپخانه عثماني رفتند اما شكست خوردند و كردستان غربي و ارمنستان و گر جستان از دست ايران رفت و به تصرف عثماني در آمد . در اين هنگام جنگ ايران با عثماني توجه اروپا را كه از قدرت جهان گشايي عثمانيها در وحشت بودند شاه طهماسب را ياري دادند تا باب تجارت ومراوده سياسي را با اروپا باز كند. شاه تهماسب براي جنگ با عثمانيها ارتش ايران را به تفنگ و توپخانه مجهز كرد .سر انجام شاه عباس در سال 1014 هجري به عثاني حمله كرد و نه فقط تبريز بلكه بغدادو بصره را هم از چنگ عثمانيها بيرون آورد و پرتقاليها را هم از جزيره هرمز اخراج كرد.شاه اسماعيل يك شيعه متعصب بود كه حتي شيعيان قلمرو  عثماني او را مرشد و نايب امام مي دانستند .به همين جهت سلطان سليم كه يك   متعصب سنی بود 40 هزار نفر از شيعيان عثماني را قتل عام كرد .جنگهاي بين ايران وعثماني  به صورت جنگ شيعه و سني در آمد .شاه اسماعيل به علت مخالفت با عثماني و اتحاد مردم ايران با يكديگر مذهب شيعه را دين رسمي ايران اعلام كرد.

عوامل سياسي باعث شد مذهب شيعه در ايران گسترش يابد و فقط در لار كردستان و قسمتي از سيستان مردم سنی   مذهب گردند.

جنگهاي ايران با عثماني رشته وحدت تمدن و وحدت علوم را كه از قرن دوم هجري تا نهم هجري دنيای  اسلام را به هم متصل كرده بود و باعث شد دانشمنداني مانند ابوريحان خوارزمي- ابن سينا و.... به وجود آيند

از هم گسيخت و ارتباط ايران با ساير كشورهای اسلامي كه پيرو آيين تسنن بودند قطع گردد.در نتيجه همين سياست قطع ارتباط با كشورهاي  سنی  مذهب در زمان صفويه تاآخر  قاجار يه علم و دانش در ايران  رو به قهقرا رفت .پادشاهان صفوي نه فقط علم  و دانش حتي شعر وادبيات را تشويق نكردند.زبان دربارشان تا مدتها تركي بود و حتي نامه هايي كه به شاه عثماني مي نوشتند به زبان تركي بود در حالي كه عثمانيها از جمله سلطان  سليم علاقه زيادي به شعر و ادبيات فارسي مي داشتند و پاسخ صفويان را به زبان فارسي مي نوشتند.

حكومت عثماني يا تر كيه :

 کشوری كه امروزه با نام تركيه شناخته مي شود مسكن اوليه قوم هيتي ها و اقوام مختلف آريايي  نژاد بود .در اواسط قرن هفتم هجری  تيره ای ترك  زبان بر اثر حمله چنگيز از ماورالنهر مهاجرت كرد و در نقطه ای بين ازروم و در ياچه وان اقامت گرديد .عده اين گروه 4000 نفر بوده است .ريیس گروه  ارتغرل    با دسته اش در خدمت سلطان علاءالدين سلجوقي وارد شد كه در آن هنگام بر  آسياي صغير حكومت مي كرد (سلجوقيان در قرن ششم وارد خاك عثماني شدند).

پسر ارتغرل كه در آن هنگام رييس تيره  بود بادسته اش درجنگ علاالدين سلجوقي و جلال الدين خوارزمشاهي به كمك اولي وارد و پيروز  شدند و جلال الدين شكست خورد .به پاداش اين همكاري علاالين عثمان را با هداياي طبل  و دم اسب به فرمانروايي برگزيد وسر انجام در بروسه سلطنتي برپا كرد كه بعد ها به وی منتسب و به نام سلسله عثماني معروف شد.

در قرن هشتم هجري عثمان و فرزندانش قدرت يافته قسمت غربي آسيای صغير را تصرف سپس از تنگه داردانل عبور كرده ودر خاك اروپا شهر ادرنه تا رود دانوب را تصرف كردند.حكومت ونفوذ تركان بر آسياي صغير موجب شد تا زبان و فرهنگ اين ديار به تدريج تركي شود و بعد ها كشوري به نام تر كيه به وجود ايد .همان گونه كه حمله اعراب به مصر باعث شد زبان مصريان وسوريها که از اقوام بودند، عربي شود.

 

تاثیر جنگ در زبان و ادیان مردم جهان

صرف نظر از خسارات وارده از سوانح طبیعی مغلوب شدن در جنگ و تسلط حکومت خارجی بزرگترین اتفاق زیان آور و بزرگترین مصیبتی است که بتوان تصور کرد . در جنگ اول جهانی اگر چه دولت آلمان شکست خورد اما بعد از 20 سال دوباره پیشرفت کرد و با ابرقدرتهای آن زمان یعنی انگلستان فرانسه روسیه و امریکا مبارزه کرد . اثر غیر مستقیم جنگهای صلیبی در زمان سلجوقیان این بود که امپراتوری شرقی روم را ضعیف کرد و زمینه را فراهم ساخت تا اسیای صغیر تحت تسلط پادشاهان سلجوقی در آید و سرانجام تحت تسلط آل عثمان قرار گیرد که آنها نیز مانند سلجوقی ها ترک بودند و یک کشوری به نام ترکیه درست شود . آخرین جنگ بین ایران و روم 26 سال طول کشید و این دو ابر قدرت را به قدری ضعیف کرد که ایران در جنگ با اعراب شکست خورد و تا 200 سال تحت تسلط حکومت اعراب در آمد نمونه دیگر قوم بنی اسراییل بود که 3 بار شکست خوردند و پایتخت آنان یعنی اورشلیم یا بیت المقدس دو بار ویران شد . بار اول در 2800 سال قبل که حکومت آشوری آنجا را تصرف کرد . بار دوم در 2600 سال قبل که بخت النصر پادشاه بابل آن جا را ویران و عده ای از آنان را برای بردگی به بابل برد بار سوم در سال 70 میلادی بود که امپراتوری روم معبد آنان را ویران کرد و قوم بنی اسراییل را از سکونت در شهر بیت المقدس ممنوع کرد . در 1300 سال قبل سپاه اسلام در زمان عمر خطاب بر فلسطین مستولی گشت شهر اور شلیم به این شرط تسلیم شد که قوم یهود مجاز نباشد در آن شهر سکونت کنند . این شرط تا اوایل قرن بیستم رعایت می شد تا این که بعد از 1900 سال قوم بنی اسراییل دوباره بر قسمتی از وطن خود تسلط یافت و حکومتی به نام اسراییل را برقرار کرد . در تاریخ بیشتر اوقات اهالی بسیاری نقاط که مغلوب کشور یا قوم دیگر می شدند زبان و دین طبقه حاکم را می پذیرفتند و به تدریج زبان اصلی خود را فراموش می کردند . به طور مثال قبل از ورود آریاییها (پارس ماد - پارت) به ایران اقوام لولوبی ایلامی کاسیها و ... زندگی می کردند که به تدریج تحت تسلط حکومت مادها و پارسها قرار گرفتند . کشور مصر با آن تمدن باشکوه 6000 ساله بعد از شکست از مسلمانان زبان آنها عربی شد . یا کشور افغانستان که آریایی اصیل و جزء ایران بود با حمله مغول ، نژاد مردم افغانستان نابود شد و یک نژاد مغولی  در افغانستان به وجود آمد . به طور کلی اهالی بین النهرین (مردم بین النهرین سومری بودند نه سامی یا عرب) سوریه لبنان فلسطین اردن مصر شمال آفریقا عرب نیستند اما به خاطر این که 1300 سال پیش از اعراب مسلمان شکست خوردند زبان مردم این نواحی عربی شد . در ایران خودمان هم اگر قهرمانانی مانند مازیار بابک فردوسی و ... نبودند زبان مردم ایران عربی  بود . یا در آذربایجان ایران که زبان مردم این منطقه آذری آریایی بود و زمان صفوی که تبریز پایتخت ایران می گردد چون صفویان ترک بودند زبان مردم آذربایجان که آریایی و از مادها بودند ، زبان آنها ترکی شد . نمونه دیگر آسیای صغیر است که مسکن قوم هیتی ها بود که 4000 سال قبل آهن را کشف کرده بودند .

اما 700 سال قبل با ورود سلجوقیان  و مغولان که تحت تسلط آل عثمان بودند چون زبان سلجوقیان ترکی بود به غیر از مسیحی ها ارمنی ها و یونانی ها بیشتر مردم زبان و دین طبقه حاکم را قبول کردند و امروز قومیت اصلی و زبان و تمدن خود را فراموش کرده و خود را ترک می نامند. در صورتی که هنگام تسلط سلجوقیان مردم آسیای صغیر ترک نبودند اما چون ترکان و مغولان در آن ناحیه قدرت را به دست گرفتند مردم ترک مسلمان شدند و کشوری به نام ترکیه به وجود آمد . نمونه دیگر خوزیها یا مردم خوزستان بودند که از 1300 سال قبل با ورود چند طایفه عرب به خوزستان زبان مردم این ناحیه عربی شد در حالی که مردم خوزستان در اصل ایرانی و آریایی هستند که از زمان هخامنشیان خوزستان یکی از ساتراپهای مهم ایران بود. تنها آشور است که نام و نشانی از آن باقی نمانده است و گرنه  سایر قومهای مغلوب مانند مصر و سوریه و ... زبان و دین متجاوزان را قبول کردند و فقط قومیت اصلی خود را فراموش کردند. به طور مثال تحقیقات انسان شناسی و ژنتیک نشان داد که 80% مردم ترکیه از لحاظ ژنتیک ترک  نیستند و ریشه اریایی دارند و انها هم مانند اذربایجان فقط زبان آنها ترکی  شده است.

به طور کلی در بیشتر موارد شکست از همسایه فقط باعث شده که قوم مغلوب زبان و دین غالب را قبول کنند و در پاره ای موارد حتی قومیت اصلی خود را فراموش کنند و خود را از قوم غالب بدانند (مانند خوزستان ایران که مردم آن به جای این که خود را از خوزی های آریایی و بازماندگان تمدن 6000 ساله شوش  بدانند خود را عرب می نامند.)

منبع: داستان تمدن محمد نمازی، موسس بیمارستان نمازی  و لوله کشی آب در شهر شیراز