روان شناسي خرافات
به طور كلي كشورهاي باستاني مانند مصر، ايران، هند و... بيشتر از ملت هاي تازه به دوران رسيده اعتقادات و خرافات دارند. به خصوص آن هايي كه با نژادهاي گوناگون تلاقي كرده و در نتيجه ي آميزش و تماس عادات، اخلاق و آيين افكار و خرافات جديدي از آن ها گرفته اند. كشور ايران با 7000 سال سابقه مانند كاروان سرايي است كه انواع ملل دنيا مانندكلداني، آشوري، يوناني، رومي، يهودي، عرب، ترك و مغول پي در پي به آن تاخته و انواع و اقسام خرافات را در اين سرزمين به وجود آورده است. به طور كلي انسان در زندگي از همه چيز مي تواند چشم بپوشد مگر از خرافات، به همين دليل جامعه شناسان انسان را يك جانور خرافي مي دانند. علت اصلي خرافات نزد انسان هاي نخستين عدم شناخت علمي با مسائل و مواجهه با خطراتي مانند زلزله، سيل، تاريكي شب، رعد و برق و ... بود كه براي بشر توليد ترس و وحشت مي كرد. اين ترس و وحشت حتي در بين حيوانات هم ديده مي شود. يك قسمت از پايه ي خرافات نزد انسان هاي نخستين كه هنوز هم آثار آن در ميان مردم متمدن هم باقي است بازمانده ي همين افكار موروثي نياكان آن هاست. تمام خرافات ملل وحشي و متمدن دنيا از يك اصل و ريشه جاري شده و به صورت هاي گوناگون بروز كرده است. ما ايرانيان بايد توجه داشته باشيم خيلي از عادات و خرافات ناپسند كه امروزه در نظر جامعه زشت مي آيد بي شك فكر ايراني آن ها را اختراع نكرده است بلكه در نتيجه ي معاشرت با نژادهاي بيگانه به ما تحميل شده است. ايرانيان در زمان زرتشت با بسياري از اين خرافات مخالف بودند و در كتاب اوستا از بت پرستي - پرستش ديوان و قواي اهريمني - جادوگري و... منع شده است.
به طور مثال اعتقاد به چشم شور يا طلسم چشم زخم از خرافاتي است كه از مصر وارد ايران شده است. اعتقاد به طالع بيني و قواي سعد و نحس خرافاتي است كه از سيت ها و سامي ها وارد ايران گرديده است. كشورهاي بيگانه نه تنها خرافات زيادي به ايران آوردند بلكه بعضي موارد حتي تاريخ را هم تحريف كردند به عنوان مثال اسكندر يوناني را به صورت يك ناجي و پيغمبر ذكر كردند و او را اسكندر ذوالقرينن ناميدند. اما بعضي آداب و رسوم پسنديده هست كه يادگارهاي روزهاي پر افتخار ايران است مانند جشن نوروز - جشن سده - چهار شنبه سوري و... كه در زمان قديم مانند يك كارناوال شادي بوده است و بايد آن ها را پاس داشت و اين آداب و رسوم مانند عيد نوروز قدمت ملي را نشان مي دهد كه زياد پير شده، زياد فكر كرده و زياد افكار شاعرانه داشته است اما خرافاتي كه از خارج به ايران آمده است مانند اعتقاد به ساعت خوب و بد- سعد و نحس ستارگان- تقديرو... اين خرافات را بايد دور ريخت. به تازگي رشته ي تازه اي از علو انساني به نام فلكلر به وجود آمده كه كارآن جمع آوري و مطالعه روي تمام خرافات تمام ملل دنيا از قبايل وحشي آفريقا - سرخ پوستان و... تا ممالك متمدن مي باشند.
منبع : نيونگستان
تهيه كننده:قاسم حمزوي
بقراط پدر علم پزشكي
در قرن پنجم قبل از ميلاد پزشكان غير ديني در يونان از توسل به دين جهت مداواي بيماران امتناع مي كردند، ادعاي معالجات معجزه آميز نداشتند و رفته رفته پزشكي را بر بر اساس عقلاني قرار دادند. مشهورترين اين پزشكان بقراط بود كه پدر علم پزشكي نام گرفته است. بقراط در شهر كوس در يونان زاده شد. او فرزند يك پزشك بود. استادش هروديكوس به وي آموخت در معالجه ي بيماران به ورزش و تنظيم تغذيه و بهداشت بيشتر اعتماد كند. بقراط چنان شهرتي در پزشكي به هم زد كه پرديكاس و حتي اردشير اول شهريار ايران جزو بيماران او بودند. بزرگ ترين كاري كه بقراط و پيروانش انجام دادند، رها ساختن پزشكي از قيد مذهب و فلسفه بود. به طور مثال مردم آن زمان عقيده داشتند بيماري صرع از حلول شيطان در جسم پديد مي آيد و در مورد طاعون اعتقاد داشتند اين بيماري از جانب خدايان نازل مي شود. پزشكان و جادوگران مردم فريب كه براي آن درماني نمي شناخنتد خود را در پس خرافات پنهان مي ساختند و اين مرض را مقدس مي خواندند تا جهلشان پوشيده ماند. نظر بقراط اين بود كه فلسفه در طب جايي ندارد و اساس كار پزشكي بايد بر مشاهدات دقيق و ثبت حالات و موارد مخصوص مبتني باشد. بقراط مي گويد:
بدن آدمي مركب است از خون، بلغم، صفرا و سودا و سلامت كامل وقتي برقرار است كه اين اخلاط به نسبت صحيح با هم بياميزند. از افزايش يا كاهش هر يك ازاين اخلاط، بيماري و درد پديد مي آيد. بر پزشك عامي واجب است كه به هر كجا رسد، در چگونگي بادها و فصول به مطالعه پردازد و آب انبارها و جنس خاك را مورد تحقيق قرار دهد و تأثير اين عوامل را در جمعيت آن ناحيه بسنجد.
در طب بقراط، استعمال داروهاي پزشكي بسيار كم است و بيشتر به هواي تازه، تركيبات قي آور، شياف، حقفه، حجامت، رگزنيف ضماد، مرهم، مالش و آب هاي معدني توسل مي جويد. بقراط توصيه مي كند:
زندگي خود را با اصول بهداشتي موافق سازيد و اگر بيمار شديد، رعايت وضع غذايي، بهترين وسيله اي است كه سلانتي شما را باز مي گرداند.
جراحي از كارهاي تخصصي بقراط بود. در طب بقراط، روش سوراخ كردن استخوان سر وصف شده است و طريقه ي جا انداختن استخوان كتف يا فك از هر لحاظ جز استعمال داروهاي بيهوشي، با روش هاي جديد مطابق است. پزشكي در عصر بقراط از لحاظ فني و اجتماعي پيشرفت بسيار كرده بود. پزشكان زن و پرستار هم فراوان بودند و به درمان بيماري هاي زنان مي پرداختند.
بقراط اخلاق را با تأكيد بسيار در پزشكي دخالت داد و از وجود بعضي پزشكان غير صالح و رياكار رنج مي برد. بقراط در مقاله ي بيماري مقدس با اين عقيده كه خواست خدايان را سبب همه ي بيماري ها مي داند، مخالفت مي ورزد و معتقد است كه هر مرضي را علتي طبيعي است و بايد به طريق علمي امراض را معالجه كرد. بقراط عقيده داشت علاوه بر شغل خود بايد فلسفه را نيز فرا گيرد و مي گويد: پزشكي كه دوستدار حكمت باشد، با يك خدا برابر است.
منبع: يونان باستان- جلد (2) تاريخ تمدن ويل دورانت.
تهيه كننده:قاسم حمزوي
سوگند نامه ي بقراط
من به آپولون پزشك و به همه ي خدايان سوگند ياد مي كنم و آنان را گواه خويش مي سازم كه تا آن جا كه بتوانم و آگاه باشم، بدين سوگند نامه وفادار مانم، استاد خويش را در اين فن با پدر برابر شمارم، وي را در هستي خويش شريك سازم، هر گاه به مال نيازش افتد، هر چه دارم با او در ميان گذارم، فرزندان وي را برادران خود بدانم. سوگند مي خورم تا آنجا كه بتوانم و آگاه باشم، درد هاي بيماران را درمان خواهم كرد و هيچ گاه دانش خود را به كارهاي زشت و زيان بخش نخواهم گماشت. اگر از من بخواهند كسي را زهر دهم، هرگز چنان نخواهم كرد و اين كار را جايز نخواهم دانست. داروي سقط جنين به زنان نخواهم داد و و پيشه و زندگي خود را پاك و مقدس خواهم داشت. هرگز چاقو به كار نخواهم برد، حتي اگر كسي را گرفتار سنگ مثانه ببينم اين كار را به عهده ي جراحان چيره دست خواهم گذارد. به هر خانه اي قدم گذارم مقصدم علاج درد بيماران خواهد بود. هيچ گاه كسي را به عمد زيان و آسيب نخواهم رساند. از بدن مردان و زنان، آزادان و بندگان، ناحق سود نخواهم جست. هر گاه طي معالجات خود يا در ضمن روابطي كه با ديگران دارم، بر نكته اي آگاه شوم كه پنهان داشتن آن واجب باشد هرگز آن را فاش نخواهم كرد و اين گونه نكات را از رازهاي مقدس خواهم شمرد. اينك اگر به اين سوگندنامه وفادار مانم و پيمان خويش را نشكنم، شايسته ي آن خواهم بود كه جاودانه در بين مردم، با هنر و زندگي خود، شهرت و نيكنامي به دست آورم و اگر نقض عهد كنم، خلاف آن بر من روا باد.
بقراط علاوه بر اين مي گويد پزشك بايد ظاهري آراسته و جسم و جامه اي پاكيزه داشته باشد. بايد هميشه اعتدال و آرامش خود را نگاه دارد و رفتارش چنان باشد كه اعتماد و اطمينان بيماران را به خود جلب كند. پزشك بايد:
سخت مراقب خويشتن باشد و... جز آن چه ضروري است چيزي نگويد... هنگامي كه به اتاقي وارد مي شويد، طرز نشستن، خويشتن داري، وضع لباس، قاطعيت گفتار، كم سخن گفتن، متانت، آداب معالجات باليني را رعايت كنيد... بر حالات دروني خويش مسلط باشيد، آشفتگي را مانع شويد. خود را آماده كنيد كه هر چه را واجب ديديد، در دم انجام دهيد.
به شما توصيه مي كنم كه بر مريضان سخت نگيريد و استطاعت آنان را در نظر داشته باشيثد. گاهي بدون اجر و مزد نيز خدمتي انجام دهيد و اگر غريب نتگدستي را محتاج خود ديديد، به ياريش بكوشيد، زيرا هر جا كه عشق به انسان باشد، عشق به حرفه نيز هست.
منبع: تاريخ تمدن ويل دورانت جلد (2).
تهيه كننده: قاسم حمزوي
مارش پيام به كوروش
مارش پيام به كوروش يكي از آهنگ هاي ساخته ي دست استاد علي نقي وزيري است و شعر آن توسط اديب الممالك قائم مقام فراهاني در اواخر سلسله ي قاجاريه 1291 و با توجه به اوضاع خراب مملكت در آن عصر سروده شده و استاد وزيري آن را با پيانو اجرا كرده است. اين آهنگ مانند ايران و خون سياوشان از ترانه هاي حماسي ايران مي باشد.
(1)
ز راه كرم اي نسيم سحرگه سوي پارسا گرد و بگذر از اي ره
به كوروش از ما بگو كاي شهنشاه چرا گشتن از حال اين ملك غافل
(2)
كه گشته چنين خراب و تباه فتاده ز غم رعيت و شاه
به حال پريشان و به روز سياه ز براي خدا ـ ز طريق وفا ـ بنگر سوي ما
كه جهان به ما شده جون قفس به گلو همي رسيده نفس
(3)
تو بودي كه لشكر به قفقاز راندي وز آن جا بشط العرب باز راندي
ز ارمنستان سوي اهواز راندي خراسان و ري وصل كردي به موصل
كنون شدت كه بي خبري به كشور خود نمي گذري
به جانب ما نمي نگري ز براي خدا
ز طريق وفا ـ بنگر سوي ما
كه جهان به ما شده چون قفس به گلو همي رسيده نفس
(4)
تو با فارس انبار كردي مدي را گرفتي كرزوس شاه لدي را
نمودي عيان فره ايزدي را شكستي به هم سقف و ديوار بابل
سپاه تو كرد چه عزم سفر به ساحل روم و به دشت خزر
احاطه نمود ز بحر و ز بر ز براي خدا ـ زطريق وفا ـ بنگر
دريغاكه اقليم كوروش و داريوش فتا دست در بحر غم آشكارا
تو اي ناخدا همتي كن خدا را مگر كشتي ما برد ره ساحل
(5)
چو ويرانه شد ملك كي كشور جم زعلم و هنر بايد افراشت پرچم
ز ساغر علم شراب بنوش به جهد تمام به علم بكوش
لواي هنر به گير بدوش ز براي خدا ـ ز طريق وفا ـ بتگر سوي ما
شعر از اديب الممالك قائم مقام فراهاني
منبع : تاريخ موسيقي ايران ـ جلد(2) روح الله خالقي
گزنوفن درباره ي كوروش عقيده دارد «كوروش نابغه ي فوق العاده اي بود و آرماني مقدس و عالي داشت كه مخصوص روح ايراني است. كوروش دوست دنياي انسانيت و طالب حكمت و قوي اراده و راست كردار بود». همچنين كنت دوبيگنو درباره ي كوروش مي گويد : او هيچ گاه در اين دنيا نظيري نداشته ... مقام مسيح را داشت و مددي بود كه تقدير درباره اش مقرر داشته بود بايد برتر از ديگران باشد. و حتي داريوش بزرگ كه ادامه دهنده ي راه كوروش بود از بي رحمي ها و پليدي ها ي معمول شاهان قبل از هخامنشيان كه بر آشور و بابل تسلط داشتند به دور بود و در عين قدرت و سلطنت با اقتدار خود به اهورامزدا و نيروهاي معنوي و دعاي خير در حق ملت امپراتوري را اداره مي كرد و در اين باره مي گويد:
پروردگارا كشور مرا از دروغ ـ قحط سالي و خشكسالي محفوظ دار.
تهيه كننده:قاسم حمزوي
اثرات حمله ي مغول به ايران
مغولان از اقوام بدوي و زردپوست شرق آسيا بودند كه در مغولستان به قيادت چنگيز خان پا به عرصه ي جهان گشايي نهادند و در اندك مدتي خود را به كناره هاي درياي سياه و خليج فارس رسانده، بر تمام اقوام متمدن آسياي جنوب غربي و مركزي تسلط پيدا كردند. هجوم مغول به ايران نتيجه ي مستقيم سياست استبدادي و بي تدبيري و ناداني سلطان محمد خوارزمشاه بود كه در زمان حكومت، خود را اسكندر بزرگ مي خواند. پس از حمله ي مغول در اندك مدتي آبادترين و متمدن ترين شهرهاي دنياي آن روز به ويرانه اي تبديل و زندگاني اجتماعي مردم اين سامان را نابود كرد. در جنايات مغولان همين كافي است كه ذكر شود يك سوم جنگل هاي ايران در زمان حمله ي مغول به آتش كشيده شد. مغولان مردمي بسيار وحشي و خون خوار بودند و در تحمل سختي ها هم بسيار مقاوم و جان سخت بودند. اين مردمان موش، سوسك، انواع حشرات، فضله ي حيوانات و حتي شپش تن همديگر را هم مي خوردند. با حمله ي مغول مقاومت هاي سپاه خوارزمشاه در هم شكسته شد. از افراد شهرهاي مفتوحه هر كه را براي كارهاي جنگي يا كارهاي صنعتي لازم داشتند باخود برداشته و بقيه را از دم تيغ گذرانيدند. آب رودخانه به يكي از شهرهاي بزرگ سرازير كردند؛ اين شهر چنان درآب غرق شد كه تا چندي پيش حتي باستان شناسان نتوانستند اين شهر مدفون را پيدا كنند. مغولان در حمله به شهرهاي ايران جوانان نيرومند كه به درد جنگيدن مي خوردند زنده نگاه مي داشتند تا از آن ها به عنوان پيش مرگ براي حمله به بقيه ي شهرهاي ايران استفاده كنند. تمام بچه ها، پيران و پيرزنان را گردن مي زدند. دخترها و زن ها را بين سپاهيان خود تقسيم مي كردند. سر همه ي مقتولين را مي بريدند تا كسي زنده نباشد. مردگان را از زير قبر بيرون مي آوردند و اجساد آن ها را تكه تكه مي كردند. تولي مغول دستور داد نيشابور را چنان ويران كنند كه بتوان بر روي آن كشاورزي كرد و حتي بر سگ و گربه ي آن شهر نيز رحم نكنند. عده ي مقتولين نيشابور را حدود هفتصدهزار نوشته اند. با بيان اين نمونه حساب كنيد از مشرق افغانستان تا كناره ي فرات در عراق چقدر از شهرها و دهات اين چنين به دست مغولان ويران شده و مردم آن ها از دم شمشير گذشته اند. پس از حمله ي مغول مردمي كه شاهد آن كشتارها و خرابي ها بودند چنان روحيه ي خود را از دست دادند كه گويي افسردگي طبيعت آن ها شد. خيلي ها به خانقاه ها هجوم آوردند و دستگاه مريدي و مرادي را رونق دادند. اثر حملات مغول بر روحيه ي مردم ايران به قدري شديد بود كه هنوز هم كم و بيش نشانه هاي آن در روحيه هاي ايرانيان و تمام اقوامي كه به بلاي مغولان دچار شده اند ديده مي شود.
شعر مغولان در زمان حمله به ايران:
به ياد آريم صحراهاي مغولستان را
كرولن نيلگون و اونون زرين فام را
سپاه مغول
نود قبيله ي نافرمان را دمار از روزگار برآورده است.
ماپسران چنگيز خان تخم مرگ مي كاريم،
صاعقه وآتش بر سر خلايق و اقوام مي باريم
ريگ زارهاي چهل صحرا پشت سر ما
به خون كشتگان گلگون است.
پهلوان داستان چنگيز خان عذاب سرخ ريش آسمان
در ميان جرقه هاي حريق فروزان به ما همه فرمان داد، فرمان
بكشيد، بكشيد و به خون كشيد
همه را از كودك و پير و جوان!
كمند مغولان بر فراز جهان به پيچ و تاب آمد
خاقان ياسا فرمود: من دهانتان را از قند پر مي كنم.
سراسر گيتي همه ملك من است.
من هراس نمي شناسم
خنگ گردون به زير ران من است اسبان آهنين پنجه
وحشت خلق ها از سايه هاي شما پيش تر مي تازد
ما عنان نمي پيچيم، مي رانيم و مي تازيم
تا تن هاي تفته اسبان بادپا را
در آخرين امواج آخرين قلزم شستشو دهيم.
تهيه كننده:قاسم حمزوي
زندگي نامه ي حكيم ابن سينا و آثار او
اين دانشمند متفكر از خود ميراث خلاق غني را باز نهاده، تعداد آثار او بيش از 450 عدد است كه از اين تعداد 240 اثر به زبان ما رسيده است.در بين اين تعداد 150 كتاب به مسائل فلسفي و جهان بيني، 40 كتاب به پزشكي، 50 اثر به رشته هاي ديگر دانش و ادبيات اختصاص دارد.
قانون ابن سينا تا قرن 18 كتاب درسي اساسي طب را در اروپا و خاور تشكيل داد. حتي در قرن 12 به زبان لاتيني ترجمه شد و پس از اختراع صنعت چاپ در قرن 15 كتاب قانون ابن سينا در شمار نخستين كتاب چاپ شده در ونيز به زبان لاتيني، در سال1493 بود. بعدها اين كتاب 40 بار تجديد چاپ يافت.
كتاب قانون
كتاب قانون ابن سينا را مي توان خلاقيت نبوغ آور انديشه وعمل بشري و يكي از بزرگ ترين آثار فرهنگي انساني دانست. اين دايره المعارف مشتمل بر 5 كتاب است:
1-كتاب اول تئوري كامل پزشكي است و در آن تشريح و فيزيولوژي انسان ارائه مي گردد و عامل بيماري ها و علائم آن ها را كامل بيان مي كند.
2- كتاب دوم شامل تعاليم مربوط به مواد دارويي ساده و شيوه هاي تأثير آن ها است. در آن حدود 800 نوع داروي گياهي، معدني و حيواني معرفي مي شوند.
3- كتاب سوم بيماري هاي ارگانيسم انسان از بيماري هاي چشم، دماغ، گوش ها، سطح دهان، گلو و ... توضيح داده مي شود.
4- كتاب چهارم به بيماري هاي عمومي ارگانيسم نظير تب، زخم، ورم، جراحات مختلف، شكستگي هاي استخوان، طاعون، آبله، سرخك و ... اختصاص دارد.
5- كتاب پنجم مواد دارويي بغرنجي را مورد مطالعه قرار مي دهد كه در طبيعت به شكل آماده ديده مي شود.
ابن سينا اضافه بر قانون يك اثر پزشكي ديگر به نام الاجوزه في طب را با شعر تصنيف كرده است. ابن سينا ارتباط متقابل تئوري و عمل را تأكيد مي كند و مي نويسد: من پزشكي را همچون علمي تأييد مي كنم كه وضع بدن انسان را مي شناسد كه چقدر سالم است يا سلامتي از دست داده است. ديگر آثار ابن سينا عبارنتد از:
1- كتاب الشفا
2- كتاب النجات
3- كتاب الاشارات و التنبيهات
4- دانشنامه ي علائي
كتاب شفا د ايره المعارفي مربوط به علوم فلسفي در 18 جلد است. احكام فلسفي او مانند فرانسيس بيكن كوشش بر گرايش هاي مادي و معلومات علمي مبتني بر تجربه و استدلال منطقي به وضوح نمايان است. منطق ابن سينا مبتني بر تحقيق تجربي طبيعت است. او تمامي مثال ها را از علوم طبيعي نظير طب، زمين شناسي، آذرخش شناسي و... بر مي گزيند. ابن سينا «انده ترمينيسم» يا تعليم ايده آليستي مدعي عدم وجود مشروطيت علمي پديده ها را مردود مي شمارد و مي گويد شناخت هر شيئي اگر به وجود آيد ميسر مي شود و توسط شناخت علل آن تكميل مي گردد. ابن سينا با تكيه بر علم و تجربه و دانايي عقل انسان در رشته هاي زمين شناسي، شيمي، رياضيات و اختر شناسي همچون يك پژوهشگر بديع عمل مي كرد. او يك سلسله انديشه هاي ژرف را درباره ي تركيب و خواص مواد معدني، علل تشكيل كوه ها و پيدايش پديده هاي آتشفشاني اظهار داشته است. توسط او فرضيه هاي وابستگي تشكيل كوه ها و زمين لرزه با پديده هاي آتشفشاني وضع گرديده است. او يك مقاله ي مخصوص به مكانيك درباره ي ماشين هاي ساده و حمل و نقل بارهاي سنگين نوشت. ابن سينا در آثار خود كيمياگري را مطرود شمرد كه به علم شيمي مساعدت رسانيد. خدمات ابن سينا در گياه پزشكي بزرگ است. كارل لين ني دانشمند مشهور غرب در قرن 18 با منظور ساختن خدمات مذكور يكي از گياهان هميشه سبز منطقه ي حاره را به نام ابن سينا موسوم ساخت. ابن سينا همچنين شاعر، نويسنده و ادب شناس معتبري بود.
منبع: زندگي نامه ي حكيم ابن سينا به مناسبت برگزاري هزارمين سالگرد تولد آن حكيم پژوهشگر : مجله ي دانشمند سال 1360 .
تهيه كننده:قاسم حمزوي
مشاهير بزرگ ايران ؛ احمد اردوبادي (روان پزشك)
احمد هوشنگ اردوبادي در فروردين 1306 در خانداني بازرگان در شيراز به دنيا آمد و پدر و پدربزرگ او از قديم به كار صادرات مي پرداختند و پدرش رئيس اتاق بازرگاني شيراز بود. احمد اردوبادي از همان كودكي با زبان انگليسي و وزنه برداري آشنا شد بطوري كه در 18 سالگي قهرمان پرتاب ديسك و وزنه برداري و كشتي دانشگاه تهران و در سال هاي بعد قهرمان وزنه برداري و زيبايي اندام آسيا شد. در قسمت تحصيلات پس از دريافت ليسانس دانش سراي عالي مدت 5 سال در تويستاك كلينيك لندن به فراگيري و كارورزي روان كاوي و روان درماني پرداخت و در اين دو رشته عالي ترين دوره ها را گذرانده و متخصص گرديد. در بازگشت به ميهن در سال 1330 در بيمارستان نمازي شيراز به سمت روان شناس كلينيكي و مشاور باليني و حالات غير طبيعي رواني در دانشگاه شيراز شروع به كار كرد. در سال 1340 گروهي از فارغ التحصيلان فوق ليسانس علوم اجتماعي دانشگاه تهران را براي پژوهش هاي اجتماعي و عامي به كشور اسرائيل برد و در سال 1342 سرپرست گروهي از دانشجويان ممتاز بود كه در اين سفر با ايراد سخن راني و برنامه هاي تلوزيوني تمدن ايران را به غربيان معرفي نمود. از سال 1960 ميلادي احمد اردوبادي يك رشته تحقيقات ايران شناسي را بر پايه ي روان كاوي و علوم رواني انجام داد كه « عقده ي رستم و سهراب » در سال 1960 در وين به چاپ رسيد و در مورد زرتشت و حافظ و سوگواري در ايران كتاب هايي را منتشر كرد. بر پايه ي همين روش تحقيقي وي مدت دو سال عرفان بر پايه ي علوم رواني را در دروس فوق ليسانس مؤسسه ي آسيايي وابسته به دانشگاه شيراز را تدريس مي كرد. احمد اردوبادي با بسياري از دانشمندان بزرگ فلسفه و روان كاوي ملاقات و مصاحبه به عمل مي آورد و با كارل گوستاويونگ روان شناس بزرگ و برتراندراسل بزرگ ترين فيلسوف و رياضي دان قرن بيستم مصاحبه و گفت وگو مي كرد. احمد اردوبادي داراي ترجمه و تأليفات متعددي به زبان فارسي و انگليسي مي باشد. مانند:
1ـ چگونه درست فكر كنيم 2ـ روان شناسي عمومي 3ـ روان شناسي تحليلي يونگ 4ـ فرهنگ فلسفي 5ـ بهداشت و تداوي روحي 6ـ فرهنگ روان شناسي 7ـ بيماري هاي عصبي و روحي 8ـ روان شناسي غير طبيعي 9ـ مكتب روان شناسي 10ـ مكتب روان كاوي يونگ 11ـ بهداشت رواني دانشجويان
و آخرين مصاحبه با اردوبادي.
منبع : روان شناسي غير طبيعي
تهيه كننده:قاسم حمزوي
مشاهير بزرگ ايران؛ «علي اكبر دهخدا»
ادامه دهنده ي راه فردوسي بزرگ (نويسنده ي لغت نامه ي دهخدا)
استاد علي اكبر دهخدا در سال 1257 در تهران به دنيا آمد. دهخدا يكي از محصلاني بود كه عازم بو خارست در اروپا شد و به مدت دو سال به تكميل تحصيلات و آموختن زبان فرانسوي پرداخت و در آغاز نهضت مشروطه به ايران باز گشت.
لغت نامه ي دهخدا يك اثر جاودانه :
علي اكبر دهخدا در سال هاي بعد از 1320 دست به تكميل بزرگ ترين اثر عامي، تحقيقي و فرهنگي خود لغت نامه دست زد. لغت نامه بزرگ ترين فرهنگ فارسي است كه تا به امروز انتشار يافته است و بايد او را از ادامه دهندگان راه فردوسي بزرگ بدانيم. دهخدا بيش از 40 سال عمرخود را صرف تهيه ي يادداشت هاي اين كتاب كرد كه در آن زمان مجلس شوراي ملي تصويب كرد و اين فرهنگ كه به نام لغت نامه ي دهخدا ناميده شد در چاپخانه ي مجلس و با بودجه اي كه در اختيار داشت به چاپ برسد. علت توجه اين استاد به تهيه ي يك فرهنگ جامع آن بود كه وي دريافت خطاهاي موجود در فرهنگ هاي فارسي از فرهنگي به فرهنگ ديگر انتقال يافته و غلط خواني و غلط نويسي نيز بر غلط ها افزوده است، وي براي آن كه كار خود را بر پايه اي عامي و مستند استوار سازد ابتدا به خواندن متن هاي نظم و نثر پرداخت، لغت ها و تركيب ها را علامت گذاري كرد و آن ها را روي برگه هايي كوچك نوشت كه به صورت الفبايي در آمد كه تعداد آن در پايان از سه ميليون فيش تجاوز مي كرد. لغت نامه ي دهخدا در حدود 200 هزار لغت را در بر دارد كه بيش تر آن ها مستند به شاهدهاي متعدد است. استاد با اين كار مي خواست مسير تاريخي كلمه را در زبان و ادبيات فارسي نشان دهد و تحول آن را در طول تاريخ زبان روشن سازد، علاوه بر اين در حدود 200 هزار اعلام جغرافيايي و تاريخي در لغت نامه آمده است. بدون احتساب تركيباتي كه در اين كتاب بزرگ آمده لغت نامه ي دهخدا حاوي 400 هزار عنوان است.
از ديگر آثار دهخدا مي توان به مقالات طنزآميز چرندوپرند ـ امثال و حكم ـ ديوان حافظ ـ لغت فرس اسدي ـ زندگي نامه ي ابوريحان بيروني ـ تعليقات بر ديوان ناصر خسرو ـ ترجمه ي روح القوانين منتسكيو ـ فرهنگ فرانسه به فارسي ـ تصحيح 5 ديوان شعراي مشهور ـ ترجمه ي علت انحطاط روميان ـ تصحيح يوسف و زليخاي منسوب به فردوسي اشاره كرد.
او در 77 سال عمر خود راهي جز خدمت به ميهن و فرهنگ و ادب كشور خود انتخاب نكرد و ساليان دراز با تحقيق و پژوهش خويش يكي از بزرگ ترين آثار عامي و فرهنگي و ادبي را به زبان و فرهنگ ايران به نام لغت نامه تقديم داشت كه به جرأت مي توان اثري بي نظير و بزرگ چون اثر فردوسي شناخت.
بنابراين جا دارد كه ميهن پرستان و اديبان نام دهخدا را چون نام فردوسي در دل خويش جاودانه نگه دارند.
منبع : مجله ي دانشمند سال 1359 ـ به مناسبت زادروز دانشمند بزرگ علي اكبر دهخدا
تهيه كننده:قاسم حمزوي
ژاپن باستان
چنان كه از كهن سال ترين تاريخ ژاپن بر مي آيد، آن ها خود را از نژاد خدايان مي دانستند. مجمع الجزاير ژاپن مركب از 4223 جزيره است كه از ميان اين ها 600 جزيره قابل سكونت است. سه عنصر در نژاد مردم ژاپن راه دارند:
1- عنصر سفيد پوست
2- عنصر زرد پوست يا مغولي
3- عنصر قهوه اي - سياه پوست.
جان گرايي و توتم پرستي ( پرستش حيوانات ) و نيا پرستي و پرستش دستگاه جنسي نياز هاي ديني ژاپنيان نخستين را بر مي آورد. آن ها عقيده داشتند ارواح همه جا هستند، در سيارات، گياهان و حشرات مزارع و درختان و حيوانات و مردم همه جا روح و جن مي ديدند. به نظر آنان خدايان بي شمار بر فراز خانه ها و ساكنان آن ها شناور بودند و در شعله و پرتو چراغ ها رقص مي كردند. با سوزاندن استخوان گوزن يا كاسه ي لاك پشت و مطالعه ي خطوطي كه بر آن ها ظاهر مي شد به غيب گويي مي پرداختند تا به سعد و نحس پي برند و زمان مناسب براي سيرو سفر را مي شناختند. از مردگان مي ترسيدند و آن ها را مي پرستيدند؛ معتقد بودند كه در جهان بسيار شقاوت ها از اراده ي مردگان مي زايند. از اين رو براي رام كردن مردگان اشياي گرانبها در قبرها مي نهادند. به طور مثال در قبر مردان شمشير و در قبر زنان آينه مي گذاشتند و هر روز در برابر الواح نياكان دعا مي خواندند. براي جلوگيري از سيل يا زلزله به قرباني كردن انسان دست مي زدند و گاهي كه انسان محترمي در مي گذشت ملازمانش را هم با او خاك مي كردند تا در جهان ديگر به او خدمت كنند.
شينتو قديمي ترين دين ژاپن از نيا پرستي يا پرستش اجداد سرچشمه گرفت. شينتو يا روش خدايان سه حالت داشت: پرستش اجداد خانواده، پرستش نياكان عشيره و پرستش پادشاهان و خدايان قوم.
دين شينتو مشتمل بر اعتقادات و مراسم پيچيده و قوانين اخلاقي و كاهنان مخصوص نبود و با تلقين اصل خلود و وعده ي بهشت دل ها را ارامش نمي داد، فقط مردم را مجبور مكي گردانيد كه هر از گاه به زيارت اماكن متبرك روند و با زهد و تقوا به گذشته و نياكان و پادشاه حرمت گذارند. آئين بودا 500 سال پس از ورود به چين در سال 522 به جزاير ژاپن راه يافت. در ژاپن باستان حكومت امپراتوري يا پادشاهي رواج داشت. پادشاه را تنچي يا فرزند خدا مي خواندند و به طور معمول تِن نو يعني پادشاه آسمان مي ناميدند. دستگاه قانوني يا دادگاه هاي ژاپن كه بر محور انتقامگيري خصوصي مي گرديد از عرف قديم مردم ژاپن و قوانين قرن هفتم چين سرچشمه مي گرفت. براي اثبات گناه يا بي گناهي متهم، مراسم ور يا اوردالي را اجرا مي كردند يعني متهم را مورد آزمايش هاي سخت و حتي شكنجه قرار مي دادند. مجازات اعدام انواع مختلف داشت: خفه كردن، سربريدن، دارزدن، چارشقه كردن، سوزاندن و در روغن جوشانيدن.
يكي از آداب مردم ژاپن باستان در موقع غذا خوردن اين بود كه برخاستن صدا از دهان زنان را در موقع صرف غذا ناپسند مي دانستند، اما از مردان انتظار داشتند كه با يك آروغ بلند از پذيرايي ميزبان تشكر كنند.
هيچ قومي هيچ گاه مانند ژاپنيان عاشق طبيعت نبوده اند. ژاپنيان عاشق طبيعت، باغ، گل و سبزه بودند و تمام خانه ها مزين به گل و گلدان و اشعار زيبا بودند. در ژاپن نظام پدر شاهي بر كشور و خانواده مسلط بود. در خانه پدر اختيار فوق العاده داشت و مي توانست فرزندان را به گناه بي عفتي يا جرم بزرگ ديگر بكشد يا كودكان را به برده داران بفروشد. در ژاپن باستان عفت مطلوب بود و برخي از دوشيزگان طبقات بالا هر گاه بكارت خود را در خطر مي ديدند خودكشي مي كردند. در مورد دعا و توبه كردن عقيده داشتند مؤمن اگر در زمستان مدت يك ربع ساعت در زير آبشاري مي ايستاد و دعا مي خواند پاك و مطهر مي شدو فرقه ي ذن براي تحقق شخصيت انسان، آرام آرام به ذن بعني مراقبه مي پرداخت و فرقه ي نيلوفر كه طبعي آتشين داشت، نجات را در آموختن قانون نيلوفر مي ديد.
در قرن 18، آيين بودايي قدرت خود را از دست داد و شوگون ها به آيين كنفوسيوس گرائيدند. تمدن ژاپن باستان هم مانند بسياري تمدن هاي ديگر، با دين آغاز شد و به فلسفه انجاميد. ژاپنيان خط نويسي و آموزش و پرورش خود را از چينيان ياد گرفتند. در اين هنگام كشيشان يسوعي كه در ژاپن به تبليغ دين عيسي مشغول بودند مي گفتند شيطان به قصد جلوگيري ژاپنيان از خواندن انجيل، خط ژاپني را اختراع كرده است. ژاپنيان باستان در شعر، ادبيات و نقاشي چيره دست بودند. در ژاپن باستان شمشير سامورايي به جاي قانون بر مردم حكومت مي كرد. زندگي با سختي مي گذشت و تفكر كاري خطرناك بود و قانون همانا اراده ي امير يا سلطان. از سال 1881 در جريان تحولات سياسي قوانين عمومي كشور دگرگون شد و رفته رفته كار به جايي رسيد كه ژاپن در قرن بيستم يكي از متمدن ترين دولت ها شد. از قرن 19 در ژاپن انقلاب صنعتي پديد آمد و كارخانه هاي فراواني ساخته شدند و مردم با جديت و پشتكار رو به سوي علم و دانش آوردند و مردانه كشور خود را دگرگون كردند. ژاپن قرن 21 با ژاپن باستان بسيار فرق دارد؛ شخصيت ژاپني قرن 21 مركب است از نشاط و نخوت فرانسوي، شهامت و احتياط انگليسي، گرمي وهنردوستي ايتاليايي، پشتكار و كاسب كاري آمريكايي و حساسيت و زيركي يهودي. ما ايرانيان هم بايد تاريخ ژاپن را بخوانيم و ببينيم چه عواملي باعث موفقيت و مطرح شدن ژاپن در جهان شد.