زيگموند فرويد بنيان گذار روان كاوي

1856- تولد زیگموند فروید در ششم می در فرایبورگ

1859-عزیمت از فرایبرگ به لایپزیگ

1860- استقرار خانواده فروید در وین

1865- ورود به مدرسه ژیمنازیوم

1873-اتمام تحصیلات دبیرستان و ورود به دانشکده پزشکی وین

1882-فعالیت تحقیقاتی در انستیتو فیزیولوژی پروفسور بروکه

1877-انتشار اولین مقاله های فروید راجع به جنسیت مارماهی و خرچنگ

1881-اخذ مدرک دکترا در پزشکی

1882-آشنایی و نامزدی با مارتا برنایز

1885- دوره کارورزی در بیمارستان عمومی وین

1887-بررسی تاثیر کوکایین در علم پزشکی

1886-آموزش زیر نظر پروفسور شارکو در پاریس آغاز علاقه به کار روی هیپنوتیزم و هیستری

1886-تاسیس اولین مطب خصوصی در وین ازدواج با مارتا پس از 4 سال

1886- کار در انستیتو کاسوتیس وین و اقدام به پژوهش بسیار در حوزه نورولوژی به ویژه فلج مغزی کودکان

1887- تولد اولین فرزند فروید و مارتا (ماتلیده)

1889-تولد دومین فرزند فروید (مارتین)

1891-انتشار کتاب درباره آفازیا توسط فروید.

1892-تولد فرزند چهارم فروید (ارنست)

1893-انتشار مقاله مشترک با برویر تخت عنوان ارتباط اولیه

1895-انتشار کتاب مطالعاتی برهیستری با همکاری برویر فروید برای اولین بار یکی از رویاهای خود را تفسیر می کند .

1896-برای اولین بار فروید اصطلاح روانکاوی را به کار برد .

1897-آغاز خودکاوی فروید مطرح ساختن موضوع امیال جنسی در کودکان و عقده ادیپ

1898-انتشار مقاله مکانیسم روانی فراموشی

1899- چاپ کتاب تعبیر رویاها

1901-انتشار کتاب آسیب شناسی زندگی روزمره

1902-انتصاب فروید به سمت استادیاری دانشکده وین بنیان گذاری جامعه روان شناسی چهارشنبه

1903-پایان رابطه دوستانه فروید با فلایس

1905-انتشار کتاب سه مقاله درباره مسایل جنسی انتشار کتاب لطیفه ها و ارتباط آنها با ناخودآگاه انتشار کتاب تحلیل یک مورد هیستریک

1906-آغاز همکاری فروید با کارل گوستاویونگ

1908-تشکیل اولین کنگره بین المللی روان کاوی در سالزبورگ

1909-مسافرت به آمریکا و سخنرانی در دانشگاه کلارک به دعوت استانی هال انتشار یک مقاله تحلیل یک مورد فوبی در کودکی پنج ساله انتشار مقاله یادداشتهایی درباره یک مورد نوروز وسواس معروف به موش مرد .

1910- تاسیس انجمن بین المللی روان کاوی در شهر زوریخ سوئیس

1911-جدایی آدلر از فروید انتشار مقاله ای درباره تحلیل یک بیمار پارانویید به نام قاضی اشربر

1912-راه اندازی ژورنال روان کاوی ایماگو با همکاری اتوراتک وزاکس

1913-انتشار کتاب توتم و تابو کناره گیری یونگ از نهضت فروید

1914-آغاز جنگ جهانی اول انتشار مقاله در مورد تاریخچه جنبش روانکاوی

پایان تحلیل چهارساله یکی از مهمترین بیماران فروید معروف به گرگ مرد انتشار مقاله موسای میکل آنژ انتشار مقاله درباره خود شیفتگی و مطرح ساختن مفهوم من ایده ال

1915-تدوین سلسه مقالات دوازده گانه راجع به فرا روان شناسی انتشار مقاله مهم درباره ناخودآگاه

1917-چاپ کتاب پیشگفتارهای مقدماتی در مورد روان کاوی .

1918-پایان جنگ جهانی اول

1919-تاسیس موسسه انتشاراتی بین المللی روان کاوی در وین

1920-مرگ سوفی دختر فروید- چاپ کتاب فراتر از اصل لذت و معرفی تیوری جدید وسواس عملی و مفهوم غریزه مرگ .

1921-انتشار کتاب روانشناسی گروهی و تحلیل اگو

1923-چاپ کتاب من و نهاد و ارایه مدل ساختاری ذهن و تقسیم آن به نهاد من و فرا من

1924- بروز تعارض بین فروید و اتورانک

1925-انتشار اولین مقالات فروید راجع به جنسیت زنان

1926-چاپ کتاب منع ها علایم و اضطراب

1927-انتشار کتاب آینده یک پندار

1930-چاپ کتاب تمدن و نارضایتی های آن کسب جایزه گوته در ادبیات

1932-انتشار پیشگفتارهای مقدماتی جدید درباره روان کاوی مکاتبات فروید و انیشتین پیرامون موضوع چرا جنگ؟

1933-سوزانده شدن کتابهای فروید توسط نازیها در برلین بازنشست شدن فروید از دانشگاه در سن 78 سالگی

1935- انتخاب فروید به عنوان عضو و انجمن پزشکی سلطنتی بریتانیا.

1936-جشن 80 سالگی فروید و تقدیر از او.

1938-تصرف اتریش توسط ارتش آلمان انتشار کتاب موسی و یکتاپرستی تدوین مقاله مختصری بر روان کاوی

1939-مرگ فروید در 23 سپتامبر در اثر شدت یافتن بیماری

منبع : بزرگان روان شناسی زیگموند فروید نشر دانژه دکتر علی رضا جزایری

 

 

تاريخچه سیر علم در جهان باستان

چون علم فقط در محيط تمدن پرورش مي يابد ايرانيان سومريها-مصريها يونان هند وچينيها پایه گذار اولين علوم در دنيا شدند. در حدود 5000 سال با ظهور  شهر هاي شهر سوخته سيستان انشان فارس-بابل تمدن اطراف مصر و هند تمدن رشد پيدا كرد .در 3900 سال قبل شهر بابل مركز علم و تجارت بين النهرين شد و سومريها در بابل علم را توسعه دادند. ساميها بعدها سومريها را شكست دادند و ساكن بين النهرين شدند-تمدن بين النهرين مربوط به قوم سومري هست نه اعراب سامي ).البته در مورد شهر سوخته-انشان و هگمتانه كاوشهاي باستان شناسي بسيار كم انجام شده است .طبق مدارك موجود متفكران هندي كه علاقه مند به معرفت وشناخت عالم بودند اولين افكار فلسفي را طرح كردند. (ريگ ودا متعلق به 5000 سال قبل مي باشد).همين افكار بعدها به ساير قومها سرايت كرد و پايه و مبناي رشته هاي مختلف  فلسفه گردید. در 3700 سال قبل هم انديشه هاي  اشو زرتشت در افكار فيلسوفان  يونان به خصوص افلاتون تاثير زيادي گذاشت .درزمان امپراتوري هخامنشي به خاطر شاهراه هاي بزرگ وامني كه ايجاد شد فيلسوفان و بازرگانان يونان مانند هرودوت و.... توانستند به نقاط دور دست حتي به هند سفر كنند و از معلومات و افكار و فلسفه بقيه نقاط دنيا اطلاع كسب كنند و فيلسوفانی چون سقراط- افلاتون- ارسطو- بقراط و.....اين علوم را در اختيار مردم دنيا قرار دادند .فيلسوفان يوناني چون از تالس اولين كساني بودند كه انديشه هاي موهوم و مزخرف متافيزيك را كنار و درباره ماهيت ماده و جهان كنوني شروع به تفكر كردند. در واقع يونانيها، معلومات مصريها بابليها ،‌هنديها وايرانيان را در دسترس عموم مردم دنیا قرار دادند. افلاتون كه شاگرد سقراط بود حوزه علمي خود را در باغي موسوم به آكادمي تشكيل داد و بحثهاي فلسفي را در آتن شروع كرد. بعد از افلاتون شاگردش ارسطو در باغي موسوم به ليسيوم حوزه علمي تشكيل داد . ارسطو اولين دانشمندي بود كه كتابهايي در رشته هاي مختلف نوشت و معلومات تمام قومها را جمع كرد . بعد از حمله اسكندر به ايران كه قصد نابودي تمدن و فرهنگ ايران را داشت دو كتابخانه بزرگ در تخت جمشيد به كتابخانه اسكندريه مصر منتقل گشت و از آن به بعد اسكندريه به مركز علم در دنيا گرديد. (براي شناخت كتابخانه اسكندريه به كتاب كنيز ملكه مصر ترجمه ذبيح الله منصوري رجوع شود). حتي ديوان هومر كه حماسه ملي اهالي شبه جزيره يونان قرنها سينه به سينه نقل مي شد در اسكندريه به صورت كتاب در آمد. بعد از اسلام در ايران دانشمنداني چون زكريا- ابوريحان بيروني خيام خواجه نصير توسي ابن سينا- فارابي و... يكه تاز علم ودانش گرديدند اما چون آثار اين بزرگان به زبان عربي نوشته شده جهان غرب دانشمندان ما را عرب مي داند نه ايراني . دراواسط قرن چهارم ميلادي كه كشيشان دين مسيحي قدرت به دست گرفتند چون معتقد بودند تحصيل علم و فلسفه ايمان به دين را از بين مي برد مردم را تحريك كردند و قسمتي از كتابخانه اسكندريه در آتش سوخت تا اين كه 1300 سال قبل عمروعاص در اسكندريه وعمر در ايرام تمام كتابخانه ها را آتش زدند .در قرن ششم ميلادي گروهي از دانشمندان و پزشكان شهر ادسا (سوريه كنوني )كه مورد آزار واذيت مسيحيان قرار گرفته بودند در زمان قباد ساساني به ايران پناهنده شدند. قباد پدر انوشيروان عادل اين دانشمندان را با مهرباني پذيرفت و در شهر گندي شاپور سكونت داد و براي آنها مدرسه و بيمارستاني ساخت كه شهرت جهاني پيدا كرد كه بعد ها زكريا ي رازي و ابن سينا از علوم آنها استفاده كردند .اين دانشمندان كه به ايران آمدند تمام كتب علمي و فلسفي را كه در اسكندريه تدريس مي شد با خود به ايران آوردند .يعني همان زماني كه حكومت روم و اروپا تدريس فلسفه را ممنوع كرده بودند شاهان ايران افرادي را براي فراگيري دانش و گردآوري كتابهاي مفيد به تمام دنيا گسيل مي كردند .

تاريخچه  علم در ايران بعد از تسلط اعراب :

بعد از دو قرن سكوت و كشتار و خفقان در ايران وكشتن انديشمندان و آتش سوزي كتابخانه ها ابن مقفع يكي از شاگردان مدرسه گندي شاپور بسياري از كتابهايي كه در زمان انوشيروان نوشته شده بود از زبان فارسي ميانه به عربي ترجمه کرد.به خصوص خداي نامه كه بعدها فردوسي شاهنامه را از روي متون خداي نامه نوشت .و كليه ودمنه را. در همين زمان جابربن حيان كه اهل توس مشهد بود پايه علم شيمي را گذاشت. فلسفه ارسطو و سقراط كه تا آن زمان نوشته شده بود با زبان بسيار مشكل و پيچيده بود.ابن سينا و فارابي افكار اين فيلسوفان را به زبان ساده درآوردند ودر اختيار مردم اروپاقرار دادند. به طوري كه در آن زمان در اروپا استاد يا معلم اول به ارسطو می گفتند- فارابي به معلم دوم وابن سينا به معلم سوم معروف شد.ابوموسي خوارزمي پايه رشته ای از رياضيات را گذاشت كه آن را جبر و مقاله ناميد.ابن هيثم كه ايرانی بود كتاب  منظر و مزايا رانوشت و خواص شبيه عدسي را طوري شرح داد كه بعدها در اروپا به واسطه كتاب او توانستد عينك و دوربين وذره بين را بسازند.به گفته پروفسور كندي محقق تاريخ علم كپرنیك نظريه خورشيد  مركزي خود را از نظریه خواجه نصير توسياخذ کرده است. در قرن هاي 12 تا 13 ميلادي چون ترجمه هاي متون اصلي  كتابهای ارسطو و جالينوس قابل درك نبود مدرسين دانشكده هاي اروپا ناچار بودند براي تدريس پزشكي به كتاب علي بن عباس مجوسي و زكرياي رازي و ابن سينا توسل جويند و براي تدريس فلسفه به كتاب فارابي و ابن سينا . در اروپا از كتابهاي جابربن ايران براي تدريس شيمي  و از كتابهاي خوارزمي  براي تدريس رياضيات واز كتاب ابن هيثم براي تدريس مناظر و مزايا استفاده مي شد  که پایه علم اپتیک را ابتدا ارشمیدس و بعدها ابن هیثم گذاشت .از قرن 13 تا 16 ميلادي جابربن حيان خوارزمي  ابن سينا و فارابي را در اروپا مي شناختند اما در ايران ما مردم دچار خرافات و اوهام بودند و جزء معدودي كسي آنان را نمي شناخت .

مقدمات پيدايش علوم جديد در اروپا:

در آرشيو يا نوشته هاي پيشين وبلاگ در مورد ولتر و و فيلسوفان عصر روشنگري اروپا به تفصيل بحث شد. در دوره 200 ساله اي كه از زمان شاه تهماسب صفوي شروع شد و اندكي بعد از وفات نادرشاه خاتمه يافت در اروپا علوم رياضي و هندسه و صنعت پيشرفت زيادي نمود. چنان كه نوشتن طريقه عدد به صورت قوه بر پايه ده و طريقه لگاريتم وگرافيك و طريقه جامع و فاصله و جمع مقادير بي‌نهايت كوچك- اما در قرن وسطي هم در ايران علم نجوم تا حدي پيشرفت كرد و دانشمنداني مانند بيروني خيام خواجه نصير توسي الغ بيك و جمشيدكاشاني ظهور نمودند . جمشيد كاشاني اولين دانشمندي بود كه كسر را به طريقه اعشاري و با استفاده از مميز نوشت .از زماني كه صفويان  قدرت به دست گرفتند ديگر در ايران دانشمند بزرگ يافت نشد که دنیا انان را به رسمیت شناسد . در اروپا در اين زمان حركت اجسام  اعم از آسماني يا غير آسماني و به طور كلي آن چه كه به قواي  طبيعت و به نيرو ارتباط دارد موضوع رشته  علم جديد فيزيك قرار گرفت  كه قبلا رشته اي از هندسه بود و رشته اي از فيزيك محسوب گرديد. كوپرينك اعلام كرد زمين در  مدار دايره اي شكل به دور خورشيد مي گردد وخورشيد هم مركز عالم نيست (به گفته پروفسور كندي افكار كپرنيك برگرفته شده از نظريه خواجه نصيرتوسي مي باشد).بعد از آن تيكو براهه از طريق هندسه و رياضيات اين نظريه را اثبات كرد. بعد از وفات تيكو براهه شاگردش كپلر نقشه هايي از آسمان كشيد و خط سير كره ماه و پنج سياره را دراين نقشه ترسيم كرد و متوجه شد حركت سيارات به دور خورشيد بيضي است نه دايره بعد از كپلر گاليله اولين دانشمندي بود كه فقط به مشاهدات عيني و جمع آوري مدارك و دلايل رياضي و هندسي اكتفا نكرد بلكه به آزمايشهاي علمي پرداخت .گاليله همچنين به نيروي جاذبه پي برد و جرم هوا را انداه گيري كرد. گاليله اولين دانشمندي بود كه وجود خلا را ثابت كرد .20 سال بعد تريچلي ثابت كرد كه هوا وزن دارد ،ون گوريك آلماني خلا را بوسيله تلمبه ايجاد كرد .چند سال بعد بويل انگليسي ثابت كرد كه فشار حجم هوا به نسبت عكس تاثير مي كند.بعد از گاليله نيوتن با استفاده از علم گاليله قوانين نيوتن و جاذبه زمين را توصيف كرد و پايه گذار فيزيك كلاسيك شد. نيوتن  قوانين حركت را طرح كرد و بوسيله منشور نور خورشيد را تجزيه كرد و متوجه شد نور خورشيد از 7 رنگ يا طيف تشكيل شده است .وان همليت هلندي گاز را كشف كرد كه بعد سوم ماده محسوب شد .و بويل هم كشف كرد كه هوايي كه تنفس مي كنيم مخلوطي از گاز هاي مختلف است.

در اوايل قرن 99 دالتن نظريه اي طرح كرد مبني بر اين كه ماده از واحد هاي مجزايي تشكيل مي شود و به تقليد از ذيمقراط يوناني آن را اتم ناميد كه پايه گذار فيزیك اتمي و هسته اي گرديد. بنابراين همان طور كه در زمان باستان دانشمندان درباره سيارت تحقيق كردند كه علم وهندسه و نجوم به وجودآمد دوره جديد هم كشفهاي كپلر ونيوتن درباره حركت اجسام آسماني باعث پیشرفت رياضيات و علم فيزيك گشت علاقه مندان مي توانند كتابهاي تايخ علم وتاريخ تمدن ويل دورانت جلد(1) را مطالعه كنند.

***

 

تاريخ تمدن

الف: تاريخ تمدن از ديدگاه محمد نمازي

تمام فرهنگ نويسان سابق كلمه تمدن را شهر نشيني تعريف كرده اند و كلمه متمدن را شهر نشين. رعايت رسوم وآداب اجتماعي حتي در ميان وحشيان واجب شمرده مي شود. نوعي از زندگي را كه انسان به كشاورزي و دامپروري مشغول شده ولي پايه زندگي او هنوز به پايه تمدن نرسيده در باستان شناسي زندگي عصر حجر جديد مي گويند. بشر پس از زندگي غارنشيني به يكجا نشيني رو آورد و نخستين كشاورزان پي بردند بهترين زمين مساعد براي زراعت اراضي كنار رودخانه هاست و حتي المقدور كنار رودخانه ها (مانند بين النهرين و نيل در مصر) را براي سكونت خود برگزيدند. در نوشته هاي پيشين آرشيو ذكر شد كه سياره زمين 5/4 ميليارد پيش به وجود آمد پيدايش حيات مربوط به 570 ميليون سال پيش، پيدايش انسان حداكثر 10 ميليون سال و تاريخ تمدن حداكثر 10 هزار سال مي باشد . در 500 هزار سال پيش اجداد انسان هر سنگ يا استخوان و هر چوبي را كه در دسترس بود برمي داشتند و از آن به عنوان ابزار يا وسيله دفاع استفاده مي كردند. از 400 هزار سال پيش انسان شروع به تيز كردن سنگ و استخوان كرد. از 100 هزار سال قبل انسان از سنگ چخماق ابزارهاي سنگي مانند تبر ساخت. چون سنگ چخماق به راحتي ورق مي شود و مي توان از آن ابزارهاي مختلف ساخت. آثاري كه در غار چوكوتين چين كشف شده نشان مي دهد مخلوقي انسان مانند در 500 هزار سال قبل از آتش استفاده مي كرده است .بسياري از مورخان معتقدند كه رسانيدن نوع زندگي خود به پايه تمدن از جمله استعدادهاي ذاتي و فطري بشر است و كمتر قومي است كه استعداد فطري آن را نداشته باشد كه زندگي خود را دير يا زود به پايه تمدن برساند. به عنوان مثال قوم روسیه اسلاو(شوروي سابق) تا 1000 سال پيش نه صاحب خط بود نه نوشته اما در طول 200 سال گذشته ناگهان دگرگون شدند و اولين قمر مصنوعي اسپوتنیک 1 را روسها به فضا پرتاب كردند. (نمونه ديگر كشور استراليا است كه تا 200 سال قبل به شيوه انسانهاي نخستين زندگي مي كردندو سرزمین ادمخواران بود اما امروزه دانشجويان كشور ما با 7000 سال تاريخ تمدن براي ادامه تحصيلات  بايد به سيدني بروند ).

تمدن مانند يك مرض مسري است كه از هر جامعه اي به ساير جوامع سرايت مي كند. به عبارت ديگر معنويات و  مظاهر مادي و بنيانهاي مترقي ترين جامه ها به ديگر جوامع سرايت مي كند. (مانند مغولان واعراب كه با همزيستي با ايرانيان متمدن شدند. مغولستان وحشي ترين قوم بشر امروزه كشوري متمدن محسوب مي شود كه حتي مجازات اعدام درآن وجود ندارد. يا كشور امارات). محمد نمازي تاريخ تمدن بشر را در 6 مرحله معرفي مي كند:

1-  تمدن ماقبل تاريخ: قبل از 6000 سال قبل

2-آغاز تمدن باستاني: از 5000 سال قبل در شهر سوخته سيستان شهر انشان پايتخت ايلام – تمدن بین النهرین و بابل – اهرام مصر و... اتمام اين دوره در 2500 سال پيش بود.

3-  تمدن عتيق: 2500 تا 1400 سال قبل

4-  آغاز تمدن قديم  از 1400 سال قبل واتمام آن 450 سال قبل

5-تمدن جديد: از 400 سال قبل با ظهور گاليله نيوتن دكارت و...

بشر ابتدايي بعد از مرحله غارنشيني يا شكارورزی دوره دامپروري وكشاورزي را اغاز كرد. اهلي كردن بعضي حيوانات قبل از شروع دوره كشاورزي اغاز شد. هنگام شكار ، بزغاله يا گوساله نوزاد دستگير مي شد ومردان اين نوزادان را زنده و به عنوان ارمغان براي زنان خود مي بردند. زنان اين حيوانات كوچك را پرورش مي دادند تا به رشد برسد. از همين جا زمينه دامداري ايجاد شد اما انسان سگ را اهلي نكرد بلكه سگ خود به خود در اثر همزيستي با انسان به طور طبيعي اهلي شد. نه فقط دامپروي بلكه كشاورزي وسفال سازي در حدود 7000 سال قبل بوسيله مهاجرين از ناحيه اي در ساحل جنوبي درياي مازندران (كلمه خزر را به كار نبريم) به اروپا رسيد. دامداري به مفهوم حقيقي آن فقط هنگامي واقعيت پيدا كرد كه با كشاورزي توام گشت. به عبارت ديگر تا كشاورزي و دامداري و ساختن ابزار وآلات مسي هر چهار با يكديگر توام نشد اولين شهرنشيني ها و تمدنهاي ابتدايي حاصل نشد. كشاورزي و دامداري با هم رشد كردند .

سهم زنان در فراهم آوردن تمدن بشري :

درعصر حجر قديم كه كشاورزي هنوز شروع نشده بود وانسان از راه شكار و جمع كردن ميوه ها ودانه ها و گياههاي خودرو معيشت مي كرد شغل مردان شكار و وظيفه زنان جمع كردن ميوه ها و دانه ها و گياهان بود. فكر بذرافشاني و كشت گندم ابتدا به خاطر زن خطور كرد و زنان مخترع كشاورزي و دامپروري درتاريخ بشر بودند . حيوانات مانند گاو و  گوسفند و پرندگان خانگي را زنان اهلي كردند. مورخان ساخت ظروف سفالين و بافتن الياف را به صورت پارچه تالي ودنباله هايي از بافتن تركه هاي نازك درخت به صورت سبد يا زنبيل را به زنان نسبت داده اند. اين سه ابداع را زنان انجام دادند. درباره سبد كه اولين ظرف ساخت بشر بوده است اين ابتكار كار زنان بوده است. چون بعد از مواد خوراكي و پوشاك وابزار هيچ احتياج ديگري مهم تر از ظرف نبود واين احتياج را زن بيشتر از مرد احساس مي كرد. بعد از آن زنان سفال و كوزه اختراع كردند درعملي كردن كشاورزي و اهلي كردن حيوانات و پرندگان و مرغ و خروس- دراختراع دوك ريسندگي دستگاه بافندگي سفال سازي چرخ بافتن سبد بافتن لباس وساختن ظروف سفالين زنان بيشتر از مردان دخالت داشتند.  درابتداي دوران زندگي بشر، دوره زن سالاري بود. زن ریيس خانواده بود. وارث خانواده از مادر به دختر بزرگتر مي رسيد. زن صاحب مسكن و خانواده بود. صاحب اصلي كودك مادر او بود نه پدرش . ازدواج يك زن با چندين شوهر بسيار عادي بود. اينها خصوصيات دوره شكار بود اما با به وجود آمدن كشاورزي ترک مرحله شکارورزی جامعه به تدريج پدر سالار شد. حس مالكيت شخصي بر زمين و زن خانواده به وجود آمد. احساس غيرت وتعصب نسبت به زن به وجود آمد.برای مطالعه بیشتر دوران زن سالاری کتابهای تاریخ تمدن ویل دورانت جلد 1 و زبان گمشده از اریک فروم را مطالعه کنید.

منبع: داستان تمدن (مجموعه آثار محمد نمازي موسس بيمارستان  نمازي در شيراز) احسان يارشاطر نيويورك آبان 1353