مدلهاي كيهان شناسي
سكوت جاوداني اين فضاهاي لايتناهي مرا به وحشت مي اندازد. ( پاسكال )
طبق نظريه ي كيهان شناسان جهان هستي در 20 ميليارد سال پيش بر اثر يك انفجار بزرگ پديد آمده است، اما در خود اين نظريه 8 نظريه ي مختلف وجود دارد كه در اين مقاله اين نظريه ها را ذكر مي كنيم:
نظريه ي (1): جهان به طور نامحدود انبساط يابنده در آينده:
در اين نظريه جهان به انبساط خود ادامه خواهد داد و كهكشان ها با سرعت زياد از هم مي گريزند. خوشه ي كهكشان ها از هم دور مي شوند و فاصله ي بين آن ها افزايش مي يابد و اگر انبساط تا بي نهايت ادامه يابد اگر در زمين انسان هايي وجود داشته باشند ديگر هيچ كهكشاني را نخواهند ديد و در وراي خوشه ي محلي ما نيستي خواهد بود و فقط گاز و غبار ميان كهكشاني را آشكار خواهيم كرد. در اين مدل كيهان شناسي چگالي جهان از چگالي بحراني كمتر است يعني چگالي يا جرم حجمي جهان بيشتر از نيروي گرانشي است و نيروي گرانشي نمي تواند جهان را درخود فرو بندد.
نظريه ي (2): جهان به طور نامحدود انبساط يابنده در گذشته و آينده:
در اين نظريه مانند نظريه ي (1) جهان تا ابد به انبساط خود ادامه مي دهد اما در اين جا جهان با يك تكينگي انفجار بزرگ شروع شده است. در نظريه ي (1) جهان هيچ وقت به وجود نيامده و هرگز هم فنا نمي شود. اما در نظريه ي (2) در 20 ميليارد سال پيش تمام ماده ي جهان در نقطه اي از هستي متمركز بودند و جهان يك آغاز داشته است.
نظريه ي (3) : جهان حالت پايدار:
در اين مدل كيهان شناسي جهان در حال انبساط است و كهكشان ها با سرعت از هم مي گريزند اما با دور شدن كهكشان ها از هم، ماده ي جديدي شكل مي گيرد و توده هايي را تشكيل مي دهد. اين مواد جديد، خوشه هاي جديد كهكشان ها را در جاي خوشه هاي قديمي مي سازند. اگر خود را در حال تماشاي اين جهان ببينيم، مي بينيم كهكشان هاي پير پيوسته از هم دور مي شوند اما تعدادي كهكشان جديد دوباره شكل مي گيرند.
نظريه ي (4) جهان هذلولي:
اين جهان به طور نامحدود (تا ابد) در حال انبساط و انقباض خواهد بود. از اين ديدگاه جهان از يك نقطه، كه عبارت از تهي بودن عام و ماده به صورت اتم هاي منفرد هيدروژن پراكنده است آغاز مي يابد. پايان آن نيز مي بايد در نقطه اي باشد كه باز تهي بودن عمومي حكم فرماست و ماده به صورت توده هاي چگال از ستارگان نوتروني توزيع شده است. در اين جهان، گوي كيهاني مي بايد نقطه اي زودگذر و ناپايدار در وسط بوده باشد. اين جهان هذلولي است. هنگامي كه گوي كيهاني شكل گرفت بار ديگر به حالت انفجار خواهد رسيد و چرخه از نو شروع خواهد شد و اين كار تا بي نهايت به وقوع خواهد پيوست و ما بك جهان در حال نوسان خواهيم داشت.
نظريه ي (5)، جهان با نوسان ميرا:
در اين مدل گوي كيهاني شكل گرفته و در هر يك از حالت هاي تراكم چرخه، بزرگ تر از حالت قبلي و دوره ي تناوب ميان دو گوي كيهاني طولاني تر است. آغاز جهان در حال نوسان ميرا همانند آغاز جهان هذلولي است ولي در آن به جاي شكل گيري يك گوي كيهاني، مي تواند يك رشته ي كامل از گوي هاي باز هم كوچك تر و به جاي يك پرش پرش هاي متعدد وجود داشته باشد و در طول هر چرخه كاهش ماده وجود دارد.
نظريه ي (6)، جهان با نوسان پايدار:
اين جهان مانند جهان حالت پايدار (نظريه ي 3) آغاز و پاياني نخواهد داشت ولي در عين حال بي تغيير هم نخواهد بود بلكه فقط تناوبي خواهد بود. در اين جهان هر دوره مي بايد از يك گوي كيهاني آغاز و به گويي ديگر پايان يابد. از يكي منبسط و به ديگري منقبض مي شود. اگر به فرضي هر دورهي ما بين گوي هاي كيهاني را يك تريليون سال در نظر بگيريم، مي توان گفت يك تريليون سال بعد از آخرين گوي كيهاني، گوي ديگر وجود خواهد داشت. در فاز انقباضي يك جهان، ميدان گرانشي شدت مي يابد و انحناي فضا ـ زمان بيش تر مي شود. به موازات نزديك تر شدن كهكشان ها به يك ديگر، فوتون ها و نوترينوها بيش تر به درون پيچ مي خورند و منحني هاي تندتري را مي پيمايند. نتيجه ممكن است اين باشد كه در طول هر چرخه كاهش ماده وجود نداشته و هر گوي كيهاني به همان بزرگي گوي قبلي باشد.
نظريه ي (7) : جهان با نوسان پايدار(با زمان دو جهتي):
در نظريه ي (6) حالت جهان از يك گوي كيهاني آغاز خواهد شد و نوسان پايدار خواهد داشت. جهان نيم تريليون سال در طي حركت رو به جلوي زمان منبسط و نيم تريليون سال ديگر در طي حركت رو به عقب زمان، منقبض خواهد شد. پايان آن در همان زماني خواهد بود كه آن در همان زمان خواهد بود كه آغاز مي شود. نظريه ي (7): به جاي تصور تعداد نامحدودي تپش كه تا ابد روي مي دهند، مي توان يك انبساط واحد، در پي يك انقباض واحد تصور كرد كه در مدت نيم تريليون سال تكرار مي شوند. در نظريه ي (7) جهان چهار بعدي داريم كه آغاز فوق جامد آن به صورت حجم كوچكي پر شده از گوي كيهاني در زمان صفر و پايان آن را در زمان نيم تريليون سال به صورت حجم بسيار بزرگي شامل توزيع رقيق ستارگان نوتروني تصور كرد. در اين مدل جهان فوق جامد پيوسته بيش تر خواهد شد و ما در هر لحظه از زمان از سطح مقطهاي سه بعدي مختلف آگاه خواهيم شد و جهان به طور بي پاياني ضربان مي كند اما هر بار درست به صورت قبلي خودش تكرار مي شود.
نظريه ي (8) جهان دو تايي با نوسان پايدار:
در اين مدل دو جهان ماده و ضد ماده وجود دارد. مقدار انرژي مثبت شكل گرفته برابر است با تمام انرژي موجود در جهان و ضد جهان. در آن صورت انرژي منفي به قدر كافي توليد خواهد شد تا يك جهان منفي و يك ضد جهان منفي با ابعاد يكسان شكل دهد. حباب انرژي منفي شكل گرفته يك گوي ضد انرژي است. آن نيز به حالت انفجار مي رسد تا جهان منفي و ضد جهان منفي را تشكيل دهد كه با همان دوره ي تناوب (يك تريليون سال) منبسط و سپس منقبض شوند. در جهان و ضد جهان، زمان در جهتي جريان دارد كه ما به طور اختياري آن را در طي دوره ي انبساط رو به جلو و در طي دوره ي انقباض زمان به عقب بر مي گردد.
نظريه ي (9) جهان چهارگانه ي با نوسان پايدار:
همان طور كه در فضا، جهان از ضد جهان و جهان منفي از ضد جهان منفي جدا مي شوند دو جهان مثبت نيز دز زمان از دو جهان منفي جدا مي شوند. يك آغاز و پايان مطلق براي جهان وجود دارد. پيدايش از عدم است و پايان مطلق هنگامي است كه جهان چهارگانه دوباره در عدم غوطه ور مي شود. در اين ميان جهان چهارگانه ممكن است يك بار، دوباره يا بي نهايت بار نوسان داشته باشد. زماني كه جهان چهارگانه دوباره در نيستي فرو مي رود ممكن است دوباره آغاز شود فرض مجدد آغاز آن مي بايد منطقي باشد. عامل هاي اتفاقي مي بايد به طور پيوسته، جفت حباب هاي انرژي را در جاهاي مختلف عدم توليد كنند.
منبع : مدل هاي كيهان شناختي ـ آيزاك آسيموف.
تهيه كننده:قاسم حمزوي
ايران در زمان ساسانيان
جامعه ي دودماني ايران شامل 4 قسمت بود: خانه ( نمان )، ده ( ويس vis )، طايفه ( زنتو- زند ) و كشور ( دهيو ) . مؤسس اين سلسله ساسان مردي از دودمان اشراف بود كه با زني از خانواده ي بازرنگي كه نامش دينگ بود ، وصلت كرد. بعد از ساسان پسرش بابك به سلطنت پارس رسيد. اردشير و شاپور پسران او بودند. در زمان ساسانيان كه حدود 400 سال طول كشيد، پايتخت از استخر به تيسفون و سلوكيه انتقال يافت. جامعه ي ايراني در زمان ساسانيان به 3 طبقه تقسيم مي شد:
1- روحاني
2- جنگاور يا ارتيشتاران
3- كشاورزان
4- مستخدمين ادارات يا دبيران.
طبقه ي روحانيون مشتمل بر قاضي ( دادورز )، موبدان، هيربدان، دستوران و معلمان كه اندرز مي گفتند يا اندرز بُد و مغان تقسيم مي شد. مستخدمين ادارات شامل منشيان، محاسبان، نويسندگان احكام محاكم، مورخان، پزشكان و منجمان مي شدند و طبقه ي توده ي مردم مركب از اصناف، تجار، فلاحان، سوداگران و ... بود. رئيس تشكيلات مركزي وزير بزرگ بود كه هزاربَد نام داشت. رئيس همه ي موبدان كه منزلت پاپ زرتشتيان را داشت موبدان موبد مي گفتند و استريوشان سالار رئيس ماليات اراضي بود و استريوش بور رييس كشاورزان يا وزير كشاورزي بود. و اسپوهرگان آمارگر مأمور وصول عايدات ايالت و اسپوهرگان بود. خزانه دار سلطنتي گنجور نام داشت. آتشكده ها يا محل عبادت مردم سه قسمت بوده : 1ـ آتشكده ي آذرفرنيخ (آتش روحانيون) 2ـ آتشكده ي آذرگشنسپ در آذربايجان نزديك تخت سليمان كه مخصوص پادشاهان بود 3ـ آتشكده ي كشاورزان و ساير مردم. آتشكده بناي گنبد و داراي 4 طاق بوده كه ابنيه ي اضافي ديگر هم در آن وجود داشته است. در زمان ساسانيان اگر متهم به جرم خود اعتراف نمي كرد 2 نوع امتحان از او گرفته مي شد : 1ـ امتحان سرد به وسيله ي شاخه هاي چوب مقدس 2ـ امتحان گرم به وسيله ي عبور از آتش يا فلز گداخته را بر سينه زدن مانند داستان سياوش در شاهنامه ي فردوسي. لغت سوگند خوردن كه امروزه رايج است معناي آن نوشيدن آب گوگرد آلوده بوده و يك نوع آزمايش براي رفع اتهام بوده است. اهتمام در پاكي نسب و خون خاندان يكي از صفات جامعه ي ايراني محسوب مي شد. مزدك روشن فكر در زمان ساسانيان عقيده داشت كه علت اصلي كينه و ناسازگاري، اختلاف طبقاتي در جهان است. بايد به ناچار عدم مساوات را از ميان برداشت تا كينه و نفاق از جهان رخت بر بندد. ثروت بايد مانند آب و آتش و مراتع در دسترس همگان قرار گيرد. در عهد خسرو اول، تيسفون پايتخت ساسانيان شد كه شامل هفت شهر بود كه به آن ها ماخوره يا مدائن مي گفتند. رييس ستاره شناسان منجم را اختر ماران سردار مي گفتند طاق كسري يا كاخ سفيد 4 طبقه بوده است به ارتفاع 29 متر و طول و عرض 400×300 متر ـ رييس كل پزشكان يا وزير بهداشت را در ستبد يا ايران در ستبد مي گفتند. 5 وسيله ي معالجه در پزشكي آن زمان 1ـ كلام مقدس 2ـ آتش 3ـ نباتات 4ـ كارد 5ـ داغ كردن يا ضد عفوني محل عفونت بود. اورانيوس پزشك و فيلسوف سرياني، معلم فلسفه ي انوشيروان بوده است. در آن زمان آناهيد الهه ي آب بود. سبو نماينده ي آب هاي آسماني بود كه منبع فيوضي نازل بر زمين و بارور كننده ي خاك بود. رييس تشريفات خرم باش بود كه به استادان موسيقي دستور مي داد فلان لحن و فلان مقام را بنوازند. آلات موسيقي ايران در زمان ساسانيان عود ـ ناي ـ تنبور ـ مزمار ـ هفت تار ـ ني ـ سنتور و قره ني بود. بزرگ ترين آهنگساز آن زمان سَركَش و باربُد نكيسا بوده اند. بعضي از دستگاه هاي موسيقي را نكيسا اختراع كرده است. نكيسا براي خسرو 360 دستان را ساخته بود و هر روز سال دستاني نو مي نواخت. راست نام يكي از آوازها بوده است و گوشه ي سياوش يار مبارك باد و ساقي ساقي مربوط به دوران باستان هستند. از سرود هاي حماسي آن زمان كه به شكل سرود مي خواندند و مانند اي ايران اي مرز پرگهر امروز سرود ملي محسوب مي شده اند كين ايرج و كين سياوش بود. پرچم ايران در زمان ساسانيان درفش كاويانی نام داشت. معني درفش كاويان درفش شاهي است و كاويان از كلمه اوستايي كوي Kavi آمده است كه به معناي شاهزاده و شاه است. در شاهنامه فردوسي ذكر شده كه آهنگري كاوگ نام (كاوه آهنگر) پيش بند چرمين خود را بر نيزه كرد و باعث سرنگوني ضحاك شد. ازآن زمان پيش بند كاوگ آهنگر درفش پادشاهان ايران شد و آن را به نام كاوگ، درفش كاويان ناميدند. اين درفش از پوست پلنگ بود.
8 ارش عرض و 12 ارش طول داشت. ايرانيان پس از هر پيروزي در جنگ، چند طرف آن درفش را جواهر مي افزودند چنانكه اين درفش غرق زر و سيم و مرواريد شده بود. اين درفش را پيشاپيش سپاه مي بردند و جز فرمانده كل سپاه كسي را شايسته نگهداري آن نمي دانستند. درفش كاويان و تاج علامت شاهي بود و در ميدان جنگ آن را به بهترين پهلوانان مي سپردند.
منبع : ايران در زمان ساسانيان . پروفسور آرتور كريستنسن استاد دانشگاه كپنهاگ
تهيه كننده:قاسم حمزوي
ايران در زمان هخامنشيان
حكومت هخامنشيان كه توسط كوروش بزرگ تأسيس شد، پهناورترين امپراتوري در جهان باستان بود. مشهور بود آناهيتا ايزد آب و تقسيم كننده ي سلطنت سرچشمه ي رود كر ( كر مخفف كوروش ) را نوشيده بود. مسير جاده هاي شاهي زمان هخامنشيان از شوش شروع مي شد و از دجله و حران مي گذشت و به سارد ختم مي شد و در حدود 2680 كيلومتر طول داشت و شامل 111 ايستگاه يا منزل بود. داريوش امپراتوري هخامنشي را به 20 ايالت تقسيم كرد و براي هر ايالت يك ساتراپ معين كرد كه به منزله ي چشم و گوش شاه بودند. ايزدان آريايي ها مهر، اهورامزدا و ايزذ ناهيد بودند. وقتي آريايي ها با هم زندگي مي كردند، مذهبشان با هم يكي بوده است و چهار خدا با نام هاي وارنا، ايندرا، ميترا و ناساتيا را مي پرستيدند، اما پس از جدايي هنديان و ايرانيان از هم ايندرا خداي هنديان و ميترا خداي ايرانيان شد. به طور طبيعي آريايي ها قواي طبيعي از قبيل آسمان، خورشيد، ماه، باد و... را مقدس مي دانستند و در مقابل ظلمت، خشكي و ... را عوامل شر يا اهريمن به شمار مي آوردند ( قبل از ظهور زرتشت ).
ايران هخامنشي در تاريخ علوم از اين بابت كه در برابر دانش يوناني، علوم تمام مشرق زمين را جمع آوري كرده، سهم بزرگي در پيشرفت علوم در آن زمان داشته است. دانش پزشكي در زمان هخامنشيان 3 شعبه داشته بوده است:
1- پزشكان جراح
2- گياه پزشكان
3- پزشكان امراض روحي و رواني به وسيله ي هيپنوتيزم
در زمان هخامنشيان 2 كتابخانه ي بزرگ يكي گنج نهشت در تخت جمشيد و ديگري گنج شپيكان جنب آتشكده ي آذر گشسب بوده است كه كتابخانه ي گنج شپيكان به وسيله ي اسكندر به يونان انتقال داده مي شد. هخامنشيان به آموزش و پرورش افراد بسيار توجه مي كردند. تا هفت سالگي به فرزندان در خانه راست گويي و راست كرداري را ياد مي دادند (هرودت اين نكته را تصديق كرده است). از 7 تا 16 سالگي به فرزندان اصول مذهبي، خواندن و نوشتن، اسب سواري، تيراندازي، شنا و كشتي ياد مي دادند. از 16 تا 25 سالگي تمرينات سلحشوري، قهرماني، دفاع از ميهن، پرش از اسب در حال تاختن و... را ياد مي دادند. راجع به پيدايش دو زبان پارسي و اوستايي محققين عقيده دارند اين دو زبان با زبان سانسكريت از يك ريشه مشتق شده اند كه آن ريشه ي اصلي زبان آريايي پيشين يا Proarienne ناميده شده است. در زمان داريوش بزرگ سكه ي سيمين و مسكوكات طلا و نقره در ايران زده شده است. امپراتوري هخامنشي شامل 46 نوع كشور بود. خط آنان ميخي بود كه به صورت هاي افقي و عمودي و از چپ به راست نوشته مي شد و تعداد علايم آن 41 عدد بود. طبقه ي نجبا و اشراف و روحانيون در زمان هخامنشيان نقش بزرگي داشتند.
منبع: تاريخ تمدن ايران جلد2.
تهيه كننده:قاسم حمزوي
پزشكي در ايران باستان
در ايران باستان مزد پزشك براساس توانايي مالي بيمار در نظر گرفته مي شد.
پزشكي كهن ايران زمين هم همانند ديگر ملل باستاني ريشه در فرهنگ اساتيري دارد. در آئين زرتشت تراتااونا پديد آورنده ي علم پزشكي، كشنده ي ارواح پليد و سازنده ي ترياق دانسته اند. در كتاب اوستا آمده كه نخستين پزشك تريته پدرگرشاسب پهلوان بود و كسي است كه به عقيده ي ايرانيان باستان، بيماري و مرگ و تب لرزان را از بدن آدميان دور ساخت. از مقايسه ي اوستا با متون وداي هندي چنين بر مي آيد كه آريائيان كهن عناصر آتش، باد و آب را در زندگي بشر مؤثر مي دانستند. در كتاب دينكرد از سلامت جسم و روح و پزشك جسماني گفتگوشده است. طبق كتاب اوستا، پزشكان در آن دوران به سه گروه تقسيم مي شدند:
1- روان درمان گران
2- آنان كه با گياه به مداوا مي پرداختند.
3- آنان كه با آهن سروكار داشتند يا جراحان.
4- در ايران باستان به غير از اين سه گروه چشم پزشكان و دامپزشكان نيز به امر مداوا مشغول بودند. ( همان طور كه در قبل نيز گفته شد باستان شناسان چيزي پيش در شهر سوخته ي بيستان مربوط به 5000 سال پيش يك عينك را پيدا كردند ).
در ونديداد درباره ي مزد پزشك متناسب با جايگاه اجتماعي و توانايي بيمار در نظر گرفته شده است. يعني افراد فقير بايد پول كمتري را براي معالجه مي پرداختند.
امر بهداشت و پاك داشتن طبيعت از وظايف بزرگ آئين مزديسنا بود و در اوستا درباره ي بهداشت و تميزي آب، حمام، شستشوي بدن و لباس، بهداشت زمين، مسكن و غذا، دفن مردگان، گوشت جانوران، انتقال بيماران و قرنطينه كردن آنان بسيار سخن گفته شده است. گياهان داروي و مغازه هاي
عطاري در قبل از اسلام كاربرد زياد داشتند. به قول هرودوت، كوروش از فرعون مصر خواست تا بهترين پزشك را براي مداواي چشمان او با ايران بفرستد و گزنفون مي نويسد كه او پزشكان مجرب را گرد خود فرا خواند و انواع معجون ها، شربت ها، داروها و عصاره هاي مفيد را در جايي فراهم آورد. هر يك از مردم كه بيمار مي شد كوروش بزرگ پزشكان خود را به مداواي او مأمور مي ساخت و چون شفا مي يافت از پزشك معالج قدرداني مي كرد. در زمان هخامنشيان در تخت جمشيد، شيزگان و هگمتانه مراكز علمي و دفاتر و اسناد فراواني وجود داشتند. پس ار حمله ي اسكندر به ايران بسياري از اين مراكز طعمه ي آتش شدند و اسكندر آنچه در خزاين و ديوان هاي تخت جمشيد موجود بود به زبان رومي و قبطي برگردانيدو بسياري را به كتابخانه ي شهر جديد اسكندريه انتقال دادو اين آثار در كتابخانه ي اسكندريه محفوظ بودند كه در زمان حمله ي اعراب ( معاويه ) به مصر اين كتابخانه دچار آتش سوزي شد و همه ي اين آثار از بين رفت. در زمان ساسانيان رنسانس ايران زمين دوباره شكوفا شد و در مدائن، جندي شاپور، ريواردشيرو... مراكز علمي جديد و مهمي به وجود آمد. پادشاهان ساساني به خصوص انوشيروان وسايل آشنايي ايرانيان را با علوم مختلف و پزشكي فراهم آوردند و كتابخانه هاي بزرگي در سراسر ايران دوباره ساخته شدند. اردشير براي گردآوري كتاب از هند تا روم كساني را بدان نواحي گسيل داشت و از آن ها هر چه را متفرق بود دوباره گردآورد تا اين كه دوباره در اواخر اين عصر اين كتابخانه ها و مراكز پزشكي طعمه ي آتش شدند يا به يغما رفتند يا به نام ديگران ثبت شدند. داشنگاه جندي شاپور به اوج ترقي خود رسيد و او پزشكي مسيحي را به نام بذ براي گردآوري گياهان دارويي به هندوستان فرستاد. اين سفرهاي علمي براي دانشگاه جندي شاپور و امپراتوري ايران بسيار ارزشمند بود. پس از ساسانيان بعضي كتاب هاي به جامانده از آن دوران به زبان عربي ترجمه شد و دانشمندان ايراني مانند زكريا، ابن سينا، جابربن حيان، بيروني، خيام و... ادامه دهنده ي راه ايرانيان باستان شدند.
منبع: مجله ي دانشمند- ويژه نامه ي تخصصي دانستني هاي دارويي سال 1378.
ناگفته ها از ايران باستان
زر پرست سفله مي خندد به ايران باستان
ايرانيان باستان در علوم ستاره شناسي، فيزيك، زمين پيمايي، موسيقي، فلسفه، كشاورزي، دامپروري، آبياري،حفر قنات،گياه پزشكي، شطرنج، كشتي و ... مهارت داشتند و بسياري از مسائل پزشكي و روانشناسي را از كتاب دينكرد استخراج كرده بودند. طبقه بندي هاي جسماني و معنوي كه در تعليمات افلاطون و ارسطو ديده مي شود در كتاب اوستا نيز آمده است و با توجه به قدمت زياد اوستا مشخص مي شود كه در آن پنج روش ذكر شده است:
1- دعا از طريق تلقين و اثرات رواني هيپنوتيزم
2- آتش كه ضد عفوني كننده بوده است
3- گياهان دارويي مانند بادرنجوبه كه مقوي قلب و اعصاب بدن بوده است
4- تيغ يا نيشتر به عنوان كارد جراحي
5- بخور
پزشكي قديم ايران شباهت زيادي به طب چين باستان دارد. پروفسور فستوژير در كتاب خود مي گويد: تشريح چشم و بيماري هاي آن در ايران باستان پيشرفت علمي زيادي كرده بود و ايرانيان تمام اجزاء داخلي چشم را تشريح كرده بودند [ باستان شناسان چندي پيش در كاوش هاي شهر سوخته يك عينك كشف كردند كه اين خود صحت اين مطالب است.] ايرانيان هم چنين در رياضيات – هندسه – پاتولوژي – معماري – نجوم و دريانوردي هم پيشرفت زيادي داشتند. زبان فارسي ادامه ي زبان اوستا و پهلوي يكي از كهنه ترين و وسيع ترين زبان هاي كمياب دنياست. تمام دانشمندان دنياي اسلام مانند جابربن حيان – زكرياي رازي – ابن سينا – ابن مقفع – خيام – بيروني و ... همه ايراني بوده اند و هيچ كدام از آن ها عرب نبوده اند. اما بعدها به واسطه ي آثار آن ها كه در آن زمان به عربي نوشته شده غربيان فكر مي كنند آن ها دانشمندان عرب بوده اند. با تأسف، بسياري از آثار و كتاب هاي ايرانيان در ضمن حملات بيگانگان از بين رفته است. به عقيده پلين plin آثاري كه به نام زرتشت رياضي دان در فهرست كتابخانه ي اسكندريه ي مصر ثبت شده بود حدود 800 كتاب مي شده است كه در آتش سوزي از بين رفته اند. ادبيات زبان عرب كه شامل قواعد صرف و نحو زبان عربي مي شد توسط دانشمندان ايراني به وجود آمد. ما كه به دبي سفر مي كنيد و محو تمدن با شكوه دبي و ابوظبي مي شويد و ترانه ي رفتيم دبي چه جايي بود / جاتون خالي صفايي بود را ترنم مي كنيد بدانيد آلات موسيقي كه اكنون در كنسرت هاي عربي اجرا مي شود مربوط به ايرانيان بوده است ايرانيان باستان در مجسمه سازي – گچ بري – ظروف قلم زده – نقش و نگار روي سنگ ها – نقاشي – مينياتورسازي – خوشنويسي – موسيقي – ادبيات و شعر و ... مهارت زيادي داشتند و بعدها خلفاي عباسي مينياتورهاي كاخ هاي بغداد را از مينياتورهاي طاق كسري تقليد مي كردند. بر خلاف آن چيزي كه بعضي ها فكر مي كنند در آيين زرتشت ازدواج با محارم مانند خواهر – خاله و عمه حرام مي باشد [ براي تحقيق به كتاب اصل و نسب آيين هاي ايران باستان رجوع شود] در كتاب اوستا اشاره به مراسم خوتيودس است يعني پيوند زناشويي با اقوام نزديك و اين به معناي ازدواج با خواهر نيست. اين اشتباه از آن جا ناشي شده كه بعضي پادشاهان مانند كمبوجيه به اصالت تخمه و نژاد پادشاهان و به بقاي نسل جاوداني يك خانواده زياد اهميت مي دادند و به خاطر اين كه خون پادشاهان در خانواده ي آنان موروثي باشد با خواهران خود ازدواج مي كردند و اين مخالف آيين زرتشت بوده است. شايد خشايارشاه يا كمبوجيه اين رسم را از مصريان ياد گرفته باشند. نكته ي آخر كه بايد ذكر شود اين است كه ايرانيان باستان مردگان خود را در خاك دفن نمي كردند . از نظر آنان آب – آتش وخاك، مقدس و پاك بود و نبايد مرده با اين سه عنصر برخورد كند. به همين جهت به جاي دفن كردن، مرده ها را در دخمه يا استودان (به معناي استخوان گاه) مي گذاشتند تا امراض مرده در زمين نفوذ نكند. به طور كلي ايرانيان در حفظ بهداشت و پاك داشتن عناصر و آداب شستشو وسواس داشتند و آتش نزد آنان پاك كننده ي آلودگي ها و گناهان بود.
منبع: گفتارهاي پراكنده از كتاب هاي صادق هدايت.
زرپرست سفله مي خندد به ايران باستان مي خندد
تهيه كننده: قاسم حمزوي