پزشکی در ایران باستان (قسمت دوم)
در کتابها و نامههای باستانی ایران مانند اوستا از دانش و هنر به ویژه از دانش پزشکی و بهداشت و ارزش آن در تندرستی افراد جامعه یاد شده و فریدون پیشدادی را بنیان گذار دانش پزشکی میدانند. بنابر نوشتههای اوستا، فریدون بررسی و پژوهشهایی در بیماری تب، سر درد، تب و لرز (مالاریا)، جرب و مار گزیدگی انجام داد و داروهایی نیز فراهم آورد که با آن به درمان و بهبود بیماران می پرداخته است. نخستین ملکی که به علم نجوم اندر نگریست او بود (فریدون) و به علم طب نیز رنج برد و تریاک بزرگ (تریاق) او به دست آورد. فریدون افسون و نیز تریاق را که از جرم افعی به دست میآید به وجود آورد و دانش پزشکی را بنیان نهاد و از گیاهان، داروهایی برای رفع بیماری های جانداران ساخت. در باب بیستم وندیداد نیز آمده است که نخستین درمان کننده و نخستین پزشک و پژوهشگر در زمینه شناخت و ساخت دارو تریتا بوده هم او به فلز درمانی پرداخت. این بسیار ارزنده و سرفرازانه است. زیرا امروزه با گذشت سدهها و با پیشرفت دانش پزشکی به خواص بعضی فلزات مانند روی، کبالت، آهن، منیزیوم در درمان پارهای از بیمارها پی بردهاند. در اوستا و جزوههای دیگر از بیماریهای دیگری مانند کچلی ـ دیوتب ـ سوختگی ـ پلیدی ـ پیسی ـ سرماخوردگی ـ سکته ـ بیماریهای دماغی نام برده شده است. همچنین دستورهایی درباره بهداشت، جدا کردن بیماران واگیردار و پلید از اجتماع و ضد عفونی کردن و گند زدایی حتی در اماکنی که حیوان یا انسان در آن جا بمیرند وجود دارد. عواملی که برای گندزدایی ضد عفونی به کار میرفته یا عوامل فیزیکی بوده مانند آفتاب، آتش و سرما یا عوامل شیمیایی که به صورت دود و بخور یا مایعات و جوشاندهها مورد استفاده قرار میگرفت. داروها نیز ریشه جانوری ـ فلزی و بیشتر ریشه گیاهان (مانند ریشمک) بود و برای رعایت پاکیزگی و بهداشت در تهیه داروها، داروسازان بینی و دهان را با افزاری به نام پنام میپوشاندند. در کتاب وندیداد آمده است که تریتا با بیماریها به مبارزه برخاسته، چشم پزشکی و دانش پزشکی را توسعه داده و بهداشت را گسترش بخشیده و درد را از دردمندان دور کرده است. در کتاب وندیداد از اثرات نامطلوب مصرف مردار بر صلبیه و قرنیه چشم نیز گفتگو شده است. زرتشت نیز از دانشمندان و پزشکان نامی ایران بوده و بیماریهای فلج ـ غش و آسیبهای پوستی و چشم را درمان میکرده و از طریق روان پزشکی به درمان بعضی بیماریها، موفق شده است. پس از زرتشت پژوهنده دیگری به نام سئنا مکتب پزشکی خاصی را پایه گذاری کرد و صد دانشجو در مجلس درس او به فراگیری پزشکی و هنر جراحی سرگرم بودند. دنباله مکتب او در سدههای بعد به نام، مکتب اکباتان در همدان برقرار شد و همواره یکصد دانشجوی برجسته در حلقه درس او گرد میآمدند. تمسیتوکاس سردار یونانی به مکتب اکباتان راه یافته و میگوید اعضای این مکتب صد نفرند و شرایط ورود و تحصیل در آن بسیار سخت و دشوار است و در آن فلسفه ـ اخترشناسی ـ پزشکی و جغرافیا تدریس میشود.
به گمان نزدیک به یقین، سئنا همان نامی است که به زبان پهلوی به صورت سئین مرو درآمده و به صورت سیمرغ شده است. سیمرغ که به نام فرزانه و حکیم در ادبیات و عرفان ایران برای خود جایی باز کرده است معرف انسانی دانش پژوه، جراح و عارف میباشد. مایه اصلی اولیه کلیه داروها گیاهان بوده که از عصاره جوشانده و یا خمیر آن بیشتر بهره برداری میشده است. یکی از گیاهان دارویی بسیار سودمند، گیاه هوم بوده که در اوستا از آن یاد شده است. از آنجا که خواص درمانی زیادی دارد از نظر تندرستی و نیرومندی و رعایت اصول بهداشت، به کار بردن این گیاه را جز آداب و رسوم دینی درآوردهاند زیرا در کیش زرتشت تندرستی و بهداشت تن و روان اهمیت دارد و در همه جا نکات برجستهای راجع به اصول بهداشت، مبارزه با بیماری، دفع حشرات و ... دیده میشود و همواره به زدودن پلیدی و آلودگیها و پاکیزگی تن و جامه دستور داده شده است. چنان که کوروش بزرگ در گزینش اردوگاه و آب آشامیدنی این امر را رعایت میکرد و همیشه آبهای مشکوک جوشانیده و بعد مصرف میشد.
بنابر نوشته اوستا پزشکان به سه گروه تقسیم میشدند:
1- آنهایی که با آهن سر و کار دارند: کارد پزشکان (جراحان)
2- آنهایی که با گیاهان، بیماری را درمان میکنند. (گیاه پزشکان)
3- آنهایی که از راه گفتار و تلقین (مانتره) همراه با آهنگ موسیقی و بوهای خوش گیاهان بیماری را درمان میکنند. (روان پزشکان)
از اینجا میتوان نتیجه گرفت که در دانش پزشکی سه رشته بزرگ: کارد پزشکی (کرتوبئشه زو) ـ گیاه پزشکی (ارور بئشه) ـ روان درمانی (منتروبئشه) را شناخته شده بوده است. دانش پزشکی با فلسفه هستی (متافیزیک) بستگی داشت و البته در همه کشورهای باستانی چنین بود. پزشکان بیشتر از طبقه روحانیون بودند. انواع مختلف پزشکان عبارت بودند از:
1- اشوبئشه رو (اشوپزشک):
کسی است که به وسیله آموزش راستی و حق ـ بهداشت و پاکیزگی محیط زیست و بهداشت تن و خانه و ابزار زندگی از بیماری جلوگیری میکند.
2- دات بئشه زو (دادپزشک ـ پزشک قانونی):
وظیفه برقراری قرنطینه ـ تشخیص سمها ـ قتلها ـ خودکشیها و زخمهای وارده را داراست. این پزشک با قانون و آیین و دستورهای ویژهای سر و کار داشته و با به کار بردن آنها و آموختن به بیمار، او را درمان میکرده است.
3- کرنوبئشه زو (کارد پزشک یا جراح)
4- اُروَر بئشه زو (گیاه پزشک): برای درمان از گل ـ برگ ـ ساقه ـ تخم و ریشه گیاهان به گونه خوراکی ـ مالیدن ـ بخور یا گرد بیمار را درمان میبخشید. در دفاتر کهن ایران آمده که خداوند هزاران گیاه درمان بخش و دارویی آفریده و همه مورد بزرگداشت قرار دارند و باید آنها را شناخت و بهرهبرداری کرد.
5- مانتروبئشه زو (روان پزشک): کسی که با گفتارهای آسمانی ـ مقدس و آرام بخش و تلقین به درمان میپردازد. نخست بیمار را شستشو میدادند و در جای آرامی میگذاشتند. گیاهان خوشبو دود میکردند یا آهنگهای دلنشین مانتره یا کلمات مقدس میخواندند و با تلقین و باور درمانی به بیمار آرامش می بخشیدند.
به طور کلی مردمان زبان باستان تا قبل از بقراط، بیماریها را ارواح اهریمنی میدانستند یا برخاسته از خشم خدایان به شمار میآوردند و برای خشنودی آنان و درمان بیمار قربانی های خونین میکردند تا بخشیده شوند و تندرستی خود را باز یابند. اما در ایران باستان، سرچشمه بیمارها نداشتن بهداشت ـ پلیدی ـ آلودگی محیط زیست ـ کردار زشت و انگیزههای اهریمنی به شمار آمده که باید با آنها به جنگ برخاست. از این رو پندارهای بیهوده درباره بیماری و چگونگی درمان آن را این مکتب درهم شکست و اشو زرتشت قربانی کردن را رها کرد و آن را ناروا دانست. زرتشت پاکیزگی روان و جسم را از هر گونه آلودگیهای روانی و کالبدی دستور داد. درمان بیماری را با گیاهان دارویی سودمند آغاز کرد. دانش جراحی را در ایران پایه گذاشت. در ایران باستان دامپزشکان یا ستور پزشکان هم وجود داشتند و به درمان جانوران خانگی مانند اسب ـ سگ ـ گاو و گوسفند و مرغ میپرداختند.
ایرانیان ضمن آن که خود در پزشکی مهارت داشتند از پزشکان برجسته کشورهای دیگر هم بهره میبردند. در دربار پادشاهان هخامنشی، پزشکان مصری و یونانی راه داشتند و به پزشکی میپرداختند. داریوش بزرگ در مبادله اطلاعات پزشکی اهتمام میورزید و توجه خاصی به تحصیل دانش پزشکی داشت. چنان که در شهر سائیس در مصر دانشکده پزشکی ساخت. در ناوهای ایرانی پزشک و دارو و درمانگر وجود داشته است.
به کلیه علاقمندان به ایران باستان پیشنهاد میکنیم کتاب حکومتی که برای جهان دستور مینوشت را مطالعه کنند.
منبع: حکومتی که برای جهان دستور مینوشت ـ نوشته دکتر ن ـ بختور ـ تاش ـ سرلشکر (ب) ـ انشارات بهجت تهران
مشاهیر بزرگ جهان: ابوریحان بیرونی
از بزرگترین دانشمندان نجوم در ایران ابوریحان بیرونی می باشد که در نوشتههای پیشین وبلاگ از تاریخ تمدن ویل دورانت مطالبی درباره آن ذکر شد. ابوریحان در طول سال فقط دو روز نوروز و مهرگان را تعطیل میکرده و در بقیه روزهای سال به کار پژوهش و مطالعه و نوشتن ـ کارهای رصد و استخراج نجومی بوده است. در جغرافیا بیرونی قاعده رصد طول و عرض جغرافیایی شهرها را حساب کرده بود و مینویسد: عرض مناطق را از روی ارتفاع ستاره قطبی در شب هنگامی که به دایره نصف النهار رسیده باشند استخراج کرده و طول جغرافیایی را از روی رصد خسوف مشخص میکردند بدین ترتیب که دو نفر منجم مورد اعتماد در دو شهر خسوفی را در یک زمان معین معلوم، رصد میکردند.
پیداست که به قیاس اختلاف ساعت رویت خسوف، تفاوت مابین طول دو شهر دانسته میشود و چون طول یک شهر معلوم باشد طول شهر مطلوب نیز به دست میآید. ابوریحان مساحت، محیط و قطر کره زمین را رصد و محاسبه کرد. همچنین میل کلی یا میل اعظم یا تقاطع معدل النهار با منطقه البروج یا اندازه میل دایره البروج و مدار انتقالی زمین از خط استوا را محاسبه کرده بود هر چند ابوریحان معتقد به حرکت زمین نشده بود.
برخلاف جمهور علمای هیات و نجوم که حرکت زمین را محال و ممتنع میشمردند وی آن را از نظر ریاضی ممکن میدانست. ساختن کره آسمانی یا افلاک نما که دوایر فلکی مانند معدل النهار و منطقه البروج، و چهل و هشت پیکر کواکب ثابت از روی آن نشان داده میشود. اما ساختن کره زمین جغرافیایی را شاید نخستین بار ابوریحان ساخته باشد. ابوریحان اولین کسی است که به واسطه استعداد ذاتی خود وجود سرزمینی را حدس زده است که چند قرن بعد از وی در سال 1492 میلادی به نام آمریکا کشف شد. ابوریحان گفته بود از روی قواعد علمی ممکن است قسمت دیگر زمین خشکی قابل عمارت باشد. باری خشکی مقاطر ربع شمالی که ابوریحان حدس زده بود، با همان سرزمین منطبق میشود که واقع مابین اقیانوس اطلس و آرام ساکن است. در سال 1353 ه.ش سازمان علمی فرهنگی یونسکو مقالهای در مورد ابوریحان چاپ کرد و نوشت: در قرن نوزدهم بود که اروپا بیرونی را شناخت. او شیوه بسیار سادهای یافت که به وسیله آن میتوانست طول محیط زمین را اندازه بگیرد، همچنین فرضیه گردش زمین را عنوان کرد و فکر تناوب دورانهای زمین شناسی را مطرح ساخت. با گذشت زمان، دریا به خشکی مبدل میشود و خشکی جانشین دریا میگردد و بیرونی نظریه خودرا درباره تشکیل قشر زمین بنا کرد. در قرن یازدهم میلادی بود که ترکان وحشی خون خوار سلطان محمد غزنوی به ایران ما تاختند و هزاران نفر از جمله ابوریحان را اسیر کردند. وی از این فرصت برای مشاهده ستارگان و جمع آوری مصالح لازم برای نوشتن یک کتاب ریاضی و کوشش در درک اثر ماه بر جذر و مد آبها استفاده کرد. او حتی در نقشه کشی ـ هواشناسی ـ فیزیک ـ فلسفه ـ تاریخ و مردم شناسی استاد بود. در سن 17 سالگی میتوانست دایرهای را که به تقسیمات نیم درجه مدرج بود، برای مشاهده بلندی خورشید در شهرکاث و محاسبه عرض جغرافیایی این شهر به کار ببرد. ابوریحان در گرگانج یک ابزار نجومی ساخت و آن را حلقه شاه نامید که بی شک از دایرهای بزرگ تشکیل می شد که در صفحه نصف النهار کار گذاشته شده بود. بیرونی یک ایرانی اصیل بود و اعراب را سوسمار خورانی میدانست که تمدن ایران را نابود کردهاند و برای صحبت هم از زبان فارسی استفاده میکرد اما چون زبان رایج آن روز، زبان عربی بود ابوریحان مجبور بود در کتابهای علمی و ادبی از زبان عربی استفاده کند و با تاسف امروزه در غرب دانشمندان بزرگ ایرانی را عرب میدانند. ابوریحان از نظریه خورشید مرکزی دفاع میکرد و نوشته بود: من اسطرلابی را که توسط ابوسعید زنجیری ساخته شده بود دیدم، و این فکر به خاطرم رسید که اثر تغییر مکانی که به نظر ما میرسد ناشی از حرکت زمین است نه خورشید (یعنی زمین به دور خورشید میگردد). ابوریحان با دستگاه ربع اسطرلاب ارتفاع خورشید و عرض جغرافیایی منطقه را محاسبه میکرد. ابوریحان محیط زمین را حساب کرد که فقط 110 کیلومتر با اندازه امروزی اختلاف دارد. به نظر میرسد ابوریحان از وجود تنگه برینگ بین آلاسکا و سیبری اطلاع داشته یا وجود آن را حدس میزده است.
ابوریحان عقیده داشت سطح زمین کروی است و دلیل آن سایه زمین است. اگر کسی سایه زمین را در کسوف روی ماه مشاهده کند میبیند که حدود کنارههای آن مدور و کروی است. به کلیه علاقمندان به فیزیک ـ نجوم ـ جغرافیا ـ تاریخ ـ باستان شناسی ـ فلسفه و تاریخ علم پیشنهاد میکنیم کتاب با ارزش کاوش رصدخانه مراغه را حتماً مطالعه کنند.
منبع: کاوش رصدخانه مراغه ـ مؤلف: دکتر پرویز ورجاوند ـ انتشارات امیرکبیر تهران
مشاهیر بزرگ ایران: دکتر جمشید صداقت کیش (فارس شناس و ایران شناس)
دکتر جمشید صداقت کیش در سال 1315 در شهر آباده متولد میگردد. تحصیلات ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در شهر آباده و دوره دیپلم را در شهر اصفهان و تحصیلات دانشگاهی را تا مقطع فوق لیسانس از دانشگاه تهران و دکترای تاریخ و مردم شناسی (شاخه باستان شناسی) را از ایتالیا و آکادمی علوم تاجیکستان با درجه عالی اخذ میکند. یک مطلب کوتاه این استاد به زبان انگلیسی در سال 1339، پیش از قبول شدن در دانشگاه در مجلس انجمن معلمان سوئد در کشور سوئد و مطلب دیگری به همان زبان در روزنامه اطلاعات انگلیسی در مرداد همان سال چاپ شده است. اما کار نویسندگی را در تهران با ترجمه انگلیسی به فارسی در مجله خاورمیانه در مهرماه 1342 آغاز کرد و گستره این کار به مجلههای ابتکار و بانک صادرات کشیده شد. ضمن اینکه نخستین مقاله پژوهشی خود را در سال 1343 در مجله بازار خاورمیانه به چاپ رساند.
در سال 1345 مدیر داخلی مجله ثروت ملل گردید و مدت دو سال با ترجمه و نوشتن مقاله در این مجله را ادامه داد.
در سال 1349 به عنوان مترجم در روزنامه آیندگان (روزنامه صبح تهران) مشغول شد اما کار در این روزنامه چندان خوشایند او نبود و آنجا را ترک کرد.
در سال 1364 در بخش تاریخ دانشگاه شیراز نشریه ماهنامه کتاب شناسی تاریخ را منتشر کرد که مدت دو سال ادامه داشت. پس از آن از سال 1366 تا 1368 نشریه فصلی پژوهشنامه ـ فارسنامه را انتشار داد که این دو نشریه به ویژه دومی مورد توجه محافل علمی ایران و خارج قرار گرفت و مجلات بسیاری درباره آن قلم فرسایی کردند.
وی در سال 1375 در جشنواره مطبوعات جایزه نخست جشنواره و لوح تقدیر بهترین مقاله را که تحت عنوان شیراز در درازنای تاریخ بود را دریافت کرد.
در سال 1380 نخستین شماره مجله میراث پارس با صاحب امتیازی اداره کل میراث فرهنگی و سردبیری استاد منتشر شد.
همچنین تعداد چهار مقاله به زبان انگلیسی با عنوانهای گیوه صنایع دستی فارس، ممسنی و بندر میناب برای این دایره المعارف نوشته است. علاوه بر آن مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی نیز دو مقاله تحت عنوان شبانکاره و کردان پارس و کرمان برای درج در این دایره المعارف از این استاد خواست که تهیه و تقدیم نمود. افزون بر آن دو مقاله از مقالههای ایشان را به روسی ترجمه کردهاند که یکی در کتاب Abecta (اوستا) تحت عنوان: کعبه زرتشت، گنجینه دژ نبشت و دیگری در این مجموعه مقالهها به نام: گونههای خرد فلکلوری و موسیقی چاپ شده است. با این توضیحات بیش از 200 مقاله علمی از ایشان در داخل و خارج از کشور در مجلات ـ مقالات و کتابها چاپ شده است.
کار بزرگ استاد، ایران شناسی است که در تمام موضوعها در محدوده ایران یعنی تاریخ ـ باستان شناسی ـ جغرافیا ـ جغرافیای تاریخی ـ انسان شناسی ـ مردم شناسی ـ قوم شناسی ـ هنر ـ ادبیات شفاهی ـ زبان شناسی و ... پزوهش کرده و کشف سنگ نگارهها در شهرستان نیریز در سال 1376 و کشف جاده شاهی یا کانال آب رسانی دوره هخامنشیان در تنگ بلاغی و دیوار سنگی آریاییها بر فراز کوههای شهرستان پاسارگاد در فروردین سال 1382 و نیز کشف نمونه کاخ مداین از دوره ساسانی در شهر ابرکوه از استان یزد و همچنین کشف آثار و کانال آب رسانی از رودخانه شش پیر شهرستان سپیدان به شیراز از دوره هخامنشی و استودانی در شهرستان خاتم از استان یزد در سال 1385 از افتخارات ایشان است. موضوعات تحقیق توسط استاد عبارتند از:
گیلان 12 مقاله ـ مازندران 2 مقاله ـ بوشهر 8 مقاله و یک کتاب ـ سیرجان 2 مقاله ـ جیرفت 45 صفحه از کتاب کردان پارس و کرمان ـ خوزستان 1 مقاله و 1 کتاب ـ اصفهان 4 مقاله ـ یزد 4 مقاله و یک کتاب ـ کاشان 1 مقاله ـ زاهدان 1 مقاله ـ خراسان 1 مقاله.
استاد به غیر از چند کتاب و مقاله که درباره شهرهای فارس از جمله شیراز ـ آباده ـ جهرم ـ مرودشت و ممسنی نوشته و چاپ کرده است. وی در سال 1370 پیشنهاد تاسیس بنیاد فارس شناسی را به استانداری فارس داد که مورد موافقت قرار گرفت و تاسس شد و یکی از چند نفر معدود هیات علمی این بنیاد شد. در سال 1375 خود اقدام به تاسیس پژوهشگاه فارس در خیابان زند شیراز نمود که تا سال 1378 به فعالیتهای فارس پژوهی میپرداخت.
حاصل تماس این تلاشها 63 جلد کتاب و مقاله چاپ شده و دو جلد کتاب زیر چاپ تحت عنوان کوار زمرد فارس و سفرنامه گله دار میباشد. برخی از آثار وی به شرح زیر است:
1- کتاب شناسی توصیفی خلیج فارس
2- آبهای مقدس ایران
3- آرامگاه کوروش و باورهای مردم فارس
4- کتاب شناسی توصیفی فرهنگ مردم فارس
5- کردان پارس و کرمان
6- کهن ترین تصاویر فارس
منبع: سایت شخصی دکتر جمشید صداقت کیش
علل شکست بابک از اعراب
همه کسانی که تاریخ ایران را خوانده اند میدانند علت اصلی شکست بابک خرم دین از اعراب پس از دو قرن سکوت، خیانت یار و متحد او افشین بود اما دلایل دیگری غیر از خیانت افشین وجود دارد که مصطفی رحیمی این عوامل رادر کتاب دیدگاهها بررسی کرده است:
1- بابک با امپراتوری بزرگی به جنگ برخاسته بود. نیروی مادی و نظامی دشمن بسیار زیاد بود.
2- در ایران آن روز پراکندگی جغرافیایی موجب پراکندگی دلها بود. میان خراسان و آذربایجان ارتباط واقعی نبود، در نهضت ابومسلم خراسانی، آذربایجان بی خبر ماند و در قیام بابک، خراسان بیخبر بود. ندای یاری خرمیان در دهقانهای ارمنستان رسید اما به دهقانهای خراسان که دیرتر بودند نرسید.
3- سرداران ایرانی که در ظاهر متحد بودند سخت پراکنده دل بودند و هر کدام سودایی دیگر داشتند. مازیار میخواست از ساسانیان تقلید کند. افشین که فقط به فکر منافع خود و قدرت طلبی بود و مازیار هم نهضت خود را با باک هماهنگ نکرد. همچنان که خلیفه ابتدا بابک را شکست داد سپس به آسانی کار مازیار را ساخت. طاهریان که قیام کرده بودند از مسلمانی نگسستند ) و دوباره به آیین تازیان گرویدند.
طاهر ذوالیمنین خطای ابومسلم را تکرار کرد. بغداد را تسخیر کرد اما به جای اینکه قدرت را به ایرانیان بسپارد، قدرت را به مامون عرب سپرد و پسر او به جنگ مازیار رفت.
4- زرتشتیان ایران هم از بابک طرفداری نکردند. همچنان که اجدادشان از مزدک بیزار بودهاند.
5- ساسانیان به اشتباه چنان مردم ایران را از تاریخ اجتماعی پر بار خود دور کردند (همان گونه که باروی کار آمدن خود تمام آثار و کتب اشکانیان را نابود کردند) و با کشتن روشنفکران چون مانی و مزدک چنان خلایی در قلمرو اندیشه و فرهنگ به وجود آوردند که پس از رسیدن ندای اسلام مردم ایران پنداشتند نور اندیشه فقط از کشور بیگانه میتابد و هر چه از خودی است موجب بیزاری است. در واقع مردم ایران به سبب کشتار مخوف مزدکیان هرگز ندانستند مزدک چه میگوید. بنابراین بابک میبایست ابتدا مردم را روشنفکر کند و حقیقت ها را بیان کند که با حضور تازیان و عدم امکانات تبلیغ امکان این کار نبود و در مدت دو قرن تبلیغات تازیان کار خود را کرده بود. نیازمند این نبود که تازیان در سرزمین ایران درختی را برکنند تا نهالی از خود بنشانند زیرا ساسانیان خود در گذشته همین ریشه کنی را انجام داده بودند و این چنین بود هنگامی که مردم ایران آرمان خود را در اسلام معاویه و مامون ندیدند به تشیع پناه بردند نه به جهان بینی خرمدینان که نمیدانستند چیست و مانند مار گزیدگان از این ریسمان میترسیدند.
6- در انتها تبلیغ وسیع و همه جانبه تازیان و بعضی ایرانیان خائن، مبنی بر اینکه نظام بابک، مذهب اشتراکی یا کمونیسم جنسی از زنان است کار خود را کرده باشد و مخالفان با دروغ، مردم را از نهضت دور کردند.
تاثیر قیام بابک بر تاریخ ایران:
تاثیر نهضت بابک در تاریخ ایران نیاز به بررسی و پژوهش بیشتری دارد. ایرانی برای مقابله با استیلای تازیان از سه راه مختلف رفته است:
1- نهضتهای انقلابی این میدان قهرمانانی مانند سنباد ـ راوندیان ـ استاد سیس ـ بهافرید و ابومسلم را آفرید که هر کدام جداگانه برای رهایی ایران از چنگ بیگانگان قیامهایی کردند.
2- توسل به تشیع: ایرانی با حربه اسلام به جنگ مامونها و هارونها رفت. جهان بینی تازیان را از درون به سود خود دگرگون کرد. بدین گونه تشیع در اساس جهان بینی مقاومت و مبارزه و دادپرستی بود. به همین دلیل در قشرهای پایین مردم نفوذ یافت و حتی مدتها پیش از ظهور صفویه مذهب شیعه در ایران پرچم عقیدتی نهضتهای خلق بوده و حتی از اواسط قرن سوم هجری رهبری عقیدتی نهضتهای خلق در ایران به دست شیعیان افتاد. شکست بابک موجب شد مسیر نخست نهضت انقلابی، تا مدتی بسته شود اما به طور غیرمستقیم تشیع قوت گیرد. جویندگان عدالت و برابری که مجبور شدند تصویر مزدک و بابک را از ذهن خود بزدایند چهره را در برابر خود نهادند. با کشته شدن بابک، گذشته از آن که خرم دینان نابود نشدند در سال 255 نهضت وسیع بردگان در خوزستان به رهبری صاحب الزنج آغاز شد که مانند قیام اسپارتاکوس یک قیام بزرگ بود. نهضت خرمدینان موجب شد که عرب در بغداد از شوکت خود خلع شود و قدرت را با امیران ترک تقسیم کند و باعث شد برای اولن بار مامون برای فرو نشاندن نهضتهای مردم و پایان بخشیدن به مخالفت بخشی از بزرگان فئودال، مذهب واحد دولتی را استقرار کرد که دین وارد سیاست شد.
منبع: دیدگاهها ـ مصطفی رحیمی