حسن سباح و قلعه ي الموت

اسماعيليه نهضت و جمعيتي سري و رزمي بودند كه آرا‌ءِ فاطميان مصري را نظريات فلاسفه ي يوناني و ايرنيان باستان و مذهب اسلام ممزوج كرده و راه و روش هاي رزمي را جهت بهبود مقاصد خود با تكيه بر فنون و تكنيك هاي مخفي و نفوذي سلحشوران پيشين چنان رعب و وحشتي در كشورهاي عربي به وجود آوردند كه از خوف كار پيروان اسماعيليه مخالفين جرأت ابراز وجود نداشته و همواره در بيم قتل توسط اين افراد به سر مي بردند. اسماعيليه در اصل نيت سياسي و ميهن پرستانه داشتند كه كارهاي خود را همراه با جوانمردي و معنويت و سلحشوري انجام مي دادند و در اين امر از هيچ جانفشاني فروگذار نمي كردند. حسن سباح هم دوران با خيام و خواجه نظام الملك بود به طوري كه مي گويند اين سه نفر با هم شاگرد يك كلاس بوده اند اما در صحت اين مورد ترديد است. حسن سباح رئيس فرقه ي اسماعيليه بود، حسن خود فردي دانشمند بود و نقل مي كند شبي ناصرخسرو در عالم خواب به او امر كرد به سرزمين دانش يعني مصر برود. حسن سباح پس از آن به مصر سفر كرد و از اهرام سه گانه ديدن كرد. حسن سباح مي گويد پس از رفتن به مصر بود كه براي اولين بار فهميدم اين كشوري كه در آن به دنيا آمده ام نامش ايران است. ايران روزي امپراتوري بزرگي بوده است و دين مردم قبل از اسلام آئين زردشت بوده است. حسن سباح پس از خواندن تاريخ ايران در كشور مصر به ايران بازگشت و با توجه به شكستي كه قبلاً مازيار و بابك خرم دين خورده بودند سعي كرد مبارزه ي جديدي را عليه حكومت وقت آغاز كند. حسن سباح در زمان جلال الدين سلجوقي ( قرن پنجم ) مبارزه ي مخفيانه ي خود را آغاز كرد. به قلعه اي كه حسن سباح وپيروانش در ان سكونت داشتند قلعه ي الموت يا آشيانه ي عقاب مي گفتند. پيدايش اين فرقه ي جديد را در اصل از عبدا... بن ميمون كه در عراق مي زيسته مي دانند. حسن با نفوذ در كوهستان ها و ايجاد ترس و وحشت به همراه خود در ايران و ديگر كشورها ي اسلامي با فنون و تاكتيك ها و تكنيك هاي سلحشوري مخالفين خود را به نام دين به وسيله ي عده اي جوانان رزمي كار و تعليم ديده از بين مي بردند. جواناني كه به اين آئين در مي آمدند ابتدا بايد خود را اخته مي كردند كه شهوت جنسي و علاقه به زن و تشكيل خانواده در ان ها از بين برود و در موقع نياز بتوانند با مقداري گرد ترياك خودكشي نمايند. چون حسن سباح عقيده داشت انسان به راحتي مي تواند جان خود را فدا كند، در برابر شكنجه ها مقاومت كند اما در برابر زن انسان نمي تواند مقاومت كند، روش كار آن ها مانند نينجاها و سامورايي ها بوده است و تعداد فدائيان را حدود پنجاه هزار نفر مي دانستند كه در چند جنگ بزرگ سپاهيان سلجوقي يان ترك را شكست دادند. آن ها آن قدرت را پيدا كردند كه به راحتي پادشاه كشور را عوض مي كردند و در روز روشن وزير كشور يعني خواجه نظام الملك را ترور كردند. حسن از نقاط ضعف شكست هاي قيام هاي قبل از خود مانند خرم دينان عبرت گرفته بود و سعي در تكرار نكردن دوباره ي نقاط ضعف اين قيام ها كه منجر به نابودي آنان شده بود اقدام نموده و با زيركي و علم و دانش، حكومتي را در الموت و قزوين و رودبار و طوس و طبس به وجود آورد و چندين قرن اسماعيليان توانستند بر مشكلات فايق آمده با اقتدار فرمانروايي كنند. به تمام كساني كه به تاريخ ايران علاقه دارند پيشنهاد مي كنيم كتاب خداوند الموت را حتماً مطالعه كنند.

 منبع: مجله ي رزم آور - خداوند الموت -  تاريخ اديان

تهيه كننده: قاسم حمزوي

ابن سينا، نابغه اي جهاني

چندي پيش سازمان علمي فرهنگي يونسكو مدالي را به مناسبت هزاره ي تولد ابن سينا ضرب كرده بود و در ميان يك نقش او را در ميان دو پزشك بزرگ جهان باستان، يعني بقراط پدر علم پزشكي يونان و جالينوس نشان داده شده بود كه ابن سينا عقايد اين دو را تقسيم بندي و تأويل كرده بود. در دوران كودكي پدرش او را نزد ابوعبدالله ناتلي فرستاد تا از او علم بياموزد. ابن سينا فلسفه و قسمتي از منطق ارسطو و مقدمات رياضي و هندسه و هيأت بطليموسي را نزد او آموخت. خود او مي گفت: هر مسأله اي را استاد طرح مي كرد بهتر از او مي فهميدم تا آنكه ظواهر منطق را نزد او آموختم. اين هوش سرشار كه از كودكي او را برتر از هركس ديگر نشان مي داد، در ساختن يك جنبه از شخصيت او مؤثر شد.

پزشكي بوعلي:

در مقايسه با رازي مي توان گفت او بيشتر به جنبه ي نظري پزشكي توجه داشته است. با وجود اين، ابن سينا به جز مهارت در پزشكي نظري و نوشتن كتاب قانون از نظر باليني و عملي نيز پزشكي چيره دست بوده است. علم پزشكي در نظر ابن سينا، علم شناخت اعضاي بدن است كه به وسيله ي دانستن آن مي توان سلامت بدن را بازگرداند.او نخستين پزشكي بود كه به تشريح شبكيه ي چشم و وصف عضلات حدقه ي چشم پرداخته است. توصيف او به توصيف پزشكي امروز بسيار نزديك است. فصل هايي از كتاب درباره ي جراحي است. او بسياري از عمل هاي جراحي را شرح داده است. دربارهي دوران نقاهت بعد از عمل جراحي و داروهاي لازم براي از ميان بردن عوارض بعد از عمل، بند آوردن خون و تسكين جراحت ها توضيح كافي داده است. درباره ي عمل سنگ مثانه روش تازه اي نشان داده است. پزشكان قبل از ابن سينا، سنگ مثانه را از ناحيه ي جلو مقعد عمل مي كردند و جدار مثانه را براي بيرون اوردن سنگ مي شكافتند. ابن سينا شرح داده است كه شكافتن مثانه كار درستي نيست و بهتر آن است كه به وسيله ي آلات مخصوص از راه مجراي ادرار سنگ داخل مثانه را خرد كنند و قطعات آن را از راه مجراي ادرار بيرون آوردند. در حقيقت چند قرن قبل از آنكه اروپاييان همين روش را به كار برند، ابن سينا عمل سنگ مثانه را از راه ميل زدن و شكستن سنگ مثانه با دقت توضيح داده بود. نخستين توصيف برخي از بيماري ها، مانند ورم پرده هاي مغز ( مننژيت )، زخم هاي معده و اسم در كتاب قانون آمده است. ابن سينا خاصيت گندزايي الكل را شناخته و توصيه كرده است قبل از بستن محل زخم آن را با شراب بشويند. يكي از بحث هاي مهم ابن سينا در زمينه ي داروشناسي است. او در كتابش 760 نوع دارو را شرح داده است. ابن سينا در روان درماني يا روان پزشكي هم استاد بود. شرح برخي از اين درمان ها چنان دلپذير است كه جزءِ داستان ها درآمده است. يكي از روان پزشكي هاي او درمان جواني عاشق است كه ابن سينا نبض بيمار را در دست مي گيرد و دستور مي دهد تا نام محله ها و كوچه هاي گرگان را يك يك بگويند با جنبش غير نبض بيمار در هنگام شنيدن نام محله ي خاص، ابن سينا در مي يابد كه جوان عاشق دختري است كه در آن سراي منزل دارد. به تمام علاقمندان به علم پزشكي توصيه مي كنيم كتاب راه اصفهان را مطالعه نمايند.

منبع: ويژه نامه ي تخصصي دانشمند سال 1365

ابن سينا، چه در خاور دور و چه در باختر، يكي از مشهورترين مردان پزشكي بوده است. شاهكار پزشكي او كتاب قانون يكي از مؤثرترين و پُرخواننده ترين كتاب هاي پزشكي جهان بوده است. دانشجويان پزشكي پس از خواندن كتاب هاي پزشكي جالينوس، بقراط و رازي به مطالعه ي قانون مي پرداختند. در واقع كتاب قانون پايان دوره ي آموزش پزشكي بوده است. اين كتاب تا قرن هفدهم در دانشگاه هاي اروپا تدريس مي شد و از نخستين كتاب هايي بوده كه پس از اختراع چاپ در اروپا نشر شده است. محققان درباره ي قانون سخن بسيار گفته اند. بيشتر آن ها اين كتاب را ستوده اند و اندكي بر آن ايراد گرفته اند. از ميان دانشمندان ايران هيچ كس به اندازه ي ابن سينا محبوب مردم نبوده است و اين خود بالا بودن اجر و مقام مقدس پزشك را مي رساند. در برخي از روايت ها، او حكيمي است كه قادر به زندگي بخشيدن است،خردمندي است كه همه چيز را مي داند و هوشمند و فيلسوفي است كه از اسرار پنهان باخبر است. او يكي از معجزه هاي عقل بشري بود. در سال 1950 از زير لايه اي از گچ بر روي يكي از ديوارهاي كتابخانه ي بادليان شهر آكسفورد انگلستان ( دانشگاه آكسفورد بزرگ ترين و معتبرترين دانشگاه رنسانس اروپا بود ) چهره ي متفكر ابن سينا را يافتند كه اين خود نشان از مقام علمي او در اروپا بود.

 تهيه كننده: قاسم حمزوي

زيگموند فرويد ... و ناخودآگاه و مكاشفه

پروفسور زيگموند فرويد بنيانگذار روان شناسي نوين و بانفوذترين متفكر قرن بيستم بود كه بر بسياري از رشته ها در فراسوي مرزهاي روان شناسي _ انسان شناسي _ جامعه شناسي _ تاريخ _ فلسفه و ... تأثيرگذار بوده است. عمق و عظمت سايه هاي ترديدي كه فرويد در داخل و خارج از حوزه ي دانشگاه گسترده است. تلاش مداوم ما را براي درك بهتر آثار او مواجه مي سازد. فرويد در توصيف فرا روان شناسي ( تحقيق و شناخت فرايندهاي ناخودآگاه ) مي گفت: « وقتي جوان بودم، تنها چيزي كه آرزويش را داشتم كسب معرفت فلسفي بود و حال كه از قلمرو پزشكي قدم به عرصه ي روان شناسي مي گذارم، در مسير نيل به اين آرزو قرار گرفته ام ». فرويد در سال 1856 ميلادي در اتريش به دنيا آمد. در دانشگاه وين، پزشكي تحصيل كرد. ابتدا در عصب شناسي تخصص يافت و بعدها روان شناسي عمقي يا روان كاوي « Psychoanalysis » خود را توسعه داد. نظريه ي ناخودآگاه يا فرا روان شناسي فرويد لازمه ي شناخت انسان است. فرويد غرايز مهم بشري را كشف كرد و همين او را در رديف يكي از پيشگامان مهم جريان هاي طبيعت گرا قرر داد. فرويد ثابت كرد كه چگونه انواع گوناگون روان نژندي يا اختلال هاي رواني ريشه در تعارض هاي دوران كودكي دارد. پس رفته رفته گونه اي درمان را به وجود آورد كه مي توان آن ر ا باستان شناسي روان خواند. يعني روان كاو هم مانند يك باستان شناس مي تواند به ياري بيمار ژرفاي ذهن او را بكاود و تجربه هايي را كه باعث اختلال رواني او شده دريابد زيرا ما خاطره ي تمامي تجربه هايمان را در اعماق ضمير خود نگه مي داريم. فرويد پس از سال ها تحقيق به اين نتيجه رسيد كه ضمير خودآگاه تنها بخش كوچكي از ذهن انسان را تشكيل مي دهد. در واقع ذهن انسان همانند يك كوه يخي بزرگ است كه قسمت اعظم آن در زير آب قرار گرفته است. قسمت كوچك آن كه ما آن را مي بينيم خودآگاه و قسمت بزرگ كوه يخي كه از ديد ما پنهان است ضمير ناخودآگاه گويند. ضمير ناخودآگاه همه ي چيزهاي اندرون نهاد است؛ همه ي چيزهايي كه فراموش كرده ايم و به خاطر نمي آوريم. ما انسان ها هر چيزي را فراموش مي كنيم ناخودآگاه بيشتر به آن مي انديشيم و حتي خواب آن را زياد مي بينيم. [ به طور مثال شخصي كه از مار مي ترسد و هيچ ميل ندارد درباره ي مار سخن بگويد يا آن را ببيند به طور ناخواسته خواب مار زياد مي بيند ]. فرويد رؤياها يا خواب ها را شاهراه ورود به ناخودآگاه مي دانست و اثبات كرد كه خواب هاي ما اتفاقي نيست و ضمير ناخودآگاه ما سعي مي كند از راه خواب با ما ارتباط برقرار كند و رؤياها همه تحقق آرزوهاي ماست. روان كاوي فرويد براي هنر _ ادبيات و موسيقي هم بسيار مهم بود. يعني شاعران، نقاشان، هنرمندان و موسيقي دانان به شيوه ي سورئاليست ها يه فرا واقع نگري مي كوشند از نيروي ناخودآگاه در كارهاي خود بهره گيرند و هنر از ناخودآگاه سرچشمه مي گيرد. فرويد شواهد چشمگيري از عجايب ذهن انسان عرضه كرد و دريافت ما تمام چيزهايي كه از بدو تولد ديده و تجربه كرده ايم آن ها را در اعماق ژرفاي ضمير ناخودآگاه خود نگه مي داريم [ درست مانند ذخيره ي مطالب در حافظه ي كامپيوتر كه بايد با نوعي برنامه نويسي مخصوص به آن مطالب دست يافت ] اما گاهي اوقات كه داريم درباره ي چيزي صحبت مي كنيم يا موسيقي دان در صدد تهيه ي آهنگ هاي جديد است يا فيلسوف و فيزيكدان در مورد جهان هستي تفكر مي كنند آنچه در اعماق ناخودآگاه ما نهفته است ناگهان از لاي در نيمه باز ضمير آگاه به درون مي خزد و در نظر ما همان است كه آن را الهام يا مكاشفه گوييم كه ناگهان احساس مي كنيم آنچه مي گوييم يا مي شنويم يا مي نويسيم از منبعي بيرون از اين جهان هستي مي آيد. در اين وقت است كه بتهوون سمفوني اروئيكا را مي سازد و لئوناردو داوينچي طرح هاي مهندسي خود را روي كاغذ ترسيم مي كند يا آلبرت انيشتين به نسبي بودن زمان پي مي برد. بعضي وقت ها شده شخصي از درون با ما حرف مي زند يا ناگهان يك فرد جديد به ذهنمان خطور مي كند اين ها معجزه نيستند و همه دليل علمي دارند. در اينجا اين ضمير ناخودآگاه است كه بيدار شده و از اعماق ذهن با ما سخن مي گويد و او خود ما هستيم. گاهي اوقات بر ايمان پيش مي آيد كه فكر مي كنيم مكاني جديد يا حادثه اي را قبلاً هم ديده ايم؛ به عنوان مثال ممكن است شخصي براي اولين بار به هندوستان برود و فكر كند اين مكان را جايي ديده و آن را به خاطر نمي آورد اين ها همه اشتباهات ذهني هستند و نبايد آن را به حساب مابعدالطبيعه گذاشت.

منابع:  فرويد در مقام يك فيلسوف - دنياي سوفي

 تهيه كننده: قاسم حمزوي

تحليل خواب از نظر روان شناسي

1. نظريه ي فرويد

پايه گذار روان كاوي علمي، نابغه ي بزرگي كه بزرگ ترين تحول فكري را درباره ي روح بشر ايجاد كرد پروفسور زيگموند فرويد مباحثي در مورد اسرار خواب را عنوان كرد فصلي جديد را درروان شناسي فلسفي آغاز نمود. با تأسف حتي افراد تحصيل كرده و باهوش هم بيشتر تحت تأثير توهمات خواب قرار مي گيرند تا به حقيقت واقع آن. يك نوع پيشگويي و تعبير خواب كه در كشور هاي عقب افتاده متداول است كه مي گويد اگر به طور مثال در خواب ديديم دندانمان مي افتد نشانه ي اين است كه يكي از اقواممان مي ميرد يا شخصي خواب مي بيند روح پدرش از او درخواست هايي مي كند و مي پندارد اينها نداي هاتف غيبي است و از آينده خبر مي دهد ولي اين ها همه تصورات باطل و تعبيرات موهوم مي باشند. روان شناسان خواب را شاهراه رسيدن به مكنونات مخفي روح انسان و شعور باطن يا نا خودآگاه مي دانند كه با استفاده از تحليل رويا مي توان به تمام بيماري هاي رواني و به اعماق ضمير ناخودآگاه انسان دست يافت. در روان شناسي سه نظريه در مورد تحليل خواب وجود دارد فرويد رؤيا را مظهري از طبيعت نامنطقي و نااجتماعي انسان تلقي مي كند. به طوري كه فرويد كابوس هاي ترسناك را نوعي ميل و خواسته ي نامعقول انسان تلقي مي كند. در نظريه ي فرويد رؤياها تحقق يافتن موهوم آرزوهاي نامنطقي و نامعقول انسان را امكان پذير مي سازند و خاصيت رؤيا تغيير شكل دادن و انحراف اميال نامنطقي است به نحوي كه قابل ارضاء باشند. ناخودآگاه در خواب با ما به زبان سمبوليك سخن مي گويد. زبان سمبوليك يك مجموعه علائم سري است كه تغيير رويا به فهم و فراگرفتن معناي آن موكول خواهد بود. به طور مثال آلت تناسلي مرد ممكن است در خواب با سمبول هايي چون عصا _ درخت _ چتر _ چاقو يا مار نشان داده شود.

2.نظريه ي كارل گوستاويونگ :

رؤيا را به حلول اشراقات و الهامات دانش ناخودآگاه در شخص نسبت مي دهد. ما انسان ها از مخزن ناخودآگاه خود يا به قولي My computer انسان خبر نداريم. ناخودآگاه جايگاه خاطرات فراموش شده، تصورات قديم و اموري است كه هنوز مستعد ورود به خودآگاه نيستند. ناخودآگاه شامل دو بخش است:

ناخودآگاه فردي كه مربوط به زندگي روزمره است.

ناخودآگاه جمعي كه از خاطرات نياكان دور و حتي اجداد غيرانسان به ما ارث رسيده و ميان تمام انسان ها مشترك است.

به طور مثال وقتي در خواب مي بينيم از درخت يا ارتفاع زياد به زمين سقوط مي كنيم اين سقوط كردن بازمانده ي دوراني است كه اجداد ما چند ميليون سال قبل ميمون بوده اند و از روي درختان جهش مي كردند و در موقع جهش احساس مي كردند زير پاي آنان خالي مي شده است.

بنا به عقيده ي يونگ در خواب ماهيت حقيقي اين عواطف و هيجان ها بر ما روشن مي شود اما چون ما انسان ها روان شناس نيستيم نمي توانيم به معناي اين خواب ها پي ببريم. ضمير ناخودآگاه در خواب به زبان سمبوليك با ما سخن مي گويد و راه حل مشكلات و خطرات احتمالي را به ما مي گويد. ضمير ناخودآگاه گاهي اوقات به كمك دانشمندان مي شتابد و به آنان در حل مسائل علمي كمك مي كند. شعور انسان در حالت خواب بيش از بيداري است. گاهي اوقات در خواب شعور باطني بيدار شده و به ما تذكر مي دهد در مورد افكار و كارهايمان دچار اشتباه شده ايم و بايد اعمال و افكار خود را اصلاح كنيم. زبا ن خودآگاه مانند كد مورس در مخابرات است كه به صورت رمز مي باشد و براي تفسير آن بايد آن را به زبان خودآگاه درآورد تا قابل فهم باشد. ناخودآگاه در خواب با زباني با ما سخن مي گويد كه بين المللي است يعني بين تمام افراد كره ي زمين يكسان است.

نظريه ي اريك فروم:

كه رؤيا را مظهري از همه نوع فعاليت رواني انسان، خواه نامنطقي و خواه موافق با اخلاق و منطق مي داند. در نظر مردمان ابتدايي رؤيا پيامي از طرف نيروهاي ملكوتي انسان به شمار مي رفت اما در روان شناسي مي كوشند تا رؤيا ر ابه عنوان مظهري از روان خود بيننده در نظر بگيرند. خواب هايي كه پيشگويي از آينده مي كنند خواب هايي هستند كه بينش و ديد وسيع و عالي انسان را در خواب ابراز مي كنند. سقراط عقيده داشت رؤيا صداي وجدان انسان است و بايد آن را جدي گرفت. هر رؤيا داراي معناي به خصوصي است و رؤياي تعبير نشده مانند نامه اي است كه خوانده نشده باشد و پيام هايي براي انسان دارند كه همه ي ما از آن غافليم. اما گاهي اوقات رؤيا به مسائل روان شناسي مربوط نمي شود و به علت شرايط فيزيكي شخص در موقع خواب ايجاد مي شود؛ به عنوان مثال اگر در اتاق خواب هوا خيلي گرم باشد و شخص در رختخواب خيس عرق/شود ممكن است در خواب خود را در حال قدم زدن در آتش يا آتش سوزي ببيند. ممكن است گاهي زنگ زدن خفيفي در گوش باعث شود شخص خواب رعد و برق يا موارد مشابه را ببيند. در مورد اشخاصي كه در خواب دچار گاز گرفتگي و خفگي مي شوند ممكن است شخص خواب ببيند در دريا غرق مي شود يا اگر شخص كمربند خود را در موقع خواب بيرون نياورد ممكن است خواب ببيند طنابي محكم دور كمر او بسته اند.

ما انسان ها هر شب خواب مي بينيم اما فقط وقتي مي توانيم خواب خود را به خاطر آوريم كه در مرحله ي خواب عميق يا NREM از خواب بيدار شويم. وقتي فكر مي كنيم در شب خواب نديده ايم نشان اين است كه خواب ما عميق نبوده است. تعبير بعضي از خواب ها بسيار مشكل است. بعضي از خواب ها ممكن است براي تمام انسان هاي روي زمين رخ دهد گاهي خواب ها فقط براي يك عده از انسان ها با مذاهب مختلف و سرزمين هاي متفاوت روي مي دهد. روان شناسان اينجا با دانش اساتير و فرا روان شناسي مي توانند راز اين خواب ها را كشف كنند از زماني كه انسان به دنيا مي آيد صحنه هايي را مي بيند كه اكنون به خاطر نداريم اما همه ي اين تصاوير در پرونده هاي زيرين مغز ما بايگاني شده اند و فقط به حسب تصادف و فوران الكتريكي مغز گاهي اوقات اين لحظه ها را در خواب مي بينيم. در خواب ممكن است صحنه اي ببينيم كه مربوط به لحظه ي تولد يا دوران نوزادي خود ما باشد اما چون آن زمان را به خاطر نمي آوريم از درك اين خواب ها عاجزيم. فردي به طور دائم خواب مي ديد كه ستارگان آسمان با سرعت دور سر او مي چرخند روان پزشكان پس از تحقيقات متوجه شدند در موقع به دنيا آمدن او ، پرستاران او را با شدت از شكم مادرش بيرون آورده اند و قسمتي از سر او اسيب ديده بود و اين خواب به خاطر همين آسيب به وجود آمده بود. چند سال قبل يكي از جراحان مغز سوزن خود را به قسمتي از مغز بيمار زد ناگهان يك صداي موسيقي پخش شد؛ پس از تحقيقات متوجه شدند اين آهنگ مربوط به جنگ جهاني اول و زماني است كه شخص در شكم مادرش بوده است و معلوم شد جنين حتي در شكم مادر صداهايي مي شنود و در مغز خود بايگاني مي كند. ما اكنون صداهاي قبل از تولد را در ذهن خود داريم و شايد هم در خواب بعضي از اين صداها را شنيده باشيم.

 تهيه كننده: قاسم حمزوي

تله پاتي و هولوگرافي

تا چندين سال قبل، مسائلي مانند تله پاتي _ روشن بيني _ روشن شنودي _ خواندن افكار ديگران _ انتقال فكر _ پيشگويي آينده و ... در مبحثي به نام علوم غريبه يا متافيزيك دسته بندي مي كردند و معتقد بودند اين مسائل ربطي به علم ندارند و با علم فيزيك نمي توان اين موارد را بررسي كرد. كلمه ي تله پاتي Telepathy به معناي انتقال انديشه از فردي به فرد ديگر است بدون استفاده از هر گونه مجراي شناخته شده اي كه براي ارتباط هاي حسي وجود دارد يا انتقال فكر _ انتقال حسيات _ رابطه ي معنوي _ ارتباط فكري ميان دو نفر از راه دور _ القاي مطلبي از راه دور _ ظهور واقعه اي كه در محلي رخ داده، در ذهن كسي كه در محلي ديگر اقامت دارد. افرادي وجود دارند كه از هر چه در ضمير ساير آدميان مي گذرد، اطلاع دارند. در تمام مواردي كه در تجربه از تله پاتي استفاده شده است وجود يك پيوند عاطفي قوي ميان دو نفر به اثبات رسيده است. در واقع مغز انسان پيچيده ترين ساختار كائنات است كه در آن متجاوز از چهارده تا بيست و پنج ميليارد نورون يا ياخته ي عصبي به كار رفته است. از اين رو انسان را رايانه ي جاندار يا بيوكامپيوتر گويند. در مدت يك تا پنج ثانيه پس از آغاز انتقال تله پاتي، فعال شدن غير معمول مغز مشاهده مي شود. ارتباط ميان تله پاتي و موج آلفا اهميت دارد. موج آلفا با فركانس هشت تا سيزده هرتز در ثانيه يكي از انواع امواج مغز است كه در حال آرامش ذهن مشاهده مي شود. [ دستگاه الكترونيكي اندازه گيري ضربان الكتريكي مغز الكتروانسافلوگرافي نام دارد ]. تمامي افرادي كه در تجربه هاي آزمايشگاهي تله پاتي شركت دشته اند داراي حالت ذهني خاصي بوده اند.

با توجه به اين كه فرستنده و گيرنده ي پيام بايد داراي يك طول موج باشد [ حالت تشديد يا رزنانس ] باعث شده تا دستگاه آلفافون ساخته شود كه وجود يا فقدان امواج آلفا را به انسان خبر مي دهد. گفته مي شود كه ميان دو قلوهاي يك تخمكي، كه در زمان خاصي به يك نوع بيماري مبتلا بوده اند حالت تله پاتي بيش تر ديده مي شود. از تله پاتي در زمينه ي روياها نيز استفاده مي شود. يكي از افرادي كه در آزمايشگاه تله پاتي شركت جسته مي گفت : توجه خود را به سوي يك نقطه ي پوچ متمركز كرده بودم. به هيچ چيز فكر نمي كردم فقط به نقطه ي ثابتي نگاه مي كردم و ذهنم را خالي مي كردم. نحوه ي عمل تله پاتي تا حدودي مانند هولوگرافي يا ايجاد تصاوير سه بعدي مي باشد. هولوگرافي به معناي ايجاد يك تصوير عكاسي منحصر به فرد بدون استفاده از عدسي است، مانند تلگرام كه نوشته ي به دست آمده از كار با تلگراف است. در روان شناسي نوين در مورد تله پاتي معتقدند كه احتمال دارد ظاهر شدن اشيا در فضا و افكار در مغز دو انسان جدا از هم كار نيمكره هاي مغز باشد زيرا مغز مي تواند چيزي شبيه فيلم هولوگرافي ايجاد كند سپس شعور آن را به صورت تصوير سازمان دهد [ مانند تصوير يا عكس هاي سه بعدي كه به روش هولوگرافي با ليزر درست شده اند ]. براي انجام تله پاتي ميان دو نفر بايد امواج الكترو مغناطيس مغزي فرستنده و گيرنده از يك نوع و همگون باشد، به اين معني كه با قطبي كردن و استفاده از يك طول موج خاصي مي توان به اين امر دست يافت. يوگي ها و مرتاضان هند با استفاده از تمركز و عارفان با يكي شدن و فكر كردن درباره ي خدا كه همان يك فركانس شدن امواج مغز است تله پاتي يا موارد ديگر را انجام مي دهند. دانشمندان در صدد ساخت دستگاهي هستند كه با اندازه گيري طول موج مغز افراد بتوان آن ها را با يك دستگاه كنترل از راه دور به انجام كارهاي مختلف واداشت.

 منبع: روان كاوي و علوم غريبه- دكتر فرخ سيف بهزاد

تهيه كننده: قاسم حمزوي

امواج الكترومغناطيسي مغز انسان

مغز انسان از تعدادي سلول ساخته شده كه تعداد آن ها 9 تا 12 ميليارد تخمين زده مي شود هر نرون داراي دو سر و يك شكم است كه قسمت دروني آن ها عايق جريان الكتريكي است و قسمت غشايي يا بيروني عايق است. نرون ها با اتصالات عصبي با هم در تماس مي باشند و به وسيله ي مويرگ ها كه از بين آن ها مي گذرد و خون در آن ها جريان دارد غذاي آن ها تأمين مي شود. نرون ها تمام امور مانند ثبت آثار نوري _ صدا _ آثار بويايي _ چشايي و لمسيات و امور اداري داخلي بدن را انجام مي دهند. امواج الكترومغناطيسي مغز انسان عبارتند از: آلفا _ بتا _ تتا _ دلتا. اگر انسان را به صورت يك كامپيوتر در نظر بگيريم پنج حس وي ( بينايي _ شنوايي _ چشايي و ... ) معادل كي برد _ ماوس _ اسكنر _ ضمير ناخودآگاه ( بخش زيرين مغز ) مشابه هاردديسك عمل مي كند. فرمانده ي اجرايي انسان ضمير ناخود آگاه بدون شعور وي است. تفاوت فرهنگ ملل دنيا از آنجا ناشي مي شود كه تعريف آنان از شاد بودن _ غمگين زيستن _ فضيلت و رذيلت و نحوه ي پوشاك و تغذيه ي آن ها با هم متفاوت است.

موج منفي بتا (b ): موج خودسوزي و فرهنگ سوزي _ چشم بداقبالي. اگر ضمير شخصي آكنده از دروغ _ حسادت _ كينه و نفرت _ بدبيني _ بدخواهي و ... باشد محصول مغز اين شخص موج بتا خواهد بود كه داراي طول موج بلند است و حداكثر 7 متر برد دارد و اگر تأثير گذار نباشد به سمت فرستنده ي خود انعكاس يافته و موجب تباهي منشاء خود مي شود. پرورش و عادت مغز براي توليد اين موج شخصي را تا مرحله ي جنايت پيش مي برد. افسردگي، نااميدي و بدخواهي و شعار مرگ بر ... اعدام بايد گردد ... و ... نشان از فعاليت موج منفي بتا ات كه فركانس اين موج 14 هرتز مي باشد ( فركانس به معناي تعداد سيكل هاي پيموده شده در يك ثانيه مي باشد)

موج آلفا : اين موج داراي فركانس بالا و طول موج كوتاه مي باشد. به علت بالا بودن فركانس آن، برد آن خيلي بيشتر از موج بتا است. نيك خواهي _ نشاط و شادابي _ آرامش _ انضباط و ... نشان از فعاليت اين موج است. امواج الكترومغناطيسي مغز اين افراد روي افراد ديگر احساس خوبي و پيشرفت را مي دهد و مشابه موج كوتاه راديو SW تا آن سوي كره ي زمين پخش شده و بعد از انتشار صاحب آن را شاد مي كند.

موج تتا : موج الهام و رؤيا است. در حالت چرت و اغما حاصل مي شود و خاصيت آن ايجاد تعادل را دارد.

موج دلتا : در هنگام خواب عميق از مغز انسان صادر مي سود كه خواب ديدن و به خاطر آوردن آن حاصل فعاليت اين موج است. فركانس اين موج كم تر از 9 هرتز مي باشد.

منبع: فيزيولوژي مغز

 تهيه كننده: قاسم حمزوي

اسرار حس ششم :

هر انساني غير از پنج حس ظاهري حس ديگري دارد به نام حس ششم كه هر انساني را به وسيله ي امواج نامرئي با دنياي خارج مرتبط مي كند. در مورد حشرات دو شاخك روي سر آن ها وجود دارد كه كار آنتن را انجام مي دهد. عكس العمل هاي شرطي كه پاولوف در جانداران به خصوص حشرات جستجو كرد بر مبناي همين حس ششم است. به طور كلي ساختمان مغز تمام جانداران از حشرات گرفته تا انسان داراي قدرت پخش امواج الكترومغناطيس و گيرنده ي اين امواج هستند كه آن را حس ششم مي گويند. پاولوف مي گويد وقتي شما دست خود را براي زدن حشره به كار مي بريد امواجي كه از فرستنده ي مغز حشره خارج مي شوند به دست شما برخورد كرده و مانند رادار اين امواج منعكس شده و گيرنده ي مغز حشره اين امواج را دريافت مي كند و قبل از اقدام شما حشره فرار مي كند. در حشراتي كه به طور دسته جمعي زندگي مي كنند هر خانواده اي از آن ها يك ملكه دارند. مغز ملكه ي حشره قدرت پخش امواجش از همه زيادتر است و معمولاً هر ملكه اي روي يك طول موج معيني امواج خودش را پخش مي كند. به عنوان مثال مورچه اي كه از لانه ي خود خارج مي شود امواج فرستاده شده ي ملكه ي خود را دريافت مي كند و به لانه برمي گردد. در مورد مغز انسان كه پيچيده ترين ساختار كائنات مي باشد از نظر كار درست شبيه دستگاه ها ي فرستنده ي راديو و تلويزيون مي باشد و قادر است صداها و هر چه در درون خود دارد به صورت افكار به شكل امواج الكترومغناطيسي به خارج صادر كرده و پخش مي نمايد و همچنين در همان حال گيرنده ي مغز، از خارج دريافت دارد و طول موج مغز هر انساني با انسان ديگر متفاوت مي باشد به غير از بعضي از دوقلوهاي همسان كه مي توانند با هم تله پاتي انجام دهند. نسج هاي كوچك مغز انسان اين نسج تكامل يافته ي عالم خلقت مي تواند كار دستگاه هاي بزرگ مخابراتي را به خوبي انجام دهد و در مغز انسان هميشه حتي در خواب فرستادن امواج مي باشد. در شرايط عادي حواس پنجگانه دخالت دارند يعني مغرها آنچه را كه كي خواهند ديگران بفهمند از طريق بلندگوي خود زبان و يا از طريق دست _ نوشتن و ... به اطلاع ديگران مي رسانند كه اين خاصيت مغز را حس ششم مي گويند. اما ساختمان مغز موجودات از هم متفاوت مي باشد به طور مثال ماهي، مغز آن به گونه اي است كه 90 % آن اختصاصي به حس بويايي دارد يا در مورد سگ حس بويايي يا شنوايي آن از انسان قوي تر است اما سگ ها كوررنگ مي باشد و رنگ ها را از هم تشخيص نمي دهند. در بحث از عجايب مغز و حس ششم بايد خاظر نشان سازيم كه اعتقاد به وجود جن و همزاد در بين عوام مردم علل علمي دارد يعني اعمال خرافي يك منشاء عامي داسته و عده اي سودجو به خاطر سوءِ استفاده، برداشت هاي غيرمنطقي از آن نموده و مردم را گمراه مي كنند. در نتيجه اصل مطلب فراموش شده و مسائل پيش پا افتاده و غيرمنطقي آن به جا مانده است. به طور مثال در زمان هاي گذشته انساني را كه غش مي كرد جن زده مي ناميدند و اطرافش را با يك ميله ي فلزي خط مي كشيدند و مي گفتند اين غمل جن را فراري مي دهد. اين عمل از نظر علمي صحيح بود يعني وقتي چاقو يا فلز را دور بيمار غش كرده به زمين مي كشيدند فلز امواج الكترومغناطيسي را دريافت مي كرد و به زمين انتقال ميداد و شخص آرامش پيدا مي كرد يا عده اي هنوز هم عقيده دارند در حمام نبايد يك دفعه آب گرم ريخت چون پاي جن ها را مي سوزاند. به طور كلي فعل و انفعالات شيميايي در محيط مايع به خصوص آب گرم بهتر انجام مي گيرد و شايد در موادي كه اين مواد را مي سازند به طور تصادفي در يك ناحيه جمع باشند و با ريختن آب گرم موجبات انجام فعل و انفعال را فراهم سازند و امواجي شكل گيرد و در فضا پخش شود و به مغز انسان سرايت كند و او را بيهوش نمايد.

جادوگري :

با توجه به مطالب گفته شده عده اي شايد با تركيب مواد شيميايي به خصوص توانسته باشند به ساختن امواجي با فركانس معين دست يابد يا در آزمايشگاه به چنين مسائلي پي برده باشند و اين اعمال را به شكل علمي انجام مي داده اند يا اين اعمال علمي به دست عده اي سودجو افتاده و از سر هم كردن خرافات به فريب دادن مردم نادان پرداخته باشند. اكنون داشمندان پسيكولوژي در صدد ساخت دستگاه هايي هستند كه بتوان به وسيله ي آن ها افكار را به تمام دنيا ساطع كرد و مي گويند تفكر الكتريسيته است و مي توان با دستگاه هاي فرستنده امواج مغزي را منتقل كرد يا در صدد ساخت فرستنده هايي هستند كه بتوانند اعمال مختلفي مانند شاد بودن _ عصباني شدن _ كينه _ حسد _ متشنج شدن و ... را روي افراد بشر اعمال كنند و بتوانند با كنترل امواج مغز، آنان را تابع خود كنند.

 تهيه كننده: قاسم حمزوي

ذن چيست؟

منظور از ذن آگاهي به هستي مي باشد. در طريقه ي ذن مواردي وجود دارد كه شخصي بايد رعايت كند تا به اين امر دست يابد. اولين قسمت ذن مباني تربيت يا آگاهي به هستي مي باشد. يعني هر كاري كه شاگرد مي كند بايد با فكر خاصي همراه باشد. مثلاً وقتي دست هايت را مي شويي بايد اين فكر خاص در دلت باشد كه دست هايم را مي شويم و آرزو مي كنم همه ي عالم دست هاي بسيار تميزي داشته باشند كه بتوانند حقيقت روشن شده گي را نگه دارند. حتي موقعي كه تو دست شويي هستي به خودت مي گويي آرزو مي كنم تمام موجودات از آز و كينه و ناداني و هر آلايشي ديگري آزاد باشند. مباني تربيت كه هرروز بايد آن ها را به كار بست حاوي معدود انديشه هاي مشابه است و رهرو مي تواند آن ها را با حال و روز و نيازهاي روزگار خود سازگار كند. فرق بين رهرو ذن با بقيه ي انسان ها در اين است كه رهرو ذن وقتي راه مي رود _ كتاب مي خواند _ رانندگي مي كند و موسيقي تمرين مي كند از اين حقيقت آگاه است كه بايد تمام حواس پنج گانه يا به قولي شش دانگ حواس او در فعاليت باشند و به غير از انجام كار مورد نظر به هيچ چيز فكر نكند. اين شيوه ي زندگي كردن آگاهي به هستي نام دارد و در آيين بودا رازي است كه انسان با آن هستي اش را روشن مي كند و نيروي تمركز ايجاد مي كند و سرانجام فرزانگي را شكوفا مي كند و به بار مي نشاند. شكوفا كردن فرزانگي مقصد نهايي حقيقت است كه از طريق توانايي تمركز به دست مي آيد. اين معرفت، فرزانگي يا اشراق يا ادراك حقيقت نام دارد. فرآيند آگاه بودن به سه آموزش معروف است:

سيله ( SILA ) 2. سمادي ( SAMADHI ) 3. پرجن ( PRAJNA ).

به ترتيب يعني: سلوك در تربيت _ سير در عوالم دروني و تمركز _ معرفت يا فراشناخت و فرزانگي. وقتي دانشمندي در آزمايشگاه خود كار مي كند، موسيقي گوش نمي دهد _ سيگار نمي كشد _ باتلفن صحبت نمي كند و ... چون اين كارها دل او را ار تمركز كامل روي كاري كه دارد مي كند باز مي دارد كه در اين معناي ذن است. اصول ياد گرفتن ذن بسيار ساده است همين كه شما در زمان رانندگي نواركاست را خاموش مي كنيد _ تلفن همراه را خاموش مي كنيد و تمام حواستان متوجه رانندگي است و به هيچ چيز جز رانندگي فكر نمي كنيد اين خود يك تمرين ذن است كه در تمام موارد زندگي مانند مطالعه _ موسيقي _ انجام ورزش و ... مي توان به اين شيوه عمل كرد و ميزان موفقيت بسيار افزايش مي يابد. در آيين بودا 9000 حركت ظريف است كه شاگرد بايد رعايت كند. رسيدن به حقيقت به معناي كسب دانش نيست بلكه بيدار كردن لبّ واقعيت است كه خود را در لحظه ي بيداري، كامل نشان مي دهد. در آيين بودا از 84000 مدخل راه يابي به حقيقت سخن مي رود مانند: اگر بودا را ديدي او را بكش [ يعني هيچ امري را مطلق فرض نكن ] انگشت و ماه _ يك فنجان چاي _ برو كاسه را بشوي. فلسفه ي ذن اين است كه نبايد مثل مرده ها زندگي كنيم در هر لحظه بايد زنده باشيم. در هر كَشَنه، 360 استخوان و 84000 منفذ مو مثل شمع بايد بيدار باشند. همه ي شما فيلم هاي واقعي بروس لي را ديده ايد؛ بروس لي خود يك فيلسوف و روان شناس بود. يكي از علل موفقيت او تمركز شديد يا ذن در انجام تمريناتش بود. در خاتمه تعدادي كتاب هاي مفيد درباره ي ذن به علاقمندان معرفي مي كنيم: بودا -تاريخ آيين بودا - فراسوي فرزانگي - راه آيين

سخن بودا - راه بودا - ذن چيست ؟ - روش ذن – هندوئيسم - 10. نيلوفر عشق  11. هستي بي كوشش

 منبع : كليدهاي ذن

 تهيه كننده: قاسم حمزوي

اسرار تمركز

اغلب انسان ها از نابساماني افكار و عدم تمركز در زندگي رنج مي برند. قديمي ترين شيوه ي علمي براي تمركز وضعيت هاي مراقبه و تمرينات روحي است كه در سيستم يوگا مطرح مي باشد. تمركز يك حالت ذهني و رواني است كه در اثر ايجاد تعادل بين ساختار جسمي و رواني حاصل مي شود و تا زماني كه ما توفيق پاك سازي جسم و روح را پيدا نكنيم، ايجاد تمركز ذهني غيرممكن است. زماني كه ذهن توانايي دارد روي يك موضوع فيزكي يا رواني توقف كند و از آن منحرف نشود، حالتي ايجاد مي شود كه به آن تمركز ذهن مي گويند. مراقبه يا مديتيشن مرحله ي تكامل يافته ي اين حالت است. حالت تمركز ذهن در زندگي بسيار مهم است. ذهن مانند امواج نور معمولي است كه امواج آن پراكنده هستند اما ذهن در حالت تمركز مانند نور ليزر است كه بسيار قوي است و امواج آن هم فاز مي باشند. فقط افرد با ذهن متمركز قادرند آنچه را كه تصميم مي گيرند عملي كنند و اراده ي قوي داشته باشند. يك ذهن متمركز، زندگي روزانه را وسعت مي بخشد. تمركز يعني كانوني كردن ذهن روي يك نقطه، كه مي تواند روي شمع _ كوه _ رودخانه _ ماه _ آسمان _ تصوير شخصي مقدس _ گل و گياه _ حيوانات و ... صورت گيرد. گاهي اوقات در زندگي اتفاقي مي افتد كه ساعت را به لحظه تبديل مي كند. مراقبه، آگاهي را چنان عمق مي بخشد كه ساعات به صورت لحظه اي كوتاه احساس مي شوند. تمركز سفر به اعماق است و جايي كه زمان بي مفهوم مي شود (گذر زمان براي مرتاضان بسيارسريع است) براي رسيدن به تمركز و مديتيشن بايد اول به آن اعتقاد داشت و تمرينات روحي را هر روز سر ساعت به طور منظم و مداوم انجام داد. حركت در مراقبه مانند حركت كرم بر درخت است كه از برگ به ريشه مي رسد. ما با تمركز در واقع سعي مي كنيم به ريشه يا اصل حقيقت برسيم. وقتي كه پيشرفت در حالت مراقبه آغاز مي گردد حساسيت فوق العاده اي نيز ايجاد مي شود و شما حتي صداي فرو افتادن قطره ي آب را احساس مي كنيد. مراقبه، اعصاب را آرام مي كند، ذهن را پاك مي كند. سلامت را افزايش مي دهد. مراقبه منبع حيات است و بينش جديدي از زندگي را به انسان عطا مي كند. بنا به گفته ي متخصصان يوگا يكي از مهم ترين، سودمندترين و ساده ترين روش هاي تمركز ذهن تراتاكا نام دارد. تراتاكا يك كلمه ي سانسكريت است و به معناي ثابت خيره شدن است. تراتاكا عبارت است از خيره شدن به يك نقطه يا موضوع بدون آنكه پلك ها به هم بخورند. اين عمل كانوني كردن چشم ها است و انعكاس آن بر ذهن مانع مي شود كه چيزهاي ديگر به ذهن راه پيدا كند. كيفيت روشن بيني و تله پاتي برخاسته از تمرينات تراتاكاست. در تراتاكا ثبت عادات با افزايش امواج آلفا مواجه مي شوند كه دال بر كاهش بيناني و توجه به دنياي بيرون است. وقتي امواج آلفا عمل مي كنند، مغز اعمالش را در سطحي مخصوص متوقف مي كند. كيفيت روشن بيني و تله پاتي برخاسته از تمرينات تراتاكا است. اشكالي از تراتاكا وجود دارد كه انسان را در پيدا كردن اموال به سرقت رفته كمك مي كند. شفا دادن هم مرحله اي است كه با انجام تراتاكا عملي مي شود. يكي از بهترين روش هاي تراتاكا، تراتاكا روي شعله ي شمع به روش دروني و بيروني است. در تاریكي بايد چهر زانو نشست سه دقيقه به شمع خيره مي شويد و 25 دقيقه مشاهده ي انعكاس شمع در چيدآكاش كه مرتب در رفت و آمد است. نتيجه ي اين تمرين اين است كه هر موقع شما به موضوعي فكر مي كنيد آن موضوع را روشن مشاهده مي نماييد. به اين حالت دهارنا مي گويند. تمركز روي شمع در دفع بيماري هاي چشم _ درد چشم _ سردرد _ ميگرن _ نزديك بيني _ پير چشمي و حتي آب مرواريد مؤثر است و حتي در درمان افسردگي _ حساسيت _ بي خوابي _ اضطراب _ ترس _ كندذهني و ضعف حافظه بسيار مؤثر است و اثر عجيبي روي آجناچاكرا و بافت خاي مغز دارد. يوگي ها با تجربه ي تمرين كچاري مودرا توانسته اند نكتار را در سطح وشيودهي نگاه دارند و 40 روز زنده ماندن را زير خاك تجربه كنند در اين حالت است كه بدن مانند يك جسد شده و فركانس امواج مغز به صفر مي رسد. با تمرين چايا اُپاسانا كه خيره شدن به سايه است شخص مي تواند هاله ها _ آگاهي دقيق از زمان مرگ و خطرات قريب الوقوع را دريابد.

تهيه كننده: قاسم حمزوي

نيروي چي

نيرو يا انرژي چي يا شي پديده اي است كه قرن ها پيش در چين و بين اساتيد سبك هاي رزمي شناخته شده بود. بوديدهارما كه او را به نوعي مبدع هنرهاي رزمي چين مي دانند به اهميت اين نيرو پي برده بود و در تمرينات خود از آن استفاده مي كرد. اين نيرو كه درون انسان است يكي از مجهول ترين، قابل بحث ترين و اسرار آميزترين نيروهاي وجود آدمي است كه گاهي اوقات به حسب تصادف نيرو بيدار مي شود. گاهي اوقات انسان در مواجه با خطر يا مادري كه فرزندش را در شعله هاي آتشي مي بيند چنان قدرت و شجاعتي پيدا مي كند كه خود شخص هم از وجود آن متعجب مي شود اين همان نيروي چي مي باشد كه در سيستم رزمي تا یچي چوان يا با انجام تكنيك هاي تنفسي خاصي در يوگا يا ساير ورزش هاي رزمي اين نيرو را بيدار مي كنند. سرچشمه ي اين نيرو را ناف انسان كه مركز قدرت انسان به شمار مي آيد. در فرهنگ كشور چين، چي به معناي گاز _ هوا _ نفس _ انرژي _ قدرت حياتي و نيروي ذاتي مي باشد. چيني ها عقيده دارند اين نيرو در بدن تمام افراد جريان دارد و به صورت يك نيروي غيرمرئي و لمس نشدني توصيف شده است. در هندوستان به اين نيرو كنداليني _ در يونان پنوما و دربين عبريان به آن ريوآخ مي گويند. براي در ك اين نيرو نياز به تشريح ماهيت چي يا كنداليني و پراناياما داريم. پراناياما از دو كامه ي پرانا به معني تنفس و ياما به معني سكون گرفته شده است و معناي پراناياما علم كنترل تنفس بدن مي باشد يعني همان كاري كه يوگي ها انجام مي دهند. يوگي ها عقيده دارند در هوايي كه تنفس مي كنيم غير از عناصر 21% اكسيژن 78% ازت و ... نيروي پرانا ماوراءِ تنفس قرار دارد و قابل رؤيت نيست. از نظر يوگي ها و متخصصان هنرهاي رزمي پرانا جوهر هستي و اساس زندگي و روح عالم است كه در تمام موجودات زنده وجود دارد. براي انجام بيدار كردن اين نيرو بايد تمرينات تنفسي خاصي را انجام داد.يوگي ها مي گويند يك سلسله از مراكز عصبي كه تعدادشان بر 72000 مركز مي شود در بدن انسان وجود دارند كه از طريق فيزيولوژي شناخته نمي شوند و اين مراكز مخازن و وسيله ي گردش و دوران جوهر پرانا در بدن انسان هستند. به طور كلي در چين تنفس را چي مي گويند. زاهدان تائوئيست معتقد بودند اگر انسان در كوه ها زندگي كند و تمرينات خاص تنفسي، رزمي و ژيمناستيك را اجرا كند مي تواند چگونگي كنترل چي را در بدنش فرا گيرد. چي در طول مسيرها يا كانال هايي كه نصف النهار ناميده مي شوند در سراسر بدن جريان مي يابد. در نقاط مشخصي كه در طول اين مسيرها وجود دارد نقاط اتصالي _ دروازه ها و دريچه ها نيز مي توانند در جريان چي دخالت كنند. نيروي چي در طول نقطه اي در ساعد جريان مي يابد مي تواند به وسيله ي مسير عميقي كه به جگر و طحال را همي يابد، به آن ها متصل شود و ارتباط پيدا كند. طب سوزني يكي از روش هايي است كه به منظور كنترل جريان چي انجام مي شود. تصور مي شود نيروي چي در تاي _ تي ين متمركز شده باشد. تاي تي ين نقطه اي است در حدود 8 سانتي متري زير ناف كه مركز ثقل بدن مي باشد. يكي از اهداف اوليه ي اعمال تنفسي، فكري و اجراي تمرينات رزمي عبارت است از: استقرار و تقويت چي در آن نقطه.

اگر حركات فرم ها يا كاتاهاي ورزش هاي رزمي صحيح اجرا شوند به نحو مؤثري موجب توسعه ي جريان چي در سراسر بدن مي شود. به حيات دستگاه هاي داخلي بدن، مانند قلب _ كبد _ طحال _ كليه ها و ريه ها كمك مي كند و عضلات، رباط ها و استخوان ها را نيز در بدن محكم مي سازد.

تهيه كننده: قاسم حمزوي

مشاهير بزرگ جهان،فرانسيس بيكن ( 1561-1621.م )

بزرگ ترين متفكر و فيلسوف قرن پانزدهم اروپا فرانسيس بيكن بود. بيكن در ابتدا وكيل دادگستري ساده اي بود كه بعدها به سمت وكالت دادگستري پادشاه منصوب شد بيكن مانند فيلسوفان مي نوشت و مانند پادشاهان زندگي مي كرد. در سال 1603 ميلادي بيكن كتاب پيشرفت دانش را منتشر كرد و نوشت اگر زندگي بشر را با تفكرات درست و واقعي سر و صورتي بدهم، مقصود من اين حاصل شده است. بيكن در آن دور ه كه تفكرات و اصول خرافات قرون وسطايي در اروپا رواج داشت نتيجه گرفت كه همه ي چيزها را از نو بر اساس نقشه ي بهتري بيازمايد، كليه ي علوم و صنايع و همه ي معلومات بشري را از نو بسازد و آن ها را بر پايه اي درست بگذارد. بيكن در كتاب پادشاهان فيلسوف نوشت: « در قرن هاي متمادي، افكار بزرگ به زور از مسير خويش رانده شده اند و اگر تفكراتي عالي در جايي صورت گرفت، فوراً بر اثر عقايد مردم بي نتيجه ماند ». او اظهار مي داشت براي پيشرفت دانش بايد كتابخانه ها_ آزمايشگاه ها_ بافت هاي زيست شناسي و ... بيشتر شود. براي اين كار بايد بت ها يعني توهمات و سفسطه هاي اصول باستاني اجتماع را از ذهن خود بيرون بريزيم. بيكن مي گفت: « علم به تدريج محيط علم و خود بشر را عوض خواهد كرد. بشر را بايد با تعليم و تربيتي عاري از خرافات عوض كنيم ». حكمت بيكن جهان بينانه است. وي مابعدالطبيعه را به اهل رازوري يا اشخاص عجول وا مي گذارد و مي گويد تجسس در طبيعت هنگامي بهترين نتيجه را به بار مي آورد كه با فيزيك آغاز و به رياضيات ختم شود. فلسفه بايد متكي بر علم باشد و عقل. علم بايد در جستجوي توضيحات و تعبيرات بر حسب قانون فيزيكي علت و معلول باشد. در سال 1624 بيكن كتاب « آتلانتيس نو » را نوشت كه يك كتاب تخيلي بود كه مردم آن به جاي پارلمنت و سياستمدار و تجارت و مال اندوزي جمعي دانشمند _ فيزيكدان _ مهندس _ اقتصاددان _ مورخ _ روانشناس و فيلسوف بودند و به مردم وحشي اروپا كه در فقر و جهالت زندگي مي كردند مي گفتند هدف از مؤسسه ي ما درك علل و انگيزه هاي پنهاني چيزها _ توسعه ي تسلط بشر و انجام دادن هر گونه امور غيرممكن است. بيكن در واقع اروپاي دوران رنسانس را از توجه و احترام زياد به قدما باز مي داشت و آنان را به سمت خرد و عقل گرايي پيش مي برد. پس از قرن ها ركود فكري، مردي ظهور كرد كه طعم تلخ حقيقت و هواي حيات بخش جستن و ياختن را دوست داشت. در حقيقت اين بيكن بود كه انگلستان را براي انقلاب صنعتي آماده ساخت كه باعث كشف موتور بخار براي لوكوموتيو _ كشتي و ... و بعدها توربين براي صنعت برق گرديد كه دنيا را متحول كرد. بيكن خردورزي را ترجيح مي داد كه از حقايق ناشي شده باشد. او براي هر علمي پرچمي را برافراشت و همه ي دانشمندان قرون بعدي را به دور آن پرچم گرد آورد. بيكن مي گفت: « علم را سراسر به منزله ي ولايت خود مي دانم يعني علوم را از روي كوهي بلند به منظور تسلط و تنظيم آن ها نظاره مي كنم ».

منبع: تاريخ تمدن جلد (7)

 تهيه كننده: قاسم حمزوي

مشاهير بزرگ جهان،گاليله ( 1564_1642 )

گاليله در پيزا در روزي كه ميكل آنژ درگذشت و در سالي كه شكسپير به دنيا آمد ( 1564 ) ديده به جهان گشود. پدرش فلورانسي با فرهنگي بود كه يوناني _ لاتيني _ رياضيات و موسيقي را به او آموخت. او عود و ارگ را به خوبي مي نواخت و در رسم و نقاشي هم مهارت داشت. در 17 سالگي نخستين كشف علمي را انجام داد و آن اين بود كه نشان داد نوسانات آونگ قطع نظر از دامنه ي آن ها داراي زمان هاي مساوي هستند با اين وسيله بود كه توانست ضربان قلب خود را اندازه بگيرد. در سال هاي بعد رياضيات و مكانيك را آموخت و ترازوي آبي مبتني بر اصول ئيدروستاتيك را براي اندازه گيري وزن هاي نسبي فلزات در آلياژ اختراع كرد. گاليله مردي سركش بود، زيرا از روي كرسي استادي خود بي درنگ جنگي عليه فيزيك ارسطو آغاز كرد و ثابت كرد اختلاف زمان سقوط دو جسمي كه يكي از آن ها دو برابر ديگري وزن دارد هيچ است. در نوشته هايي كه از گاليله به جاي مانده اند خود او سخني از آزمايش بر فراز برج پيزا به ميان نمي آورد. در 1592 گاليله در دانشگاه پادوا مشغول تدريس مكانيك و ستاره شناسي شد. گاليله فناپذيري ماده را تأكيد كرد. همچنين اصول اهرم و قرقره را به صورت قانون در آورد و نشان داد كه سرعت اجسامي كه به طور آزاد سقوط مي كنند به ميزان يكنواختي افزايش پيدا مي يابد. در كتاب درباره ي دو علم جديد نشان داد كه جسمي كه از تأثير نيروهاي خارجي بركنار باشد ساكن است يا حركت مستقيم الخط متشابه دارد. اين اكتشافات كمك هاي اساسي و ثمربخشي به علم كردند. از زمان ارشميدس به بعد، هيچ كس تا آن اندازه به فيزيك خدمت نكرده بود. گاليله در سال 1609 نخستين دوربين نجومي را ساخت.( نا گفته نماند كه بابليان حدود 3500 سال پيش دوربين نجومي و عدسي داشتند ) و درباره ي دوربين خود نوشت كه تأثير ابزار من به اندازه اي است كه چيزي را در 80 كيلو متري طوري بزرگ نشان مي دهد كه گويي در 8 كيلو متري قرار دارد. گاليله دوربين خود را كامل تركرد و رو به سوي آسمان ها آورد و از كشف دنياي تازه اي از ستاره گان غرق در حيرت شد و با دوربين كهكشان نه به منزله ي توده اي ابري، بلكه جنگلي از ستارگان بزرگ و كوچك بود. در ژانويه ي 1610 گاليله چهار قمر از نه قمر مشتري را كشف كرد. گاليله مي خواست در فلسفه هم مانند علم تغييري بدهد و عقيده داشت فلسفه كه به نظر او و بيكن عبارت از بررسي و تغيير طبيعت در همه ي جنبه هاي آن بود با ارسطو دفن شده و هنگام آن رسيده بود كه به دنيا با چشم و روح باز بنگرند. او زياد به خود اعتماد داشت اما عاقلانه مي گفت : « هرگز مردي ولو بسيار نادان را نديده ام كه از روي چيزي نتوانسته باشم بياموزم. » ماجراي معروف گاليله و دادگاه محاكمه وقتي پيش آمد كه در سال 1615 نوشت : درباره ي ترتيب قسمت هاي جهان، معتقدم كه خورشيد به طور ثابت در مركز حركت انتقالي كرات آسماني قراردارد. در صورتي كه زمين بر محور خود به دور خورشيد مي چرخد. اين نظريه ي جديد مخالف با اصول كتاب مقدس بود كه زمين را مركز كائنات مي دانستند. اين نظريه سروصداي زيادي به پا كرد. كشيشان ميگفتند اصول كوپرنيك و گاليله از همه ي بدعت ها براي كليسا خطرناك ترند و در پنجم مارس 1616 دستگاه تفتيش افكار نوشت كه اين عقيده كه زمين مركز تمام كائنات نيست و حتي زمين حركت مي كند از لحاظ فلسفي غلط و فكري بسيار احمقانه است. گاليله را به دادگاه احضار كردند. در 22 ژوئن 1616 دستگاه تفتيش افكار گاليله را به بدعت گذاري متهم و او را به زندان محكوم كرد و مقرر داشت گاليله هفت زبور توبه آميز را هر روز تا سه سال به عنوان مجازات از بر بخواند و بگويد :

با خلوصي قلب و ايماني راسخ سوگند ياد مي كنم از اين عقيده ي غلط و اين كفر و نا ايماني و هر چه مخالفت اصول كليسا باشد ابراز بيزاري كنم و سوگند مي خورم در آينده نيز از بيان هر مطلب كفرآميز خودداري كنم. گاليله مانند بيش تر شهيدان از پايمال شدن حق رنج مي برد. او ديناميك را به صورت علم كاملي در آورد و افق فكر و عقلي بشر رابا نشان دادن عظمت وحشت انگيز جهان،به طرزي بي سابقه وسيع كرد و مانند نيوتن نشان داد آسمان ها عظمت قانون را اعلام مي دارند. نفوذ او اروپا را فرا گرفت محكوميت او پايه ي علم را در كشورهاي شمالي اروپا بالا برد و تفتيش افكار نتوانست علم را در ايتاليا از بين ببرد. در سال 1835 كليسا آثار گاليله را از فهرست كتاب هاي ممنوع حذف كرد. آن پير دل شكسته و شكست خورده بر قوي ترين دستگاه تاريخ پيروز شده بود.

 منبع : تاريخ تمدن( آغاز عصر خرد )

 تهيه كننده: قاسم حمزوي

مشاهير بزرگ جهان ،لئوناردو داوينچي

جذاب ترين فرد دوره ي رنسانس اروپا در آوريل 1452 نزديك روستاي وينچي در صد كيلومتري فلورانس، متولد شد. مادرش دختري روستايي به نام كاترينا بود داوينچي با عشقي فراوان به رياضي _ ‌موسيقي و رسم پرداخت. براي خوب نقاشي كردن همه ي اشياي طبيعت را با كنجكاوي‌، صبر و دقت بررسي مي كرد. علم و هنر كه در مغز او به نحوي شگرف با هم آميخته بودند،‌ فقط يك اساس داشت و آن مشاهده ي دقيق بود. او در حقيقت به همه چيز علاقمند بود. در تمام حركات و سكنات بدن و حالات چهره ي انسان‌، همه ي جنبش هاي حيوانات و نباتات از تموج ساقه هاي گندم در مزرعه تا پرواز پرندگان، جريان هاي آب و باد و حالات مختلف هوا همه براي او شگفت انگيز بودند. او علاقه اي نداشت نوشته هايش توسط عده ي زيادي از مردم خوانده شوند. در اين باره مي نويسد: حقيقت اشيا غذايي است ممتاز براي هوشمندان‌، نه عقول سرگردان و حساسيت دردناكش هزاران جنبه ي حقيقت را كه به چشم عادي ديده نمي شد، براي او عيان مي ساخت.

لئوناردوي مخترع:

او هر روز الگوها و طرح هايي براي شكافتن كوه ها و ساختن تونل ها، براي عبور مستقيم از نقطه اي به نقطه ي ديگر، تهيه مي كرد. خيال بلند كردن و كشاندن بارهاي سنگين را به نيروي اهرم، جراثقال و قرقره در سر مي پروراند و براي تميز كردن بنادر و بالا آوردن آب از اعماق زياد روش هايي انديشيده بود. ماشيني براي ساختن دنده ي پيچ تعبيه كرده بود با روش صحيح، مقدمات ساختن چرخ‌، مقدمات ساختن چرخ آبكشي را تهيه كرده كرد و يك نوع ترمز تسمه اي غلتك دار بدون سايش درست كرده بود. نخستين مسلسل را مطرح كرد و براي خمپاره انداز چرخ هاي رنده اي درست كرد تا بر بُرد آن بيفزايد. طرح هاي ديگر او عبارت بودند از دنده ي انتقال حركت سه سرعته، يك آچار فرانسه ي قابل تنظيم، ماشيني براي پهن كردن فلز، يك صفحه ي متحرك براي ماشين چاپ و يك چرخ دنده با قفل خودكار براي بلند كردن نردبان. براي يك سفينه ي زيردريايي نيز طرحي داشت. با ارائه ي اين موضوع كه چگونه با فشار بخار مي توان يك گلوله ي آهني را از لوله اي تا مسافت 150 متر پرتاب كرد. فكر هرون اسكندراني را درباره ي ماشين بخار زنده كرد. گاهي اوقات نيز در زمان بيكاري طرح هايي مانند طرح يك اسكي باد كرده براي حركت روي آب _ ساخت يك آسياي بادي كه ضمن كار كردن، چند آلت موسيقي را به كار اندازد. فكر اختراع چتر نجات و حتي هلي كوپتر در سرمي پروراند. لئوناردو در نيمي از مدت عمر خود به مسأله ي پرواز انسان مي انديشيد. مانند تولستوي بر پرندگان كه به عقيده ي او از بسيار جهات برتر از انسان بودند رشك مي ورزيد. به دقت پرواز و نشستن و اوج گرفتن پرندگان را مي نگريست و مدادش به سرعت طرح هايي را در مورد پرواز رسم و ثبت مي كرد. او خيال تسخير هوا را در سر مي پروراند.

لئوناردوي دانشمند:

او از تمام متفكران عصر خود كم تر به علوم غريبه اعتقاد داشت. علم احكام نجوم و كيميا را رد مي كرد و انتظار زماني را مي كشيد كه تمام علماي علم احكام نجوم و طالع سعد و نحس را اخته كنند. او رياضي را خالص ترين شكل تعقل مي دنست و با علاقه ي وافر آن را مي آموخت و مي گفت معلوم نيست موضوعي باشد كه نتوان يكي از علوم رياضي را يا علوم ديگري را كه بر رياضي استوارند، در آن به كار برد. در ارتفاعات زياد سنگواره ي حيوانات دريايي را مشاهده كرد و چنين نتيجه گرفت كه زماني آب روي زمين تا آن ارتفاعات پوشانده بوده است. او قدمتي براي زمين قائل شد كه عقايد رايج زمان را تكان داد. معتقد بود كه كوه ها در نتيجه ي فرسايش ساير قسمت ها ي زمين به وسيله ي باران به وجود آمده اند. نتيجه گرفت سدوم و عموره نه به واسطه ي شرارت انسان، بلكه به علت عمل آهسته ي زمين شناسي و فرو نشستن خاك آن ها در بحرالميت، نابود شده اند. او مطالب زيادي درباره ي حركت_ وزن _‌حرارت _ صوت _ نور _ رنگ _ ئيدروليك و مغناطيسي نوشت و مي گفت مكانيك بهشت علوم رياضي است. لئوناردو يك فيلسوف بود و عقيده داشت روح فقط مي تواند از طريق ماده و در تجانس با قوانين ابري عمل كند و مي گغت روح هرگز نمي تواند با فساد بدن فاسد شود اما مرگ همان گونه كه زندگي را منهدم مي سازد، حافظه را نيز نابود مي كند و روح بدون جسم نه مي تواند عمل كند نه احساس. لئوناردو دانشمند ‌_ فيلسوف _ مهندس ‌_ مخترع _ نقاش _ مجسمه ساز عصر خود بود و همه ي اين فضايل را با هم داشت و در هر زمينه اي با بهترين صاحبان فضل رقابت مي كرد.

منبع: تاريخ تمدن جلد ( 5 ) رنسانس.

 تهيه كننده: قاسم حمزوي

مشاهير بزرگ جهان،فردريش ويلهلم نيچه

فردريش ويلهلم نيچه بزرگ ترين فيلسوف قرن نوزدهم در پانزده اكتبر سال هزار و هشتصد و چهل و چهار ميلادي در شهر روكن واقع در پروس آلمان متولد شد. پدر او كه معلم بود نام كوچك پادشاه وقت را روي فرزند خود نهاد. مرگ زودرس پدر، او را در آغوش زنان مقدس خانواده انداخت و اين امر موجب شد با نرمي و حساسيت زنانه بار آيد. اما غرور شديد و ميل فراوان به تحمل آلام جسماني داشت به طوري كه در تمام عمر در جستجوي وسايل روحي و جسمي بود تا خود را چنان سخت و نيرومند سازد كه به كمال مردي برسد. در هجده سالگي عقيده ي خود را تغيير داد تا به انسان برتر برسد. در جواني از زن و شراب و دخانيات زده شد و مي گفت مردمي كه آبجو مي خورند و چپق مي كشند از درك افكار باريك عاجزند. در بيست وسه سالگي به خدمت نظام فرا خوانده شد، اما پس از سربازي در دانشگاه بال استاد كرسي زبان شناسي گرديد. در اينجا ما بعضي از عقايد اين فيلسوف و روشنفكر بزرگ را ذكر مي كنيم تا خوانندگان گرامي بيشتر با او آشنا شوند:

تجربه به ما ياد داده است كه هيچ مانعي براي ظهور فلاسفه ي بزرگ، بزرگ تر از آن نيست كه در دانشگاه هاي دولتي از فلاسفه بدياد كنند.

وظيفه ي حيات ايجاد نوابغ است يعني تحول و تكامل شخصيت هاي برتر.

زندگي با مردم دشوار است، براي آنكه سكوت مشكل است.

مرد برتر هنوز از مادر متولد نشده است.

مرد بزرگ بلاي عمومي است.

آنچه ما انسان ها مي خواهيم به دست آوريم عشق نيست بلكه انعكاس اميال و شهوات است كه در نتيجه ي خودخواهي ما پديد آمده اند. عشق يك نوع مالكيت _ تصرف و خودبيني است.

عشق يك نوع تملك و ميل به زن گرفتن مالكيت است و عشق از همه ي عواطف خودخواهانه تر است.

غريزه هشيارترين اقسام هوش است كه تاكنون شناخته شده است.

دموكراسي يعني بي اعتقادي به مردان بزرگ و جنون سرشماري.

10. مرد برتر آن شخصيت مافوقي است كه گاه به گاه از لجنزار توده ي عوام بيرون مي آيد و وجودش مديون تربيت صحيح و تغذيه ي درست است نه تصادف و انتخاب طبيعت.

11. طبيعت همواره كيفيت را فداي كميت مي كند و بيشتر را بر بهتر تسلط مي كند.

12. هدف از ازدواج بايد اين باشد كه دو نفر اراده كنند تا يكي بيافرينند كه از هر دو بهتر باشد.

13. آن كس كه به بالاترين قله ي كوه مي رسد به تراژدي ها مي خندد.

14. چيزي بدتر و شوم تر از تسلط عوام بي سواد نيست.

15. عوام جاي خود را دارند اما نبايد بر مستد حكومت تكيه دهند.

16. مرد كامل از نسل هاي برگزيده به وجود مي آيد. بهای اين مرد را اجداد و نياكانش پرداخته اند.

17. يك قوم به هنگام جواني شعر و افسانه و داستان مي آفريند و به هنگام انحطاط و پيري فلسفه و منطق را.

18. در ميان ملت ها نوع دوستي معني ندارد و مسائل جديد با رأي و سخنراني و كنفرانس حل نمي شود بلكه با خون وآهن فيصله مي يابد.

19. انسان گرگ انسان است.

20. تاريخ بشر شرم در شرم است.

نيچه فيلسوفي بود كه طبيعت انسان را با دقت و مهارت كارد جراحي تشريح كرد. از نظر فكر او فرزند داروين و پدر بيسمارك بود. مشهورترين كتاب نيچه « چنين گفت زردشت » نام دارد.

تهيه كننده: قاسم حمزوي