نکته­هایی از تاریخ تمدن ویل دورانت:

اندیشه سرنوشت، کاخ نیک بختی انسان را ویران می­کند.

1- دین هر گاه از اعتقاد آن به باری تعالی بگذریم، وسیله­ای در دست فرمانروایان برای ترساندن و رام کردن مردم است.

2-  کشیشان  ما نه آنند که مردمی سبک مغز می­پنداریم، دانایی آنان همه از برکت خوشباوری ماست.

4- دین داران متعصب هنگام کشتن برادران خود از خدا یاری می­طلبند.

 مانند  جنگ آمون و آتان در زمان سینوهه.

5- کتابهای ولتر فرانسه را از جنگهای دینی شرمنده نمود، و فرانسه را واداشت تا الاهیاتی که آدمیان را به چنان درنده خویی برافروخته بود. به باد انتقاد گیرند.

6- تنها شرف و پاکدامنی می­تواند تو را نزد مردم ارجمند و سربلند سازد.

7- تاریخ آزمایشگاه بزرگی است که رویدادهای تاریخی در آن، به دفعات بی شمار، انسان، نظام­های اقتصادی و دولتها را آزموده­اند. از این روی، تاریخ بهترین وسیله شناخت طبیعت بشری، تغییر زمان حال و پیش بینی آینده است. تاریخ فلسفه­ای است که درس­های خود را با نمونه می­آموزد ... تاریخ تمام عمر بشر را نشان می­دهد ... باید تاریخ را با بینش فلسفی راهنمای خود سازیم و نه تنها خویشتن را با علتها، معلولها و رشته حوادث همانند آشنا کنیم، بلکه در راه هایی گام برداریم که ثابت شده است که ضامن تعالی و نیک بختی بشرند.

8- نیرنگ، بهتان، دسیسه، تهدید، ناسپاسی، پیمان شکنی و خیانت و تقلب در انتخابات و آرا مردم همه ابزار سیاستمدارند.

9- چون از نمازخانه سنت جیمز جورج دوم می­نگرم، خش خش ردای کشیشانی را می­شنوم که از پله­های پشتی آپارتمان زنان دربار بالا می­روند و کیسه­های پر از طلا را بر دامان آنان می­­افکنند.

10- تیندل اوهام الاهیات مسیحی را به باد انتقاد گرفت و می­پرسید: چرا باید خداوند وحی خود را به قوم کوچکی چون یهودیان داده باشد و روا دارد که این وحی را 4000 سال در انحصار خود نگاه دارند.

11- 12- کمال اخلاقی بشر عبارت است از هماهنگی عقل او با طبیعت.

13- افسانه­های کتاب مقدس در حکم خودکشی است و پیشرفت دانش بشر، دیر یا زود، این افسانه­ها را از اعتبار خواهد انداخت.منظور تفسیرهای کشیشان قرون وسطی

14- زندگی روزانه مردم عادی پرده­ای از یک نمایش طولانی و باشکوه است که در آن روحشان رزمگاه خدا و شیطان است.

15- بیشتر دولتهای جهان به هستی ملتهای دیگر چشم طمع دوخته­اند.

16- فلسفه آن چنان اندیشه­ای به من نداده است که بتوانم در برابر ضربه­های سرنوشت پایداری کنم، این بزرگی و بلندی روح را تنها مطالعه و تفکر به انسان ارزانی می­دارد.

17- شعور اخلاقی ما ناشی از همدردی و هم حسی ما نسبت به همنوعان است، نه الهام آسمانی، و این احساس جزیی از غریزه اجتماعی ماست که ما را برای رهایی از تنهایی به آمیزش با دیگران وامی­دارد.

18- وقایع معجزه و فوق طبیعی بیشتر در میان ملتهای نادان و وحشی روی داده­اند و این نشان می­دهد که نادرست و دروغند ... شگفت آور است که این وقایع در روزگار ما روی نمی­دهند ولی شگفت آور نیست ... که بشر در همه اعصار دروغ بگوید.

19- به دیده جهان، زندگی انسان اهمیتی بیشتر از زندگی یک صدف ندارد.

20- ورود نوزادی به جهان به او و مادر بیچاره­اش عذاب می­دهد، سراسر زندگی او با ضعف و مصیبت و ناتوانی همراه است و این زندگی با بیم و رنج به پایان می رسد.

21- انسان، بزرگترین دشمن انسان است. با ظلم، بی­عدالتی- تحقیر، بهتان، زورگویی، فتنه، جنگ، تهمت، خیانت، تقلب و فریب کاری انسانها یکدیگر را می­آزارند.

22- اگر می­خواهید از احساسات، تمایلات و مسیر زندگی یونانیان و رومیان باستان آگاه شوید، خوی و کردار فرانسویان و انگلیسیان را به دقت بررسی کنید.

طبع انسان همه جا و در همه وقت یکسان است که تاریخ در این مورد مطلب تازه­ای ندارد. بزرگترین فایده تاریخ این است که با شناساندن بشر در اوضاع و شرایط گوناگون اصول پایدار و کلی طبیعت آدمی را آشکار می­گرداند و معلوماتی در دسترس ما قرار می­دهد که به یاری آنها می توانیم خود مشاهداتی کنیم و با سرچشمه کردار کنش انسان آشنا شویم. فیلسوف تاریخ یا سیاست با توجه به تجارب بشر، که به صورت جنگ­ها، فتنه­ها، آشوبها، دسیسه­ها و انقلابها در صفحات تاریخ ضبط شده­اند، اصول دانش خود را بنا می گذارد.

23. انسان دوستی معصار از دین واز فلسفه ریشه گرفته است.

24- همه انگیزه­های انسان از خودخواهی بشر ریشه می­گیرد.

25- ارزش هر کتاب، قانون، سازمان یا هر کار اجتماعی برابر است با مقدار خیر یا لذتی که از آن عاید حداکثر مردم می شود.

26- با سعادت ­ترین عصر، هنگامی خواهد بود که در آن فضیلت شایستگی و هنر به شمار می­رود.

27- روشنی سخن زینت اندیشه عمیق است.

28- طبیعت صحنه پیکاری بی رحمانه برای کسب قدرت و برابری را اندیشه­ای موهوم و گمراه کننده است، شهوات را نباید نابود کرد، زیرا آنها ریشه شخصیت، نبوغ و نیروی اندیشه­اند.

29- دلبستگی به افتخارات است که ملتها را به کارهای بزرگ وامی­دارد. چنانچه کسی ارزش زمان را تشخیص ندهد، به افتخار نخواهد رسید.

30- کشیشان چون کلاغ تنگ نظر می­باشند و همواره دست گیرنده دارند نه دهنده.

31- تاریخ جنگهای دینی بسیاری را در صفحات خود ضبط کرده است. ولی کثرت ادیان نیست که این جنگها را پدید آورده است. این اندیشه نادرست ماست که موجب شده است تا یکی از ادیان خود را برتر از دیگران بپنداریم.

32- رومیان دشمن را به دست دوست نابود می­کردند و آنگاه خود دوست را از میان می­بردند.

33- مونتسکیو قوانین را به چند دسته تقسیم کرد:

1- قانون طبیعت که وی آن را چنین توصیف می­کرد: عقل انسان، تا جایی که حاکم بر مردم سراسر جهان باشد یعنی حقوق طبیعی مردمی که از عقل بهره­مندند.

2- قانون ملتها، که حاکم بر روابط آنان با یکدیگر است.

3- قانون سیاسی، که حاکم بر روابط افراد با دولت است.

4- قانون مدنی، که برروابط افراد با یکدیگر حکومت می­کند.

34- اقلیم اساسی ­ترین و نیرومندترین عامل تعیین کننده اقتصاد مردم ـ قوانین مردم و ویژگی­های ملی است.

35- نیرومندترین شهوات انسانی باعث همه انواع جنایت است و هر کسی می­کوشد همه چیز در اختیار او باشد و امیالش را بر دیگران تحمیل کند.

36- حکومت فردی ناچار است به شرافت متکی باشد، یعنی افراد آن به طبقاتی متمایز تقسیم شده باشند.

37- دمکراسی باید برابری همه مردم را آرمان خود سازد. ولی این دمکراسی هرگاه بدانجا کِشد که مردم خویشتن را با کسانی که خود آنان را به رهبری خویش برگزیده­اند، برابر بدانند، فرو می پاشد. دمکراسی در آخر دچار هرج و مرج و آشوب می­شود، از استبداد یاری می­جوید و سرانجام نابود می­شود. وحشیان لویزیانا برای آنکه میوه درختی را بچینند، درخت را از ریشه برمی­افکنند، این نمونه­ای از رفتار حکومت دمکراسی است.

38- آزادی عبارت است از حق انجام هر کاری که قانون مجاز بداند. اگر شهروندی دست به کاری زند که قانون منع کرده است، دیگر آزادی برای او نخواهد ماند، زیرا دیگر شهروندان نیز چون او قانون را نادیده خواهند گرفت.

39- اگر بدانم چیزی برای کشورم سودمند و برای مردم جهان زیان بخش است، آن را جنایت خواهم شمرد. 40- خرد از همه قوه­های ذهنی ما کامل ­تر، شریف ­تر و زیباتر است.

41- اقلیم در حکومت مؤثر است، ولی اثر حکومت صد چندان است و اثر مشترک دین و دولت از آن هم بیشتر است.

42- مطالعه داروی نجات بخش همه ناامیدی­های زندگی است. اندوهی نیست که پس از یک ساعت مطالعه از دلم رخت برنبندد.

43- افکار ما، رفتار ما و دین ما، همگی مخلوق رسوم هستند. اگر در کرانه­های رود گنگ متولد شده بودم برهمن بودم ـ اگر در پاریس بودم مسیحی بودم و اگر در عربستان متولد شده بودم مسلمان بودم.

44- بشر برای تلاش آفریده شده است ... برای انسان بیکاری با نیستی برابر است.

45- تندرستی ـ محبت ـ فضیلت ـ تناسایی خردمندانه و دلبستگی به دانش ریشه سعادت است.

46- ولتر: آدمی دو بار می­میرد، پایان ]روزگار[ دوست داشتن و پایان محبوب بودن. مرگی است تحمل ناپذیر که در برابر آن پایان زندگی چیزی نیست.

47- ولتر: به دو چیز حیوانات غبطه می خورم: یکی آن که از بدی­هایی که روی خواهد داد آگاه نیستند و دیگر آنکه بدگویی­های مردم را درباره خود درک نمی کنند.

48- اصلاح جامعه از راه­های مسالمت آمیز بهتر از توسل به انقلاب است.

49- مردم چون حشراتی هستند که بر روی کلوخ پاره­ای یکدیگر را می­درند. مردی روزی تصمیم گرفت که فردی فرزانه و دانشمند شود و در آخر نتیجه گرفت که جهان تیمارستانی است که سیارات دیگر دیوانگانشان را به آنجا می­فرستند.

50- حتی کار ذهن تابع دترمینیسم علت و معلول است. علم اخلاق باید اصول اخلاق مستقل از معتقدات دینی بجوید و برای واداشتن انسان به رعایت اصول اخلاقی نباید خدا را وسیله ترس انسان قرار دهد. تعلیمات اخلاقی کنفسیوس شایان ستایشند، زیرا وی اخلاق را به جای وحی آسمانی برخرد انسان استوار ساخته است.


 

مشاهیر بزرگ ایران: دکترپروز ورجاوند

دکتر پرویز ورجاوند، متولد 1313 شمسی در تهران است. دوران دبستان، دبیرستان و تحصیل در رشته­های نقشه برداری، باستان شناسی و علوم اجتماعی را تا سطح فوق لیسانس درایران پی گرفت و سپس در فرانسه تحصیلات خود را در رشته­های باستان شناسی و هنر و مردم شناسی در مدرسه عالی لوور، انستیتوی انسان شناسی دانشگاه سوربن و مدرسه عالی تحقیقات علمی فرانسه دنبال کرد و به دریافت مدرک دکترا از دانشگاه سوربن نایل آمد. پس از بازگشت به ایران فعالیتهای پژوهشی را با قبول مسئولیت گروه تحقیقات مردم شناسی مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران آغاز و با پذیرفته شدن در هیأت علمی دانشگاه تهران، کار تدریس را آغاز و تا رسیدن به مرحله استادی تمام وقت دانشگاه تهران دنبال کرد.

از دکتر ورجاوند تاکنون بیش از 17 جلد کتاب در زمینه­های باستان شناسی و هنر ایران ـ سبک شناسی معماری ـ تاریخ و فرهنگ بخشهایی از ایران ـ باستان شناسی و تاریخ آسیای مرکزی و قفقاز ـ نقش فرهنگ در پیشرفت و توسعه و ... انتشاریافته است.به جز مقاله هایی که در مجله های  معتبر ایران و خارج از ایران از او به چاپ رسیده است. حدود 400 مقاله نیز برای دایره المعارف اسلامی ـ دایره المعارف تشیع ـ دانشنامه زن ـ دانشنامه بزرگ فارسی و ایرانیکا نوشته است. او مسئولیت و سردبیری و عضویت تحریریه مجله­های: باستان شناسی هنر ـ فرهنگ معماری ایران ـ هنر و معماری و هنر و مردم را بر عهده داشته است.   ادامه مطالب وبلاگ را در ارشیو یا نوشته های پیشین به خصوص دی ماه 1386 ابتدا سیو سپس مطالعه کنید.