تاریخچه روشنگری در اروپا:

مطالعه کن و جرات کن که فکر کنی و از عقل خودت استفاده کنی.

روشنگری جریانی فکری بود که در طول قرن هجدهم اروپا را به تکاپو انداخت. مرکز این جریان پاریس بود و از سراسر اروپا تا مستعمرات آمریکایی گسترش یافت. روشنفکران مظهر بالاترین آرمانها و توانایی­های بشر بودند. آنها اصلاح طلبانی بودند که اعتقاد داشتند علاقه جدیدی که نسبت به استدلال، نقد و بحث پدید آمده بود به آرمان و اهداف ایشان خدمت می­کرد. در فرانسه، حکومت پادشاهان متستبدی چون لویی سیزدهم و چهاردهم ـ لویی پانزدهم و شانزدهم، پاریس را به پایتخت فرهنگی جهان تبدیل کرده بود. روشنگری به زبان فرانسه سخن می­گفت. هر کتابی که به زبان فرانسه منتشر می­شد، در دسترس جامعه فرهیخته سراسر اروپا قرار می­گرفت. در سال 1667 جان لاک فیلسوف انگلیسی، کتاب رساله­ای در باب تسامح را نوشت و دو اثر جستار درباره فهم آدمی و حکومت در تمام دوره روشنگری در کانون مباحثات قرار گرفت.

در سال 1776 مستعمره نشینان آمریکایی علیه انگلستان قیام کردند. در سال 1789، سرانجام آشوب انقلاب فرانسه، همه چیز را دگرگون کرد. این انقلابها اصول روشنگری را به آزمون گذاشتند. در سال 1700 پیرکاست، جستار درباره فهم آدمی لاک را ترجمه کرد و توضیح داد چرا آگاهی را به کلمه فرانسوی وجدان (هشیاری اخلاقی و معرفت نفس) را ترجمه می­کند. تأثیر لاک از مدارس و دانشگاه­ها فراتر رفت. دانستن نظریات لاک ضروری ترین خصوصیت روشنفکران روز شده بود. در قرن هجدهم میان فلسفه و ادبیات (داستان) تأثیر متقابلی به وجود آمد و شاخصه زمان عصر روشنگری تمرکز بر یک فرد واحد و تعقیب برخوردهای دنیایی غیرقابل پیش بینی با تجارب آن دوران شد. در این دوره داستان نویسان مفاهیم فلسفی را به صورت ساده و نمایشی درآوردند و آنها را در متن زندگی تصویر کردند. مانند هلوییز جدید اثر روسو و نامه­های ایرانی اثر مونتسکیو، ولتر در داستانهای فلسفی خود نتایج ژرف فلسفی را بیان کرد بدون اینکه داستان غیر طبیعی جلوه کند. ولتر در رمان خوش بینی همه دستگاه های متافیزیک و نظام کلیسا و استعماری و حتی منطق را به مسخره گرفت. خوشبین داستان ولتر فردی است که طوطی وار، و به تقلید غیرمنطقی همان کردارهای گذشتگان را تکرار می­کند.

به طور کلی اسلاف مقدس روشنگری سه انگلیسی بودند: بیکن، لاک و نیوتن. جدی ترین و فنی­ترین نامه­های ولتر به این سه شخصیت داده شده و دالامبر و دیدرو نیز دایره المعارف را به این سه نفر اهدا کرده بودند. آنها شالوده علم اخلاق و فیزیک مدرن را پی ریختند. مونتسکیو و ولتر شاگردان و پیروان فیلسوفان و مردان بزرگ انگلستان بودند. بدون متفکران انگلیسی، عقل در فرانسه واروپا در مراحلی ابتدایی باقی می ماند. پدر فلسفه تجربی روشنگری اروپا فرانسیس بیکن دولتمرد و فیلسوف انگلیسی بود که در روش تجربی، پیرو جان لاک محسوب می­شود. در حوزه معرفت بیکن بانی اصلاحی بزرگ بود که بر مشاهده مستقیم استوار بود و جهانِ بلاواسطه تجربه حسی را جانشین پرستش کورکورانه اعتبارات و مقبولات کرد. بیکن معرفت را به صورت یک درخت و تقسیم بندی­های معرفت را به صورت شاخه­های این درخت نشان داد. سه شاخه اصلی این درخت معرفت همان سه قوه اصلی ذهن هستند. حافظه، تخیل و عقل.

حافظه منشاء معرفت تاریخی ـ تخیل منشاء شعر و عقل منشاء فلسفه بود.

دربیرون از حوزه فلسفه تألیفات جان لاک درباره سیاست، الهام بخش اصلاح طلبان عصر روشنگری چون دیدرو، جفرسون و دیگران شد. توافق مردم تنها اساس اقتدار حکومت است. حکومت وظیفه­ای جز آنچه که در آغاز برای آن بنا شده است ندارد یعنی حفظ زندگی، آزادی و مالکیت. از نظر لاک اگر پادشاه از قدرتش به نحوی مستبدانه و بدون توافق مردم استفاده کند، آنگاه مردم آزادند برای خود تصمیم بگیرند. از نظر او شورش برای مقابله با استبداد و خودکامگی حاکم، موجه شمرده می­شد. از دیگر دانشمندان دوره روشنگری ایزاک نیوتن بود که جهان را وصف می­کرد که مکانیکی به نظر می رسید و پایه گذار ماتریالیستی می­شد. نیوتن جهان را مجموعه منظمی می­دانست که نظمش قائم به ذات خود بود نه متافیزیک و اوهام که ولتر امیدوار بود روزی بتواند روشهای علوم طبیعی را به مطالعات تاریخی منتقل کند. فیلسوفانی چون مونتسکیو ـ ولتر ـ دیدرو ـ بوفون ـ کندیاک ـ تورگو ـ کندورسه ـ دالامبر ـ هلوسیوس و ... روشن فکر و اهل قلم بودند و مبلغانی بودند که روان تازه­ای را که بر عقل دمیده بود یعنی تسامح و پیشرفت را تبلیغ می­کردند.

ولتر توانست آنها را با هم متحد کند. اما سازمان دهنده حقیقی این حرکت دنی دیدرو (1784-1713) بود که موفق شد جریانهای فکری رادیکال تر این دوره را گرد هم آورد. او توانست به واسطه دایره المعارف که شاخص ترین محصول دوره روشنگری محسوب می­شود کار متحد کردن فیلسوفان را انجام دهد. فیلسوف در نظر دایره المعارف دیدرو کسی بود که تعصب، سنت، مقبولیت همگانی و اقتدار را پایمال می­کرد و جرأت می­کرد که خود بیندیشد، به عقب برگردد و شهامت اینکه در پی شفاف ­ترین اصول کلی باشد و چیزی جز آنچه عقل و تجربه بدان گواهی می­دهند را نپذیرد. سرانجام با انقلاب صنعتی نوآوری­های عملی در فن آوریهای صنعتی را افرادی چون جیمز وات به وجود آوردند که با جریان روشنگری اسکاتلند قرین بود. او ماشین بخار و واحد اسب بخار را ابداع کرد و بریتانیا را به مرکز انقلاب صنعتی تبدیل کرد. اما شاخص ترین محصول و تأثیرگذارترین اثر ماندگار عصر روشنگری « دایره المعارف » بود. دالامبر در گفتار مقدماتی دایره المعارف مدعی شد که شرحی اجمالی از همه شاخه­های معرفت را به دست آورده است اما برای آنچه که عقل نمی­توانست از راه حواس بدان دست یابد (خرافات و متافیزیک) در درخت معرفت جایی نداشتند. مردان بزرگ تاریخ از نظر فرانسیس بیکن شاهان و کشور گشایان نبودند بلکه دانشمندان و فیلسوفان بودند. گفتار مقدماتی دایره المعارف سرشار از استعاره­های حماسی است. شکستن زنجیرها ـ دریدن پرده­ها ـ برخورد اندیشه­ها ـ تسخیر قلعه­ها و ... .

فیلسوفان بازیگران این نقش­های حماسی هستند که شکنجه دیده­اند. تحقیر شده­اند و یکه و تنها به پیکار رفته­اند. در کارزاری برای نسل­های آینده مبارزه می کردند و درخت معرفت را می­آراستند. از نظر دیدرو کلمه دایره المعارف به معنای ارتباط همه علوم با یکدیگر بود و می گفت: هدف یک دایره المعارف عبارت است از مجموعه معارفی که روی کره زمین پراکنده شده است و ارایه طرح کلی مباحث و ساختارهای عمومی مربوط به آن به انسانهایی که در این سیاره خاکی با ما زیست می­کنند و نیز انتقال این معارف به آیندگان. تدوین یک دایره المعارف تنها می­تواند به یک عصر فلسفی تعلق داشته باشد. درباره همه چیز و بدون لحاظ احساسات هیچ کس، باید مطالعه، تحقیق، بررسی و بحث شود ... ما باید موانعی را که عقل هرگز بنیان نگذاشته است از میان برداریم و آزادی را که ارزنده­ترین چیزها برای هنرها و علوم است. بدانها بازگردانیم. در نیمه اول قرن هجدهم، اندیشمندان همه جا درگیر محاسبات نیوتنی بودند و تلاش می کردند نتایج آن را خوب درک کنند. تفکر در مورد ماهیت انسان به نظریه انسان ماشینی انجامید که بعد از آن دانشمندان علوم طبیعی سعی کردند با داخل کردن بی نظمی در جهان، وجود خدا را از بنیان جهان برکنند و فلسفه را از نو طرح ریزی کنند. بیشتر فیلسوفان بزرگ عصر روشنگری که جز اصحاب دایره المعارف بودند جهان را ماده انگارانه، جبری و الحادی توصیف می­کردند. از نظر آنان منشاء همه شناخت آدمی عبارت بود از احساسات و تأثراتی که از عالم بیرون دریافت می­شود. به عقیده مادیون، ماده متحرک قادر است همه پدیده­ها را درک کند که شروع آن با فیزیک نیوتنی بود. به عقیده آنان روح و جهان پس از مرگ مربوط به عقاید انسانهای نخستین بودند. دولامتری (1751-1709) بزرگترین ماتریالیست دوره روشنگری بود که در کتاب خود به نام انسان ماشینی مدعی شد می­توان تمام قوای انسان اعم از قوای فکری، معنوی و مادی را با تکوین و تشکیل ماده تبین کرد و بدین ترتیب از روح بی نیاز گشت. هلوسیوس معتقد بود همه انسانها در هنگام تولد دارای قوایی برابر هستند. تفاوت آنها یا نتیجه اختلاف آنها در قدرت امیال و احساساتشان است.  یا حاصل نوع تعلیم و تربیت یا نوع تصادف ژنهاست. کتاب در باب ذهن با پیشنهادی درباره پیشرفت نوع بشر به وسیله حکومت پایان می پذیرد. یک قانون گذار هوشمند می­تواند با قرار دادن پاداش برای رفتار شهروندی مناسب بر احساسات مردم تأثیر بگذارد و بدین قرار بر رخوت ذهن مردم غالب آید. این بینش در ادبیات انقلاب فرانسه انعکاس یافت. در سال 1756 دلباخ کتاب نظام طبیعت را چاپ کرد که در آن عنوان شده بود: انسان موجودی مادی است و انسان مادی عبارت است از انسانی که تحت غلیان انگیزه عمل می­کند با انگیزه هایی که حواس آنها را به انسان ارایه می­دهند. هر انسان اخلاقی عبارت است از انسانی که تحت تأثیر انگیزه­هایی عمل می کند که به طور غیرمستقیم بر او آشکار شده­اند. دلباخ علیه خرافات و الهیات به مبارزه برخاست و کتابهایی مانند:

1- افتادن نقاب از چهره رسوم دیرین.

2- افشای ماهیت کشیش 3- تاریخ طبیعی خرافات.

4- ستم مذهبی.

5- در باب تعصب مذهبی.

6- ویرانی دوزخ و بهشت.

7-و تاریخ انتقادی به عیسی مسیح را چاپ کرد.

در فرانسه قرن پانزدهم اتفاق نظر بر سر اقتدار سیاسی کشور وجود نداشت. شاه و وزیران او با پارلمان در جدال بودند و دادگاه اعظم فرانسه تحت تصرف آریستو کراتها بود. آنها مدعی بودند این حق دادگاه­هاست که قوانین را بررسی کنند و آنهایی را که خلاف تشخیص می­دهند باطل کنند. کتاب روح القوانین مونتسکیو باعث شد این عقیده که پارلمان باید امتیازات تاج و تخت را محدود کند، در سطح وسیع و گسترده­ای معتبر شناخته شود در فصل سوم کتاب روح القوانین مونتسکیو به بحث بر سر ماهیت حکومت و شکلهای آن و حقوق شهروندان پرداخت .سپس تأثیر اقلیم و محیط بر سیاست و آداب و رسوم اجتماعی تحلیل می­شود که در آن پشتوانه پادشاهی­ها، عزت و احترام بود، حس عمیقی از مسئولیت و منزلت در نجبای فعال متجلی می­گشت. فضیلت پشتوانه حکومت جمهوری است. فضیلت، داشتن آگاهی شهروندی است. آگاهی از تعلق و نیز آگاهی به وظایفی که از آن ناشی می­شود. ترش پشتوانه حکومت استبدادی است. هر گاه یکی از این پشتوانه­ها ضعیف شود، حکومتی که به آن متکی است رو به ضعف خواهد نهاد. در مقام مخالفت با پادشاهان مستبد، روشنگری حامی آرمانی است که بر اساس آن همه اعضای ملت، حتی شخص شاه در حوزه قانون قرار می­گیرند. در حقیقت در ایجاد قانون همه استبدادهای سیاسی بر اساس عقل انسان است. بعدها دیدرو تلاش کرد شعله آتش آرزوهای آزاداندیشانه را در پادشاهان بیدار کند و نوشت: به عقیده من این رضایت ملت است که سرمنشاء همه قدرتهای سیاسی و مدنی است. هیچ حاکم مطلق حقیقی جز ملت نیست (ملت فیلسوف روشنفکر نه مثل ملت ما ایرانیان) و یا هیچ قانون گذار حقیقی جز ملت نمی­تواند باشد ... اگر حتی یک عضو جامعه، به تنهایی قوانین را بدون هیچ کیفری نقض کند در این صورت قوانین بی­فایده­اند. اولین تدبیر قانونی که باید وضع شود، قانونی است که حاکم مطلق را محدود می­کند.

کشیش و فیلسوف:

کشیش که نظام فلسفی­اش آمیخته از ابهام و بی­معنایی هاست، ناخودآگاه تمایل به آن دارد که در جهل و بی­خبری باقی بماند، عقل دشمن ایمان است و ایمان اساس ثروت و تجمل برای کشیشان و دین داران روی زمین است.

فیلسوف و کشیش هر دو از هم به بدی سخن می­گویند. آزار فیلسوف به یک مورچه هم نمی­رسد در حالی که کشیشان در طول تاریخ، بسیاری از افراد را به هلاکت رسانده­اند و مردم را به طرف جهل و خرافات و توحش برده­اند.

ولتر در کتاب نامه­های فلسفی نوشت: ما نباید از اینکه روزی عقاید فلسفی به مذهب کشور آسیب بزنند، بترسیم. فیلسوفان هرگز یک فرقه دینی ایجاد نخواهند کرد چرا که نوشته­های آنان برای مردم عادی در نظر گرفته نشده است و برای یک صد هزارم از نژاد بشر نوشته شده بود.

فردریک کبیر به ولتر نوشت: ساختار خرافه پرستی به گونه­ای است که از بنیان متزلزل است و در حال فرو ریختن می­باشد. ملتها در تاریخشان خواهند نوشت ولتر انقلابی را به حرکت انداخت که از ذهن­های مردم قرن هجدهم جریان داشت. در قرن هجدهم در فرانسه کشیشان در کاخهای مجلل زندگی می­کردند و بنابراین به سادگی مورد تهمت و افترا قرار می گرفتند و به مکرر در صحنه­های ناهنجار که در عصر ورشنگری رو به افزایش بود، به تصویر کشیده می­شدند. در عصر روشنگری همواره تلاش بر آن بود تا خدا را با قوانین طبیعت یکسان بینگارند. او خدایی بود که جهان را خلق کرد پس خود کنار رفت تا عالم به کار خود ادامه دهد. دیوید هیوم در کتاب طبیعت انسان گفت که: امروز ابتلای انسان به خرافات با فرضیه­ها و نظام­های فلسفه طبیعی علاج می­شود. انسان باید بکوشد اصلاحی در تمام مباحث اخلاقی را آغاز کند.

روشنگری چیست؟

در سال 1784 روشنگری صد ساله شد. روشنگری رهایی انسان است از ناپختگی که خود علت آن است. در این ناپختگی یعنی ناتوانی انسان در اینکه بدون هدایت و کمک دیگری، هوش و استعداد خود را به کار گیرد تنها با مطالعه و بحث و تفکر حاصل می­شود. شعار روشنگری این بود: جرأت کن که فکر کنی! جرأت کن از عقل خویش استفاده کنی. شجاعت استفاده از عقل و فهم خود را داشته باش و متکی به عقل دیگران نشو. استفاده همگانی از عقل یک فرد همواره باید آزاد باشد و این امر به تنهایی، روشنگری را به میان انسانها خواهد برد.

اما بزرگترین فیلسوف دوره روشنگری، ولتر بود که با امید ایجاد جامعه متحول کار خود را ادامه داد و با آثار خود با انتقادات شدید در قالب کتابچه­های ارزان قیمت، مردم را بمباران روشنفکری نمود. ولتر یک روشنگر افکار مردم خرافاتی و جاهل بود و از هر کسی که قربانی بی عدالتی، تعصب یا تحجر مذهبی شده بود دفاع می­کرد و می­گفت ظلم بر بی گناه خون مرا به جوش می­آورد (به مقاله ولتر در همین وبلاگ مراجعه شود).

ولتر می­پرسید؟ آزادی یعنی چه؟ و خود پاسخ می­داد: یعنی درست اندیشیدن و پذیرفتن حقوق انسانی ـ در کتاب رفتار توده­ها ولتر مردم جامعه را حیواناتی دو پا نامیده بود که مانند حیوان زندگی می­کنند و هرگز اندیشیدن و تفکر را نیاموخته­اند. اما ولتر نمی­توانست پیش بینی کند که همین ملت جاهل و خرافاتی و بیسواد تحت اندیشه­های فیلسوفان عصر روشنگری به خصوص خود او به نسل جمهوری خواه انقلاب فرانسه تبدیل شوند و جهان را دگرگون سازند. با تأسف اکنون در قرن 21 و با این همه کتاب و روزنامه و اینترنت و ماهواره ما می­بینیم هنوز 80% مردم دنیا در فقر و خرافات و جهالت زندگی می­کنند. یکی از دلایل آن ضحاکان افعی به دوش هستند که در سراسر دنیا مردم را شستشوی مغزی می­کنند و مردم هم به علت عدم مطالعه و میل و رغبت به ثروت و خوش گذرانی بازیچه این ضحاکان تشنه قدرت می­شوند که با نادان گذاشتن توده­های مردم بر پشت بشریت سوار شده اند و شلاق می­زنند و الاغ سواری می­کنند.

منبع: روشنگری ـ از کتابهای قدم اول ـ ترجمه مهدی شکیبانیا.