نجوم و اخترشناسی در ایران باستان:

در شاهنامه فردوسی در مواردی چند به سابقه علم نجوم در دوران قبل از اسلام و به خصوص دوران شاهان اساتیری اشاره رفته است که از نظر نشان دادن سابقه طولانی علم نجوم و وجود اسبابهای ستاره شناسی دارای اهمیت بسیار است. به طور مثال داستان مربوط به زمان سلطنت کیخسرو:

چو نوروز خرم فراز آمدش      بدان جام فرخ نیاز آمدش

ببخشید مرگیو را شهریار      بخوانید آن جام گوهر نگار

کیخسرو جام را به دست گرفت و مشخصات طول و عرض هفت کشور را بررسی کرد. این هفت کشور عبارتند بودند از:

1- ایران شهر «خوینرس »

2- هندوستان « هیندو »

3- چین « سایینی »

4- ترکستان « داهه »

5- آذربایجان و ترکیه « سرمست »

6- اروپای شرقی « هروم »

7- عربتسان « تازیسکتان »

و در کتاب اوستا هم نام هفت شهر به صورت: ازرهی، سوهی، فردن، فشو، ویدن فشو، واروبرشتی، اورجوشی و خونپرث ذکر شده است.

باری منظور فردوسی آن است که کیخسرو در اسطرلاب نگریست و نام هفت شهر را که در آن حک شده بود ملاحظه کرد و کیفیت و کمیت و ماهیت اجرام فلکی را که در آن ثبت بود از برج حوت « ماهی » شروع به حمل « بره » بر آن نگاشته شده بود و مشاهده کرد و معلوماتی را از سیارات کیوان « زحل » و زهره و تیر که در آن بود توجهش را جلب کرد و خطوط جام مذکور، منظومه شمسی و حرکات آنها را نشان می­داد. کلمه جام، منظور ابزار یا دستگاهی بوده برای نشان دادن اطلاعاتی از رخشنده خورشید و گردنده ماه ساخته شده که در آن طبع و یا مشخصات ستارگان را در روزها، ماه­ها و سالهای متمادی ثبت می­کردند. برای درست کردن آن از اخترشناسان هر کشوری که دور هم جمع شده بودند استفاده نموده و محاسبات آن را در روز سپید تا پاسی از شب لاجورد و تاریک « یعنی در شبانه روز » به انجام رسانده اند.

نقش­های سفالینه­های پیش از تاریخ مربوط به  نجوم:

مطالعه سفال­های دوران پیش از تاریخ ایران و کشف رمز نشانه­های سمبولیک روی آنها از همان آغاز که کار کاوش در محل­های باستانی آغاز شد، توجه باستان شناسان را به خود جلب ساخت. با سیری در چگونگی نقش­ها می­فهمیم که ساکنان گذشته این سرزمین از تصورات ذهنی نیرومندی برخوردار بوده و میان آنچه که در طبیعت پیرامون خویش می­دیده­اند با مفاهیم معنوی، رابطه و نسبتی خاص برقرار می­کرده­اند و در این میان آسمان و آنچه در اوست برایشان از گیرایی و جاذبه­ای خاص برخوردار بوده و در نتیجه میان خورشید و ماه و ستارگان و صورتهای فلکی در جستجوی یافتن رابطه­ای بوده­اند تا به یاری آن به بیان اعتقادات و باورهای خویش بپردازند. نکته جالب درباره نشانه­­های نجومی با برخی از آنها چون خورشید با طرح­های گوناگون و گاه هندسی مانند به علاوه ـ صلیب شکسته و دایره به گونه چرخ دندانه دار و مانند آنها برخورد می­کنیم. بررسی­های انجام شده درباره آثار سنگ افراشتی در مغرب زمین روشن ساخته است که کلیه آنها دارای جهاتی هستند که با وضع ستارگان در آسمان تنظیم شده است.

روحانیت و علم نجوم:

مهمترین منبع برای تحقیق و آشنا شدن با چگونگی تحقیقات نجومی و ستاره شناسی در دنیای کهن را می­توان آیین­ها و دنیای مختلفی دانست که در این سرزمین­ها از دیرباز به وجود آمده و مورد اعتقاد بوده­اند.

کمتر مذهب و آیین کهن را در گذشته می توان سراغ گرفت که در آن ارتباطی چشم گیر با آسمان و دنیای ستارگان و افلاک نباشد. در میان آیین­های کهن ایرانی، آیین مهر با توجه به جنبه­های رمزگونه و اسرارآمیز آن و نفوذی که بر سایر ادیان گذاشته است از جمله آیین­های پربار و شکوهمندی است که در زمینه­های مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است. از جمله نکات مهم این آیین، آنکه در سراسر آن همه جا به عالم افلاک و ارتباط میان زمین و آسمان و گردش ستارگان به چشم می خورد. یک نمونه آن پیکره­هایی از میترا یافته شده که همچون خدای زمان، سال خورشیدی را که بر منوال گاه شماری مبنی بر منطقه البروج می­گردد، نظاره می­کند. به طور معمول پرستشگاه­های مهری در جانب خاور ساخته می­شد تا نخستین پرتوهای خورشید بدان بتابد همچنین روزنه­ای بر روی بام یا گنبد مهرابه وجود داشت که به طور مستقیم نور خورشید را بر روی پیکره میترا می تابانید. از نمونه­های معبدهای مهری که نور از فراز آن به درون می­تابد یکی در قدمگاه در کوه­های شمال آذر شهر و دیگری در ورجووی در شش کیلومتری مراغه یافت شده است.

یاران مشعلدار مهر و برآمدن و فرو خفتن خورشید:

در بیشتر مهرابه­ها، در جایی که تصویر معروف مهر در حال کشتن گاو به صورت مجسمه، یا نقش برجسته و یا نقاشی طرح شده است. به طور عمده با چهره دو شخصی برخورد می­کنیم که به طور معمول مانند خود مهر جامه­ای به شیوه ایرانی بر تن دارند و در دو سوی مهر قرار گرفته­اند. آن که مشعل رو به بالا دارد و کوتس نامیده می­شود در زیر نقش لونا ایزد ماه و دیگری که کوتوپاتس نام دارد. در زیر نقش (سل) خدای خورشید قرار دارند. صحنه­ای که دو مشعلدار در دو جانب و میترا در حال قربانی کردن گاو در میان قرار دارد.

زیگوراتها، پلکانی به سوی آسمان:

زیگوراتها بناهای بزرگی هستند که در منطقه خوزستان و میان رودان تعدادی از آنها تاکنون باز شناخته شده است. آنها بناهایی هستند که به صورت چند طبقه در دو سبک خاص برپا گشته­اند ولی بزرگترین و جالب ­ترین آنها زیگورات هفت تپه و به ویژه چغازنبیل درنزدیکی شوش است. در مورد معنای واژه زیگورات دو تفسیر وجود دارد:

1- مکان خدا

2- صعود به آسمان

اعتقاد بر این بود که زیگورات جایگاه اصلی خدا در آسمان است و زمانی که به زمین فرود می­آید تا مردم او را ستایش کنند، در معبد و بالاترین طبقه آن مسکن می­گزیده است. بنابراین زیگورات نقش پلکانی را بر عهده داشته که زمین را به آسمان نزدیک می­ساخته است. از دورترین زمانها بشر همیشه در اندیشه آن بوده تا به آسمانها پرواز کند و از این رو آسمان­ها و اجرام فلکی را جایگاه خدایان به شمار می­آورده است. در بنای زیگورات چغازنبیل می­بینیم که گوشه­های چهارگانه آن به سوی جهات اصلی (شمال ـ جنوب ـ شرق ـ غرب) می­باشد. رنگ طبقه های مختلف زیگوراتها از پایین به بالا عبارت بوده از: سفید ـ سیاه (جهان نامریی) ـ قرمز (جهان خاکی) ـ آبی (مظهر آسمان) ـ گنبد یا اتاقک فراز زیگورات به رنگ زرد و نمادی از خورشید می­باشد.

زرتشت و علوم نجوم:

درباره شخصیت زرتشت و آگاهی و تسلط او به علم نجوم، برخی از نویسندگان نظریه هایی ارایه کرده­اند. زرتشت در ده سال تفکر تنها به فکر کردن نگذراند بلکه علم ستاره شناسی را نیز دنبال کرد و شکاف سنگی را که از تاق غار تا سر کوه بود برای رصد ستارگان به کار می­برد و به ستاره شناسی و پژوهش در گردش ستارگان و به ساختن زیج و اسطرلاب می پرداخت. گفته­اند که همه تاق و دیوارهای آن غار پر از نگارستان و پیکره ماه و خورشید و مسیر گردش آنان بود. این غار پس از گذشت سالهای بسیار زیارتگاه ایرانیانی بود که زرتشت را به پیامبری برگزیده بودند. قزوینی محل آن را در کوه سبلان نوشته و محل آن را نزدیک اردبیل گزارش داده است. سویداس مورخ قرن دهم میلادی می­گوید: زرتشت در میان منجمین مروج بزرگی است. او عنوان مجوس را که در میان ایشان مشهور است آورد. 500 سال پیش از جنگهای تروا زندگی می کرد. روایت کرده­اند که او 400 کتاب در طبیعیات یکی راجع به احجار کریمه، وتالیفاتی راجع به رصد ستارگان نوشته است. با نگاهی به سروده­های زرتشت در گاتها روشن می­گردد که او تا چه حد برای شناسایی چگونگی افلاک در تلاش و جستجو بوده است. زرتشت در گاتها اهورامزدا را به کرات مورد خطاب قرار داده است و از او درباره چون و چند جهان، زمین و آسمان، و نظم و ترتیب آنها و چگونگی استواریشان، پرسش می­کند. پرسش­های او نشانگر توجه عمیق مردم زمان و کنکاش آنها درباره وضع آسمان و افلاک است. نشانگر آن است که جامعه زمان با کنجکاوی هر چه بیشتر در صدد شناسایی جهان بزرگ، خود بوده و می­کوشیده است تا به ساختار آن پی برد.

در اساتیر زرتشتی نشانه­های فراوانی در زمینه برخورد و توجیه چگونگی افلاک و ستارگان و ماه و خورشید و نحوه گردش آنها و پیوند و رابطه­شان با هم وجود دارد. در اساتیر مزبور به گونه­ای قابل توجه به مسأله خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی اشاره رفته است. از بخش­های قدیم اوستا چنین دریافت می­شود که امشاسپندان هفت گانه که در حکم دستیاران اورمزد هستند. همانند هفت سیاره قلمداد شده­اند. در اساتیر ایران آسمان مهمترین نماد اهورامزدا بوده تا جایی که هرودوت می­گوید: اهورا مزدا نامی است که ایرانیان به فلک الافلاک یا به تمامی آسمان می­دهند.

سروده­های اشو زرتشت:

از تو می­پرسم ای اهورا به راستی مرا از آن آگاه فرما. کیست نگهدار این زمین در پایین و سپهر در بالا که به سوی نشیب فرود نیاید؟ کیست آفریننده آب و گیاه؟ کیست که به باد و ابر تندروی آموخت؟ کیست ای مزدا آفریننده منش پاک.

ایرانیان از دیرباز دارای تقویم خورشیدی و سال 365 روزه بودند. می­گویند که در زمان زرتشت تقویم آنها بر اثر مرور زمان دچال اختلال می­گردد و آغاز سال به علت کسر روز مازاد بر 365 روز با آغاز فصول طبیعی میزان نبوده از این رو زرتشت کبیسه جدیدی معمول می دارد که هر 120 سال، یک ماه به سال خورشیدی اضافه می­شده است تا نظم لازم برقرار شود.

منبع: کاوش رصدخانه مراغه ـ دکتر پرویز ورجاوند