مالتوس و نظریه افزایش جمعیت ادامه مطالب وبلاگ در نوشته ها ی پیشین فروردین۱۳۸۷و دی واسفند۱۳۸۶ بس کنید انسانها، دنیا دارد میترکد!
از اولین روشنفکران قرن 18 اروپا که با افزایش جمعیت مخالفت میکرد میتوان به تامس مالتوس (1766-1834) اشاره کرد. مالتوس در کتاب جامعه میگوید: چون نعمت زیاد شود خورندگانش زیاد میشوند.
چون باروری زمین محدوداست و هیچ حد و مرزی برای اشتهای جنسی و جنون آسای مردان وجود ندارد، افزایش دهانهای خواستار غذا که در نتیجه ازدواج در سن پایین و کاهش مرگ و میر سالخوردگان حاصل میشود به یقین آن مواد اضافی را خواهد بلعید. در سال 1789 تامس مالتوس رسالهای در بیان اصل جمعیت آن چنان که بر پیشرفت آینده جامعه اثر میگذارد را منتشر کرد. در این کتاب، مالتوس کوشید نظریه خود را به شیوه ریاضی بیان دارد. میزان عرضه مواد غذایی هر 25 سال به طور تصاعد حسابی افزوده میشود (ازا به 2 به 3 به 4 به 5 به 6 و ...) در همین حال اگر جلو افزایش بی حساب جمعیت گرفته نشود و اگر در نظر بگیریم که برای هر زوج 4 فرزند باقی بماند در این صورت جمعیت هر 25 سال به طور تصاعد هندسی افزایش مییابد (ازا به 4 به 8 به 16 به 36 و ...) در کشور خودمان ایران جمعیت در سال 1357 حدود 26 میلیون نفر بود و در سال 1385 به حدود 70 میلیون نفر رسید) و اگر این نرخهای افزایش تحقق یابد ظرف 200 سال نسبت میزان جمعیت به وسایل امرار معاش 25 به 9 میشود. بعد از 300 سال همین نسبت به 4096 به 13 میرسد و در 2000 سال، تفاوت این نسبت خارج از حد محاسبه خواهد شد و علت این که جمعیت به این سرعت افزوده نشده است این است که میزان زاد ولد با کنترلهایی مثبت و منفی محدود شده است. کنترلهای منفی به صورت پیشگیری از ازدواج به علت فقر یا دلایل دیگر ـ گناه (اعمال جنسی خارج از حدود ازدواج) و شیوههای متنوع جلوگیری از آبستنی بوده است و کنترلهای مثبت که در صورت افزایش جمعیت طبیعت و تاریخ به کار میاندازد و به جان کسانی که در حال زندگی کردن هستند، میافتد.
کشتن کودکان ـ بیماری ـ قطحی و خشکسالی ـ جنگ بر سر نفت ـ آب ـ زمین و ... پدید میآید. (به عنوان مثال یکی از عوامل کمبود آب و خشکسالی در زمین افزایش جمعیت بی رویه میباشد.) مالتوس چنین نتیجه گیری میکرد که هیچ سودی ندارد دستمزد کارگران افزوده شود چون کارگران زودتر ازدواج میکنند و بیشتر فرزند به بار میآورند و جمعیت افزایش مییابد. در نتیجه فقر همچنان پایدار می ماند. مالتوس به بررسی درباره رویه آنار شیسم فلسفی پرداخت. بنا به نظر مالتوس اگر حکومت و دولت از بین برداشته شود هر کس مجبور میشود برای حفاظت از انبار کوچک خود به قدرت و خشونت متوسل شود. در صورتی که همه قیود و محدودیتها از وصلت و مجامعت برداشته شود تولید مثل ازتولید مواد غذایی سریعتر صورت خواهد گرفت. اکنون امکان آن بود که با افزایش بی رویه جمعیت همه دستاوردهای مصیبت بار انقلاب صنعتی را به آسانی به تولید مثل بی حساب طبقه فقیر جامعه نسبت داد. در سال 1832 میلادی فرانسیس پلیس در کتاب تصاویر و دلایل درباره اصل جمعیت این اصل مالتوس را پذیرفت که نرخ افزایش جمعیت بیشتر از نرخ افزایش مواد غذایی است اما معتقد بود باید وسایل ضد آبستن را به عنوان جانشین مشروع و سازگار با موازین اخلاقی در برابر باروری کور طبیعت و انهدام دسته جمعی از طریق جنگ (مانند جنگ جهانی اول و دوم) بپذیریم.
مالتوس و نظریه افزایش جمعیت:
مالتوس در سال 1826 مقالهای برای دایره المعارف بریتانیکا تهیه کرد و در آن عنوان کرد جمعیت بیش از اندازه چون عاملی در تنازع بقا عمل خواهد کرد.
چارلز داروین در 1838 در مورد این مقاله گفت: خواندن کتاب مالتوس این فکر را به مغزم رسوخ داد که تحت چنین شرایطی، انواع مطلوب و قابل زیست بر جا خواهند ماند و انواع نامطلوب که آمادگی بقا در شرایط جدید را ندارند از بین خواهند رفت (اصل تنازع بقا داروین). داروین در سال 1859 کتاب بنیاد انواع را انتشار داد. زنجیره اندیشهها « زنجیره بزرگ هستی » را می آراید و زیربنای تاریخ تمدن را میسازد. در انتها در مقاله افزایش جمعیت باید ذکر شود جمعیت انسان در کره زمین بنا به تقریب حدود 10 میلیون نفر بوده است. در 7000 سال پیش جمعیت زمین به 20 میلیون نفر (این ارقام تقریبی هستند). در سال 400 میلادی به 200 میلیون نفر ـ در سال 1650 میلادی حدود 550 میلیون نفر و در ابتدای قرن بیستم به 2200 میلیون نفر (2/2 میلیارد نفر) و در 100 سال بعد به 6 میلیارد نفر رسید و اکنون جمعیت زمین (سال 1388 ه.ش) از 6 میلیارد تجاوز کرده است و میبینیم که در تمام دنیا کمبود مسکن ـ فقر ـ بیکاری ـ بیماریهای واگیردار ـ بیماریهای اعصاب و روان ـ ایدز ـ اعتیاد ـ تعصبات مذهبی و نژادی ـ جنگ بر سر آب ـ نفت ـ زمین ـ منابع طبیعی کمبود رفاه و آرامش و ... بیداد میکند و با این همه مشکلاتی که افزایش جمعیت بی رویه برایمان به ارمغان آورده به یاد مالتوس میافتیم که 200 سال پیش فریاد میزد: بس کنید انسانها، دنیا دارد می ترکد وانسانها آنقدر کر بودند که صدای او را نمیشنیدند.
منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت ـ عصر ناپلئون (جلد 13).