نده­ای هیزم در آتشدان.

 اوستا کتاب کهن ایرانیان

به طور کلی تاریخ و زمان تولد و زندگی زرتشت پیامبر هنوز هم برای مورخان به درستی معلوم نیست. به دلیل آنکه قسمت زیادی از اوستا در زمان حمله اسکندر به ایران در آتش سوزی از بین رفت و مرز و بوم پیامبر ایران گزند و آسیب بسیار دید و در مدت 80 سال در زیر تسلط اسکندر و سلوکی­ها جانشینان آنها بود که به خصوص در ترویج تمدن خود و هلنیک کردن ایران می­کوشیدند که در این مدت بسیاری از آثار دینی و آثار ملی ایران از دست رفت. پس از آن حمله­های اعراب ـ ترک و مغلولها و تیموریان مانند سیل ویرانگر از ایران گذشت غرق در سیل نابودی شد. دینکرد که یکی از کتابهای مهم و بزرگ پهلوی است و در قرن نهم میلادی تدوین شد از مندرجات اوستا سخن می­گوید که دارای 21 نسک است. نسک سیزدهم آن موسوم است به سپند نسک در شرح حال زرتشت می­باشد. برای معنی کلمه زرتشت بیشتر از 10 اسم عنوان شده است از قبیل زارتشت ـ زارهشت ـ زاردشت ـ زارهوشت ـ زردهشت ـ زراتشت ـ زرتهشت ـ ذره تشت ـ زره دشت ـ زره هشت اما معمول تر از همه کلمه زرتشت می­باشد که بعضی آن را به معنای دارنده شتر زرد معنی کرده­اند. زرتشت خود را در گاتها زَرَتُشتَرَ سپتمه می­نامد و گاه نیز اسم خانواده خود را که سپیتمه باشد افزوده می­شود. این اسم اخیر را امروز سپنتمان یا اسپنتمان گویند که معنای آن از نژاد سفید یا از خاندان سفید است. دینون یونانی ان را به ستاینده ستاره ترجمه کرده است. این اسم مرکب است از دو جزء زَرَت و اشترا ـ شکی نیست که اسم پیغمبر مانند بسیاری از اسامی ایرانی که با اسب و شتر و گاو مرکب است با کلمه شتر ترکیب یافته است و نام پدر زرتشت، پوروش اسپ مرکب است از پو روش که به معنی دو رنگ و سیاه و سفید و پیراست و اسب، پوروش اسب به معنای دارنده اسب پیر و سیاوش به معنای دارنده اسب سیاه می­باشد.

آتشکده­های بزرگ ایران:

بزرگترین آتشکده ایران آتشکده آذر گشنسب بوده است که اکنون به تخت سلیمان معروف است. این آتشکده در تاریخ به گزن یا آذرخش یا درخش هم معروف بوده است. این آتشکده به قدری مهم بوده که پادشاهان پس از تاجگذاری پیاده از تیسفون به زیارت آن می­رفتند. آذر گشنسب سرچشمه کلیه آتشهای مقدسی که در ایران قدیم داشتند می­دانستند. آتشکده دیگر معروف به آذر فرنبغ (فرویا) که آتش پیشوایان دینی بود و محل آن در کاریان فارس بوده است که از نقاط دور و نزدیک به زیارت این آتشکده می­آمدند و آتش آن را برای آتشکده­های دیگر می بردند. آتشکده مهم دیگر آتشکده آذر برزین مهر نام داشت که آتش کشاورزان بود که در خراسان قرار داشت.

در مورد زرتشت:

دریشت سیزدهم که موسوم است به فروردین یشت از مدیو مانگهه و همه خویشان و بستگان زرتشت نام برده می­شود مدیومانگهه پسر اراستی می­باشد به توسط کتاب پهلوی زات سپرم می­دانیم که او پسر عموی زرتشت است. مدیومانگهه را حالا مدیوماه گویند و به نقل از اوستا اولین کسی است که ایمان آورد. راجع به عروسی دختر زرتشت پورو چیست. زرتشت پدر دختر خود را از دودمان هیچتسپ خطاب می کند و از پشت سپیتم می­خواند. در سنت نیز هیچتسپ چهارمین و سپتیم نهمین جد زرتشت می­باشد. مسعودی شجره نامه زرتشت را این طور ذکر کرده است:

1- منوچهر

2- دور شرین

3- ارج (ایرج)

4- هایزم

5- واندست

6- اسبیمان

7- هردار

8- ارحدس

9- باتیر

10- حخیش

11- هجدسف

12- اریکدسف

13- قدرآسف

14- بورشسف

15- زرادشت

در بندهش هم کلیه موبدان از نسل بزرگترین پسر زرتشت اسید و استرا می باشند و او خود اولین موبدان موبد بود.

پیامبر ایران در میان اقوام هندو اروپایی اولین کسی است که مردم را به فروغ ستایش خدای یگانه رهنمون شد. ویتنی دانشمند آمریکایی زرتشت را نخستین مرد میدان معرفت حقیقی و یکتاپرستی می­داند. کتاب مقدس زرتشت اوستا نام دارد که به معنای یار و یاور می­باشد. کتاب اوستا دارای علایم روزگاران بسیار قدیم است. در اوستا نه از مادها نام برده شده و نه از فارسها، ساکنین ایران هنوز آریا نام دارند و مملکت آنان خاک آریا خوانده می شود. در میان این آریایی­ها هنوز پول و سکه معمول نیست. معامله با خود جنس (مبادله پایاپای) مثل گاو و گوسفند و اسب و ... انجام می­شود.

اوستا:

نام اوستا مانند کلمه زرتشت در زبان فارسی دارای شکل­های مختلف می­باشد. مانند اوستا ـ ابستا ـ استا ـ وستا ـ افستا ـ اپستا و ... که کلمه اوستا از همه معمول­تر است که از کلمه پهلوی اویستاک یا اوستاک گرفته شده است. پروفسور بارتولومه با توجه به خط میخی هخامنشیان معنای اوستا را پناه و یاور می­داند. الفبای اوستا دین دبیره بوده که شامل 60 حرف بوده است. در زمان ساسانیان الفبای اوستا را دین دبیره می­گفتند.

دین دبیره یا الفبای اوستا امروز در تمام دنیای شرق بهترین نوع الفبا است که می­توان در چند ساعت آن را یاد گرفت و  کتاب اوستا را خواند. در زمان حمله اسکندر به ایران، اوستا را روی دوازده هزار پوست گاو نوشته بودند که در آتش سوزی تخت جمشید همه آنها از بین رفت. وندیداد سومین قسمت اوستا است که شامل قوانین مذهبی می­باشد. وندیداد کلمه اوستایی آن وی دئودات می­باشد که امروزه به معنای دادگر یا قانون است. قوانین وندیداد قوانین دینی و احکام دین از قبیل سوگند خوردن، پیمان داشتن، عهد شکستن، پاکیزگی و آداب دخمه و ... می­باشد.

یسنا اولین قسمت اوستا و مهمترین جزء آن است که معنای آن پرستش، ستایش- نیایش، نماز و نیاز وجشن می­باشد. خود این کلمه به معنای عید است از کلمه یسنای اوستایی است.

دومین قسمت اوستا ویسپرد می­باشد. ویسپرد یا ویسپرت از دو کلمه اوستایی ویسپَ رتَ آمده است که معنای آن همه سروران می­باشد.

چهارمین قسمت اوستا یشت می­باشد که کلمه اوستایی است و معنای آن ستایش خدا و فرشتگان است. پنجمین قسمت اوستا خرده اوستا یا اوستای کوچک است که در زبان پلهوی خورتک اپستاک گویند برای نماز و دعاهای روزانه و ... مرتب شد.

قدیمی­ترین و مقدس­ ترین قسمت اوستا گاتا می­باشد که جمع آن گاسان می­باشد. کلمه گاتا به معنی سرود، نظم و شعر می باشد. گاتها یا سروده­های زرتشت از قدیم به پنج دسته تقسیم می­شد.

نخستین گاتا، اهون ویتی است که شامل دعاهای مقدس بود. دومین گاتا، اشتاویتی یا گاتای شروع شونده نام داشت به معنای سلامتی بود ـ سومین گاتا سپنتامینو نام دارد که به معنی خرد پارک و مقدس است. چهارمین گاتا و هوخشتر نامیده می­شود به معنای اقتدار نیک و کشور خوب می­باشد. پنجمین و آخرین گاتا وهیشتواشتی نام دارد که به معنای بهترین خواسته و نیکوترین ثروت می باشد.

آیین زرتشت:

زرتشت در کتاب خود علیه قربانی و فدیه و استعمال مسکرات و ... قیام کرد و کتاب او تنها کتابی است که در آن پیرامون اوهام و خرافات نمی­گردد. در آیین او، آنچه در جهان زشت است منسوب به خرد ناپاک است و کشور جاودانی (بهشت) در آن از ان کسی خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده به دست راستی بسپارد. آرزو و آمال هر کسی باید این باشد که دیو بدی مغلوب شود و راستی و خوبی پیروز شود. زرتشت ایرانیان را به حفر چاه و قنات ـ زراعت وآباد کردن زمین تشویق کرد و مردم را از بیابان نوردی و چادر نشینی که مخالف تمدن است بر حذر کرد. چون چادرنشینی و کوچ کردن مخصوص ایل قشقایی می­باشد که از نژاد ترکمنان و مغولان می­باشند. آیین زرتشت پر از حرکت و پویایی زندگانی است و درویشی وفقر و قلندی در آن راهی نیست و نسبت به زندگی دنیا بی اعتنا نیست. در این دین باید اندیشه پاک باشد تا هیچ وقت خیال زشت از مغز آدمی نگذرد و هومت ـ هوخت و هوورشت به معنای پندار نیک ـ گفنار نیک و کردار نیک از خصوصیات این دین است. چون کسی که اندیشه آن پاک است دل او هم پاک است. همیشه اندیشه نیک اساس و بنیان حقیقی گفتار نیک و کردار نیک است. اشا در اوستا به معنی راستی و درستی وقانون ایزدی است. آرمتی به معنی بردباری و فروتنی و مهر و اخلاص است. بهمن یا وهومن مظهر اندیشه مقدس و خرد و دانایی است. اردیبهشت مظهر راستی و درستی آفریدگار است. سپندارمز مظهر مهر و محبت و خورداد به معنای رسایی و جاودانگی می­باشد. به کلیه علاقمندان به ایران باستان پیشنهاد می­کنیم کتاب اوستا نوشته استاد ابراهیم پور داوود را مطالعه کنند.


منبع: اوستا ـ مؤلف ابراهیم پور داوود.

ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید

        این گیسو پریشان کرده بید وحشی باران

یا نه دریاییست گویی واژگونه بر فراز شهر، شهر سوگواران

هر زمانی که فرو می­بارد از حد بیش

        ریشه در من می­دواند پرسشی پیگیر با تشویش

رنگ این شبهای وحشت را، تواند شست آیا از دل یاران

هر چه پیرامون ما غرق تباهی شد

        آه باران، ای امید جان بیداران

بر پلیدها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم

        آیا چیره خواهی شد؟

 

(فریدون مشیری)

کاوه آهنگر و درفش کاویانی

در کتاب کریستین سن به جای کلمه ضحاک، دهاک به کار می­رود. ضحاک در ادبیات فارسی با نام­های زیر آمده است: اژی دهاک، ازدهاق، اژدها، بیوراسپ و دَه آک به معنای ده عیب بود. بنا به روایات کهن، ضحاک دیو بسیار قوی است که اهریمن او را با سه پوزه، سه سر و شش چشم برای تباهی جهان مادی آفرید. بنابر اوستا، ضحاک برای دست یابی برایران زمین، ایزد مورد توجه ایرانیان، ناهید راستایش و برای او قربانی کرد تا هفت کشور را از انسان تهی کند. پس از آن که فره جمشید از او جدا شد، ضحاک با یاری اهریمن به جستجوی فره شتافت و به قهر بر ایران زمین مسلط شد. دو خواهر جمشید شهرناز و ارنواز را به همسری گرفت و هزار سال حکومت کرد. فریدون، پسر آبتین، قربانی ها کرد و به یاری ایزد ناهید بر ضحاک پیروز شد. به روایت ادبیات پهلوی، او را در کوه دماوند به بند کشید. همه مدارک موجود او را غیر ایرانی و اغلب از نژاد اعراب می­دانند. در شاهنامه او مردی از عربستان است و چون دارای هزار اسب بود به او لقب بیوراسپ داده­اند. در شاهنامه فریدون پس از جمشید بزرگترین پادشاه ایران است. چون روزگار درازی از فرمانروایی ستمگری ضحاک گذشت، ضحاک خواب دید مردی به نام فریدون بر او چیره شد و فرکیانی را که از جمشید جدا شده بود به اوپیوست. فرانک مادر فریدون، چون ضحاک از به دنیا آمدن فریدون آگاه شد او را به نگهبانی بر مایون (گاو پرمایه) سپرد که او را پس از مدتی به کوه البرز برد. پس از قیام کاوه، فریدون بر ضحاک پیروز شد و دو خواهر جمشید، شهرناز و ارنواز را از بند ضحاک آزاد کرد و آنان را به همسری برگزید. فریدون از شهرناز دو پسر به نام­های سلم و تور و از ارنواز پسر دیگری به نام ایرج داشت. او فرمانروایی جهان را میان پسرانش تقسیم کرد. موضوع این داستان، افسانه کاوه آهنگر (Kaveh) است که در شاهنامه آمده است. در شاهنامه سلطنت باشکوه جمشید ناگهان به پایان می­رسد و ضحاک (Dahak) شاه اعراب، امپراتوری او را به دست می گیرد و هزارسال در بابل، به صورت فرمانروایی مستبد حکومت می­کند. شیطان در شکل جادوگری او را وامی­دارد تا مزه گوشت را بچشد و در برابر پاداش این کار، از او اجازه می­خواهد تا شانه­های ضحاک را ببوسد. سپس دو مار از شانه­های ضحاک می­رویند و مدام او را می­آزارند. از این رو مجبور می­شوند مرتب آنها را قطع کنند. اما بار دیگر سربر می­آورند. آنگاه شیطان خود را به هیات پزشکی بر ضحاک ظاهر می­کند و به او توصیه می­کند هر روز ماران را با مغز انسان سیر کنند تا آرام گیرند. از آن پس، خوالیگر شاه مجبور می­شود هر روز دو انسان را بکشند تا با مغز آنان ماران را سیر کند. در همان زمان مردی از خاندان کهن پادشاهی، به نام فریدون بدین منظور پرورش می­یابد تا روزی انتقام مردمش را بگیرد. در اواخر حکومت ضحاک، روزی مرد آهنگری از اصفهان به نام کاوه قدم به درگاه او می­گذارد و به خاطر ظلمی که بر او رفته است، شکایت می­کند، او 18 پسر داشت که 17 پسر او را به خاطر تغذیه ماران سرشانه­های ضحاک، به هلاکت رسانده بودند. شکایت کاوه باعث شگفتی ضحاک می شود. شاه او را مجبور می­کند تا نوشته­ای را امضا کند که در آن نوشته شده بود ضحاک همیشه قهرمان حقیقت و عدالت بوده است. اما کاوه محضر را پاره می­کند و از درگاه ضحاک خارج می­شود. پس از آن مردم را علیه ضحاک دعوت به شورش می­کند. سپس پیشبند چرمین خود را بر سر نیزه به اهتزاز درآورده و مردم را برای این جمع می­کند تا برای به تخت نشاندن فریدون جوان، به عنوان پادشاه قانونی بجنگند. مردم به سوی بارگاه فریدون می­شتابند. او پیشبند چرمی بر سر نیزه را به عنوان درفش خود انتخاب می­کند و آن را درفش کاویان یعنی درفش کاوه می­نامد. پس از آن دیگر در شاهنامه نامی از کاوه دیده نمی­شود. فریدون رهبری شورش را به عهده می­گیرد و موفق می­شود تا قدم به دژ ضحاک بگذارد او را از تخت به زیر آورد. اما ایزد سروش (سروش در کتاب مقدس اوستا به معنی اطاعت و فرمانبرداری از کلام ایزد است. مرغ سحر خیز (خروس) از سوی سروش مأمور است تا هر صبحگاه مردم را به ستایش بخواند). خود را به او می­نمایاند و از فریدون می خواهد تا ضحاک را نکشد بلکه او را به جای دوری برده، به صخره­ای زنجیر کند تا کسی نتواند نزد او برود و تا پایان جهان در آن جا بماند و فریدون او را در غاری در کوه دماوند زندانی می­کند.

تمثیل فرَوَهَر در دین زرتشت:

نقشی که به خطا نماد اهَوَره مزدا نامیده شده، فَرَوهَر  یا فَروَشی، صورت معنوی هر یک از آفریدگان در دین زرتشت است. فَرَوهَر در نقش­ها به صورت انسان بالداری تصویرشده است که چهره مرد کهن سالی را نشان می­دهد. کهن سال بودن چهره، نشانه خردمندی اوست. دو بال نقش دارای سه بخش است که نماد پندار نیک، گفتار نیک، و کردار نیک است. حلقه­ای که در وسط قرار گرفته، نماد جاودانگی گیتی یا سرشت جاودانه روح است. حلقه نشان از آن دارد که جهان را آغاز و پایانی نیست. یکی از دستهای نقش به سوی بالا نشانه رفته است یعنی راه گزینش یکی است. در دست دیگر حلقه کوچکی قرار دارد که حلقه عهد و پیمان است و در نزد یک زرتشتی پارسا، پیمان شکنی جایز نیست. دُم پردار زیرین نقش نیز دارای سه بخش است که برخلاف دو بال بالا، نماد پندار بد، گفتار بد و کردار بَد است. سبب قرار گرفتن آن در زیر، آن است که گزینش بدیها باعث سقوط و تباهی انسان
می­شود. دو نخ تابیده که از کمر به طرف پایین کشیده شده دوگانگی تجربه­های آدمی است یعنی می­توان با اندیشه نیک، خوبی و با اندیشه بد، پلیدی را برگزید.

درباره درفش کاویانی:

استاد صفا به نقل از مقاله کاوه و درفش کاویانی نوشته اسکارمان در مجله کاوه می­نویسد: اسکارمان با تحقیق در یک تابلو موزاییک که در شهر پومپیی کشف شده است و سکه­هایی که از سلسله فراتاکارا (آتش پرستان) پارس از معاصرین سلوکی­ها بر جای مانده به این نتیجه رسیده است که درفش مذکور چرم پاره مربعی بود که بر نیزه­ای نصب شده و نوک نیزه نیز در پشت آن از بالا پیدا بوده است. بر روی چرم که به حریر و گوهر زینت یافته بود، ستاره­ای چهار پر رسم کرده بودند که در میان و بالای آن دایره کوچکی قرار داشت. این ستاره به یقین همان است که فردوسی از آن به اختر کاویان تعبیر کرده است. از پایین چرم چهار ریشه به رنگهای قرمز ـ زرد و بنفش آویخته شده و نوک آنها مزین به جواهر بوده است. برای اطلاع بیشتر به کتاب تاریخ پرچم ایران و درفش ایران از باستان تا امروز مراجعه کنید. در آخر به تمام علاقمندان به تاریخ ایران پیشنهاد می­کنیم کتاب کاوه آهنگر و درفش کاویانی نوشته پروفسور آرتورکریستن سن و ترجمه منیژه احد زادگان آهنی را مطالعه کنند (انتشارات طهوری).

همسفر از ترانه­های داریوش:

من و تو در گذر تند باد حادثه­ها هزار مرتبه اوج و حضیض ­ها دیدیم.

مپوش چشم امید از وطن که ما زین بیش به عمر خویش چه ضد و نقیض­ها دیدیم.

نگفتمت تنها مرو شب در کمین نشسته

سیمای آن آزاده را غم بر جبین نشسته

نگفتمت با من بیا تا سرزمین خورشید

که رنگ غم بر قامت این سرزمین نشسته

نگفتمت که ظلمت بر جاده­ها نشسته

صد پیچ کاروان کش تا شهر ما نشسته

رفتی و به راه مانده­ای در شب سیاه مانده­ای

آماده شو ای همسفر که بر خطر بار دگر پا بنهیم

به یکدیگر بار دگر دست دل و یگانگی­ها بدهیم

کن رها بازوی دربند مرا          پای در بند دماوند مرا

خیز و چیره شو بر خطر            فکر چاره کن همسفر

همت کن و از عزم خود یاری طلب     که پشت شب می­شکند

که جلوه خورشید ماپلاس شب     ز خانه بیرون فکند

 

منبع: کاوه آهنگر و درفش کاویانی ـ پروفسور کریستن سن ـ ترجمه منیژه احد زادگان آهنی

نکته­هایی از تاریخ تمدن ویل دورانت

1- هر تمدنی میوه درخت تناور توحش است و چون از ساقه آن درخت فاصله بسیار یافت سقوط می­کند 2- انسان احساس می­کند و بنابراین مسوول است. اگر من مکلف به اجرای عملی هستم، پس به انجام آن هم قادرم.

3- کلیسا خردمندانه آنتروپومورفیسم (انسان شکلی گری) اجتناب ناپذیر الهیات عامه را پذیرفت.

4- اگر بخواهید به فرزندان خویش در عمل ثابت کنید که چقدر دوستشان دارید، خرد حکم می­کند که آنها را به دنیا نیاورید.

5- این جنایت را پدرم در حق من کرد، ولی من در حق کسی نکردم.

6- بار خدایا، آدمی چیست؟ لاشه­ای چرکین و لگدمال شده و مخلوقی زیان آور، مالامال از فریب. (سلیمان یهودی)

گلی از طراوت افتاده که از گرما خشک و پرچین می­شود.

7- زندگی ذهن بشر بر ساخته از دو نیرو  است: 1- نیاز به اقتصاد برای زیستن، 2- نیاز به عقل برای پشرفت. در روزگار فقر و هرج و مرج میل به اعتقاد فزونی می­گیرد و در دوران ثروت میل به عقل فزونی می­گیرد.

8- جزایر فلسفه و علم را همه جا امواج دریاهای رازوری می­شوید و می­بَرَد. عقل حیطه امید را می­بندد و فقط عاقلان می توانند با روی گشاده چنین محدودیتی را تحمل کنند.

9- بلغارها از نزادهای هون (مغولی) ـ ایغوری و ترک بودند.

10- مجارها از قبایل اویغورها بودند و پیوندی نزدیک با قبایل هون و ترک داشتند.

11- اسلاوها از نژاد هند و اروپایی بودند و به زبانی تکلم می­کردند که با آلمانی و فارسی ارتباط داشت.

12- خزرها از نژاد ترک بودند که در قرن هفتم از طریق قفقاز در صفحات جنوبی روسیه پراکنده شدند.

13- در عرض 63 سال (751-814) سرزمین گل به صورت فرانسه درآمد.

14- در 843 امپراتوری شارلمانی به سه قسمت تقسیم شد که معادل کشورهای جدید ایتالیا ـ آلمان ـ فرانسه بود.

15- افراد بشر مثل ماهی­های دریا یکدیگر را می­بلعند.

16- اقوام آنگلوساکسون در سال 577 به انگلستان آمدند.

17- آنگلها یا انگل­ لند.

18- لودویگ در 843 نواده شارمانی اولین پادشاه آلمان شد.

19- جنبه بین­المللی (انترناسیونالیسم).

20- قوانین باید بر عقل استوار باشند. هدف اساسی آنها انتقام گرفتن از جنایت نیست بلکه حفظ نظم اجتماع است (بکاریا در روح الواقنین).

21- ولتر: با از میان رفتن خرافات بشریت از عفریت درنده­ای که او را می­خورد آزاد می­شود.

22- ملتی که از قید خرافات آزاد شود ملتی مرکب ازفلاسفه خواهد بود که راه اطاعت ازحکومتی مانند  ............را نمی­دانند.

23- گائتانو در علم قانون گذاری: فیلسوف نباید واضح نظام­های فلسفی بلکه باید پیرو حقیقت باشد و وظیفه او تبلیغ حقیقت و ترویج آن است. برای فیلسوف دنیا در حکم کشورش، کره زمین مدرسه­اش و نسلهای آینده شاگردانش خواهند بود.

24- هر دولت جدید در آغاز کار مجبور است به نحوی بی رحمانه و سختگیر باشد و گاهی غیر عادلانه رفتار کند.

25- وقتی انسانیت وجود ندارد زندگی چه ارزشی دارد؟ گاهی فکر می­کنی متفکری مستقل هستی اما مقلدی بی فکر بیش نیستی.

26- روا داری مذهبی نتیجه ترویج نهضت روشنگری است. اساس آن فلسفه و مردان بزرگی است که آن را به وجود آورده­اند. تنها فلسفه است که دولتهاباید سرمش خود قرار دهند. 27- پادشاه تحصیل کرده و باحسن نیت بهترین وسیله تنویر افکار و اصلاحات خواهد بود.

28- روحانیون در ایران در برابر دانشمندان ـ فلاسفه و مورخان قرون وسطی ایرانی پیروز شدند.

29-در ایران هر صنعت نوعی هنر بود و کیفیت تولید جای کمیت را می­گرفت.

30- در ایران هنر را به علم و صنایع دستی را به ماشینی ترجیح می­دادند.

31- بهترین تاریخ آن است که شرح پیشرفتهای فکر انسان باشد. 32- دنیا برای کسان که فکر می­کنند یک کمدی و برای کسانی که احساس می­کنند تراژدی است.

33- فعالیت و کار درمان خوبی برای بیماریهای فلسفه و خودکشی است. 34- ارتش همچون اطلسی است که شانه­های کشور را نگاه می­­دارد.

35- مالکیت خصوصی نعمت اجتماعی و حقی اساسی است.

36- بشر عدالت و آزادی را تنها مرهون قانون است. قانون آن دستگاه سلامت بخش اراده همگانی است که به صورت حقوق مدنی ـ برابری طبیعی میان افراد بشر برقرار می­کند. قانون آن صدای آسمانی است که برای هر یک از شهروندان احکام عقل را وضع می­کند.

37- نقش نبوع در تاریخ و نقش یک فرد در برابر توده مردم و کشور چیست؟

38- طبیعت با زندگی بدون نظم و حمایت اجتماعی دارای دندان­ها و چنگال­های خونین است.

39- پایان دادن به مالکیت خصوصی، حکومت  وقوانین در حکم غوطه ور ساختن مردم در هرج و مرجی است که از تمدن بدتر است.

40- آنچه این جهان را به صورت سیلاب اشک درآورده است، آزسیری ناپذیری و غرور رام نشدنی او است.

41- ماشین بخار از 1681 در فرانسه شناخته شده بود. در سال 1769 ژوزف کوینو از آن برای به کار انداختن نخستین اتومبیل به کار برد.

42- در سال 1760 دستگاه نظم پستی به وجود آمد.

43- لوموسیه دولاریریر: در روابط اقتصادی، قوانین وجود دارند که شبیه قوانینی هستند که نیوتن در جهان یافت. مشکلات اقتصادی، ناشی از جهل یا تخلف از این قوانین است. (کتاب نظام طبیعی و اساسی جوامع سیاسی)

44- تورگو: مستعمرات مانند میوه هستند که فقط تا زمانی که نارس هستند به درخت می­چسبند. وقتی به مرحله خودبسندگی رسیدند، همان کار را خواهند کرد که کارتاژ کرد و روزی آمریکا هم مستقل خواهد شد.

45- بسیاری از اصول اخلاقی را نمی­توان بدون مذهب حفظ کرد زیرا بیشتر اشخاص از نظر تعقل، محکوم به طفولیت دایم هستند.

46- شهوت ثروتمند شدن درقلب انسان جای دارد. ثروتمندان بر تجملات خود می­افزایند و فقرا در گرداب تحقیر و خفت فرو می روند.

47- افراد بشر بر اثر تمایل به برابری با کسانی که از لحاظ ثروت از آنها برتری دارند پیوسته در هیجان و اضطراب می باشند.

48- از جنبه نظری دمکراسی عالی است اما به علت جهل و علاقه توده­های مردم به کسب مال با عدم کامیابی روبه رو می شود.

49- مساحت زمینی که متعلق به هر فرد است باید محدود شود. املاک بزرگ باید تقسیم شوند تا تعداد خرده مالکان افزایش یابد.

50- افکار عمومی به صورت نیرویی در تاریخ در حرکت بود. فیلسوفان از فکر تفویض تمام قدرت به مردم برخود می لرزیدند.

51- خرافات وحشتناک­ ترین بلای بشریت، مایه اندوه حکما و وسیله دست ستم کاران است.

52- صومعه نشینان بر  املاک کشور و آسمانها تسلط دارند.

53- اگر با دیوانگان از در مخالفت درآیم به راستی که مرا محکوم به دیوانگی می کنند.

55- پروفسور به معنی آشکار کننده.

56- کالج ـ مأخوذ از واژه قدیمی کولگیا به منعنی صنف یا انجمن.

58- در دنیا کمتر چیزی مانند حقیقت تلخ و مایه بیزاری مردم است.

59- قرون وسطی فقط یک دوره از ادوار تاریخ نیست بلکه واژه­ای است که دلالت بر وضع و حالت خاصی می­کند.

60- آنچه امروزه از رذایل است روزی در زمره فضایل و ضروری برای بقای بشر محسوب می­شد.

61- هر تمدنی عبارت است از جنگ میان غرایز جنگلی افراد و منهیات آن جامعه.

62- غرایز بدون وجود منهیات تمدن را نابود می­کنند و منهیات بدون وجود غرایز زندگی را به پایان می­رسانند.

63- قانون غریزه را بابیم عقوبت متوحش ساخت، وجدان، نوباوگان را با یک مشت منهیات بی شمار رام کرد.

64- قانون مسیح یا دین می­گفت که هر آدمی حاصل مزاوجت مرد و زنی می­باشد با گناهکاری ذاتی به دنیا آمده و محکوم به شرارت و مرگ است.

65- دین مسیح ایمان را بر علم، شکیبایی را بر شجاعت و کف نفس را بر میانه روی رجحان می­نهاد.

66- اولنی رویداد اخلاقی زندگی هر مسیحی غسل تعمید بود.

67- فوتبال در قرن 13 از چین به ایتالیا و از ایتالیا به انگلیس آمد.

68- آکسفورد به معنای گذرگاه گلهِ گاو است.

69- طبق نظر کلیسا، آدم و حوا چون از فرمان خدا تمرد کردند، بشر در صورتی می­توانست از دام شیطان و دوزخ برهد که خدا به صورت آدمی درآید و به قتل برسد.

70- در قرون وسطی عدد 3 یا تثلیث نشان تکامل روح و عدد 4 به نشانه تکامل جسم و جمع این دو معرف انسان کامل بود.

71- در 1307 کلیسا کیمیاگری رابه عنوان کاری اهریمنی مردود شمرد چندتن از مؤلفان قرون 12 و 13 از ترس کلیسا کتابهای خود را به جابربن حیان نسبت دادند.

72- مخترع عینک سالوینو دآمارتو بوده در سال 1317.

73- در زندگی افراد بشر خیال مایه اصلی حیات است.

74- صلاح الدین ایوبی: از خونریزی بپرهیز زیرا خونی که بر زمین می­ریزد هرگز نمی­خسبد.

75- یکی از کهنسال­ترین رسوم دین اقوام بدوی که عبارت از خوردن خدا باشد. امروزه در جوامع متمدن اجرا می­شود.

76- اصلاح دینی: REFORMATION انقلاب دینی در اروپای باختری در قرون 16- که به عنوان نهضتی برای اصلاح مذهب کاتولیک آغاز شد.

77- پاسکال: سکوت جاودانی این فضاهای نامتناهی مرا به وحشت می­اندازد.

78- مقام واقعی آدمی در طبیعت چیست؟ هیچ در برابر نامتناهی.

79- اگر عقل را به حال خود رها کنیم، نمی­تواند معنی اخلاق یا خانواده یا دولت را دریابد.

80- در عرف و عادت و حتی در تخیل آدمی و افسانه­ها حکمت بیشتری وجود دارد تا در عقل.

81- دو نوع حکمت وجود دارد یکی حکمت توده ساده و نادان که به تبعیت سنت و تخیل زندگی می­کنند. دوم حکمت گروه دانایان، که در اعماق علم و فلسفه فرومی­روند تا به نادانی خود پی برند.

82- چه اندازه قلب آدمی تهی و تا چه پایه وجود وی پر از فضولات است. آدمی مظهر تلبیس است. دروغگو و ریاکار است. هم نسبت به خود و هم نسبت به دیگران.

83- تمایل شدید انسان به اینکه مورد مدح و ستایش همنوعان قرار گیرد منشاء اصلی ظهور همه آثار هنری و اعمال قهرمانی است.ی

84- ملکات انسان در نفس پرستی وی مدفون می­شود همچنان که رودخانه­ها در دریاها.

85- در جهان آدمی هیچ چیز نایاب تر از نیک کرداری و حق شناسی نیست.

86- سپاسگزاری یعن خصلت ممتاز طبایع خردمند و جوان مردانه.

87- میلتن 1639: من تعلیم و تربیتی را کامل می­نامم که مرد را به طرزی   ماهرانه و بلند نظرانه برای اجرای هر شغلی، اعم از خصوصی و عمومی، جنگی یا مربوط به صلح مناسب سازد. نخستین تکلیف آموزگار این است که شخصیت اخلاقی را در دانش­آموز ایجاد کند تا خرابی­های اولین اجداد ما را ترمیم کند. یا نیازمندیهای زندگی متمدن را با احتیاجات دوران شکارورزی موافق سازد.

88- چارلز اعتقادات مذهبی را شعر محبوب مردم می­نامید.

89- مذاهب مانند لباسهای رنگارنگی هستند که باعث مجلل کردن مرگ می­شوند.

90- اولین  روزنامه در انگلستان در سال 1702 چاپ شد.

91- حقیقت همان قدر مخفی است که سرچشمه رود نیل.

92- اگر هر کس مجاز باشد با فکر خود زندگی کند خودکشی اجتماعی پیش می­آید. بشر همان قدر برای فکر کردن ناتوان است که برای پرواز کردن ناتوان است.

93- ولتر می­خواست بداند انسانها با عبور از چه مراحلی از توحش به تمدن رسیده اند.

94- ملتی که بیشتر مواد خام و محصولات کشاورزی خود را صادر می­کند به زودی برده کشورهایی می­شود که سازنده و صادر کننده کارهای صنعتی هستند.

95- ملت مثل کودکانند که الفبا را نمی آموزند مگر اینکه وادارشان کنند.

96- اگر جهالت نبود، تاریخ به وجود نمی آمد.

97- یهودیان فلسفه را به عنوان مادر بدعت و فاحشه مرگ آوری می­دانستند که هر کس که به سوی او رفت هرگز برنگشت.

98- بدیها از این ناشی می­شوند که از عقل صحیح و قانون طبیعت پیروی نمی­شود.

99- علم بر امید می­خندد و دین از حقیقت گریزان است.

100- هابز نوعی ماده گرایی را بنیان گذاشت که در آن دین آلتی در دست دولت برای تحریک و به کار انداختن ماشین­های انسانی بود.

101- علوم جدید می­خواستند نشان دهند که کیهان از قوانین تغییر ناپذیر تبعیت می­کنند. در این قوانین نه معجزه را راهی بود نه دعا اثری داشت و به خدا هم نیازی نبود.

102- دانش شناخت انسان را توسعه می­بخشد، حال آنکه مذاهب با هم ستیزه جویی می­کنند و سیاستمداران با هم می­جنگند.

103- ترحم یا شفقت تصوری است از مصیبتی که در آینده بر سر خودمان می­آید.

104- حق شناسی، بعضی اوقات متضمن دشمنی است.

105- احسان کردن منت می­آورد و منت بندگی است.

106- قدرت برای این می­خواهیم که از عدم ایمنی بیمناکیم.

107- ضعف انفعال یعنی کودنی، انفعال فوق العاده زیاد یعنی دیوانگی و عاری بودن از خواهش­ها یعنی مرگ.

108- ذهن هر چه بیشتر از نظام طبیعت آگاه شود، بیشتر می­تواند خود را از چنگال بیهودگی برهاند.

109- پیشرفت علم اگر سرشت و خواهش­های نفسانی را بهبود نبخشد، جز یک فریفتگی و اغفال چیز دیگری نیست.

110- پیغمبران نه از نظر دانش، بلکه از حیث قدرت تخیلات ـ شوق و احساسات بر افراد عادی برتری داشته­اند. آنها شاعر و سخنگو بوده­اند.

111- انسان­های عادی چنان به کارهای روزمره مشغولند که فرصت یا ظرفیت کامل عقلانی را ندارند.

112- انتباه استیلای متناوب جسم و فکر توسط امیال ستیزه جوست.

113- تلاش برای صیانت نفس، تنها فضیلت است.

114- انسان سالم احساسات اندوهبار ـ توبه ـ حقارت و ترحم را از خود دور می سازد.

115- بسیاری از علل خارجی ما را به هیجان می­آورند و مثل امواج روی آب سرگردانیم و از عاقبت و سرنوشت خود ناآگاهیم.

116- وجدان یک محصول اجتماعی است نه موهبتی فطری یا عطیه­ای الهی.

117- استفاده از پاداش یا کیفر پس از مرگ موجب ازدیاد توهمات و خرافات می­شود و در خور یک اجتماع تکامل یافته نیست.

118- آنانی که پیرو عقلند، چیزی که به خود نمی­پسندند بر همنوعان خود روا نمی دارند.

119- تشکیلات اجتماعی، دولت علی رغم منهیاتش و تمدن علی رغم نیرنگهایش بزرگترین اختراع بشر برای حفظ و تکامل خود بودند.

120- مردم نادان با مداهنه و چاپلوسی ستمگر را در میان می­گیرند و حتی او را تا مقام پرستش بالا می­برند.

121- هر شخص نسبت به ابنای بشر دینی بس بزرگتر دارد تا نسبت به کشور محدود خودش.

122- در دنیا چیزی نفرت انگیزتر از ریاکاران و زاهدان متظاهر وجود ندارد. مکارانی که می­خواهند همه مقام­ها و افتخارات دنیا را به دست آورند.

123- دنیا را عقاید اداره می­کنند (فلسفه تامس­هابز).

124- طبیعت اصلی انسان حالتی از رقابت و تجاوز متقابل است که فقط ترس می­تواند آن را مهار کند.

125- قدرت و فریب کاری در جنگ فضیلت­های مهم به شمار می­روند.

126- انسان قدرت طلبی است که از عقل به عنوان دست ابزار امیال استفاده می­کند.

127- دولت: نوعی قرارداد اجتماعی است که مردم بین خود موافقت می­کنند تا قدرت نیروهایشان را به یک نفر تفویض کنند. این حالت را جمهور گویند. با این اطمینان که دولت آنها را در برابر دیگران حفظ می­کند.

128- دموکراسی چیزی جز یک آریستو کراسی ناطقان نیست و مردم تحت تأثیر عوام فریبان قرار می­گیرند.

129- دین: ترس از قدرتی نامریی را که مخلوق فکر یا خیال پردازی از داستان­های مورد قبول مردم است. دین یا ترس، تخیل و تظاهر.

130- دین که به دلیل تصورات، قضاوتها و انفعالات مختلف چند نفر به صورت آیین­های متفاوت درآمده­اند.

131- پادشاهان مواظب بوده­اند به مردم بقبولانند چیزهای ناخوشایند خدایان همانهایی هستند که قوانین انها نهی کرده اند. دین ابزار دولت است.

132- قبیله قبل از دولت بوده است و رسوم از قانون کهن ­تر و عمیق ­ترند... عقاید هابز.

133- کشف قانون در طبیعت معجزات را غیر قابل درک نشان می­داد.

134- لردهربرت: همه ادیان ساخته شیادانی هستند که طالب قدرت سیاسی و مادی بوده اند.

135- انسان چیزی جز میمونی متمدن نیست.

136- کشیشان آلت دست طبقات ممتازی هستند که از استمثمار کار بردبارانه مردم و ساده لوحی آنان فربه شده­اند.

137- بسیاری از داستانهای معجزات تصورات غلط اذهان ساده از علل رویدادهای طبیعتند.

138- بنتلی: چون اکثر مردم ابله هستند، آزاد گذاردنشان در اندیشیدن مصیبت به بار می­آورد. بیشتر آدمیان همه قدر برای پرواز کردن شایسته­اند که برای فکر کردن.

139- اکثر ادیان چون ضعیف می­شوند، طالب آزادی مذهبند و به هنگام قدرت آن را نمی­پذیرند.

140- شافتسبری: فضیلت زمانی واقعی است که به خاطر خود آن دنبال شود نه به علت ترس از دوزخ یا امید به بهشت که این نوع پست و بزدلانه می­باشد.

141- انسان اصل و نسب دار در نتیجه تربیت نمی­تواند به عملی گستاخانه و بیرحمانه دست بزند.

142- پس این خدایان چه هستند؟ چیزهای نابوده قشنگی که آنها را می­پرستیم و نمی دانیم چرا؟ خدایانی که انسان آنها را آفریده و آنها انسان را نیافریده­اند.

143- خدای دکارت یک خدای فاقد شخصیت ـ بی وظیفه ـ بی خیال و ناچیز بود.

144- یک پادشاه حق ندارد دین خود را بر رعایایش تحمیل کند. فقط وجدان باید بر عقاید انسانی حکمروا باشد.

145- چیزی که مردم را مطیع نظم اجتماع کرده ترس از دوزخ نیست بلکه ترس از پلیس و قانون است و اخلاق جامعه ملحدان فاسدتر از جامعه مسیحیان نیست.

146- دین ساخته دست بشر است. شاهان آن را برپا کرده­اند تا رعایایشان را در زنجیر فرمانبرداری نگاه دارند.

147- عقل ما را در ورطه­ای عظیم می­کشاند و ما را به سرگردانی می­برد.

148- از آنجا که طبیعت بشر عوض نشده با جنگ و ستیزه جویی و ... مسایلی به وجود خواهد آورد که موجب بی نظمی جامعه و فنای سریع آرمان شهرها خواهند شد. انسان از تاریخ عبرت نمی­گیرد. هر نسل حاصل انفعالات، گمراهی­ها و جنایات مشابه است. دمکراسی اشتباه است. آزاد گذاردن توده فضول از خود بی خود و بی اطلاع در برگزیدن حکمروایان و سیاست­های خود خودکشی دولت خواهد بود.

149- فلسفه نبردی است سهمگین تراز همه جنگها. (فونتنل)

150- ریشه اساتیر در تخیل بدوی و در آمادگی اذهان ساده به شخصیت بخشیدن به فرآیندها است.

151- بشر اولیه صفتی را بهتر از نیروی جسمانی نمی­دانست و هنوز برای حکمت و عقل و عدالت کلماتی نیندیشیده بود و تصوری از آنها نداشت.

152- اجداد خودمان و نسلمان کامل مساوی هستیم. انسان نادانی­های عصر کهن را هنوزاز دست نداده است. افراد تازه در زندگی همان اشتباهات پدران را دنبال می کنند. هر جا که انسان است، بی خردی وجود دارد.

153- در قرن پنجم میلادی مهاجران گیلی یا اسکات ایرلند را ترک کردند و به اسکاتلند آمدند.

154- این کشیشان نبودند که مردم را فاسد می­کردند بلکه مردم بودند که کشیشان را تحریض می­نمودند.

155- بنیاد پژوهش مسیحیت علل طبیعی را سست کرد. بسیاری از پیشرفتهایی که طی هفت قرن علم یونانی پدید آورده بود خدای کیهان شناسی و زیست شناسی سفر پیدایش شد.

156- تاریخ فرانکها (فرانسه) 240 میلادی ـ فرانک به معنای آزاد شده بود. کلوویس در سال 750 میلادی کشور فرانسه را بنیاد گذاشت.

157- مسیحیت ارتدکس یا اصیل آیین.

158- تاریخ نروژ 900 میلادی ـ در سال 860 گروهی از نروژ و دانمارک جزیره ایسلند را کشف کردند. (تاریخ ایسلند سال 860)

159- شمالی­ها توتونهایی بودند که نیاکانشان از طریق دانمارک خود را به سوئد و نروژ رساندند (کشف نروژ). اولاف اول و دوم از پادشاهان نروژ بودند.

160- تمدن وایکینگ: فرهنگ اقوام اسکاندیناوی از 700 میلادی، vikina به معنای خلیج یا آبگیر است.

161- بیشتر قوانین دریایی اروپا از ناحیه نورسها ناشی شد.

162- حتی سه کلمه با آدم فرومایه بحث کردن خطاست. (ولوای پیشگو)

163- عصر پهلوانی: دورانی که اقوامژرمنی به گسترش قدرت خویش در اروپا مشغول بودند.

164- آلمان اقامتگاه تعدادی قبایل ژرمنی بود. شارلمانی با غلبه براین اراضی آنها را وحدت بخشید و اقوام مختلط را متحد کرد.

165- سرچشمه رسوم دیپلماسی اروپا و آمریکا را می­توان در دربار پادشاهان ایران دید.

166- در ایران ساسانی زنان قانونی در اندرون خانه نگهداری می­شدند. این رسم دیرین ایرانی به اسلام منتقل شد.

167- اشتباه رهبانان ایتالیا و فرانسه در این بود که از شیوه انزوا و ریاضت جویی مشرق زمین (هند) تقلید کرده بودند. آب و هوا و روحیه فعال اروپای باختری چنین ریاضت عملی را بسیار مشکل می­کرد و باعث می­شد بسیاری ازاین کار دست بکشند.

168- هنگامی که عرب ایران و ... را فتح کرد عمل وی در حقیقت توسعه جنگ و غارتی بود که در ایام جاهلیت بدان دست می­زد.

169- از شوخی­های تاریخ یکی این است که روحانیون مسیحی از مردم روم انتخاب می شدند. فرانکهای مسیحی شده در برابر همان کسانی زانو می­زدند که روزی به ضرب شمشیر آنان را شکست داده بودند.

170- کوشش­هایی که علما برای ایجاد توافق بین عقل و قرآن می­کردند کلام یا منطق شد.

171- عقل درختی است که میوه آن راستی است (ابوالعلا معری).

172- سرنوشت عقاید میلیاردها مردم به این تصادفات جنگی وابسته است.

173- هر چه سرفداری رو به افزایش می نهاد، بردگی کاهش می­پذیرفت و روال بردگی ناشی از تحول اقتصادی بود نه معلول پیشرفت اخلاقی.

174- مالک از ترس اینکه مبادا زمین او را بگیرند قطعه­ای زمینی را به عنوان اجاره به افرادی زورمند اجاره می­داد تا از زمین­های او محافظت کند. (فئودال)

175- علم بیش از همه در فلسفه اثر گذاشت زیرا فلسفه که در جستجوی خرد است باید بر پایه علم که جویای معرفت است بنا شود.

176- مردم از آن رو بدبختند که نادانند و از آن روی نادانند که همه توطئه کرده اند تا آنان را در نادانی نگاه دارند و از آن رو شریر هستند که خرد آنان رشد نکرده است.

177- انسان هنگامی از میمون متمایز شد که صداهای خاصی را برای اندیشه­ها ابداع کرد به یاری زبان بود که وی انسان شد.

178- فیلسوفان مدرسی خود را در اوهام الهیات ـ تار عنکبوت منطق وابرهای مابعدالطبیعه سر درگم کرده بودند.

179- خرد در نزد فیلسوف دارای همان مقامی است که فیض و رحمت ایزدی در نزد مسیحی داراست

180- انسان برای آنکه موهومات دین را بپذیرد باید چشم بر روی عقل ببندد. باید انسان به مرتبه حیوانات تنزل کند و راستی را با ناراستی برابر گیرد.

181- طبیعت نیروی نیمه کور و نیمه هوشمندی است که روی ماده عمل می­کند و به ماده جان می­بخشد و ضمن این سازندگی خلاقانه همه را به کام مرگ می­فرستد.

182- طبیعت کور است و خوب و بد را یکسان از روی زمین برمی­اندازد. طبیعت را هرگز نخواهیم شناخت و به آرمان آن پی نخواهیم برد چون خودمان بازیچه آن هستیم.

183- شعور کیهانی آن خدایی که به درگاهش دعا کنند، نیست.

184- انسان از قوانین و مقررات موجود بیش از دوزخ و خدای دور دست می­هراسد.

185- دیوانگی در میان دیوانه­ها بهتر از خردمندی در تنهایی است.

186- دستاورد فکری انسان متناسب است با شدت شهوات او. نابغه انسانی است با شهوات نیرومند و کودن از آن بی­بهره است. (الوسیوس)

187- نژادها هر گاه در محیط­های یکسان می­زیستند یکسان رشد می­کردند و غرور ملی چون غرور و خودپسندی افراد بی پایه و دور از واقع بینی است.

188- آموزش قادر است همه چیز را دگرگون سازد. هر گاه جهل و نادانی را براندازید فساد از میان خواهد رفت. (الوسیوس)

189- انسان نادان آفریده شده اما ابله خلق نشده است. با تلاش بسیار است که اورا ابله می­کنند. کاری نیست که روحانیون با همدستی موهومات از عهده آن برنیایند. زمین هنوز در زیر انبوه پرستشگاه­هایی می­نالد که برای پرستش موهومات برپا شده­اند.

190- هر جنایتی که به کیفر قانون نرسد همه روزه تکرار می­شود. اثبرات ناسودمندی دین (الوسیوس).

191- واژه­های خوب و بد تنها در نزد انسانها دارای معنا و مفهومند. انسان فاقد شعور و اخلاقی فطری است. برداشت انسان از خوبی و بدی محصول جامعه و تربیت و دین اوست.

192- حتی دوستی هم خودخواهی و گونه ای نیاز متقابل است. خودخواهی واقعیت کلی زندگی است و نکوهش آن مانند بدگویی از یخبندان زمستان است. (الوسیوس)

193- فضایل ونیکبختی مردم، مرهون قوانین خردمندانه آنان است نه رعایت احکام دینی.

194-دین از ترس و وحشت انسان اولیه از سیل و دیگر بلاها ریشه گرفته است. بشر در مبارزه با کشیشان و شاهان، جز با پیروی از چراغ خرد نمی­تواند از این کنکاش جان به سلامت دربرد.

195- استبداد ملت چون خودکامگی شاهان، ظالمانه و دور از عدالت است.

196- با ترساندن مردم از نیروی نامشهود مردم را وادار می­کنند با بدبختی­ها بسازند.

197- تصور اینکه روح، پس از مرگ تن، احساس، تفکر و درک ودرد و لذت می­کند مانند آن است که بگوییم پس از آنکه ساعت از هم متلاشی شد گذشت زمان را مشخص می­کند. (داولباک)

198- انسان برای پوشاندن ذهن خویش احتیاج به برگ انجیر دارد. نشان دادن همه اندیشه­هایمان کاری ناپسند است.

199- وجدان دزد بسیار بیشتر از وجدان سیاستمداران است زیرا دزد کمتر انسان کشته و دارایی مردم را چپاول کرده است.

200- آیا تنگدستی معلول نادانی است یا نادانی معلول تنگدستی؟

201- چسترفیلد: در انسان خردمندی مجو و تعصبهای او را بپذیر. تعصبها معشوقه های ما و خرد در منتهای مراتب همسر ماست.

202- آداب پسندیده واسطه زندگی اجتماعی است. همانگونه که پول واسطه سوداگری است.

203- نجیب زاده با زیردستان به گستاخی رفتار نمی­کند.

204- ازدین سخن نگو، هر گاه از دین به نیکی یاد کنی روشنفکران بر تو خواهند خندید و اگر از دین به بدی یاد کنی، مردم کامل رنجیده خواهند گشت.

205- کامیابی کندو مرهون رذایل فرد فرد زنبورهاست یعنی آزمندی ـ خودخواهی ـ وجد به هنگام تولید مثل و ستیزه جویی جمعی آنها.

206- ثروت و قدرت یک کشور یا فرد به رذایلی وابسته است که حکیمان آنها را محکوم می­کنند.

207- انسان به طور کلی ناپاک و تبه کار است و سرشت انسان قبل از آموزش و پرورش اخلاقی فضیلت را نمی­شناسد.

208- مندویل: بیشتر دولتهای جهان به هستی ملتهای دیگر چشم طمع دوخته­اند.

209- طبیعت فاقد شعور اخلاقی است.

210- رذایلی چون سودجویی ـ آزمندی ـ غرور و ... روزی در تنازع بقا فضیلت به شمار می­آمدند. اما اکنون به زیان جامعه و ناپسند هستند.

211- خیر جامعه حداکثر نیک بختی برای حداکثر مردم است. شارمند خوب کسی است که در پیشبرد خیر همگانی بکوشد.

212- شعور اخلاقی ما ناشی از همدردی و همحسی ما نسبت به هم نوعان است نه الهام آسمانی و این احساس جزیی از غریزه اجتماعی ماست که ما را برای رهایی از تنهایی به آمیزش با دیگران وا می­دارد.

213- وقایع معجزه وما فوق طبیعی همیشه در میان ملتهای نادان و وحشی روی داده اند.

214- چیز سودمندی در جهان نیست که با کمبود یا وفور بیش از حد خود زیان آور نشود.

215- انسان بزرگترین دشمن انسان است.

216- طبیعت کور و بی شعور است مانند مادری که فرزندان خود را از دامان خود می­افکند.

217- جهان مخلوق کوشش گستاخانه خدای خردسالی بود که بعدها از کار ناقص خود شرمنده شد و مخلوقش را رها کرد یا مخلوق خدای کهن سال خرفتی است که پس از مرگ آن را به حال خود گذاشت تا بدون هدف بگردد.

218- از آنجا که انسان خدایان را مانند خود می­شمرد گمان می­کرد با چاپلوسی و دادن هدایا وی را خشنود خواهد ساخت و از اینجا آیین­های نذر ـ قربانی ـ دعا و ... به وجود آمد.

219- خصوصیات انسان در همه جا و همه وقت چنان یکسان است که تاریخ در این مورد مطلب تازه­ای ندارد. فایده تاریخ این است که با شناساندن بشر در اوضاع و شرایط گوناگون اصول پایدار و کلی طبیعت آدمی را آشکار می­سازد.

220- هیوم تاریخ را بانوی بزرگ حکمت می­دانست و امیدوار بود در آن علل ترقی و سقوط ملتها را بیابد.

221- هیوم: اندیشه­ای نابخردانه­تر از اعتقاد به ابدیت انسان نمی­شناسم.

222- دانش کم خطرناک است. آب چشمه مورها را تا ته بنوشید، یا لب نزنید.

223- شاهان و ادیان صفحات تاریخ را با خون بشر آغشته­اند.

224- حکومتی که بهتر اداره شود بهترین حکومتهاست.

225- روشنی سخن زینت اندیشه عمیق است.

226- وونارگ: طبیعت صحنه پیکاری بیرحمانه برای کسب قدرت است. هر پدیده ای در جهان معلول تعدی و زورگویی است. این نظام عمومی و بسیار پایدار است.

227- چنانچه کسی ارزش زمان را تشخیص ندهد، به افتخار نخواهد رسید.

228- افکار ـ رفتار و دین ما همه مخلوق رسوم هستند. اگر در هند متولد شده بودم، برهمن بودم و اگر در پاریس مسیحی بودم و درا یران مسلمان هستم.

229- پریستلی: یگانه دولت دادگستر دولتی است که نیکبختی شارمندان را آرمان خود سازد.

230- بزرگترین شگفتی مغزی است که می خواهد برای آسمان قانون بسازد.

231- دانش ستاره شناسی جسورانه­ترین و شگفت انگیزترین دانش­هاست.

232- لاپلاس: آنچه می­دانیم اندک است و آنچه نمی­دانیم بسیار.

233- بارومتر را توریچلی در 1643 اختراع کرده بود.

234- اندیشه سرنوشت کاخ نیک بختی انسان را ویران می­کند.

235- بعد از انقلاب فرانسه: 1- پروتستانها از همه قیود اجتماعی آزاد شدند. 2- یهودیان فرانسه از لحاظ قانونی با سایر شهروندان برابر شدند.

236- در سال 1794 در فرانسه مدارس مرکزی و مدرسه پلی تکنیک تأسیس شد.

237- بدون اخلاق، قانون و نظم نخواهد بود و بدون امنیت شخصی، آزادی وجود نخواهد داشت.

238- در سال 1794 برده داری در فرانسه لغو شد و سیاهپوستان همان حقوق فرانسوی را به دست آوردند.

239- انقلاب در اصلاح قوانین قضایی و جنایی تأثیر زیاد گذاشت.

240- در سال 1789 گیوتین توسط دکتر ژوزف اینیاس گیوتن اختراع شد.

241- کلمه سادیسم از نام کنت دوناسین آلفونس فرانسوادوساد (1740-1814) گرفته شده است.

242- طلاق در سال 1792 قانونی شد.

243- اوراتوریو: قطعه موسیقی با شعر که درباره موضع­های دینی ساخته می­شد.

244- لاوازیه پدر شیمی جدید با اصلاح جنس و تولید باروت به انقلاب آمریکا و فرانسه یاری کرد.

245- گزاویه بیشا با بررسی­های بافتها به وسیله میکروسکوپ در علم بافت شناسی پیش قدم شد.

246- رنال: بیدادگری مردم همان اندازه ظالمانه و غیرعادلانه است که استبداد پادشاهان.

247- دیکتاتوری تنها درمان برطرف ساختن هرج و مرج جامعه­ای است که ناگهان از قید مذهب و ... رهایی یافته و گرفتار غرایز و بیدادگری عوام شده است.

248- ما پیشرفت بدون خشونت را تکامل می­گوییم. تغییر سریع کارمندان همراه با شدت عمل اما بدون تغییر نوع حکومت را کودتا می­گوییم و هر گونه مقاومت علنی در برابر قدرت موجود را شورش می­گوییم.

249- انقلاب فقط تا حدی مؤثر است که تکامل اجازه دهد و تا جایی که طبیعت بشر اقتضا کند.

250- یک درام غم انگیز خوب باید به منزله شایسته­ترین مکتب افراد برتر تلقی شود. از یک لحاظ این نوع درام بالاتر از تاریخ است.

251- در سیاست خط مستقیم طولانی ­ترین فاصله میان دو نقطه است.

252- ناپلئون: پسرم باید تاریخ را زیاد مطالعه کند و درباره آن بیندیشد زیرا تنها فلسفه واقعی همین است.

253- اختراع مذهب از دید ناپلئون: برای دلداری دادن تهیدستان و منع آنان از کشتن توانگران- نابرابری اقتصادی در جامعه نمی­تواند بدون مذهب حفظ شود.

254- دمکراسی از نظر ناپلئون بازیچه­ای است که از طرف  قدرتمندان برای پنهان داشتن حکومت متنفذان به کار می­رود.

255- انقلابها باعث ایجاد هیجانات عمومی می­شوند زیرا جنایات دسته جمعی کسی را به جرمی متهم نمی­کند.

256- در دمکراسی همه درها به سو همه باز است تا هر کس برای خودش کار کند.

257- گرسنگی است که جهان را به حکومت درمی­آورد.

258- در سال 1793 سربازگیری آغاز شد. در سال 1803 طبق فرمان ناپلئون

259- نباید انتظار داشت هنر و  شعر مانند علم و فلسفه پیشرفت کند. زیرا آنها وابسته به قوه تصور است که در همه دورانها قوی و بارور است. در تکامل یک تمدن، هنر و شعر از علم و فلسفه فراتر می­رود.

260- دمکراسی نویسندگان و هنرمندان را تابع سلیقه­های مردم پسند می­کند.

261- استبداد هنر و علم را به پیش می برد اما جلوی فلسفه و تاریخ را می گیرد. دولت مستبد آزادی ـ نوآوری و فکر را خفه می­کند.

262- ادبیات یونان و روم مزایای بسیاری برای فکر و ذهن دارد اما انسان را گرفتار مخظورات اخلاقی می­کند.

263- محرابهایی مانند محراب شرافت وجود دارد که اگر چه متروکند، قربانیهای بیشتری می­طلبند.

264- تاریخ فقط تکرار همان حقایق است که در مورد افراد و اعصار مختلف به کار می رود.

265- در حکومت دمکراسی، هم رهبران و هم عقاید مکرر دستخشوش تغییر اساسی می شود. جامعه در معرض امیال و جهالت مردم قرار می­گیرد و موجبات نارضایتی و بی نظمی را فراهم می­آورد و به مراحل سخت و نافرجامی منتهی می­شود. هنر دولت عبارت از آرام کردن توده­هاست و خودکشی دولت اطاعت از آنها.

266- وجود بدی مستلزم مجازات است اگر آن را سست بگیریم، جنایت افزایش خواهد یافت.

267- اینکه مسیح فرزند خدا تلقی گردد با عقایدی که در آن زمان بین مشرکان رواج داشت مانند مجامعت خدایان با زنان زمینی هماهنگ بود.

268- تئوری مسیحیت یا ......چیزی کمتر از بت پرستی اساتیری کهن ندارد.

269- اساتیر مسیحیت و .....برای شیطان مقام پر افتخاری قائل شده اند

270- هلوسیوس: به یاری آموزش و خرد می توان جامعه­ای مطلوب و در حد کمال پدید آورد.

271- عدالت عبارت از تنظیم رفتار فردی و گروهی است بدان سان که برای بالاترین تعداد مردم، بزرگترین پایه خوشبختی را فراهم آورد. هدف آنی و ضروری تأسیس حکومت این است که امنیت فرد و جامعه را تأمین کند.

272- گادوین: قسمت بیشتر پستی­ها و عقب ماندگی­ها به علت کمبود آموزش و پرورش است.

273- چون نعمت زیاد شود خورندگانش زیاد می­شوند (افزایش جمعیت).

274- مالتوس: میزان عرضه مواد غذایی هر 25 سال به طور تصاعد حسابی افزوده می شود اما افزایش جمعیت (عدم جلوگیری) به صورت تصاعد هندسی افزایش می­یابد.

275- میزان زاد و ولد با کنترل­های + و ـ همراه است.