مشاهیر بزرگ جهان
بتهوون (قسمت دوم):
لودویگ وان بتهوون فرزند ارشد سه فرزندی بود که خداوند به یوهان و ماریا ماگدالنا عطا کرد. تاریخ تولدش را 15 یا 16 دسامبر 1770 قید کردهاند. از همان خردسالی، نشانههای برخورداری از استعداد خارق العاده در موسیقی در وی آشکار شد و پدرش نیز خیلی زود در صدد بهره برداری وبهره کشی از استعداد شگرف پسر برآمد. به نظر میرسد آموزش مدرسهای مرتب لودویگ وقتی به 15 سالگی رسید متوقف شد و نتوانست به یاری کلمات آنچه را در ذهن و روح خود داشت به صراحت و روشنی بیان دارد و حتی از حل مسایل ساده و مقدماتی ریاضی نیز گاهی عاجز میماند اما در موسیقی، رشد وی به میزان حیرت آور و قابل تحسینی سریع بود تا بدانجا که در 12 سالگی به سمت سنج نواز ارکستر دربار بن منصوب شد و در 14 سالگی مقام دستیار ارگ نواز در بار به عهدهاش محول گشت در سال 1787 بتهوون که 16 ساله بود به وین سفر کرد و در آنجا با چهرههای سرشناس و برجسته موسیقی آن زمان از جمله با موتسارت آشنا شد اما به او خبر رسید مادرش فوت کرده است و به زادگاه خود برگشت. این فقدان، جان او را سخت اندوهگین کرد. بتهوون پس از مرگ مادر، در وین باقی ماند ولی این سالها با رنج و عذاب شدید توأم بود و جراحت آن تا پایان عمر بر جان بتهوون باقی ماند. در سال 1792، وقتی بتهوون در وین، مستقر شد، آثار فراوانی تصنیف کرده بود. سه کوراتت پیانو، یک تریوی پیانو، یک تریو برای سازهای زهی با شماره اپوس 3، چندین واریاسیون برای پیانو و تریو برای سازهای زهی در رماژور، اپوس 8، نخستین باری که بتهوون در وین بر روی صحنه کنسرت ظاهر شد در ماه مارس 1795 بود. در سال 1798، بتهوون در شهر پراگ با برگزاری دورسیتال شور و هیجان شدیدی در محافل دوستداران موسیقی آن شهر برانگیخت. در سال 1800 دوره اول خلاقیت و آهنگ سازی بتهوون به پایان میرسد. تقسیم دوران خلاقیت بتهوون به سه دوره ممتاز، نخستین بار به ابتکار فن لنتز صورت گرفت که در کتابی موسوم به بتهوون و سه شیوه آهنگ سازی وی حدود این سه دوره را مشخص و متمایز میسازد. دوره دوم تا سال 1815 گسترده میشود و دوره سوم تا سال 1827 یعنی زمان مرگ را دربر میگیرد. در دوره اول بتهوون آثار بسیار جالب و ممتازی پدید آورد که از جمله آنها میتوان شش کوارتت برای سازهای زهی اپوس 18، نه سونات برای پیانو، چندین واریاسیون، آریای همراه کنسرت که با این عبارت آغاز میشود (آه پر فیدو) را نام برد. در این زمان آثار شدید ناراحتی کبد در بتهوون ظاهر شد و شنوایی او آسیب دید و شروع ناراحتی شنوایی، اثر ناگوارش را در اخلاق و رفتار بتهوون باقی گذاشت و حالت سوء ظن و شکی که از اختیار بتهوون خارج بود نسبت به بهترین دوستان و اطرافیانش در او پدیدار شد و روز افزون گشت. در فاصله سالهای 1813 تا 1818 بتهوون سمفونی نبرد یا پیروزی و لینگتن را پدید آورد. بتهوون این سمفونی را برای سازی به نام پان هارمونیکن تصنیف کرد. این ساز از ابداعات شخصی مبتکری از معاصران بتهوون به نام یوهان ملزل محسوب میشد که مترونوم را نیز ابداع کرده بود. پان هارمونیکن به صورت یک مجموعه مکانیکی از سازهای بادی بود. سمفونی نهم یا سمفونی کورال بود که از نظر حشمت و والایی در میان تمام آثار بتهوون بی نظیر است و در هر دو، اخلاص و ایمان آهنگساز به خصایص روحانی و ملکوتی انسان متجلی میشود. بعد از سال 1824 بتهوون کم کم به گوشه خلوت و تنهایی پناه برد و از مردم کناره گرفت. به سر و وضع ظاهر خویش بیاعتنا شد اما در همین زمان روح بتهوون به بالاترین درجه تطهیر رسید. در سیمایش آثار و درخشش سعادتی ملکوتی ظاهر میشود. حالت انسانی که بر فراز زندگی این خاکدان سیر میکند و از هفت دولت آزاد است و به خردمندی و کمالی که فقط نصیب پاکان و وارستگان میشود دست مییابد. تجلیات این سعادت و وارستگی و خردمندی بالاتر از حد تصور در پنج کوارتت آخرین بتهوون ظاهر شد. در سال 1825، از بتهوون توصیفی چنین در دست داریم: آثار رنج ـ افسردگی ـ اندوه و نیکخویی در چهرهاش نمودار است ولی هیچ گونه نشانه خشونت و تندخویی در او نیست.
تعدادی از آثار مهم او عبارتند از: کنسرتوی شماره (3) برای پیانو در دومینور ـ اپوس 37 ـ شماره (4) برای پیانو در سل ماژور ـ اپوس 58 کنسرتوی پیانوی شماره (5) در می بمل ماژور اپوس 73 ـ کنسرتو برای ویالن در رماژور اپوس 61 ـ اپوس7 2 ـ شماره 2 موسوم به سونات مهتاب ـ سمفونی شماره 1 در دو ماژور اپوس 21 ـ سمفونی شماره 3 در می بمل ماژور اپوس 55 اروییکا و ... .
سونات مهتاب:
سونات مهتاب بتهوون در میان 32 اثری که او در فرم سونات پیانو تصنیف کرده است، از هر نظر محبوب ترین محسوب می شود و بهترین سونات پیانویی به شمار میرود که تاکنون در جهان غرب به رشته تصنیف درآمده است. در این میان، هاینریش فریدریش رالشتاب در پدید آوردن این محبوبیت سهم به سزایی داشته است. زیرا که انتخاب عنوان مهتاب برای این سونات ابتکار او بوده است. رالشتاب این سونات را با دریاچه لوسرن در سویس مرتبط ساخته چنان که گویی آن دریاچه برای خود، مهتاب متفاوت و اختصاصی داشته است. یکی دیگر از آثار بزرگ بتهوون سمفونی اروییکا میباشد که پل هنری لانگ آن را یکی از دور از فهم ترین و غیرقابل درک ترین اعمالی میداند که ممکن است در عرصه هنر و ادبیات صورت گیرد. بتهوون در اروئیکا ضمیر ناخودآگاه و شخصیت روحی و اخلاقی بس منیع خویش را نمودار ساخته است. بتهوون قبل از این تصیف گفته بود به جایی رسیدهام که قصد دارم خودم را نابود کنم ...
فقط هنر است که مرا از این کار باز میدارد، وه که به نظرم ناممکن مینماید بر این دنیا چشم بپوشم قبل از آنکه آنچه را حس میکنم بیانش بر عهدهام محول گشته است تصنیف کرده باشم.
منبع: 101 اثر ممتاز از بزرگان موسیقی جهان.
مؤلف: مارتین بوک اسپن، ترجمه: علی اصغر بهرام بیگی
زیگموند فروید (قسمت دوم)
زیگموند فروید نورولوزیست و روان پزشک اتریشی در ششم ماه مه 1856 در خانوادهای یهودی در شهر فرایبورگ، شهری کوچک در موواریا، که بعدها جزیی از چکسلواکی گردید به دنیا آمد. وقتی چهار سال بیشتر نداشت، پدرش که به تجارت پشم اشتغال داشت، خانواده را به وین منتقل نمود، جایی که فروید قسمت عمده زندگی خود را دران شهر گذراند. در سال 1938، وقتی نازیها اتریش را به تصرف درآوردند، مجبور شد با دخترش آنا فروید به انگلستان فرار کند و یک سال پس از آن درگذشت. فروید در سال 1881 از دانشگاه وین دکترای پزشکی را دریافت کرد. مطالعاتی در زمینه بافت شناسی سلسله اعصاب را در آزمایشگاه بروک گذرانده بود. زمانی که در بخش روان پزشکی مینیرت در زمینه نوروپاتولوژی تحقیق میکرد مقالاتی را در مورد عصب شنوایی و مخچه و دو کتاب در زمینه نورولوژی به رشته تحریر درآورد. هر چند علاقه چندانی به طبابت نداشت، برای امرار معاش بیمارانی را میدید که اکثر آنها را نوروتیکها تشکیل میدادند.
ناراضی از روشهای درمانی آن روز که به طور عمده بر الکتروتراپی متمرکز بود، فروید تصمیم گرفت به کلینیک شارکو رفته و در مورد هیپنوتیزم معلوماتی کسب کند. پس از حدود 4 ماه که در سالپتریر گذراند به وین برگشت و کار خود را شروع کرد. مطب فروید رونقی نداشت و همکارانش او را به خاطر هیجان فوق العاده در پذیرش نظرات شارکو ملامت میکردند. فروید شروع به همکاری با ژوزف بروئر کرد که آن زمان یکی از موفق ترین پزشکان وین بود.
کتاب آن دو مطالعاتی در هیستری (1895) درمان زنهای هیستریک را با روش تخلیه هیجانی شرح میداد، اما فروید روش جدیدرا که یکی از بیماران فروید به او گوشزد کرده بود در آن مطرح ساخت. در سال 1896 فروید از اصطلاح روان کاوی برای توصیف روش جدید خود نام برد. بین سالهای 9-1894 فروید از یک رشته علایم روان پزشکی در رنج بود و شروع به روان کاوی خود نمود.
تغبیر رویا کتابی که فروید آن را کار عمده خود معرفی میکرد و در سال 1900 نوشته شد، نقطه پایان مشکلات روانی فروید بود. مکانیسمهای روانی ـ واپس زدن، نماد سازی، فراموشی، پرداخت ثانوی را در این کتاب شرح داده شد. عقده ادیپ، اید، ایگو، سوپرایگو، اضطراب اختگی یکی پس از دیگری از ذهن پربار فروید تراوید. عدهای معدود اما بسیار علاقمند از پیروان فروید روان کاوی را از مرزهای اتریش فراتر بردند. بسیاری از پیروان علاقمند بعدها ناگزیر از فرار به آمریکا و انگلستان شدند. خود فروید نیز در سال 1938 وین را ترک کرد، خانهای در لندن برای خود پیدا کرد و در همان خانه درگذشت.
منبع: فرهنگ جامع روان پزشکی، روانشناسی جلد اول، دکتر نصرت الله پورافکاری.