از كجا آمده ايم ؟ به كجا مي رويم ؟
تاريخ جهان از 20 ميليارد سال پيش تاكنون
انسان در كائنات:
جهان بزرگ ترين معماي كيهان شناسي است. حدود 20 ميليارد سال پيش تمام مواد تشكيل دهنده ي جهان هستي از قبيل فوتون ها_ نوترينوها_ الكترون ها_ پروتون ها_نوترون ها و ... در يك محفظه بسته اي به قطر 8 برابر خورشيد كنوني مانند آش شوربايي داغ در كنار يكديگر بودند. چگالي جهان بسيار زياد بود. جهان تركيبي از ماده و اشعه بود. در اثر يك انفجار بسيار بزرگ ( Big Bang ) تمامي مواد تشكيل دهنده اين گوي مذاب با درجه حرارت درجه سيلسيوس ماكزيموم درجه حرارت ممكن به ناگهان تحت تأثير چهار نيروي هسته اي قوي _ هسته اي ضعيف _ الكترومغناطيس و گرانش ( كراويتون ها ) به بيرون پرتاب شدند. قبل از انفجار بزرگ، زمان وجود نداشت و ما مبناي تاريخ كيهان را بر اساس بعد از انفجار بزرگ حساب مي كنيم و قبل از انفجار بزرگ را به منزله ي روز ازل مي انگاريم. ( تئوري انفجار بزرگ خود 8 نظريه ي مختلف دارد كه ذكر همه ي آن ها از حوصله ي بحث ما خارج است ). در قسمت هاي بعد به تشريح كامل 8 نظريه ي انفجار بزرگ خواهيم پرداخت.
طرز شكل گيري يك كهكشان:
تحت تأثير نيروي گرانش به تدريج الكترون ها و پروتون ها جذب يكديگر شدند و اتمي ساده مانند هيدروژن را به وجود آوردند و اين اتمهابا نيروي گرانش خود به تدريج اتم هاي ديگري را به گرد خود جمع كردند. در طول ميليون ها سال به طريق فوق، ابرهاي گازي بزرگ به وجود آمدند كهكشان راه شيري ما هم حدود 12 ميليارد سال پيش مانند تمام كهكشان هاي ديگر به همين طريق به وجود آمد حدود 6/4 ميليارد سال قبل از حلقه هاي بازويي راه شيري منظومه ي خورشيدي ما با 9 سياره ي همزمان به وجود آمدند.
منظومه ي شمسي ما هم مانند تمام منظومه هاي ديگرتركيبي از گازهاي مشتعل و مذاب بود كه در اثر نيروي گرانش اين گازها به گرد محور خود مي چرخيدند پس از ميليون ها سال اين حلقه هاي گازي از مركز خود فاصله گرفتند و به علت دوري از خورشيد سرد شدند و 9 سياره ي منظومه ي شمسي را تشكيل دادند كه تحت تأثير نيروي گرانشي در يك مدار بيضي شكل به دور خورشيد مي گردند. زمان تشكيل كره ي زمين ما هم مانند منظومه ي شمسي 6/4 ميليارد سال است. براي سهولت كار، تاريخ زمين را به چند دوره ي زمين شناسي تقسيم مي كنند كه هر يك از اين دوره ها شامل چند قسمت مي باشد، مراحل زير:
پركامبرين از 6/4 تا 4 ميليارد سال قبل شامل 2 بخش آركئوزوئيك ( 6/4 تا 5/2 ميليارد ) و پروتروزوئيك ( 5/2 تا 570 ميليون سال قبل ) مي باشد.
پالئوزوئيك از 570 تا 250 ميليون سال قبل مي باشد و شامل 6 دوره ي كامبرين ( 570 تا 510 ميليون سال قبل ) _ اردويسين ( 510 تا 438 ) _ سيلورين ( 438 تا 410 ) _ دونين ( 410 تا 355 ) _ كربونيفر ( 355 تا 290 ) و پرمين ( 290 تا 250 ميليون سال قبل ) مي باشد.
مرزوئيك از 250 تا 65 ميليون سال قبل مي باشد و شامل 3 دوره ي ترياس ( 250 تا 205 ميليون سال قبل ) _ ژوراسيك يا عصر دايناسورها ( 250 تا 135 ) و كِرتاسه يا گچ تحرير ( 135 تا65 ميليون سال قبل ) مي باشد.
سنوزوئيك از 65 ميليون تا 100 هزار سال قبل مي باشد.
شامل 5 دوره: پالئوسن ( 65 تا 53 ميليون سال قبل ) _ ائوسن ( 53 تا 37 ) _ اُليگوسن ( 37 تا 23 ) _ ميوسن ( 23 تا 3/5 ) و پليوسن ( 3/5 تا 6/1 ) ميليون سال قبل مي باشد.
پس از ميليون ها سال كه سطح زمين سرد شد براي انجام واكنش هاي سنتيك در زمين شرايط مناسبي پديد آمد. تشكيل آب _ متان _ آمونياك به صورت بخار و تبديل بخار آب به مايعي كه در آن متان و آمونياك و بسياري از تركيبات كاني محلول بود مقدمات پيدايش پيش سلولي ( زمينه ي پيدايش حيات در زمين ) فراهم كرد. به علت وجود توده هاي انبوه ابر كه اطراف كره ي زمين را پوشانده بود رعد و برق هاي شديدي صورت مي گرفت كه انرژي مورد نياز واكنش ها را تأمين مي كرد. با استفاده از اين دو انرژي، گازهاي جو با هم تركيب شدند و با آب باران وارد اقيانوس ها شدند ( رعد و برق، هيدروژن را به زمين منتقل مي كند و هيدروژن منبع اصلي پروتئين و اسيد آمينه ها مي باشد ).
پاره اي از پرتوهاي خورشيدي انرژي مورد نياز را براي آغاز زندگي سلول ها روي زمين ايجاد نمودند.
در دوره پركامبرين از به هم پيوستن اتم ها، مولكول هاي كوچك و از به هم پيوستن مولكول هاي كوچك مولكول هاي بزرگ تر پديد آمدند. از تراكم مولكول هاي بزرگ قالب سلول ريخته شد و طي ميليون ها سال÷ر سلول ها به وجود آمدند( مانند پلانكتون ها و ديافلاژون ها ).
ابتدا حيات در حوزه ي گرم اقيانوس ها آغاز شد. بعد از ميليون ها سال به تدريج موجودات سلولي تبديل به ماهي ها شدند( دوره دونين 400ميليون سال قبل اقيانوس ها پر از انواع ماهي ها شدند ). بعد از ميليون ها سال به علت كم شدن آب درياها و خشكسالي از نسل ماهي هاي منگوله دار گروه جديدي از جانوران به نام دوزيستان به وجود آمدند. در طي ميليون ها سال بعد در طي دوران هاي زمين شناسي كه شرح داده شد به علت پايين آمدن آب درياها خشكسالي و گرماي زمين _ تطابق موجودات زنده با محيط _ پديده تكتونيك يا حركت قاره ها _ عصر يخبندان و ... كه هر كدام يك دليل علمي دارد. دوزيستان تبديل به خزندگان _ خزندگان تبديل به پرندگان و پرندگان تبديل به پستانداران شدند. در 65 ميليون سال قبل به علت رگباري از شهاب سنگ ها به كره ي زمين بسياري از موجودات و از جمله دايناسورها ( دينوسور ) منقرض گشتند. از 60 ميليون سال قبل از نسل موجودات قبلي به تدريج پستاندارن به وجود آمدند. حدود 30 ميليون سال قبل از نسل پستانداران پريمات ها يا نخستين ها به وجود آمدند از نسل پريمات ها، ميمون ها _ هومونیده ها _ اوران گوتان ها و شامپانزه ها به وجود آمدند. حدود 6/1 ميليون سال قبل درپليوسن هومواركتوس ها به وجود آمدند كه از نسل هومونیده ها بودند و از آن ها انسان هاي هوموساپينس و نئادرتال به وجود آمدند. با ايجاد پديده ي تكتونيك در آفريقا و آسيا و بالا رفتن صفحه ي عربستان و خشكسالي در 37 ميليون سال قبل كه باعث از بين رفتن جنگل ها در آسيا شد؛ ميمون ها به تدريج از درختان پايين آمدند و براي يافتن غذا و دفاع از خود به تدريج راست قامت شدند. راست قامت شدن آن ها و استفاده از دست باعث بزرگ شدن حجم مغز به ميزان cm 1400 و جرم g 1200 شد. از حدود 100 هزار سال قبل حجم مغز، شكل و قامت انسان به همين شكل باقي مانده است. قبل از آخرين يخبندان كه 11000 سال پيش به پايان رسيد انسان شروع به ساختن ابزارهاي سنگي نمود و عصر حجر را آغاز نمود. انسان پس از سال ها غارنشيني به يكجانشيني روي آورد و زمينه را براي پيدايش تمدن بشري آغاز نمود. تمدن بشر به طور تقريب از 7000 سال پيش از مصر _ بين النهرين _ شهر سوخته ي ايران _ ايلام _ آشور و هند آغاز شد. به طور يقين شكل و قامت و هوش انسان در قرون بعدي از اين هم بهتر خواهد شد در طي هزاران سال بعد اگر بشر با سلاح هاي هسته اي، نسل خود را منقرض نكرده باشد بشر آينده ما را به صورت ميمون مي نگرد. همانطور كه ما كه اجداد چند ميليون سال قبل خود را به صورت ميمون مي بينيم و باور نمي كنيم كه آن ها اجداد ما باشند بشر آينده هم باور نمي كند كه ما اجداد آن ها باشيم. در اثبات تكامل انسان از 570 ميليون سال قبل تاكنون شواهد زيادي وجود دارد كه نشان مي دهد تمام جانداران اعم از گياهان و جانوران يك سير تكاملي را طي نموده اند و موجودات ساده تر قديمي تر از موجودات پيچيده هستند به طور مثال پشه مربوط به چند صد ميليون سال قبل است در صورتي كه انسان پيچيده ترين موجودات جديدتر از همه ي آن ها و مربوط به 4 يا 5 ميليون سال قبل است ( همانطور كه ژيان قديمي تر از بنز الگانس مي باشد ). بهترين دليل اثبات تكامل در كره ي زمين اعضاي وستيژال Vestigial organsيا اندام هايي هستند كه اندازه ي آن ها كاهش يافته و وظيفه ي خاصي بر عهده ندارند و بقاياي اندام هاي نياكان نخستين مي باشند. در حدود 90 عضو وستيژال در جانوران يافت شده اند كه چندتاي آن ها عبارتند از:
ماهيچه هايي كه براي تكان دادن گوش ها به كار مي روند.
بقاياي پلك سوم در پرندگان و گربه
دندان هاي عقل
آپانديس
دندان هاي نيش كه در انسان كاربرد ندارند
بقاياي پستان در مردان
ماهيچه هاي بند بند شكم كه نمونه ي حلقوي بودن جانوران پَست است
وجود مو در بدن
بقاياي مهره هاي دمي ( Caudal vertebrae )
از كجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟
به كجا مي روم آخر ننمايي وطنم !
اين چرخ فلك كه ما در او حيرانيم
فانوس خيال از او مثالي دانيم
خورشيد چراغ دان و عالم فانوس
ما چون صوريم كاندر او گردانيم !
حكيم عمر خيام
دوري كه در آمدن و رفتن ماست
او را نه نهايت، نه بدايت پيداست
كس من نزند دمي درين معني راست
كاين امدن از كجا و رفتن به كجاست !
براي مجسم كردن عمر زمين و دوران پيدايش انسان و زمان كوتاه تاريخي آن يعني 6000 سال اخير مثال زير را نقل مي كنيم:
اگر تمام دوره ي كره ي زمين را يك سال فرض كنيم كه در نيمه شب روز آخر اسفند پايان يابد، 8 ماه از عمر زمين در حالتي گذشته كه هيچ نوع موجود زنده و جانداري بر روي آن نبوده است در ماه نهم ( آذر ) نخستين موجودات زنده ي تك سلولي و در ماه دهم ( دي ) جانوراني مانند ستاره هاي دريايي به وجود آمدند. در هفته ي دوم ماه اسفند ( آخرين ماه سال ) حيوانات پستاندار به وجود آمدند. در ساعت 11 شب 29 اسفند ( 15 دقيقه مانده به تحويل سال ) انسان به وجود آمد و دوره ي تاريخي زندگي انسان از 6000 سال پيش تاكنون فقط 60 ثانيه ي آخر سال بوده است. از مدت پيدايش انسان، حدود 5 ميليون سال را به حالت وحشي و نيمه وحشي گذرانده است بعد به مراحل تشكيل قبيله ها _ اهلي كردن حيوانات و زندگي چوپاني و صحراگردي وارد شده است. انسان كنوني حدود 10 هزار سال پيش و پس از آخرين عصر يخبندان وارد مرحله ي كشاوزري شد. جمعيت انسان در آن زمان بنا به حدس و گمان 10 ميليون نفر بوده است. در 7000 سال قبل جمعيت زمين حدود 20 ميليون نفر ( اين ارقام تقريبي هستند ) و در 400 ميلادي به 200 ميليون نفر _ در سال 1650 ميلادي حدود 550 ميليون نفر و در ابتداي قرن بيستم 2200 ميليون نفر و حدود 100 سال بعد حدود 6 ميليارد نفر شد.
دل سر حيات اگر كماهي دانست
در مرگ هم اسرار الهي دانست
امروز كه با خودي، ندانستي هيچ
فردا كه ز خود روي چه خواهي دانست ؟
«خيام »
اجرام كه ساكنان اي ايوانند
اسباب تردد خردمندانند
هان تا سر رشته ي خر گم نكني
كانان كه مدبرند سرگردانند
« خيام »
منابع:
ويژه نامه ي دانشمند ( اخترفيزيك )
انبساط جهان
ستارگان، زمين و زندگي
اژدهايان عدن
زمين شناسان تاريخي جلد 1و2
زيست شناسي سلولي
نامه هاي پدري به دخترش
تهيه كننده: قاسم حمزوي
اساتير يا تعادل ناپايدار نيروهاي خير و شر
مقصود از فلسفه، شيوه ي انديشيدن به گونه اي جديد است كه حدود 4000 سال پيش در ايران و مصر 2600 سال پيش در يونان آغاز شد. قبل از آن مردم پاسخ همه ي پرسش هاي خود را در مذهب هاي گوناگون مي يافتند. اين توضيحات از طريق اساتير نسلي به نسل ديگر منتقل مي گرديد. اسطوره، داستاني درباره ي خدايان و اين كه حيات چرا به گونه اي است كه هست . در حالي كه هزاران سال انبوه بي شماري توضيحات اساتيري درباره ي موضوع هاي فلسفي در سراسر جهان گسترده بود. فيلسوفان يونان كوشيدند ثابت كنند اين توضيحات قابل اعتماد نيستند. براي فهميدن طرز فكر فيلسوفان اوليه بايد ديد تصوير اساتيري جهان چگونه بود. به عنوان مثال مردم شمال اروپا فكر مي كردند در هنگام رعد و برق خدايي به نام ثور سوار بر ارابه اي است و در آسمان ها به حركت در مي آيد؛ هر وقت گرزش هوا را تكان مي دهد رعد و برق انجام مي گيرد. بنابراين براي باريدن باران بايستي اين خدا گرز خود را در هوا پرتاب مي كرد تا باران ببارد. اعتقادات اساتيري كه بين تمام مردم دنيا وجود داشت نحوه ي حفظ تعادل در طبيعت بود و نشان مي داد چرا خير و شر پيوسته در كشمكش اند اما وقتي بلاهايي چون خشكسالي و طاعون رو مي آورد آدميزاد نمي توانست دست روي دست بگذارد و چشم براه مداخله ي خدايان بنشيند. بايد خود اقدام مي كرد و بر ضد شر مي جنگيد و اين كار را با مراسم و مناسك گوناگون برگزار مي كرد. به عنوان مثال نذر و نياز در راه خدايان بر قدرت آن ها مي افزود و آدم ها بايستي نذر و نيازهايي پيشكش آن ها مي كردند تا آن ها بتوانند بر قواي طبيعت چيره شوند. در برخي نقاط مردم حتي فرزندان خود را در اين راه قرباني مي كردند. اسطوره مي كوشد براي چيزي كه مردم نمي توانند بفهمند توجيهي بيافريند. گاهي اوقات مردم براي رفع خشكسالي _ طاعون و ... وقايع اساتيري را به نمايش در مي آورند. اين گونه پندارهاي اساتيري در سراسر جهان متداول بود تا آن كه فيلسوفان آمدند و وضع را به هم زدند. فيلسوفان يوناني بر اسطوره شناسي خرده گرفتند و عنوان كردند: « اسطوره شناسي راه درستي براي شناخت جهان نيست و فقط پنداشت بشر است» و هدف فيلسوفان اين بود كه براي فرايندهاي طبيعي توضيح طبيعي به جاي توضيح فوق طبيعي بيابند؛ به عنوان مثال سقراط در آن زمان اعلام كرد خورشيد و ماه خدا نيستند بلكه از جنس گاز يا مانند زمين مي باشند. اما گاهي اوقات نيز اساتير جنبه ي خرافات ندارند و معناي رمزي و سمبوليك دارند مانند بعضي از داستان هاي شاهنامه كه با واقعيت جور درنمي آيندچنانچه فردوسي بزرگ خود در آغاز كتابش مي فرمايد: « تو اين را فسانه ندان ». گاهي اوقات حوادث تاريخي در راستاي خواسته ها و يا سود عامه ي مردم جريان نمي يافت و مردم براي رويارويي با واقعيات تلخ، قيام هاي ديني يا نظامي صورت مي گرفت و هنگامي كه اين گونه قيام ها نيز به شكست مي انجاميد مردم در جهان پندار و احساس خويش مبارزه ي ديگر را آغاز مي كردند. در چنين شرايطي بود كه عاطفه و وجدان آدمي تلاش مي كرد تا خود را از محدوده ي واقعيات جهان برهاند و جهاني را كه مطلوب اوست، در عالم پندار بيافريند و در پوشش اساتير، آنچه را كه دوست مي دارد، به جاي آنچه واقعاً هست قرار دهد در اينجا اسطوره بازتاب آرزوهاي بربادرفته و عكس العمل وجدان گروهي افراد جامعه است. حال اساتير را از ديد روان شناسي نگاه مي كنيم؛ اسطوره يكي از مبهم ترين، ناشناخته ترين و تاريك ترين عرصه هاي دانش و فرهنگ بشري است. اسطوره و خاستگاه آن نهاد و نهان آدمي است. حوزه اي ست پيچ در پيچ و داراي ابعاد گوناگون. تأثير يافته ها و دريافته هاي ديرين از جهان پيرامون در نهانخانه و ژرفاي جان آدمي، خميرمايه و مصالح اوليه ي تكوين و تكامل اسطوره را پديد آورده است. اسطوره آينه ي تمام نمايي است از آرمان جمعي آدميزادگان كه به سان نهالي در متن خاطره ي قومي و ذهنيت اقوام كاشته و پرورده شده و هم سو با اقتضاي فرهنگ هاي گوناگون و با كاست و افزودهاي فراوان پخته و پرداخته شده است. دوران جهان بيني اسطورهها در دروني ترين لايه هاي ذهن بشر ته نشين شده و به ژرفاي ناخودآگاه راه يافته است. مضمون هايي پر ابهام و رمزگونه كه در نقب هزارتوي ناخودآگاه اقوام كهن جا خوش كرده و هر از گاهي به صورت خواب و رؤيا ظاهر مي شوند.
منابع:
دنياي سوفي
انسان و اسطوره هايش
مجله ي دانشمند سال 1362_ مقاله ي دكتر علي سلطاني فرامرزي
تهيه كننده: قاسم حمزوي
یوگا
یوگا در لغت به معنی یوغ است. نه آنکه یوغ با اتحاد و اتصال روح با وجود متعال بلکه یوغ تربیت مرتاضانه و ضبط نفس که مشتاق یوگه بدان تن در می دهد تار وح از هر گونه قیود مادی پاک کند و به ادراک و قدرت های فراتر از طبیعی برسد. در فلسفه هند، ماده ریشه نادانی و رنج است. از این رو یوگه جویای رهانیدن روح از همه نمودهای حسی و همه علایق جسمانی است. کوششی است در رسیدن به روشن شدگی یا اشراق و رستگاری در یک زندگی، که از طریق پس دادن کفاره همه گناهان تناسخ های گذشته روح در یک وجود صورت می گیرد. برای رسیدن به چنین اشراقی یوگی باید قدم به قدم و در طی سالیان دراز مشقت و سختی و ضبط نفس به این مقام برسد.
یوگا از میراث های فرهنگی اجداد ملل هنر و ایران است که بیشتر در هندوستان رشد و تکامل یافت . یوگا در شکل کامل و جامع آن به 8 قسمت یا پله تکاملی تقسیم می شود.
یاما (ریشه درخت یوگا) عدم توسل به خشونت ـ صداقت و راستگویی ـ پشت پا زدن به شهوات.
نیاما: (تنه درخت یوگا) پاکیزگی ـ ریاضت ـ مطالعه متون مذهبی و به جا آوردن فرایض مذهبی.
آسانا: (شاخه های درخت یوگا) که یوگی با تسلط بر جسم، پیچیده ترین حرکات را انجام می دهد.
پرانایاما: (برگ های درخت یوگا) تمرینات تنفسی ـ یوگی با این تمرینات همه چیز جز تنفس را فراموش می کند و ذهن را برای تهیت نقش پذیر که مقام پیش از جذبه است، صاف می کند. در همان حال باید بیاموزد که به کمترین مقدار هوا زندگی کند، روزهای بسیار در خاک، مدفون باشد بی آنکه دستخوش خطر ی شود.
پرایتاهارا: (پوسته درخت یا تجوید) در این مقام ذهن همه حواس را به فرمان دارد و خود را از همه موضوعات حسی بر کنار می دارد.
دهارانا: (شیره درخت یوگا یا تمرکز) یعنی یگانه کردن ذهن با یک اندیشه. تمرکز بر هر چیزی که به اندازه کافی دوام داشته باشد روان را از هر احساس و هر آرزویی آزاد می کند و ذهن که از چیزها مجرد شده قادر خواهد بود جوهر غیر مادی حقیقت را احساس کند.
دیانا یا مدیتیشن: (گل درخت یوگا) مانند هیپنوتیزم است که از دهارانا نتیجه می شود. این حالت از ذکر اوم هجای مقدسی مذهبی حاصل می شود سرانجام، یوگی در نهایت کار به مقام یکدلی یا سمادی می رسد.
سمادی: (میوه درخت یوگا) در عرفان ایران و تصوف به آن وصل به معبود گویند. در این مقام حتی آخرین اندیشه هم از ذهن زدوده می شود. ذهن با جامعیت می آمیزد و به این اندریافت خداگونه می رسد که همه چیز را در خدا بنگرد. هیچ سخنی نمی تواند شرح این حال را به نامحرمان بگوید. هیچ خرد یا استدلالی نمی تواند آن را بیابد.
با مطالعه یوگا در می یابیم که چه نیروها و تواناییهای اندوخته ای در ذهن ناشناخته آدمی نهفته است. مرتاضان عقیده دارند کسی که به مرحله سمادی می رسد می تواند هر بخشی از تنش را، با تمرکز بر آن بخش، از کار بیندازد و به فرمان خود درآورد می تواند اراده کند که غیب شود. یا طی الارضی کند یا چندان که بخواهد عمر کند، یا گذشته و آینده را و بسیاری از ستارگان دور دست را بشناسد.
درس بزرگی که از مطالعه احوال یوگی و مرتاضان می بریم این است بشر تاکنون نتوانسته به قطره ای از اقیانوس بی کران دانش دست یابد و به جهل و نادانی خود بیشتر واقف می شویم.
منابع:
تاریخ تمدن ویل دورانت ـ اطلاعات علمی سال 1370
مقاله دکتر سید رضا جمالیان
مرتاضان هند
سابقه مرتاضان در هند به دوران ماقبل تاریخ می رسد. به احتمال زیاد اجداد آن ها شمنان (جادوگران) قبایل وحشی بودند. نظام تفکر مرتاضانه، که به یوگه معروف است، در عصر و دائی وجود داشت و پانیشارهالو مهابهاراتا (کیت مقدس هندیان) آن را پذیرفتند. در عصر بودا رونق گرفت و حتی اسکندر از توانایی این برهنه فیلسوفان به حیرت افتاده بود. اگر شما قصد مسافرت و جهانگردی را دارید به شما پیشنهاد می کنیم به هندوستان کشور هفتاد و دو ملت و اسرار آمیز سفر کنید. در آنجا مرتاضانی را می بینید که ساعت ها و روزها صاف به خورشید نگاه می کنند تا کور می شوند. یکی پا برهنه در آتش راه می رود. یا آتش روی سرش خالی می کند. دیگری برهنه 35 سال روی بستر میخکوب می خوابد. بعضی دیگر هزاران کیلومتر سینه خیز می روند تا به زیارتگاه برسند. برخی خود را تا گردن در خاک دفن می کنند و سال ها به همین شکل می مانند. جمعی سیخی را از دو گونه شان می گذرانند. عده ای به مدت چهل روز زیر خاک مدفون می شوند. عده ای دستشان را مشت می کنند و آن قدر نگه می دارند تا ناخن هایشان از پشت دستشان بیرون آید. عده ای یک دست یا پایشان را آنقدر بالا نگه می دارند تا خشک شود و از کار ببخشد. بعضی دیگر به مدت چهل روز فقط یک برگ یا دانه بادام می خورند.
به طور کلی آب و هوای گرم و مرطوب و کسل کننده هند طوری است که قدرت هر گونه کاری را از انسان می گیرد و انسان مایل است در این هوای شرجی و کسل کننده گوشه ای بنشیند و هیچ کاری حتی کوشش برای غذا خوردن انجام ندهد و این مرتاضان اگر از هند خارج شوند دیگر قدرت انجام کارهای خارق العاده خود را ندارند.
در بعضی کارهای خارق العاده مرتاضان علم تاکنون نتوانسته به اسرار آن ها پی ببرد اما در مورد چهل روز غذا نخوردن و زنده ماندن مرتاضان بعضی زیست شناسان عقیده دارند در این شیوه تنفسی شخص غذای خود را از اکسیژن و هیدروژن هوا دریافت می کند و شیوه غذا خوردن مرتاضان در این حالت مانند یک درخت می باشد.
منابع:
تاریخ تمدن ویل دورانت ـ تاریخ ادیان جهان جلد (2) ـ استاد عبدالعظیم رضایی
آلبرت انیشتین
آلبرت انیشتین بزرگترین نابغه فیزیک در تاریخ در 14 مارس 1879 در شهر کوچک اولم در کناره رود دانوب آلمان و در یک خانواده یهودی به دنیا آمد. پدرش اوهرمان مهندس برق و صاحب یک شرکت تولید وسایل الکتریکی بود. آلبرت در لحظه تولد آنقدر کوچک و ضعیف بود که پزشکان و حتی مادرش باور کرده بودند که او خواهد مرد. در کودکی بسیار آرام و گوشه گیر و کم حرف بود. او خیلی دیر، زبان باز کرد و پدر و مادرش فکر می کردند او لال است و نمی تواند حرف بزند در 5 سالگی به مدرسه رفت. در مدرسه همه چیز با نظامی خشک تحمیل می شد که انیشتین از آن فراری بود. در کودکی پدرش یک قطب نمای کوچک به او داد. انیشتین شیفته قطب نما شد و این اولین قدم در راه دانشمند شدن او بود. او در تمام دروس حتی انشاء بسیار ضعیف و خنگ اما در ریاضیات استعداد عجیبی داشت. معلمانش معتقد بودند او کند ذهن و احمق است و بیهوده در مدرسه وقت خود را تلف می کند. همچنین به علت یهودی بودن و اندیشه های ضد یهود در آلمان نازی بسیار مورد اذیت و آزار قرار گرفت و به بهانه های مختلف می خواستند او را از مدرسه بیرون کنند اما همیشه نبوغ او در ریاضیات او را نجات می داد. او در 13 سالگی ریاضیات دانشگاه را تدریس می کرد.
انیشتین در 1896 دیپلم گرفت و به دانشگاه پلی تکنیک زوریخ رفت و در سال 1900 دکترای خود را در فیزیک دریافت کرد. آلبرت در دوران تحصیل چندان علاقه ای به کلاس درس نشان نمی داد و بیشتر اوقات خود را صرف مطالعه کتاب هــای مورد علاقه اش به خصوص نور صرف می کرد. انیشتین ویولون هم می نواخت و عاشق سمفونی های بتهوون بود. در سال 1902 آلبرت در اداره ثبت اختراعات مشغول به کار شد. در 1909 دانشگاه ژنوبه وی دکترای افتخاری دارد از او دعوت کرد سمت استادی فیزیک نظری دانشگاه زوریخ را بپذیرد. در 1921 به خاطر کشف قانون فوتو الکتریک برنده جایزه نوبل شد. از مقالات مهم او می توان به فضا الکترومغناطیس (1926) ایزاک نیوتن (1942) مقاله بنیادی نسبیت خاص (1905) و مهمترین آن ها نسبیت عام و هم ارزی جرم و انرژی (E=m.c2) اشاره کرد. انیشتین مفهوم اتر را باطل ساخت و نشان داد زمان یک پدیده نسبی است و مطلق نیست. فضا زمان دارای چهار بعد است و جهان در 20 میلیارد سال پیش با یک تکینگی انفجار بزرگ (Big Bang) آغاز شده است. انیشتین به مسائل فلسفی هم علاقه مند بود و سؤالات خود را در زمینه مذهب و تاریخ از زیگموند فروید می پرسید. کتاب جنگ نه مربوط به گفتگوی فلسفی انیشتین و فروید می باشد. انیشتین بعدها در مورد علاقه دوران نوجوانی او به رياضيات نوشت. من نه آن قدر قوی بودم که به ورزش بپردازم نه آن قدر ثروتمند بودم که به عیش و نوش مشغول شوم و نه آن قدر خوش تیپ بودم که به عشق و عاشقی بپردازم. به همین خاطر و به دلیل تنهایی خود را غرق در دنیای ریاضیات کرده بودم. انیشتین وصیت کرده بود بعد از مرگ مغز او را بشکافند تا ببینند نبوغ فوق العاده او به کدام قسمت از مغزش مربوط می شده است. امروزه عنصر انیشتیوم در جدول عناصر نام انیشتین را برای همیشه جاودان ساخته است.
منابع:
رنج های انیشتین
مجله اطلاعات علمی
مجله فاراد 1370