تئاتر در ايران:

سرگذشت تئاتر ايران در چشم انداز گذشته بسيار تاريك و سرنوشت آن تلخ است. يورش اسكندر ـ اعراب ـ مغول و ترك و ويرانه­هاي آنها در آن جايي كه از بناي باشكوه تخت جمشيد جز تلی از خاك و چند ستون و سرستون باقي نگذاشته بي گمان اگر هم تئاتري از ايران كهن و جود داشت هيچ نگذاشته است. ويل دورانت مي­گويد: از ادبيات و هنر قوم پارسها يك پاره سنگ يا يك نامه هم بر جا نمانده است. اما جان و روان ما ايرانيان بيرون از هر گونه تنگنا، آغشته به رسم و آيين­هايي بود كه ناب­ترين نمودهاي نمايشي از دل آنها بيرون جسته و بر تارك تاريخ نمايشي ايران درخشيده است. از مراسم ابتدايي گرد آتش درآيي­ها كه بگذريم، با رژه نمايشي كين ياسوگ سياوش (سه هزار سال ق.م) رو به رو مي­شویم كه يكي از پايه­اي ترين و تأثير گذارترين نمايش در ايران بوده است. خود مراسم تعذيه كه در سوگ سياوش و سوگ ايرج فرزند فريدون در ايران باستان اجرا مي­شده تئاتر مخصوص به ايران بوده است. همچنين نمايش­هاي كوسه بر نشين و مير نوروزي و ريشه يابي شود نشان اين رسم كهن در آنها به جا آورده مي­شود. تاريخ نمايش در ايران ورق مي­خورد و به نوروز خوانها (حاجي فيروز، آتش افروز، غول بياباني، كوسه گلين) و تخت حوضيها (نوروز پيروز، حاكم يك شبه) و لوطي گرها (بندباز، چوبين باز، بزباز) و نمايشهاي عروسكي (لعبت باز، خم باز، پهلوان كچل، شاه سليم) و گونه­هاي رنگارنگ نمايشي مانند غولك، مسخره، طلحك يا دلقك، سياه،‌رقص شاطر،‌ رقص ديگ به سر، صورت باز، شيشه باز، لال بازي و ... مي­رسد. ولي در ميان آنها تعزيه نوعي از نمايش ايراني مي­شود كه امروزه نيز در بيرون از مرزهاي اين خاك و بوم، تئاتر ايراني را با آن مي شناسند. تعزيه كه ريشه­اي كهن در نزد ايرانيان داشت از زمان آل بويه رنگ ديگري به خود مي­گيرد و از زمان صفويه در ايران به نوعي از مراسم سوگواري براي خاندان شهيد كربلا تبديل مي شود و در روند تاريخي به چنان درجه­اي از انگاره­هاي نمايشي مي­رسد كه گاه سرمشق غربيان شده است. تا آنجا كه تاريخ نشان مي­دهد وقتي در زمان قاجاريه، ناصرالدين شاه به اروپا سفر مي كند و از مشاهده نخستين تئاتر كه تا آن زمان ديده بود به حيرت مي­افتد و اين نشان مي­دهد تئاتر اروپايي تا آن زمان براي ايرانيان ناشناخته بوده است. در همين زمان بود كه به همت اميركبير كه مدرسه دارالفنون تأسیس كرده بود ايرانيان در آستانه آشنايي با اين عالم غريب قرار گرفتند (در زمان قاجاريه) (بايد توجه داشت خود مراسم تعزيه يك نوع تئاتر مخصوص سرزمين ايران بود). نخستين اقدام اين بود كه مدرسه دارالفنون داراي تماشاخانه­اي به گنجايش 300 نفر شد (سال 1266 ه.ش).

ناصرالدين شاه (به سفارش بزرگان) در سفرهاي فرنگ تئاتر كشورهاي اروپايي را پسنديد و مزين الدوله،‌معلم دارالفنون را مأمور كرد در تالار دارالفنون نمايشهايي بدهد و او نخستين كسي است كه تئاتر را از حالت تعزيه يا تقليد خارج كرد. ميرزا آقا تبريزي كه يكي از همراهان گروه اعزامي براي پوزش از دولت تزار روس به علت قتل گربيايدوف بود نسختين نمايشنامه نويس به زبان فارسي است كه نامش در تاريخ تئاتر ايران مي­درخشد. وجود نمايش نامه­اي در سه پرده به زبان فارسي در كتابخانه برلين بازگو كننده ردپاي تئاتر اروپايي در ايران است.

نخستين نمايشنامه اروپايي كه جلب توجه شيفتگان تئاتر را كرد مردم گريز يا ميرزانتروپ اثر مولير بود كه توسط ميرزا حبيب اصفهاني به فارسي برگردانده شد. پس از آن كم كم گروه­هاي تئاتري كه سعي در هم رنگ شدن با اين موج را داشتند يكی پس از ديگري پديدار شدند. نخستين گروه­ها در پارك ظل السلطان، امين الدوله و اتابك در كار نمايش شدند. پس از آن تئاتر در ايران توسعه مي­يابد. تئاتر ملي، مدرسه فرهنگ،‌شركت كمدي ايران (1295 ه.ش) جمعيت شهرزاد (1300 ه.ش)، كانون ايران جوان (1301)، كلوپ موزيكال مدرسه عالي موسيقي (1302)، كمدي اخوان (1303)، جمعيت باربد (1305)، استوديو رام كرمانشاهي (1308)، تئاتر سيروس (1308)، نمايشنامه تابستاني نكيسا (1309)، كانون صنعتي (1311)،‌آليانس فرانسنر (1312)، كلوپ فردوسي (1313)،‌كانون بانوان (1314)، كلاس تئاتر شهرداري تهران (1315)، هنرستان هنر پيشگي (1318)، تماشاخانه تهران (1320)، تماشاخانه هنر (1321)، تماشاخانه فرهنگ (1322). پس از آن گروه­هاي پراكنده اي هم به خود آمدند مانند تئاتر هنر (لاله زار) ـ تئاتر گهر (شاه آباد)، تئاتر كشور (كوچه برلين)، تئاتر فردوسي ـ پارس و ... .

گروه هنر ملي سرانجام در سال 1335 ه.ش با بينشی دگرگون به كوشش جوانمرد و نصيريان پا گرفت. اساتيد تئاتر از خارج كشور به ايران دعوت شدند. تا شيفتگان اين هنر را آموزش دهند. دكتر ديويد سون ـ پروفسور كويمبي و دكتر بلچر اولين كلاسهاي تئاتر را تشكيل دادند. اسكويي­ها از مسكو به ايران بازگشتند و بنيان گذار تئاتر آناهيتا شدند (1337) و بدين ترتيب در سال 1340 با آغاز فعاليت رشته نمايش در دانشكده هنرهاي زيبا تاثیر زيادي بر پيشرفت تئاتر گذاشت و نمايش نامه نويساني چون اكبر رادي ـ غلام حسين ساعدي ـ بهرام بيضايي ـ اسماعيل خلج ـ بهمن فرسي ـ عباس نعلبنديان و ... تأثيري نيكو بر تئاتر ايران گذاشتند. به علاقمندان هنر و تئاتر توصيه مي­كنيم كه كتاب تاریخ تئاتر به روايت ويل دورانت (گردآوري و تدوين عباس شادروان) را مطالعه كنند.

منبع: تاريخ تئاتر به روايت ويل دورانت ـ عباس شادروان ـ شركت انتشارات علمي و فرهنگي


تاریخچه خط در ایران

به یقین تمام ملل جهان در ایجاد خط سهیم نبوده­اند و همین طور هم اختراع خط در نقطه­ای از روی زمین آن هم با یک گام به وجود نیامده است و نیز برای پیدایش آن نمی­توان زمان خاصی تعیین کرد بلکه خط ابتدا از طرف برخی اقوام اختراع شده و توسط ملتی دیگر اقتباس و پس از دگرگونی و جرح و تعدیل رو به کمال رفته است. اکنون در تمام دنیا عقیده دارند فنیقیها در حدود 2500 سال پیش خط را اختراع کردند در حالی که در کاوشهای باستان شناسی سال 1380 در ملیان (شهر انشان) پایتخت ایلام قدیم در 50 کیلومتری تخت جمشید یک نوع خط کشف شده که به 5000 سال پیش باز می­گردد.

صنعت خط:

خط دارای وجود کتبی است و آن عبارت از کلمات و الفاظی است که هر ملتی مطابق با الفبای خود بر صفحه­های کاغذ رسم می کند. اقسام مراحل تطور و تکامل خط به این صورت است:

1- تصویری Pictorial

2- صوتی Pnonic

3- هجایی Cilabery

4- الفبایی alphabetic

1- خط تصویری:

در هزاران سال پیش که بشر هنوز زبان باز نکرده بود و هنوز لغتی نمی­شناخت تا حرف بزند و برای نمایش فکر و اندیشه خود نشانه­ها و خطوطی بر خاک و سنگ ترسیم می­کرد. این نوع خط که یادگار دوران کودکی بشر است و در مصر هم کشف شده است خط هیروگلیف (خط مقدس) خوانده می­شد و این خط نخست خط تصویری که پیکتوگرافی بوده و بشر در ابتدایی  ترین مرحله چیز نویسی مقصود خود را به صورت کشیدن اشیاء و ارتباط دادن آنها به یکدیگر به سایرین می­فهمانده است. به طور مثال برای اینکه شخصی دیگر را دعوت به شکار کند لازم بود شکل شکار را در حالی که تیری در پهلوی او فرو رفته ترسیم کند تا آن شخص به منظور او پی ببرد. خط هیروگلیف که به معنی کنده کاری مقدس می­باشد در حدود 3000 سال ق.م در مصر وجود داشته است و به تدریج مانند سایر کارها جاده تکامل را پیموده تا به شیوه امروز رسیده است.

2- ایدئوگرام (مفهوم نگاری):

این مرحله که نوشتن مفهوم خط است به مرور ایام از مرحله دوم به سوم پا نهاده است. کیفیت نگارش خط در این قسمت به این صورت انجام می­گرفت که به جای کشیدن تمام شکل شیئی مورد نظر قسمتی از آن را به طور رمز یا اختصار روی صفحه کاغذ می­آوردند. به عنوان مثال فقط کافی بود دو دست به علامت احترام گشوده شود که دلالت بر مفهوم تعارف و مهربانی می­کرد.

3- خط هجایی:

با گذشت زمان نیز حروف مصور تبدیل به حروف هجایی شد. در خط هجایی برای هر هجا به نام سیلاب Syllab علامتی موجود است مانند خط فارسی کنونی که در صورتی که اعراب را در نوشتن نگذارند قسمتی از آن هجایی است.


4- خط الفبایی:

این دوره که آخرین مرحله تکامل یافته خطوط به شمار می­رود صنعت خط گام بلندی به پیش گذاشت و برای هر یک از صداها علامت خاصی وضع شده است. بنام زبر، پیش، زیر، تنوین، جزم و ... دیگر از خطوط الفبایی قدیم خط میخی پارسی البته مخلوطی از الفبایی یا هجایی بوده و خط اوستایی نیز الفبایی است. تکامل اصلی در خط موقعی به وجود آمد که خط وارد مرحله الفبایی شد. الفبا به معنی اخص خود حدود 5000 سال پیش در ایران به وجود آمده و به تدریج به صورتهای مختلف به مناطق دیگر جهان رفته است.

لغت الفبا:

لغت الفبا از زبان فنیقی گرفته شده و اسم الفبا مدتها ثابت می­کرد فنیقی­ها مخترع آن بودند زیرا اسم آن از دو کلمه (آلفا و بتا) که در زبان فنیقی به معنی گاو و خانه است تشکیل شده است و این به واسطه شباهتی است که صورت گاو و نقشه خانه به این دو حرف دارند.

خط اوستایی:

در شاهنامه اختراع خط را به تهمورث زیناوند منسوب نموده­اند که چون تهمورث پادشاه پیشدایان در جنگ با اهریمن پیروز شد و دیوها مغلوب و اسیر پادشاه ایران شدند، از او خواستند آنها را نکشد و گفتند اگر ما را از بند رهایی بخشی در عوض تو را هنری یاد خواهیم داد که تا این زمان نشناخته باشی. عده­ای از زبان شناسان عقیده دارند پیدایش خط میخی ابتدا در مازندران بوده که به مرور روزگار راه تکامل و توسعه را پیموده است و مخترع آن ایرانها بوده­اند نه آرامیها. حدود 6100 سال پیش بنا به گفته برخی مورخین ایرانیان خطی داشته اند که کتابت و خواندن آن مشکل بوده است (همان طور که گفته شد کتیبه­ای به زبان مخصوص مربوط به 5000 سال قبل در سال 1380 در شهرانشان (ملیان) کشف شده است.) و در 3700 سال قبل اشو زرتشت خط
شگفت­آوری را اختراع کرد که موجب نشر علم و مذهب زرتشت گردید.

خطوط قدیم ایران عبارت بودند از:

1- دین دفتریه: یا خط دینی که اوستا را با آن می­نوشتند.

2- ویش دبیریه، 365 حرف: که با آن صداها ـ آهنگ­ها و اشارات و علایم قیافه و تعبیر خواب را ثبت می­کردند.

3- گستج: دارای 28 حرف که با آن عهدنامه­ها ـ اقطاعات و نامها و رموز را بر انگشتری و بر سکه­ها می­نوشته­اند.

4- نیمه گستج: دارای 28 حرف گرفته شده از خط گشتگ بوده و پزشکی و فلسفه را با آن می­نوشته­اند.

5- شاه دبیره: دارای 33 حرف که اختصاص به پادشاهان و خاندان سلطنتی داشته است.

6- راز مهریه: دارای 24 حرف که پادشاهان نامه­هایی را که برای شاهان کشورهای دیگر می­نوشته­اند با این خط بوده است.

7- راسی مهریه: دارای 24 حرف این خط منقوط بوده و در بیان مطالب منطقی و فلسفی به کار می­رفته است.

این 7 نوع خط از اقسام خط اوستایی بوده است و خطهای دیگری هم مانند هزوارش ـ فیرآموز (پیرآموز) و خط مانی هم در ایران وجود داشته است.

خط میخی هخامنشی:

کهن ­ترین اسنادی که در دست است از دوره هخامنشیان و به خط میخی است. حروف میخی مرکب از اشکال افقی و عمودی و منکسرست به صورت میخهای افتاده و ایستاده است و به همین سبب وقتی که اروپائیان در قرن 19 به آن برخوردند به آن خط میخی گفتند. این خط نخستین بار برای زبانهای میان دو رود یعنی آلامی ـ بابلی و آشوری به کار گرفته شد. پارسیان هم قبل از تشکیل دولت هخامنشیان این خط  رابرای زبان پارسی قدیم ایران به کار می­بردند.

در خطوط میخی ملل و اقوام دیگر از 800 تا چند هزار علامت برای نوشتن مصرف می­شد ولی ایرانیان با ابتکارات خود درآن تصرفات جالبی در خط میخی نموده و آن را به صورت الفبایی درآوردند. خط میخی ایرانی از چپ به راست نوشته می­شد و دارای 42 علامت بود و 42 علامت را برای صداهای مرکب به کار می­بردند 5 علامت برای کلمات (اهورامزدا ـ شاهنشاه ـ کشور ـ خدا ـ سرزمین) و 3 حرف هم برای حروف صدادار.

خط میخی با قلمی نوک تیز چوبی یا فلزی نوشته می­شد و به واسطه دشواری در نوشتن تنها جهت زینت سنگ نبشته­ها و سکه­ها به کار می­رفته است. در سال 1810 هانری راولنسن که از مستخدمین هند شرقی بود برای اولین بار موفق به خواندن خط میخی در ایران و میان دو رود شد و فصل تازه­ای در تاریخ ایران و جهان آغاز شد. خط میخی در زمان اشکانیان به تدریج منسوخ شد و خط آرامی جای آن را گرفت.

خط پهلوی (اشکانی و ساسانی):

درزمان هخامنشیان کم کم خط آرامی در میان مردم رواج گرفت و به جز کتیبه­ها که به خط میخی نوشته می­شد سایر نوشته ها با خط آرامی انجام می­گرفت. در دوره اشکانی از روی خط آرامی خطی پدید آوردند که خط پهلوی نامیده شد. با ظهور خط پهلوی خط آرامی به تدریج منسوخ شد. خط پهلوی مقطع و جدا از هم و از راست به چپ نگاشته می­شد و دارای 18 تا 25 حرف بود. خط پهلوی دو نوع بود خط پهلوی اشکانی و ساسانی ـ خط پهلوی ساسانی در کتیبه­ها مانند خط اشکانی منفصل نوشته می­شد.

به طور کلی امروزه زبان شناسان در مورد زبان ایرانی به سه دوره قائلند:

1- فارسی باستان که شاخه­ای از زبان اوستایی است و نیز با زبان کهن هندوستان یعنی سانسکریت نزدیکی بسیار دارد.

2- فارسی میانه که شامل پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی است.

3- فارسی جدید که زبان فارسی دری است و پس از اسلام رواج یافته است.

زبانهای فارسی عبارتند از: پهلوی ـ دری ـ پارسی ـ خوزی و سریانی.

1- پهلوی منسوب است به پهله که نام 5 شهر است: اصفهان ـ ری ـ همدان ـ ماه نهاوند و آذربایجان.

2- پارسی دری زبان شهر نشینان بود و منسوب به دربار پادشاهی بود و از میان زبانهای اهل خراسان و مشرق، زبان مردم بلخ در آن بیشتر است.

3- پارسی که زبان موبدان و علما بود و مردم فارس به آن سخن می­گفتند.

4- خوزی زبانی بود که با آن، شاهان و امیران در خلوت و هنگام طرب و خوشی با اطرافیان خود سخن می­گفتند.

5- سریانی که زبان همگانی بود.

منبع: اصل و نسب دینهای ایرانیان باستان، استاد عبدالعظیم رضایی.