پبیشرفتهای مهم بشر در طول تاریخ

حدود 6/4 میلیارد سال پیش کره زمین از خورشید جدا شد و زندگی مستقلی را برای خود آغاز کرد. بنابراین پیدایش کره زمین به 6/4 میلیارد سال پیش باز می گردد. حیات در کره زمین 570 میلیون سال پیش آغاز شد. ابتدا تک سلولیها بعد پر سلولیها پس از آن حشرات ساده ـ ماهیها  دوزیستان ـ پرندگان ـ خزندگان و پستانداران به وجود آمدند. حدود 36 میلیون سال پیش پریماتها (نخستین­ها) از نسل پستانداران به وجود آمدند (پس از انقراض دایناسورها) پس از آن از نسل پریماتها، میمونهاوپس ازان به تدریج انسانهاازمیمونها پدید آمدند. بنابراین از 570 میلیون سال پیش حیات در زمین آغاز شد. پیدایش انسان به حداکثر 10 میلیون سال پیش باز
می­گردد و از همین مدت هم انسان فقط حدود 10 هزار سال است که به تدریج یکجانشین و پس از آن متمدن شده است و هزاران سال مانند حیوانات درنده می زیسته است که هنوز هم تمام این وحشی­گری ها و درنده خویی­ها در وجود ما هست که از اجداد وحشی و غیر انسان خود به ارث برده­ایم و در ناخودآگاه جمعی ما وجود دارد. بنابراین انسان قدم به قدم از توحش به علم رسیده است و مراحل این پیشرفت چنین است.

اول سخن گفتن: گفتار یا سخن گفتن انسان دستاوردی ناگهانی نیست. همین طور که حیوانات نمی­توانند به این راحتی سخن بگویند بلکه تغییر لفظی در طی قرنها رنج و کوشش از مرحله بانگی که جانوران برای عشق و جفت گیری یار خود را صدا
می­زدند تا نغمه­های موزون شعر سیری کلی پیدا کرده است و از آن سخن پیدا و از آن سخن پیدا شده است. اگر انسان قادر به سخن گفتن نبود تعیمم و کلی سازی در همان آغاز متوقف می­شد و عقل و ذهن به همان حال خامی و ناپختگی می­ماند.

دوم کشف آتش: کشف آتش انسان را از قید اقلیم و آب و هوا رهانید. به اساب و ابزار او دوام و استحکام بخشید. انسان را بر شب مسلط کرد. تاریکی پیش از کشف آتش را تصور کن هنوز هم اثر وحشتها و پرتگاه­های ترسناک آن عهد در داستانها هست و شاید در خون ما باشد. شبهایی که به برکت چراغها مانند روز روشن است ذهن انسان را روشن تر ساخته و زندگی نوین را پر از نشاط کرده است.

سوم پیروزی بر جانوران: روزگاری انسان بازیچه و طعمه حیوانات درنده بود اما اینک این حیوانات در قفسهای باغ وحش انسان نگهداری می­شوند و انجمن­های دفاع از حیوانات به حال آنان ترحم می­کنند. زمانی بود که انسان هم شکار می­کرد هم شکار می­شد و هر قدمی که از غار و کلبه اش بیرون می­نهاد رفتن به کام مرگ بود و تسلط انسان بر زمین محل شک و تردید بود. مبارزه انسان با حیوانات وحشی هزاران سال طول کشید و در این نبرد انسان پیروز شد. اما با شروع تمدن انسان نشان داد که او هم مانند حیوانات درنده است و با ایجاد جنگهای خونین، بلاهایی سر هم­نوع خود آورد که هیچ حیوانی در حق حیوان دیگر روانمی دارد.

چهارم کشاورزی: تمدن در مرحله شبانی ممکن نبود. چون تمدن مسکن دایمی و روش زندگی پایداری می­خواهد. تمدن با پیدایش خانه و مدرسه آغاز شد و خانه و مدرسه ممکن نمی­شد مگر آنکه طعام انسان نه از حیوانات جنگلی و گله­ها بلکه از محصولات کشاورزی تأمین شود. بنابراین در طول قرنها بشر مجبور شد برای تهیه غذا به کشاورزی روی آورد. این انتقال از مرحله شبانی به کشاورزی از بزرگترین انتقالهای تاریخ است. کشاورزی انسان را از سر گردانی زندگی شکارچی و کشتار بیرون آورد و او را به تدریج یکجانشین کرد.

پنجم تشکیلات اجتماعی: ما اکنون تا حدی زیر حمایت قانون هستیم و قدر امنیت و قانون را نمی­دانیم تا وقتی که کشور دچار هرج و مرج و تجزیه شود یا به قبایل دور افتاده آفریقا سفر کنیم. ما در طول زندگی تا حدی از امنیتی برخورداریم که ارزش آن را فقط به هنگام انقلابها و جنگها درمی­یابیم. امنیت امروز ما بیشتر از امنیت صدها و هزاران سال پیش است. ما بی آنکه خود متوجه باشیم از یک میراث عالی نظم اجتماعی برخوردار هستیم که در طول صدها نسل با آزمایشها و تجربه­ها و معارف انباشته و ثروت منتقل به دست آمده است.

ششم اخلاق: اگر اخلاق متضمن فضایلی باشد که در دستور مسیحیت است باید گفت به رغم کثافت کاریهای دمکراسی و فساد و اعتیاد و دزدی در شهرها باز هم به پیشرفتهایی نایل آمده­ایم. امروزه تحصیلات دانشگاهی در میان مردم جهان سطح اخلاق را نسبت به چند قرن پیش بهتر ساخته اند. ما خیال می­کنیم در دنیای امروز، زورگویی و تجاوز و فساد و ... بیشتر شده است اما در واقع مطبوعات و اخبار بیشتر شده­اند و در گذشته وضع بدتر از امروز بوده است. منتها در آن دوره اینترنت و شبکه­های
ماهواره­ای وجود نداشتند  تا اخبار را خیلی سریع به همه دنیا انتقال دهند.

هفتم ماشین آلات: امروزه ماشین آلات با همه گرفتاریهایی که برای ما درست کرده اند و به خاطر وحشی بودن خود انسان، آرامش را از ما گرفته­اند اما در واقع امروزه ما در آسایش نسبی به سر می بریم. آسایشها و فرصتها در گذشته خاص نجبا و اشراف بود. اکنون در دسترس همه است امروزه حتی افراد فقیر هم می توانند یک مسافت طولانی را با اتومبیل بپیمایند و وسایل راحتی و آسایش اعم از کولر ـ بخاری ـ تلویزیون و ... دیگر در هر خانه­ای وجود دارد. کارهای پستی که در گذشته انسان باید انجام می­داد امروزه بر سایه ماشین آلات انجام می شوند.

هشتم علم: امروز انسان بر این سیاره کوچک ماهواره­های مصنوعی می­سازد که زمین را دور می­زنند و سفینه بدون سرنشین ساخت دست او منظومه شمسی را ترک می­کند. امروزه در سراسر جهان مردان مشتاق علم و دانش را می­بینی که مشغول تحقیق و مطالعه هستند. علت اخلاص و فداکاریشان را نمی­توانی بفهمی آنها پیش از آنکه درختی را که نشانده­اند باری بدهد از این دنیا خواهند رفت اما با این همه کار خود را دنبال می­کنند.

نهم تربیت: زمانی به مکتب رفتن و درس خواندن مخصوص اشراف بود. امروزه دانشگاه­ها چنان زیاد شده­اند که هر کسی از کنار انسان بگذرد ممکن است دارای مدرک دکترا باشد ما از نوابغ برجسته زمانهای گذشته بالاتر نرفته­ایم اما سطح معلومات عصر ما از تمام اعصار بیشتر است. ما هنوز اسیر خرافات چندین هزار سال پیش هستیم اما باید بپذیریم که در یک نسل جهل و خرافات هزار ساله را نمی توان از بین برد و این کار با سیستم درست آموزش و پرورش حاصل می­شود.

تربیت و آموزش این نیست که با رنج و زحمت مغز را از موضوعات و تاریخ­ها پر کنیم بلکه عبارت است از اتصال روح پرور با مردان بزرگ، تربیت فقط آماده ساختن انسان برای زندگی نیست بلکه توسعه همه استعدادهای انسانی برای فهم و تقدیر جهان و تسلط بر آن است.

دهم خط و چاپ: ما نمی­توانیم دوره طولانی جهل و ضعف و ترسی را که پیش از اختراع خط و الفبا بوده است تصور کنیم. در آن دوره معلومات از طریق سینه به سینه به نسل بعد می­رسید و بسیاری از آن فراموش می­شد. خط به محصول ذهنی انسان دوام و اثبات تازه­ای بخشید. خط، عقل فلسفی و جمال درام و شعر را هزاران سال از میان هزاران فقر و خرافات برای آیندگان حفظ کرد. خط از راه میراث مشترک انسانی نسلها را به هم پیوند داد و کشوری از عقل بنیاد کرد که در آن به علت خط و کتابت نابغه را مرگ نیست.

منبع: لذات فلسفه، مؤلف ویل دورانت، مترجم: عباس زریاب.


تاریخچه پیدایش شیر و خورشید در ایران

در سال 1386 در یک برنامه تلویزیونی خسرو معتضد بی سواد که خود را یک مورخ تاریخ معاصر می­خواند پیدایش آرم شیر و خورشید را به زمان  صفویه منسوب کرد. این در حالی است که ایرانیان پیش از کیانیان و صفویه پیشدادیان نشانه مهر را روی پارچه­ای که به نام پرچم خوانده می­شد نصب می­کردند. بعدها این آرم روی چیزهای ساخته شده و تندیس­ها هم گذاشته شد به ویژه تندیس­های شیر که روی سر شیر و ران آن کنده کاری می­شد و این ارم بر دهانه پاره­ای از خمره­های سفالین که مرده­ها را در ان می­گذاشتند دیده شده است. این خمره­ها را به روشی در دامنه تپه ها و کوهستانها گذاشته­اند و به گونه­ای قرار داده شده که دهانه خمره­ها به سوی خورشید است (به کتاب تاریخ نوروز و گاه شماری در ایران صفحه 500 رجوع شود.) رفته رفته این آرم بالای سر شیر قرار گرفت و بر نشان گذشت زمان به صورت چلیپا و سپس به صورت خورشید درآمده است. مادها و هخامنشی­ها بر پرچم خود شکل عقاب و یا شیر که بالای آن نشانه گردونه مهر نزدیک به شکل خورشید نصب بوده است، می گذاشتند. سکه­هایی پیدا شده که روی آنها نشان شیر و خورشید کنده شده که این سکه­ها از آن هخامنشی­هاست. در ایران چه قبل از اسلام و چه پس از آن، نقش شیر شناخته شده بود که هم بر درفشها و هم سکه­ها و خرگاه­ها و دیگر ابزار شاهی می­انگاشته­اند و هم پیکر آن را بر روی دیوارها و یا سر در دروازه­ها از سنگ می­تراشیده­ااند و چون در نزد ایرانیان هم شیر مورد احترام بوده است و مردم ارمنستان و کیلیکیا شکل شیر را بر سکه­ها و هم بر درفشها نصب می­کرده­اند. بنابراین هزاران سال پیش از کیخسرو، نشان شیر و خورشید و شیر و عقاب در پرچمها و سکه­های ایرانی بوده و بعدها به انگیزه نامعلومی متروک شده، این آرم و نشان از روزگار کیخسرو و تازمان صفویان هم در هیچ کجا دیده نشده است. اما در روزگار صفویان، شیر و خورشید یکی از نقشهای شناخته شده بود و آن را فراوان به کار می­بردند و آن را روی سکه­ها وپرچم­ها نیز می­نگاشتند و از همین جا پیدایش شیر و خورشید را به شاه عباس نسبت می­دهند که او باعث شهرت و رواج آن گردیده است. در زمان قاجاریه هم نشان شیر و خورشید نشان رسمی ایران شد. از ناصرالدین شاه یک رشته فلوسهایی با نقش شیر و خورشید پیدا شده که شیر خوابیده، ولی از هر حیث مانند شیر نشانهای پس از آن است ولی در یک رشته فلوسهای دیگر که چند سال پس از آن فلوسها در 1284 خورشیدی و آن نزدیکی­ها زده شده که ناگهان شیر به پاخاسته و برای نخستین بار شمشیر به دست گرفته است. از سال 1280 شیر، شمشیر به دست می­شود و نشان رسمی پرچم ایران می­شود اما به هر حال در سده­های باستان، درفش کاویانی نشان ایران بوده و محدود به دوره معاصر نمی­شود.ادامه مطالب وبلاگ در ارشیو سالهای مهر-ابان-اذر۱۳۸۸ وفروردین۸۷ودی و اسفند۸۶