هولوکاست
در 3 اوت 1938 در ایتالیا ـ حکومت موسولینی برنامه تبعیض نژادی علیه اقلیت یهود را به اجرا درآورد. مثلاً ممنوعیت دانش آموزان و آموزگاران یهودی از شرکت در مدارس، تبعید یهودیانی که بعد از 1919 به ایتالیا مهاجرت مي كنند. در همین موقع بود که در آلمان بسیاری مغازه ها و خانه ها و پرستش گاه های یهودی ها با خاک یکسان شد. در 16 ژانویه 1941، هیتلر، گورنیگ و مارتین دورمان دور هم جمع می شوند تا یهودیان و کمونیست ها را از میان بردارند.
در 6 سپتامبر 1941: به فرمان رینهارد هیدریک رئیس پلیس مخفی امنیتی، تمام یهودیان 6 سال به بالا در سرزمین های تحت اشغال آلمان، باید علامت ستاره داوود را به خود نصب کنند این اخطاری از جانب هولوکوست به شمار می آید. انتقال دسته جمعی یهودیان به اردوها تا 1942 انجام نمی شود. ولی او شونیز در ژوئن 940 او اطاق های گاز تا ژوئن 1941 ساخته می شود آزمایش روش های خفگی با گاز سیلیکون بی صورت می گیرد و جوخه های تیر باران برای کشتار در سطح وسیع، به جهت عدم سرعت کار، مناسب تشخیص داده نمی شود.
هولاکاست از زبان یونانی هول برنت (تمام سوخته) گرفته شده که به قربانیان آتش گفته می شود. آلمانی ها سعی می کنند که گروه های دیگری را که با عقاید و اخلاق آن ها مخالفند مانند یهودیها، کولیها و اسلاوها نابود سازند. بیش از 6 میلیون غیر نظامی در جنگ جهانی دوم به طور دسته جمعی و با بی رحمی و شکنجه کشته می شوند. کتاب های لغت در حال حاضر کلمه ویژه پوگروم را برای کشتار دسته جمعی یهودی ها توسط آلمانی ها به کار می برند.
روشی که آلمانی ها به کار می برند عبارت است از جمع آوری روشمند یهودی ها و حمل لجستکی آن ها به اردوها روش بهره برداری از آخرین مقدار انرژی آن ها استفاده سنجیده از مرده آن ها (از پوست قربانی ها تا دندان های طلای آن ها) و استفاده از دانش سقسطه انگیز، تکنولوژی و متدولوژی برای کشتار.
هولوکاست بزرگترین و پلیدترین جنایت صورت گرفته در تمام طول تاریخ بشر است. هیچ کدام از جنگ های بزرگ دنیا و جنایات پلیدترین حیوانات مانند چنگیز و آتیلا هرگز به پای این جنایت هولناک قرن بیستم نمی رسند. با یادآوری هولوکاست به یاد سینوهه می افتیم که 3300 سال پیش می گفت علم و دانش نوع بشر را اصلاح نمی کند بلکه او را ظالم تر، حریص تر و شهوت پرست تر می کند. جالب این است که آلمانی ها و اروپاییان که این همه ازدمکراسی و حقوق بشر سخن می گویند و ایران را از داشتن انرژی هسته ای منع می کنند. حال جنایت صورت گرفته به دست خودشان را انکار می کنند و اگر کسی در مورد هولوکاست مطلبی بنویسد او را محاکمه می کنند.
منبع:
تاریخ معاصر جهان (قرن بیستم)
معایب دمکراسی؟
در جامعه شناسی و علوم سیاسی اشکال مختلف شیوه حکومت موجود است. یکی از این روش ها دموکراسی است که به معنای حکومت مردم بر مردم می باشد. دمکراسی داری مشکلات فراوانی است. بطوریکه نیچه دمکراسی را بی اعتقادی به مردان بزرگ می داند. مبنای اساسی دموکراسی این است که مردم همه در احراز مناسب دولتی و اداره سیاست مملکت مساوی باشند. در نظر اول این امر نظام و تشکیلاتی بسیار عالی است ولی عاقبت آن شوم و وخیم است. زیرا مردم برای انتخاب بهترین حکمرانان و عقلانی ترین احزاب اطلاعات کافی ندارند. در حکومت عامه کشتی دولت بر روی دریای مضطرب و خروشانی راه می رود و باد هر نطق و خطابه ای کافی است که امواج دریا را برانگیزد و کشتی را از مسیر خود منحرف کند. افراط در چنین روشی منتهی به استبداد و حکومت مطلقه می گردد. مردم از تملق و مداهنه خوششان می اید و چنان حریص عسل هستند که بالاخره چاپلوسی ریاکار که خود را حامی ملت می خواند قدرت را به دست می گیرد. در دمکراسی بیشتر اوقات کسانی رأی مردم را بدست می آورند که در تاریکی و پشت پرده دمکراسی نخ اولیگارشی (حکومت سرمایه داران) را به حرکت در می آورند. ما در ساده ترین امور مثلاً در خراب شدن اتومبیل شخصی خود می دانیم که باید آن را پیش متخصص مکانیک ببریم. یا در موقع مریض شدن سعی می کنیم به بهترین و مجرب ترین پزشک مراجعه کنیم اما در جامعه معتقدیم که هر کسی توانست آرایی و به هر قیمت به دست بیاورد می تواند بر شهری حکومت کند. و جای تعجب اینجاست که اختیار فرمانروایی را بر خودمان به دست افرادی واگذار می کنیم که هیچ گونه تخصصی در این کار ندارند. افلاطون در کتاب جمهور می گوید:
در حکومت دموکراسی بسیاری اوقات کسانی به قدرت می رسند که بهتر از دیگران می توانند مردم را در پی خود بکشانند و پیروزی نه با بهترین رهبران بلکه گاهی اوقات با فریبکاران آنان است.
از نظر نیچه باید دموکراسی این جنون سرشماری و رأی شماری را ریشه کن کرد.
دموکراسی به معنای سهل انگاری است. معنای دموکراسی فقدان اتصال و به هم پیوستگی اجزا و حکومت آزادی و هرج و مرج است. معنای آن ستایش فرومایگی و سرزنش بلندپایگی است. در دموکراسی ظهور مردان بزرگ امکان ناپذیر است. مردان بزرگ چگونه می توانند ناشایستگی ها و نا درستی های انتخاب را گردن نهند؟ جامعه ای که در دست دانایان است. با دانایی و دادگری اداره می شود و به سوی هنرهای اخلاقی گام برمی دارد. افلاطون بر تربیت زمامداران تأکید بسیار می کند و عقیده دارد دانایی و دادگری جامعه، به دانایی و دادگری زمامداران آن است.
از این رو آریستوکراسی را برترین قسم زمامداری و دموکراسی را بدترین شیوه آن می داند. به طور مثال برای انتخاب کاندید در شورای شهر احتیاج به پنج متخصص و دکترا در رشته های عمران و شهرسازی ـ جامعه شناسی،شهری اقتصاد، علوم سیاسی ومدیریت داریم در صورتی که می بینیم هر شخص عادی و بی تجربه در پنج رشته بالا و حتی یک چوپان هم جرأت پیدا کرده و به خود اجازه می دهد کاندید شورای شهر شود. اما در شیوه آریستوکراسی (به معنای دانایان و برگزیدگان) کادر شهرداری و فرمانداری می تواند پنج متخصص با تجربه و با کفایت را انتخاب کند و مردم کوچه و بازار در این زمینه هیچ نقشی ندارند.
ضحاک در شاهنامه فردوسی
موضوع نبرد یک پهلوان با اژدها در اساتیر بسیاری از ملت ها به چشم می خورد. در اساتیر ایران موارد بسیاری از نبرد یک پهلوان با اژدها دیده می شود مانند جنگ فریدون با ضحاک، رستم، اسفندیار و ... در اوستا آبان یشت و اسپ یشت از اژدهایی سخن رفته که سه پوزه و سه سر و شش چشم دارد و اهریمن آن را برای نابودی این جهان آورده است. در فقره 29 آبان یشت در مورد ضحاک آمده که اژدهای سه سر سه پوزه شش چشم، دیوی بود که در بابل حکومت می کرد که فریدون او را سرنگون کرد. گروهی از محققین از جمله داریوش شایگان داستان ضحاک یا مار و اژدها را قدیمی ترین شکل سمبولیک اساتیری می دانند و معتقدند ضحاک شخصیتی افسانه ای می باشد و وجود خارجی نداشته و نیکی را سمبولیک اساتیری جنگ من یا ego در نبرد با ناخودآگاه یا اژدها می دانند.
نام ضحاک یا اژدهاک یااژی در اوستا به معنی مار می باشد. در فرگرد چهارم در اوستا ـ پلیدی ـ جادوگری ـ دروغ و بی خیری ـ مستی ـ خود پرستی و بی دینی را از خصوصیات ضحاک ذکر شده است. همان طور که اشاره شد بنا به گفته بعضی از محققین ضحاک وجود خارجی نداشته و دارای بار اساتیری می باشد. از نظر عده ای محققین ضحاک تازی نه یک پادشاه که نمودار هزار سال ساطه اقوام سامی و اعراب بر ایران است. دکتر کاظم زاده عقیده دارد حکایت ضحاک دلالت بر غلبه موقتی نژاد سامی که یکی از نژادهای آتلانت بوده بر نژاد آریا می کند.
امکان دارد ضحاک نام شخصی معین از گروه تازیان باشد که بیش از دیگران به دیگران به ایران تاخته و بر مردم ستم روا داشته است. بدین علت که در اوستا، بابل مرکز فرمانروایی ضحاک شمرده شده است.
موجود اهریمنی (سه سر و سه پوزه و شش چشم) اوستا در شاهنامه، نام شخصی است که شاهزاده است و بعدها دو مار بر دوشش می رویند. چرا که ضحاک با دو ماری که در وجود خود دارد جمعاً دارای سه سر، سه پوزه و شش چشم می شود. شاید مارهای بر دوش ضحاک تصور و صورتی مبالغه آمیز از بیماری رشته باشد که به صورت انگلی از پوست تن آدمی بیرون می آید. بیماری رشته عبارت بوده از انگلی به صورت نخی باریک از اعضای بدن انسان بیرون می آمده و با درد شدید همراه بوده است.
شاید مغز خوردن مارها رمزی از مغزشویی جوانان و تهی ساختن آنان را شخصیت و اندیشه های ملی و انسانی بود. این از درد آورترین حقیقت تاریخ ایران است که هرگاه مردم از ستم فرمانروایان خود به تنگ آمده اند، دست به دامن بیگانگان شده و دفع افسد را با فاسد کرده اند و در آخر داستان می بینیم که پرچم کاوه اهنگردر دست مردم نماند و دوباره به دست ستمگرانی تازه افتاد که به نام او یعنی مردم بر آنان حکومت کنند و بر ستم های خود نشان مردمی بیاویزند.
منبع:
مجله دانشمند، بهمن ماه 1363، پژوهشگر: دکتر علی سلطانی فرامرزی
سیاوش در شاهنامه تمثیلی از عظمت و فاجعه اخلاق
در شاهنامه فردوسی داستان سیاوش به تفصیل بیان شده است. مادر سیاوش نواده گرسیوز و از دوده فریدون است، گرسیوز برادر افراسیاب تجسم بدی است و فریدون نمونه نیکی. سیاوش هم زاده کاووس است. بدین گونه بشر در هیأت نخستین خود آمیزه ای است از بدی و نیکی، تا سپس کدام را نیرو دهد و چیره گرداند. در داستان سیاوش، سیاوش به دیار ظلمت می رود و این نخستین سنگ بنای فاجعه اوست. سیاوش آزاده از آن کاملان است که به گوهر خود رسید. خویشکار است همچنانکه با خدا و جهان نیز در هماهنگی شیفته اوست. چنین مردی نمی تواند به چند خویشکاری برخیزد و پیمان بشکند. اگر سیاوش از فرمان کاووس پیروی می کرد دیگر نه تنها مرد اخلاق نبود که پیمان شکنی بی اراده بود و امروز جامعه شناسان می گویند برای رسیدن به آزادی اجتماعی باید قدرت های کور را مهار کرد. سیاوش با سرپیچی از کاووس بنای آزادی خود را پی می افکند و می خواهد انسانی باشد. خویشکام یعنی شکستن زنجیر عادات و رسوم و رو گرداندن از آنچه با خود و شرف انسانی راست نمی اید. زندگی کردن آگاهانه بر مبنای تفکر نه بر اساس تقلید و سرانجام رسیدن به قلمرو استقلال و آزادی.
سیاوش بدین دلیل کشته می شود که می خواهد در دیار تاریکی، نیکی را سامان دهد اما در شهری که خود در چنین سرزمینی ساخته کشته می شود چرا که زمستان جامعه با داشتن سیاوش بهار نمی شود. آنچه اساسی است ساخت بنیادین و زمینه اصلی جامعه است. جامعه سالم، آدم سالم را یا به رنگ خود در می آورد یا می کشد مهمترین نکته در داستان سیاوش این است که سیاوش می خواهد تا به آخر مرد اخلاق باشد و پای بند به اصول و این سرچشمه اصلی بزرگی و فاجعه کشته شدن اوست. سیاوش می خواهد رفتاری داشته باشد بر خلاف آنچه امروز ماکیا ولیسم خوانده می شود. نگاهداشت اخلاق در این دنیای پست هم بزرگی است هم باعث بدبختی. بزرگی است چون اگر سیاوش مثل بقیه مردم که به اخلاق دست رسی ندارند حصار اخلاق را می شکست دیگر داستانی پدید نمی آمد.
اگر اخلاق فراموش شده جهان امروز جان بی رمق امروزین را دارد از برکت سیاوش هاست. بدبختی فاجعه سیاوش این است که از اصول اخلاقی مطلق می سازد و سیاوش را دست بسته تسلیم افراسیاب می کند.
چرا که قانون سیاوشی مانند عرفان مسیحی پاسخگوی بیداد افراسیاب ها و مغول ها نیست. آنگاه که تمام دنیا فرزانه شد، قانون سیاوشی است. امروز باید خیال کنیم شاید روزی این تخیل ها به واقعیت بپیوندند. سیاوش در همه عمر سخت تنها و بی پناه است. مردم او را دوست دارند. اما این دوستی نشانه بروزندارد سیاوش در دل های مردم است نه دوست و رفیق مردم. این تنهایی تمثیلی است از تنهایی مرد اخلاق در این دنیایی که برای موفق شدن باید دروغ گفت. ریا کار بود و راه و رسم مردم داری را یاد گرفت. سیاوش می خواهد با نیروی اندیشه و با شکستن حصارهای عادت زندگی کند و در این قلمرو همان است که امروز روشنفکر می گوییم. بعد از شهادت سیاوش است که از خون سیاوش شقایق ها می رویند. در ایران باستان همه ساله در زمان شهادت سیاوش مردم نوحه می خواندند و عزاداری می کردند و به این مراسم سوگ سیاوش می گفتند. حتی هنوز هم در پاره ای نقاط ایران تصینف های قدیمی سوسیوش (سوگ سیاوش) را می خوانند.
منابع:
دیدگاه ها
سوگ سیاوش
قانون نامه حمورابی
قانون نامه حمورابی در 3500 سال پیش در بابل قدیمی ترین قانون حقوق بشر در دنیا به شمار می رود که بعدها کورش هخامنشی منشور حقوق بشر خود را از حمورابی تقلید کرد و داریوش کتیبه های خود را به شیوه حمورابی نوشت. (تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، صفحه 169) قوانین بخش قانون گذار نوین.
کارمندان اداری دولتی وبه طور کلی خود شاه، به رسمیت و سلطه کتاب قانون حمورابی اعتراف داشتند. در قانون حمورابی که قانون بابل به شمار می آمد مجازات بر اصل قصاص به مثل بود. اگر کسی دندان مردی را می شکست، یا چشم او را کور می کرد، همان گزند را به وی می رساندند. هرگاه خانه ای فرو می ریخت و مالک خانه کشته می شد معمار یا سازنده آن محکوم به مرگ بود. اگر در نتیجه ویرانی خانه، پسر صاحبخانه می مرد، پسر معمار یا سازنده آن را می کشتند. اگر کسی دختری را می زد و می کشت، به خودش کاری نداشتند. بلکه دخترش را به قتل می رساندند. رفته رفته این کیفرهای عینی از میان رفت و یه جای کیفر جسمی، فدیه و عزامت مالی می گرفتند. در قانون بابل این اصل مسلم وجود داشت که هیچ کس حق ندارد پول قرض کند. مگر آنکه خود را مسؤول باز گرداندن آن به صاحبش بداند و اگر در این مورد کوتاهی می کرد دولت مداخله می کرد. اگر شخصی از طبقه اشراف جامعه جرمی را مرتکب می شد، مجازاتش شدیدتر از مجازاتی بود که برای همین جرم در حق یکی از مردم عادی روا می دانستند. اگر کسی پدر خود را می زد، دستش را می بریدند، اگر جراحی، سبب مرگ بیمار یا کوری مریض می شد، انگشتانش را قطع می کردند. گناهانی مانند هتک ناموس، بچه دزدی، راه زنی، دزدی با شکستن در خانه، سبب قتل شوهر زنی شدن، پشت کردن به دشمن در میدان جنگ، سوء استفاده از مقام اداری و تقلب و کم فروشی در بازار جرم آن ها اعدام فوری بود و همین قوانین خشن بود که سبب نگهداری نظم و ضبط نفس شد و بعدها ناآگاه به صورت پاره ای از مبانی و پایه های مدنیت درآمد. دولت در بابل میزان نرخ دستمزدها، نرخ اجناس و مزدها را معین می کرد. دستمزد جراح را قانون مقرر می داشت و در قانون نامه حمورابی اندازه مزد بنای ساختمان، خشت زن، خیاط، سنگ تراش، نجار، چوپان و کارگر معین شده بود. در قانون ارث همه فرزندان در این حق با یکدیگر برابر بودند. اگر شخصی دیگری را متهم به گناهی می کرد که کیفر آن مرگ بود و نمی توانست آن را ثابت کند، خود وی را به مرگ محکوم می کردند.
مطابق مواد22 تا 24 قانون نامه حمورابی اگر کسی در حین دزدی دستگیر می شد، جرم آن اعدام بود و اگر دزد دستگیر نمی شد شخصی که اموالش به سرقت رفته بود به حاکم شهر شکایت می کرد و حاکم وظیفه داشت خسارت را به او بپردازد و اگر دزدی منجر به کشته شدن صاحب مال می شد، شهر و حاکمان باید به وارثان مقتول پول می پرداختند. آیا کدام کشور جدید امروز است که در آن حسن اداره به اندازه ای رسیده باشد که تاوان جرمی را که به سبب اهمال آن پیش آمده بپردازد؟
اینک قسمت کوچکی از متن قانون نامه حمورابی 3500 سال پیش را در اینجا ذکر می کنیم.
خرد من را مانند نیست، به فرمان پروردگار برآنم تا درستکاری را بر این سرزمین بتابانم. هر ستمدیده ای که دادخواهی دارد به پیشگاه من، پادشاه دادگستری و درستکاری بیاید. کارهایی که من کرده ام برتر از آن که ابله دریابد، بی دشواری برای هوشمند، ادا شده برای آزرم.
منابع:
تاریخ تمدن ویل دورانت
تاریخ شاهنشاهی هخامنشی
آداب و رسوم قوم پارسیان
دولت شاهنشاهی پارس که در زمان داریوش به حداکثر وسعت خود رسیده بود شامل 20 ایالت یا خشتر پاون یا ساتراپ نشین می شد و مصر و فلسطین و سوریه، لیدیا، فریگیا، یونیا، کاپادوکیا، کیلیکیا، ارمنستان، آشور، قفقاز، بابل، ماد، پارس، افغانستان، باختر رود سند در هندوستان، سغدیانا، باکتریا، ماساگتها و ... بود. تا آن زمان هرگز دولتی به این بزرگی و پهناوری، که در زیر فرمان یک نفر باشد، در تاریخ پیدا نشده بود. پارس آن زمان سرزمینی با دو میلیون جمعیت بود. پارسیان زیباترین ملت های خاور نزدیک در روزگاران باستانی بوده اند و مردمی میانه بالا و نیرومند که بر اثر زندگی در کوهستان، سختی و صلابت داشته اند. در اندام و هیأت ایشان آثار نجابت مشهود بوده است. جر دو دست، باز گذاشتن هر یک از قسمت های بدن را خلاف ادب می شمردند. شلواری سه پارچه و پیراهنی کتانی و دو لباس رو می پوشیدند که آستین آن ها دست ها را می پوشانید. زبان قوم پارسیان فارسی باستانی بود که پیوند نزدیکی با زبان های سانسکریت و انگلیسی داشت. از لغت فرس قدیم دو شاخه زند، یعنی زبان زند اوستا و شاخه پهلوی بیرون آمد. پارسیان برای نوشتن خط میخی به کار می بردند. مهندسان پارسی شاهراه هایی ساختند که پایتخت ها را به یکدیگر مربوط می کرد و یکی از این راه ها 2400 کیلومتر بود. در آن زمان به علت وجود کاروان سراها و اسب های تازه نفس، برید شاهی فاصله بین شوش تا ساردیس را در همان زمانی می پیمود که اکنون اتومبیل ها می پیمایند.
دستگاه اداری پارس شایسته ترین تجربه در سازمان امپراطوری های جهان باستان بود. پارسیان بینی گرفتن، آب دهان انداختن و غذا خوردن در کنار جاده را بسیار زشت می دانستند. حجاب یا پرده پوشی نزد پارسیان رعایت می شد. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه خارج شوند. زنان شوهر دار حق نداشتند هیچ مرد غریبه ای را ملاقات کنند. در نقش هایی که از ایران باستان بر جا مانده، هیچ صورت زن دیده نمی شود. یکی از اصول رایج در پارس این بود که محل مدرسه نزدیک بازار نباشد، تا دروغ و دشنام و دغل بازی که در بازار رایج است مایه تباهی کودکان نشود. در آن زمان تنها ایالت پارس از پرداخت مالیات معاف بود. تراکم جمعیت در پارس بسیار زیاد بود. در لوح های دیوانی به دست آمده از تخت جمشید نام 400 آبادی ذکر شده است. اما تعیین محل آبادیها تقریباً ممکن نیست. از تخت جمشید به شوش 22 چاپارخانه با فاصله های 24 کیلومتری وجود داشته است.
منابع:
تاریخ تمدن
روح و احضار ارواح
کلمه روح در اصطلاح پسیک Payche پدیده شده از Panuma يونانی و معادل با آینما و spritvs لاتين است و در زبان فارسی به معنی باد ـ دم و نفخه به کار رفته است. در اکثر زبان ها مفهوم روح و روان با باد و نفخه و گاهی سایه یکی می باشد. تصور ذهنی نفس یا روح، اساس آیین نفسانی است، این تصور از خواب و مرگ ناشی شده است. بدین صورت که بشر پس از تفکر درباره خواب، بدین نتیجه رسیده که با وجود آرامش جسم به هنگام رؤیا عاملی است که از این سو به آن سو می رود. سخن می گوید و ده ها کار دیگر انجام می دهد یا پس از اندیشیدن پیرامون مرگ، چنین تصور کرده که موجودی تن را ترک می کند و بدن بی حس و بی حرکت می شود منتها در حالت خواب این موجود دوباره به بدن بر می گردد ولی در حالت مرگ دیگر به بدن بر نمی گردد. بشر ابتدایی این موجود را روح یا روان نامید. هربرت اسی÷سر می گوید: انسان از راه خواب، چون مشاهده نمود که خود یا دیگران از مردگان یا زندگان حرف می زنند و حرکت می کنند و می خورند و می آشامند، به فکرش رسید که ارواح آن هاست که در عالم رؤیا، مشاهده می شود. انسان ابتدایی در میان یک طبیعت به ظاهر جاندار زندگی می کرد و به نظرش آبی که در جریان است، بادی که می ورزد و ... همه جاندار هستند و تمام آنچه را که زندگی اعم از حیوان و نبات و جماد احاطه کرده برای آن ها یک جسم و یک روح قائل بود. دنیا در نظرش از بی نهایت نفوس پر بود که به این نظریه آنی مسیم گویند. انسان از اینکه اشباحی در خواب به نظرش می رسیده و افراد مرده را در خواب می دیده سخت در شگفتی می شده و دچار وحشت می شده است. او مردگان را با دست خود در خاک می گذاشت تا از بازگشت او در امان باشد و به خصوص همراه مرده غذا و مایحتاج دیگر وی را داخل گور می کرد تا نیازی به بازگشت نداشته باشد و زندگان از شر او درا مانباشنداین عقاید انسان های ابتدایی در مورد روح بود. در تمام ادیان ـ فلسفه و ادبیات دنیا عقاید متفاوتی در مورد روح دارند.
در دهه 1980 در اروپا موج جدیدی از احضار ارواح به راه افتاد که هدف آن کمک به بشر در رسیدن به آرامش و ترقی بود. آن ها ادعا می کردند روح از طریق مدیوم می تواند با انسان ها سخن گوید و حتی خود را به ما نشان دهد.
در مورد ظهور اکتوپلاسم و ظهور اشباح و اشیاء در جلسات اظهار روح تقلب و نیرنگ های فراوانی کشف شد و دروغ بسیاری از آنان برملا شد. اما با این وجود مواردی هم باقی مانده که نمی توان آن ها را به خدعه و نیرنگ نسبت داد. به طور مثال یکی از این مدیوم ها کارلوس میرابلی برزیلی بود. او می توانست ارواح را در روز روشن و در حضور تماشاگران ظاهر کند. می توانست خود را به پرواز درآورد. ارواح مردگان مشهور را ظاهر می کرد. می گفتند میرابلی پیام هایی به 28 زبان مختلف به صورت نوشتار خود به خود دریافت می کرد و بسیاری پیام ها را از تاریخ نویسان بزرگ جهان به او الهام می شد نمونه دیگر، گاسپارتو نقاش بود که در حال عادی حتی یک نقاش ساده نمی توانست بکشد اما در حال خلسه مدیومی تصاویر بسیار زیبایی را نقاشی می کرد که ادعا می کرد روح و نسان ون گوگ نقاش او را در ترسیم تابلوها یاری می کرد. توماس ادیسون سال های آخر عمر را صرف اختراع دستگاهی برای دریافت پیام های مردگان کرد.
مثال دیگر کلاس شرایبر آلمانی بود که ادعا می کرد با وسایل الکترونیکی و با تلویزیون و ویدئو با ارواح ارتباط برقرار می کند. اما در این مورد روان شناسان می گویند احتمال دارد تصاویر از ذهن ناخودآگاه شخص بر روی نوار یا ویدئو ضبط شده باشد. گروهی دیگر از روان شناسان احضار ارواح را یک توهم می دانند و می گویند:
بیشتر این پدیده ها بوسیله حیله گرانی که رموز ساحران آشنایی دارند بوجود می آید.
گاهی اوقات فریبی در کار نیست. برخی از این پدیده ها را می توان اجزاء جدا و منقطع شده شخصیت دانست.
پرتو افکنی امیال و خواسته های نیرومند موجب پدید آمدن اشباحی که ترسناکنیستندخاهدشدکهمانند چاپ برگردان است ممکن است اشباح را تجسم دهند.
اما به هر حال برخی پدیده های روحی مشاهده شده که با هیچ یک از مراتب بالا سازگار نیست و نمی توان آن را باطل دانست. در این رشته از دانش تحقیقات کافی انجام نشده و به کار بردن اصول تحقیقات علمی بسیار مشکل است.
منابع:
روح در قلمرو دین، ادبیات و فلسفه
روانشناسی غیر طبیعی
حقایقی پیرامون احضار ارواح
هیپنوتیزم
هیپنوتیزم از کلمه یونانی هیپنوز به معنای خواب، گرفته شده است. مبدأ هیپنوتیزم به مصر باستان، یونان و هند در حدود 4000 سال قبل بر می گردد. هیپنوتیزم شیوه ای است برای معالجه بیماران روانی که در آن ضمیر ناخودآگاه فرد به جای او سخن می گوید. از هیپنوتیزم هم اکنون در تسکین درد ـ ترک اعتیاد و شیوه ای برای کشف جرم استفاده می کنند. هیپنوتیزم وضعیتی مشابه خواب است که به صورت مصنوعی ایجاد می شود و در طی آن سوژه به تلقین ها و دستورات دیگران بسیار حساس می شود.
کلمه خلسه مترادف هیپنوتیزم به کار می رود. هنر و دانش ایجاد این حالت، خلسه هیپنوتیزم خوانده می شود. سوژه می تواند این حالت را بدون کمک هیپنوتیزور انجام دهد که در این صورت خود هیپنوتیزم self – hypnosis خوانده می شود. در هیپنوتیزم شاهد عینی جنایت ها و حوادث مهم و متهمان جهت به یاد آوردن مطالب حیاتی از یاد رفته، هیپنوتیزم می شوند.
به طور کلی هیپنوتیزم یک حالت خواب گونه است که با تلقین پذیری زیادی همراه است در عمق مناسبی از خلسه هیپنوتیزمی امکان رؤیت انواع افراد و اماکن واقعی یا خیالی امکان پذیر می شود. در شرایط بیداری ضمیر آگاه که بر حواس پنج گانه تسلط دارد حاکمیت می کند. و اما در خلسه هیپنوتیزمی ضمیر ناخودآگاه فعال می شود چون دسترسی زیادی به آرشیو خاطرات گذشته دارد. 2. تمام حرف های هیپنوتیزور را به شرطی که عمیقاً با باورهای درونی او در تضاد نباشد می پذیرد. 3. از آنجا که تسلط بر حواس حذف می شود امکان بی دردی آن می تواند برای انجام اعمال جراحی و ... امکان پذیر شود.
در ایران و حدود 1700 سال قبل در زمان ساسانیان مانی هم یک هیپنوتیزور بوده است. برای رسیدن به هیپنوتیزم چهار مرحله وجود دارد:
1. شبه هیپنوتیزم (آلفا) 2. کاستن استرس (آلفای عمیق) 3. فکری ـ احساسی (تتای سبک) 4. کور یا (تنای عمیق)
مرحله چهارم یا کور مرکز ساطع انرژی core=center of radiant energy مي نامند که یک خواب واره فوق عمیق را ایجاد کرده طوری که در آنجا روح ما خود را آشکار می سازد. در متافیزیک از این مرکز به عنوان چشم سوم یاد می کنند زیرا نوعی روشنگری را برای افراد ایجاد می کند. مرحله کور نوعی حالت کما است که خرد هیچ خواسته ای ندارد و فاقد شعور آگاه و هوشیاری است و میدانیم که عمیق ترین سطح خواب واره بالاترین سطح شعور است.
روش های علمی نمودن هیپنوتیزم:
1. ثابت نگاه کردن به شمع یا چراغ نورانی 2. بطور ثابت به یک جسم نورانی که بالای بینایی قرار دارد نگاه کردن. 3. ضربت خفیف به دست و پا وارد کردن. 4. بدور خود چرخ خوردن 5. تحریک یکنواخت تیک تیک ساعت. 6. داروهای خواب آور و مخدر 7. روش های روانی خواب مغناطیسی.
منابع:
هیپنوتیزم و کشف جنایت
روانشناسی غیر طبیعی
هیپنوتیزم پیشرفته
اطلاعات علمی (مقاله سید رضا جمالیان) آبان ماه 1370
پسیکولوژی یا روان شناسی غیر طبیعی یا پدیده های فرا روانی
روان شناسی غیرطبیعی شاخه ای از عام روان شناسی است که وصفیات غیر طبیعی روانی، کردارها و سلوک غیر طبیعی را مطالعه می کند و به طور بسیار نزدیکی با رشته های روان پزشکی، روانشناسی اجتماعی جامعه شناسی و بهداشت روانی نزدیک است. قسمتی از روان شناسی غیر طبیعی به بحث در مورد پدیده های فرا روانی (Psi) می پردازدو سؤالاتی ما ننداینکه آیا انسان می تواند جز با تحریک اندام های شناخته شده حسی، اطلاعات کسب کند یا با ذهن خود بر وقایع مادی اثر بگذارد یا اینکه بتواند آینده را پیش بینی کند یا نه؟
در حال حاضر توضیح علمی ندارد (با ساز و کارهای شناخته شده مادی قابل توضیح نیست). فرا روان شناسی یا بارا سایکولوژی می کوشد تا حد امکان به این سؤالات جواب دهد. بعضی از مواد مورد تحقیق در فراروانی عبارتند از:
1. تله پاتی 2. غیب بینی 3. پیشگویی 4. روان حرکتی.
1. تله پاتی: انتقال اندیشه از فردی به فرد دیگر است. بدون استفاده از هر گونه مجرای شناخته شده ای که برای ارتباط های حسی وجود داد.
2. غیب بینی: درک اشیا یا وقایع بدون آنکه هیچ یک از حواس شناخته شده فرد تحریک شده باشد. Clairvoyance
3. پیشگویی: درک واقعه ای است در آینده که از هیچ طریقی قابل انتظار نباشد. Precognition
4. روان حرکتی: تأثیرگذاری ذهن بر وقایع مادی بی آنکه هیچ یک از نیروهای شناخته شده مادی در آن دخالت داشته باشد. Psychckinesis
پاراسایکولوژی یا فرا روان شناسی درباره مسائل و پدیده هایی بحث می کند که هر چند گزارش هایی در مورد وقوع آن ها به صورتی پراکنده ذکر شده ولی هیچگاه صحت آن ها تأیید نشده و برعکس هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم و مدی تیشن قابل تکرار نیستند. در این رشته به وجود برخی نیروهای روحی و روانی اشاره شده و درباره مقولاتی از جمله حس ششم، پیسکو متری و ... صحبت می کند. انجمن تحقیقات روحی انگلستان پس از 100 سال تحقیق در مورد فراروان شناسی گزارشی را با عنوان پدیده های روانی هیپنوتیزم منتشر کرد.
برخی از تجربیات علمی مانند دست نویسی خودکار، حرکت پاندول، نگاه کردن به گوی بلورین که در واقع نوعی تماس با ضمیر باطنی فرد نمایشگر است قبلاً به دخالت نیروهای ناشناخته و گاه دخالت اشباح و ارواح نسبت داده می شد که اکنون به روش عامی این مسائل را مورد تحقیق قرار می دهند. به طور کلی در علم هیچ پدیده ای را قابل قبول تلقی نمی کنند مگر آنکه چندین محقق آن را به کرات مشاهده کرده باشند. اما مشکل فراروان شناسی اینجاست که هیچ پدیده فراروانی پایانی را نشان نداده است که محققان دیگر ان را تکرار کرده باشند. اما ما نمی توانیم چون بعضی موارد خاصی را با علم تجربه و یا حواس پنجگانه بسنجیم آن ها را نفی کنیم. به عنوان مثال ما تله پاتی را را عادی تر از پیشگویی (خبر دادن از آینده) می دانیم، چون از پیش با انتقال نامرئی اطلاعات از طریق فضا آشنایی داریم (گیرنده رادیو).ا ما با انتقال تصاویر از فرستنده به گیرنده تلویزیون آشنایی داریم به همین علت شاید تله پاتی را چندان راز آمیز ندانیم، اما خبر دادن از آینده یا پیشگویی را غیر ممکن می دانیم چون تاکنون به پدیده ای سر و کار نداشته ایم که در آن جریان اطلاعات به زمان های گذشته برگردد.
منابع:
روان شناسی غیر طبیعی، ترجمه احمد اردوباری
روان شناسی هیلگارد جلد 1
مجله اطلاعات علمی ـ آبان ماه 1370، مقاله دکتر سیدرضا جمالیان
منابع سایت سینوهه
روان شناسی
روان شناسی:کلیات روان شناسی 1و2و3و4و5 ـ روان شناسی هلیگارد 1و2 شاخه زرین در مورد دین و جادو جیمز فریزر ـ فرهنگ جامع روان پزشکی 1و2 ـ (پورافکاری) ـ دایره المعارف روح ـ تحلیل رویا (یونگ) ـ اساتیر و رویا (اریک فروم) ـ شگفتی های جهان درون 1و2 ـ هیپنوتیزم پیشرفته ـ توتم و تابو ـ روان شناسی غیر طبیعی ـ روانشناسی مذهب ـ روان کاوی و دین ـ اسرار تمرکز ـ انسان و اسطوره هایش ـ فروید در مقام فیلسوف ـ هنر عشق ورزیدن ـ زبان از یاد رفته ـ فیزیولوژی مغز ـ حقایقی پیرامون احضار ارواح ـ پسیکولوژی ـ ماوراء ذهن بشر ـ درهای راز ـ قدرت درمانگری انسان ـ فکر و خواب ـ بیماری های عصبی و روحی ـ فرهنگ روان پزشکی (احمد اردوبادی) ـ عرفان و تصوف ایران ـ عقده رستم و سهراب ـ زرتشت، حافظ و سوگواری در ایران (احمد اردوبادی) ـ (مدیتیشن، طریقت باطنی ـ ذن و ذاذان ـ پدیده های روانی هیپنوتیزم ـ تقویت نیروهای روحی و روانی ـ ترجمه دکتر رضا جمالیان.
فلسفه
تاریخ فلسفه جلد 11 ـ دنیای سوفی ـ درآمدی بر فلسفه ـ لذات فلسفه ـ تاریخ فلسفه ـ هیاهوی زندگی ـ برگزیده افکار راسل ـ تاریخ فلسفه غرب (راسل) ـ فلسفه عامی راسل 1و2و3 ـ چنین گفت زرتشت ـ انسان برای خویشتن ـ جزم اندیشی مسیحی ـ کلیدهای ذن ـ یوگا ـ ترانه های خیام ـ گروه محکومین هایدگر و پرسش های بنیادین ـ مارکس و سیاست مدرن ـ تاریخ هستی (هایرگر) ـ سارتر که می نوشت ـ اصول فلسفه دکارت ـ هزار اندرز کنفسیوس
مجموعه کتاب های پیشروان اندیشه های نو: 1. ویتگنشتاین 2. فانون 3. کارناپ 4. فروید 5. گاندی 6. یونگ 7. کافکا 8. برتر اندراسل ـ ماجراهای جاودان در فلسفه ـ متفکران یونانی 1و2و3 ـ ادیان و مکتب های فلسفی هند ـ اوپانیشادها ـ اسرار مخفی هندو ـ فلسفه شرق (مهرداد زرین) ـ نخستین فیلسوفان یونان (شرف الدین خراسانی) ـ فرهنگ مکتب های فلسفی (داکو برت د.و 72 تن از نخبگان فلسفه)
سایت سينوهه: www.sinohe.ir . وبلاگ سینوهه را با تمام مطالب ارشیو در سیستم خود سیو و ان را به دوستان معرفی کنید
قاسم حمزوی