روشنفکر کیست....قسمت دوم

 

/دوست دارم فرهنگ و اندیشه تمام جهان همچون بادی به خانه ای که در ان ساکن شده ام بوزد اما دوست هم نمی دارم هیچ بادی منزل مرا ویران کند. گاندی/

 

روشنفکری در درجه اول لازمه اش ازاد اندیشی است. یعنی فکرش از قید و تعصب و ایسم و خودبینی و حساب گری رها باشد. اینده ایران بسته به این است که روشنفکران تا چه اندازه به تولید و افرینش فکری در همه عرصه ها توجه داشته باشند و در این زمینه تلاش کنند. در یونان باستان سقراط به خاطر انتقاداتش از ناهنجاری های اتن خود را خرمگس جامعه می نامید. وظیفه اساسی او اگاهی بخشی از خطرهای موجود در شرایط ان زمان بود. نقش او دگرگون کردن تلقی انسان از فرجام زندگی بود. سقراط همیشه مخالف دمکراسی بود و می دید سوفسطاییان سخنگو همواره سبب بحران و فساد جامعه می شوند. روشنفکر وجدان بیدار جامعه است . این وجدان بیدار باید همیشه در پی حقیقت باشد و ان را کتمان نکند. او هیچ حقیقت مطلقی را برای همیشه  نمی پذیرد. سقراط وظیفه اش اگاهی دادن به انسان ها از نا اگاهی انان بود. روشنفکران مدرن و عصر جدید در اروپا انقلابی بودند. به زبان مارکس دیگر به تفسیر جهان اکتفا نمی کردند بلکه می خواستند جهان را تغییر دهند . ولتر- گوته- سارتر از این گروه بودند. افلاتون می گفت بزرگ ترین فضیلت جامعه اشتغال به تفکر و مطالعه می باشد. فرانسیس بیکن تلاش کرد تا با این جهانی کردن علم ان را در جهت بهبود زندگی زمینی به کار گیرد. او بود که اسطوره ذهنی کهن قرون وسطی را ویران کرد و ذهنیت علم مدار جدید را جانشین اندیشه ارسطویی کرد. دکارت اندیشمندی است که شک فلسفی را به عنوان ابزاری جدید در اختیار روشنفکران اروپا قرار داد. افلاتون مدعی است که بهترین شکل حکومت همان است که به دست روشنفکران فیلسوف اداره می شود. افلاتون برای نخستین بار روشنفکران و خردمندان جامعه را شایسته زمامداری جامعه ارمانی خود اعلام کرد. پس از عصر دکارت است که مشعل نقادی جامعه به عنوان تعهد اخلاقی اساس کار روشنفکران بر افراشته می گردد. کانت در پاسخ به این پرسش که روشنگری چیست گفته بود روشنگری عبارت است از رهایی از عقده حقارت . حقارتی که در انسان است و مشا ان هم در خود انسان است. او روشنگری را بیرون امدن انسان از حالت کودکی می دانست. منظور از حالت کودکی بالغ شدن و به کار گیری عقل و مطق و پذیرش مسوولیت بود. کانت می گفت هر کسی باید در به کارگیری خرد مستقل خود ازاد باشد قدرت های حاکم می کوشند از به کار گیری عقل و منطق از سوی ادمیان جلو گیری کنند و کار روشنفکر فاش کردن ماهیت و چگونگی فریب های ضد خرد گرای این گروه هاست. سارتر عقیده دارد روشنفکران به عنوان متولیان فرهنگ باید تمام تلاش خود را در جهت مبارزات سیاسی به منظور ساختن جامعه نو انجام دهند. کانت روشنفکر را کسی می داند که عقل خویش را از قید و بند مرجه کلیسا رها ساخته باشد. انسان مدرن باید به عقل خویش تکیه کند. روشنفکران قشر محدودی از فیلسوفان شهریار منش هستند که گاهی نقش وجدان بشریت را بازی کرده اند. روشنفکر باید چون وجدان بیدار جامعه در مقابل انحرافات صاحبان قدرت به مبارزه بر خیزد. روشنفکر باید نقش نماینده مردم را در جامعه بازی کند. روشنفکر از جامعه فاصله معینی دارد . در بعضی جا ها مخالفت است و در بعضی وقت ها فقط یک فاصله است. بخشی از سرشت روشنفکری ان است که در جامعه هضم ناپذیر باشد. در شرایطی که روشنفکر در ان  به طور کامل با جامعه همسو شده باشد در ان جا روشنفکری اتفاق نیافتاده است. دلیل پیشرفت غرب این بود که در جوامع ان نوعی توازن فکری بین روشنفکر و جامعه و رهبران ان وجود داشته است. او همواره پیامی از جایی دیگر برای محیط بومی خود دارد . نگاه او به محیط بومی با بینشی انتقادی همراه است. امروز ما در وضعیتی بسیار پیچیده قرار داریم و اگر بر ان باشیم که برای حل تمام مشکلات جهان کنونی یک اتوپیای کلی و عمومی عرضه کنیم کاری بسیار خطرناک انجام داده ایم. پروزه جها نی شدن می تواند کاری خطرناک باشد که هدف ان نابودی یا تضعیف فرهنگ های بی شمار انسانی به دست فرهنگ سرمایه داری غرب است. اکنون فرهنگ های محلی مورد تهدید جدی فرهنگ جهانی قرار گرفته اند. یک شکل سازی فرهنگی یا جهانی شدن خطری بزرگ است که تنها با اهداف اقتصادی جهان کنونی را هدف گرفته و اگر به موفقیت برسد ما را وارد دورانی بسیار خطرناک و تهدید امیز خواهد کرد. به پیروی از سقراط و افلاتون می توان روشنفکران را وجدان خرده گیر هر جامعه ای دانست. یک روشنفکر باید نقش طلایه دار جنبش اجتماعی را در جامعه داشته باشد. روشنفکری که حرف جدیدی برای زمانه خود نداشته باشد نمی تواند مدعی رسالت و پیشرو بودن باشد.  مارکس انسان را ساخته و پرداخته محیط خود می داند. پیشرفت بشر در قرن بیستم بیانگر همان تفکرات فیلسوفان عصر رنسانس و عصر ولتر در اروپا می باشد که باید از طریق رسانه ها و اینترنت در ذهن مردم ایران جای بگیرند. 

 

منبع. قرن روشنفکران

 

 

 

 

جمله هایی قصار از کتاب کلیله و دمنه....
کتاب کلیله و دمنه پند اموز ترین کتاب جهان است که به وسیله دانشمندان بزرگ هند به زبان حیوانات نوشته شده است و دلیل ان عدم قدرت بیان حقایق و انتقاد از کارهای حاکمان و پاد شاهان است. انوشیروان عادل که سرشار از عدالت و حکمت بود وقتی فهمید که در گنجینه های پادشاه هند کتابی است حاوی پندها و حکمت که ضمن داستان ها از زبان حیوانات نوشته شده و برای پادشاه و مردم فواید بسیار دارد برزویه پزشک را مامور کرد به هندوستان رود و این کتاب را به ایران بیاورد. برزویه در کتابی خوانده بود که دریکی از کوه های هند گیاهی یافت می شد که مرده را زنده می کند پس از سفر به هند حکیمی به او گفت این سخن رمزی از گذشتگان است و منظور ایشان از کوه دانایان و منظور از دارو سخنان حکیمانه و منظور از مرده جاهلان و نادانان است که به حکمت دانایان دانا می شوندو این حکمت ها در کتابی به نام کلیله و دمنه اورده شده است.

تن مرده چون مرد بی دانشست که نادان بهر جای بی رامشست چو مردم ز نادانی امد ستوه گیا چون کلیله است و دانش چو کوه فردوسی

1- گاوی که نه می زاید و نه شیر می دهد به چه کار اید

2- فرزندان نادان سراسر عمر را اندوه بار می سازند. نادانی را دارویی نیست.

3- به مصاحبت و دوستی دوستان و برادران مغرور مشو و بر دوستی ایشان بیش از حد علاقه پیدا نکن

4- پیروان مذاهب در دنیا گروهی به پیروی از پدر و مادر و گروهی از ترس پادشاه و مملکت و جماعتی به خاطر مال دنیا و پست و مقام از دینی پیروی می کنند و هر دسته عقیده خود را درست و عقیده دیگران را باطل می دانند

چهار خصلت خوب هست که هر انسانی باید داشته یاشد...جمع اوری مال و ثروت از راه حلال و کوشش در حفظ وزیاد کردن ان- خرج کردن ان در ان چه برای گذران زندگی خود و خانواده ضروری است و حفظ خود از حوادث و بلاها ان قدر که ممکن گردد . هر کس همه این چهار خصلت را به کار نبندد به ارزوهای خود نمی رسد......

5- هر کس به پست و مقامی برسد و منشا خدمت برای جامعه باشد حتی اگر عمر او کوتاه باشد خردمندان او را به جهت اثار خوب و نام نیکویی که از او می ماند با ارزش می دانند و ان کس که در انزوا به سر می برد اگر چون برگ سرو زندگی دراز داشته باشد چون استفاده او به مردم نمی رسد خردمندان برای او ارزشی قایل نیستند.

6- رسیدن به درجات بالا مخصوص جوان مردان بلند همت است . هر کس شخصیتی بزرگ دارد می تواند خود را از درجات پایین به مراتب بالا برساند و بر عکس هر کس بی همت است هر چند به غلط به مراتبی رسیده باشد به پایین نزول خواهد کرد و رسیدن به درجات بالا رنج و زحمت و تحمل و صداقت زیاد می طلبد و با اندک غفلتی سقوط و رسوایی در پی خواهد داشت

7- مرد دانا و توانا نباید از اقدام به کار بزرگ بترسد.

8- مرد هنرمند اگر چه دارای مقامی کوچک باشد ولی با عقل و هنر خود می تواند اهمیت خویش را نشان دهد. شاه باید به هر یک از خادمان خود به قدر هنر و مروت و صمیمیت انان مقام و درجه دهد و هیچ گاه بی هنران را بیش از خرد مندان ارج ننهد و باید دانست که پیشرفت کارها به زیادی اطرافیان نیست بلکه به دانش و خرد و هنر و فهم انان بستگی دارد که گفته اند یکی مرد جنگی به از صدهزار

9- در نزد عاقلان سه کار رواست...جدی بودن در به دست اوردن نفعی که در گذشته از ان بهره مند بوده است- حفظ موقعیت فعلی و بر کنار داشتن خویش از افات زمانه- فکر و عمل برای جلب خیر و دفع شر برای حال و اینده خویش.

10- شش چیز افت پادشاهی است.... استبداد رای که صاحبان رای و تجربه را خوار کند- طمع به زن و هوس- افراط در خشم و زیاده روی در تنبیه – ملاطفت به جای دشمنی و به کار بردن ستیزه و جنگ-

11- هر کس فریب چرب زبانی دشمن را بخورد و بر پست و بد گوهر اعتماد کند نابود گردد. بسیاری از مردم هم با مکر و حیله خودشان نابود می شوند. خلاف نظر خردمندان نباید عمل کرد.

12- خردمند حلال زاده را راهی نیست جز راست گویی.

13- هر کس سخن ناصحان را اگر چه با تندی و خشونت باشد به کار نبندد پایان کار او حسرت و پشیمانی است.

14- پادشاه عاجز از عاقبت کارها غافل است و امور مهم کشور را بی اهمیت می شمارد و هنگام وقوع حوادث بزرگ احتیاط را از دست می دهد و به خاطر عدم تدبیر و از دست رفتن فرصت دشمن بر او و کشور غلبه می کند

15- ثروت بدون تجارت و علم بدون بحث و مذاکره کشور داری بی سیاست پایدار نماند.

16- هر سخن که از زندان دهان بجست مانند تیری است که از قبضه کمان بجهد.

17- کیست که با زنان مجالست کند و مفتون نگردد. در پی هوی و هوس رود و هلاک نگردد. حاجت خود نزد ادم پست برد و خوار و کوچک نشود و با شریر و فتنه گر در امیزد و پشیمان نشود.

18- درخت پر میوه سبب شکستن شاخه ها می شود. زیبایی دم طاووس باعث پر کنده شدن بال می شود و هنرمندان همیشه به حسادت بی هنران در معرض نابودی هستند و مورد دشمنی فرومایگان و اراذل قرار می گیرند و چون فرومایگان همواره در اکثریت هستند بر هنرمندان و دانشمندان پیروز می شوند و این نکته اثبات شده است که پست فطرت از دیدار کریم و نادان را از مجالست دانا و احمق را از صحبت زیرک ملال و اندوه افزاید و بی هنران همواره اهل هنر را تقبیح می کنند.

19- هر که خدمت و نصیحت کسی را کند که قدر او نداند مانند کسی است که به امید سود و بهره تخم میوه در شوره زار بپاشد یا با مرده مشورت کند.

20- ظالمان مکار چون دست به دست هم دهند و قصد نابودی کسی کنند حتما موفق می شوند.

21- دشمن را خوار و حقیر نباید شمرد که اگر به قوت و زور درماند به حیله و مکر فتنه انگیزد و پیروز شود.

22- عاقبت مکر و حیله همیشه پشیمانی و پایان فریب کاری نامحبوب است.

23- شخص عاقل باید که همیشه صحبت عاقل را اختیار کند حتی اگر بعضی اخلاق او ناپسند باشد.

24- هیچ چیز ضایع تر از دوستی کسی نیست که در میدان کرم پیاده و در لاف گاه وفا سر افکنده باشد.

25- تخم گفتار و نهال کردار عاقبت به بار نشیند و عواقب مکر و حیله رسوایی است و پایان رفتار ناپسند و فکر نا مبارک متوجه عامل ان گردد و پشت او را به زمین ارد.

26- خون بی گناه هرگز نخسبد و بر پا کردن فتنه بر هیچ کس گوارا و بدون رنج نیست.

27- هرگز اسرار کسی را نزد مردم فاش نکن. این کار دو عیب دارد یکی دشمنی ان کس که به تو اعتماد کرده است و دیگر از بین رفتن اعتماد دیگران نسبت به تو که دیگر تو را محرم راز خود ندانند.

28- نزدیکان پادشاه همیشه نسبت به یکدیگر حسادت و دشمنی و بد رفتاری دارند و هر کس با هنر تر در حق او قصد بد بیشتر و بد خواه و حسودش بیشتر باشد. عجله کار شیطان است و اصحاب خرد و تجربه در کارها به خصوص موقعی که خونی ریخته شود صبر و شکیبایی را از دست نمی دهند.

29- تهمت زدن خیر و منفعت برای کسی ندارد ولی عواقب ان نصیب گوینده می شود

30- خون بی گناه پوشیده نمی ماند و عاقبت ان از گرفتاری و شکنجه و عاقبتی عبرت انگیز برای مردم خالی نخواهد بود

31- هیچ چیز نزد خردمندان ارزش دوستی خالص و یک رنگی را ندارد.

32- هوشیار و خردمند کسی است که سرگذشت دیگران را ایینه عبرت برای خود سازد

33- دوستی میان اشرار و انسان های فاسد مانند ظرف سفالی است که زود بشکند و هرگز مرمت نپذیرد اما دوستی انسان های خوب مانند ظرفی است که از طلای خالص است. دیر بشکند و زود مرمت پذیرد.

34- چند چیز را بقا و ثبات نیست...سایه ابر- دوستی اشرار- عشق زنان- ستایش دروغ- مال بسیار- مهربانی دیوانه و زیبایی مرد.

35- انسان شجاع و دلیر روز جنگ ازموده گردد و امانت دار به وقت داد و ستد و بازرگانی و زن و فرزند در ایام تنگدستی و دوست و برادر در روزهای گرفتاری.

36- تصمیم پیش از مشورت از اخلاق خردمندان به دور است.

37- خردمند به سخن دشمن توجه نکند و نیرنگ و شعبده او را نخرد و در دل جای ندهد.

38- در زشتی زخم زبان...اگر جراحتی با شمشیر پیش اید درمان شود و اگر پیکان تیر هم بر کسی نشیند بیرون اوردن ان ممکن باشد ولی جراحت سخن یا زخم زبان هرگز علاج نپذیرد و اثر ان تا اخر عمر بماند. اتش کینه ان قدر شدید است که اگر اب دریا بر ان گذرد خاموش نمی شود.

39- هر کس بی اشارت ناصحان و مشورت با خردمندان کاری را شروع کند در زمره شریران به حساب اید و به نادانی و جهالت منسوب گردد.

40- در زشتی ریا کاری....به مار ماهی مانی نه این تمام و نه ان منافقی چه کنی مار باش یا ماهی

41- انتقاد کننده را دوستان بسیار نباشد و بی ادب را شرافت نماند و از بخیل نیکو کاری نیاید و حریص بی گناه نزید.

42- میزان ارزش هر کار در پایان و فرجام ان است.

43- هر کس در کارها عجله کند و از منافع برداری و ارامش و وقار و صبوری بی بهره بماند روزگار او را تنبیه خواهد کرد و موجب عبرت دیگران

44- گاه می شود که دشمنی های قدیم و موروثی به یک چرب زبانی و نیکویی از بین برود و بنای مودت و دوستی محکم گردد. در دوستی زیاد از حد افراط مکن شاید روزی دشمن تو گردد و هرگز از مکر چرخ روزگار و دهر غافل مشو

45- دوستی هر کس را به هنگام وقوع بدبختی می توان ازمود زیرا حوادث زمانه بوته ازمایش وفا و سنگ محک مردان است.

46- ازاده مرد با دوستان ظاهر و باطنی برابر دارند و کسی که ریا کاری و نادرستی به خرج دهد زشتی کارش پوشیده نمی ماند و باید دانست که عاقبت مکاران زود مشخص شود و سوگند دروغ به قواعد عمر و پایه زندگی خلل وارد می کند

47- انسان خردمند واجب است که در هنگام صلح با دشمن را به وقت احتیاج از دست ندهد و پس از بدست اوردن غرض و مراد از مراعات حزم و احتیاط غفلت نکند و هر کس به علت غرور و غفلت اسیب بیند جبران ان را به سختی توان کرد.

48- هر کس پنج خصلت دارد گرفتاری او کم است. اجتناب از حوادث و خطر- از بد کرداری دور بودن- رعایت مکارم و اخلاق- خود کم ازاری و نیکوکاری را شعار خود ساختن- در همه اوقات ادب نگهداشتن.

49- نا بکارترین زنان اوست که با شوهر خود نسازد و بدترین فرزندان اوست که از پدر و مادر اطاعت نکند و باعث ناله و نفرین انان گردد و پست ترین دوستان اوست که در هنگام گرفتاری دوستش او را رها کند و ویران ترین شهر ها ان است که در ان امنیت نباشد.

50- پادشاه باید با یقین و بصیرت خویش هر یک از کارگزاران را فراخور هنر و رای و شجاعت و عقل و کاردانی انان به مشاغل مهم بگمارد.

51- لذات دنیا چون روشنایی برق و تاریکی ابر بی ثبات و دوام است.

52- حرمت و احترام زن وابسته به شوهر است و عزت فرزند به پدر و دانش شاگرد به نصیحت استاد و قدرت سپاه به لشکر کشان قاهر و کرامت زاهد به دین داری و امنیت مردم به پادشاه عادل و نظام کار پادشاه به تقوی و عدل و ثبات عقل.

53- حسودان همواره فاضلان را محروم می گردانند و خاینان صدیقان و پاکان را متهم می کنند. حسادت جاهل از عالم و بدکردار از نیکوکار و ترسو از شجاع مشهور است.

54- از نزدیک شدن به هشت کس پرهیز باید کرد. اول ان کس که نعمت دهندگان را سبک شمارد و کفران را اسان گیرد. دوم ان که بی دلیل خشمگین شود.سوم ان کس که به عمر دراز مغرور باشد و خود را از رعایت حقوق دیگران بی نیاز بپندارد. چهارم ان که راه جدایی و مکر پیش او گشاده و سهل باشد. پنجم. ان که در حال خشم بر خویشتن غالب و قادر باشد. ششم ان که به هنگام درخواست سخاوت ورزد. هفتم ان که به دامان شرم و حیا پناه برد. هشتم ان که از مجالست اهل فسق و فجور اجتناب کند.

55- خردمند ان چه برای خود نپسندد برای دیگران هم نمی پسندد.

56- اگر کسی بد کرداری خود را با نیرنگ و فریب کاری بپوشاند و خود را در لباس نیکو کاران جلوه دهد که مردمان بر وی ثنا گویند نتیجه اعمال بد و نا پسند از وی دور نمی شود و ثمره اعمال زشت او در پیش خلق نمایان می گردد.

57- هر عملی که انجام دادی مکافات ان را از نیکی و بدی بر اندازه کردارت انتظار داشته باش . چه هر که تخمی افکند بهره ان را بی شک بر گیرد

58- ادامه راه گذشتگان در ضلالت و جهالت از نادانی و حماقت است و کسب هنر و تحصیل فضایل نشانه خرد و دلیل عقل است.

59- هیچ چیز بیش از همنشین در مردم تاثیر ندارد. همنشین خوب مانند عطار است که اگر از عطر خود به تو نبخشد بوی ان در تو اویزد و همنشین بد مانند کوره است که اگر اتش ان تو را نسوزاند بوی ناخوش ان در تو اثر کند.

60- هر کس دانش را در غیر اهل ان نهد همچون کسی است که گوهر و مروارید را بر خوکان بیاویزد...هر عصایی نه ازدها گردد هر گیاهی نه کیمیا باشد.

61- هر که را سعادت ازلی یار باشد نصیحت مصلحان و دوستان را عزیز دارد و در کارها صبر و شکیبایی و اندیشه کند و جانب احتیاط را نگه دارد.

62- از دو کس دوری باید گزید یکی ان که نیکی و بدی در نظرش یکسان باشد دیگری ان که چشم را از نظر حرام و گوش را از شنیدن فحش و غیبت و فرج را از ناشایست و دل را از اندیشه حرص و حسد نپوشاند. عاقل نباید در قتل و عذاب عجله کند.

63- دو تن باید در عذاب افتند. یکی ان که بی گناه را مجازات کند . دیگر ان که در سوال با مردم ستیزه کند و اگر عذری اورند نپذیرد.

64- بر چهار کس نشاید اعتماد کرد. اول دزدی که بی حساب کار کند. دوم خدمت کار زشت خو و ستیزه جو. سوم ازرده سر کش. چهارم اندک عقل نادان.

65- پادشاه باید برگزیدگان خود را به انواع مختلف امتحان کند و میزان خرد و روش اخلاص هر کدام را معلوم گرداند و تکیه بر خویشتن داری و زهد و پرهیزکاری و صلاح گذارد.

66- بزرگی مرد به خرد و دانش اوست و شرف مرد به امانت و درست کاری و پرهیزکاری او.

67- از عادات روزگار پست کردن بزرگان و پرورش اراذل است و هیچ زیرک ان را محال نمی داند و انکار نمی کند هر گاه پست نهادی در معرض شکوه و بزرگی افتاد نکبت کریمان و بزرگان را منتظر باید بود.

اگر دو راز دان اسرار یکدیگر را پنهان نکنند هر دو به هلاکت می رسند. هر که در عاقبت کار نظر نکرد علاج حادثه ای را که خواهد شد بکند او را غم و اندوه پیش نیاید و کسی که از بی دانشی علاج واقعه پیش از وقوع را نکند در ورطه هلاک و محنت افتد.

فراز های حکمت از شاهنامه فردوسی...

جوهر کلام شاهنامه شور زندگی و حکمت و فرزانگی است.

1-چنان دان که هر کس که دارد خرد به دانش روان را همی پرورد
زنادان بنالد دل سنگ و کوه از ایرا ندارد بر کس شکوه یعنی لذتی بالاتر از دانستن نیست و خردگرایی و عقل گرایی از اصول شاهنامه است.
2-برتری انسان در دانش و فرهنگ است....گهر بی هنر زار و خوار است و سست به فرهنگ باشد روان تندرست
فردوسی فرد بی خرد را انسان نمی شمارد....کسی را کش از بن نباشد خرد خردمندش از مردمان نشمرد
انسان بی دانش از نظر فردوسی موجودی بی روح است که هرگز معنی زندگی را در نیافته است.....تن مرده چون مرد بی دانش است که نادان بهر جای بی رامش است
3-فردوسی به انسانها هشدار می دهد مراقب رفتار و اعمال خود باشند چرا که اعمال انان همچون درخت روزی به بار خواهد نشست و ثمره تلخ و شیرین ان را خواهند چشید.....درختی که بنشاندی امد به بار بیابی هم اکنون برش در کنار گرش بار خوار است خود کشته ای و گر پرنیان است خود رشته ای
4-در مذمت بدی...فردوسی می فرماید به بد تا توانی تو هرگز مپیچ که هستی تو را بر باد خواهد داد. به کردار بد هیچ مگشای چنگ بر اندیش از دوده و نام ننگ
ان کس که از خیره سری جنگ و ستیزه را دامن می زند ناچار روزی از کرده خود پشیمان خواهد شد.....ستیزه به جایی رساند سخن که ویران کند خانمان کهن
5-ان کس که با تلاش و کوشش به ارزوی خود برسد و در میدان نبرد زندگی پیروز شود نگران مرگ نخواهد بود چرا که او در حقیقت نمرده است. نمردست هر کس که با کام خویش بمیرد بیابد سرانجام خویش
ایا باید همچون خودکامگان همه چیز و همه کس را فدای عیش و نوش خود کرد....نه فردوسی تاکید دارد روان خود را به دانش روشن کن و راه دادگری پیشه گیر...بیابی که گیری تو گیتی به هیچ ز دانش ره داد را سر مپیچ
در پهنه نبرد با ناکامیها و نامرادی نباید مجال و فرصت به غم و اندوه داد چرا که غم و اندوه تباه کننده جسم و روان است...شما دل مدارید چندین به غم که از غم شود جان خرم دزم
6-مغرور شدن و خودبزرگ بینی نخستین ازیر سقوط است .....مشو غره ر اب هنرهای خویش نگه دار بر جایگه پای خویش
7-فردوسی انسانها را بر حذر می دارد از فریب و نیرنگ و قدم گذاشتن در راه نامردمی....منه تو رهی کان نه ایین بود که ماند ان بر تو نفرین بود همه کارها را سرانجام بین چو بدخواه چینه نهد دام بین
جنگ متکی بر بیداد و ناحق محکوم است و عاقبت خوشی نخواهد داشت.....که هر کو به بیداد جوید نبرد جگر خسته باز اید و روی زرد
8-کسی که راه و روشی مردمی برای خود بر نگزیند از انسانیت به دور افتاده است...هر ان کو گذشت از ره مردمی ز دیوان شمر مشمرش ز ادمی و یا تو مر دیو را مردم بد شناس
9-در مذمت تنبلی......چو اندر پس پرده باشد جوان بماند منش پست و تیره روان
10-ان چه درو می کنی حاصل کشت تو است....همان بر که کاری همان بدروی سخن هر چه گویی همان بشنوی
11-در راه عدالت بکوشیم. چرا که ان کس بد کند بی گمان روزی بد بیند....نگر تا چه گفتست مرد خرد که هر کس که بد کرد کیفر برد
12-این اگاهی و دانش است که روان را پر فروغ و اندیشه را بارور می سازد.....زمانی میاسای از اموختن اگر جان همی خواهی افروختن
13-در مذمت دروغ گویی......رخ مرد را تیره دارد دروغ بلندیش هرگز نگیرد فروغ
سخن را به راز بر دیگری هر چند راز دار باشد سپردن خطاست. زیرا او هم همراز دارد...سخن هیچ مسرای با راز دار که او را بود نیز همساز و یار
14-دوستی با بی خردان عمر را به تباهی می کشاند.....هر ان کس که دانش نیابی برش مکن رهگذر تا کنی بر درش
15-پرهیز از بدنامی گام نهادن در جاده کامیابی و سعادت است زیرا شخص بدنام هرگز به مراد دل نخواهد رسید. بپرهیز تا بد نگردت نام که بد نام گیتی نبیند به کام
16-ان کس که بر دروغ تکیه زند منزلت خود را به باد داده است. دروغ ازمایی نباشد زرای که از رای باشد بزرگی به پای
17-چه فتنه ها خیزد از سخن نابهنگام و سخنان نسنجیده.....زبان را نگه دار باید بدن روان را نباید به زهر ازدن که بر انجمن مرد بسیار گوی به کاهد ز گفتار خویش ابروی
18-با ناپاک اندیشان و دروغ پردازان که هر دو از یک تبارند دوستی کردن به پستی گراییدن است. مکن دوستی با دروغ ازمای همان نیز با مرد نا پاک رای
19-گنجی که از بذل و بخشش پایان نپذیرد گنج دانش است. بیفشان تخم دانش را که سر سبزی جهان از ان باشد. و گر چند بخشی ز گنج سخن بر افشان که دانش نیابد به بن
20-اگر انسان هستی صفت زشت بخل را از خود دور کن که از خصوصیات انسان نیست.....بخیلی مکن هیچ اگر مردمی همانا که کم باشی از ادمی
21-بیاندیش و انگاه سخن گوی کز اندیشه سخن والا و پر مغز گردد.....بدو گفت موبد که اندیشه کن کز اندیشه با مغز گردد سخن
22-هر سنی را خواستی و هر دورانی را تقاضایی است. نگهداریم حرمت عمر را و انجام ندهیم کاری را که در خور سال ما نیست.....به پیری به مستی میازید نه نیکو بود پیر باده پرست
23-انسان خردمند وجودش را با تار و پود دانایی و خرد رشته اند....هر ان کس که او شاد گشت از خرد جهان را به کردار بد نسپرد رهاند خرد مرد را از بلا مبادا کسی در بلا مبتلا زما باد بر جان ان کس درود که داد و خرد باشدش تا و پود
24-در جهانی که علم و دانش را حد و مرزی نیست و دانش دریایی بیکران است خود را دانا پنداشتن و ما فوق دیگران دانستن نشانه کوته فکری و نادانی است. هر ان گه که گویی که دانا شدم بهر دانشی بر توانا شدم چنان دان که نادان تری ان زمان مشو بر تن خویش بر بد گمان
25-تیره دلان همچون عقرب به خود نیش می زنند یعنی اثر اعمال زشت انها به خودشان بر می گردد. هر ان کس که اندیشه بد کند به فرجام بد با تن خود کند
26-رشک و حسادت را دارویی نیست و درمانش تنها خود شخص است که باید اصلاح شود. چو چیره شود بر دل مرد رشک یکی درد مندی بود بی پزشک
27-بیکاره پر گوی و بی ارج و ابروست و بزرگان را بر او اعتنایی نیست. دگر مرد بی کار و بسیار گوی نماندش نزد کسی ابروی
28-جوان بی هنر سخت نا خوش ایند است اگر چه پدری نام اور داشته باشد. جوان بی هنر سخت ناخوش بود اگر چند فرزند ارش بود
نزد خردمند و اهل نظر سخن بی ارج و بی بها سبب سر افکندگی و خفت است. هنر بهتر از گفتن نابکار که گیرد تو را مرد داننده خوار
29-سخن گفتن نشانه اگاهی و دانایی است. دگر گفت روشن روان کسی که کوتاه گوید به معنی بسی
بر حذر باشیم از بیهوده گویی چه پر گویی یاوه گو را نه عزت و سر بلندی که خواری و سر افکندگی نصیب خواهد شد. چو گفتار بیهوده بسیار گشت سخن گوی در مردمی خوار گشت
30-سخنی که گفتنش سودی ندارد نگفتنش بهتر......مگوی ان سخن کاندر او سود نیست کز ان اتشت بهره جز دود نیست
31-اگر خواستار نام و اوازه نیکو هستی در برابر نا مردمی ها زبان بگشا همچون تیغی که از نیام کشیده باشد. چو گسترده خواهی بهر جای نام زبان بر گشا همچو تیغ از نیام
32-دانش فروغ جان و دل است و دروغ مایه تیرگی روان.......به دانش بود جان و دل با فروغ نگر تا نگردی بگرد دروغ
33-کردار بد همچون درختی به بار می نشیند و میوه ای تلخ و زهر اگین به بار می اورد......چنین داد پاسخ که کردار بد بسان درختیست با بار بد
34-راستگویی و شرم داشتن از ناراستی مایه حفظ ابرو در جهان است......زبان راستگوی و دل ازرم جوی همیشه جهان را بدو ابروی
35-کسانی شایسته دوستی و رفاقت هستند که در شادی و غم یار و یاور ما باشند. همان دوستی با کسی کن بلند که باشد به سختی ترا یار مند
36-ان کس را می توان به لحاظ خوبی ستود که اشکار و نهانش خوب باشد.. ستوده تر ان کس بود در جهان که نیکش بود اشکار و نهان
37-شاهنامه سراسر درس شهامت مردانگی و فرزانه زیستن است. همی زور گردی بجا اورید جهان را ز مردی به پای اورید
38-حکیم طوس داروی معالجه تمام بیماریهای روانی را خرد می داند. ز شمشیر دیوان خرد جوسنست دل و جان دانا بدو روشنست گذشته سخن یاد دارد خرد به دانش روان را همی پرورد خرد باد جان ترا رهنمون که راهی دراز است پیش اندرون
39-دوست خود را از بین دانایان نیکو نهاد بر گزینیم. چون سخنان نابخرد بد سرشت بر ما تاثیر خواهد گذاشت. چو اواز اهریمن اید به گوش نماند به دل رای و با مغز هوش
40-با دانش خود راه بر ستیزه جویی ببند تا از عواقب ناگوارش در امان باشی. به دانش دو دست ستیزه ببند چو خواهی که از بد نیابی گزند
41-مرگ بهتر از زیستن با ترس و اندوه است. هر ان کس که در بیم و اندوه زیست بدان زندگانی بباید گریست
هراسی وحشتناک تر از ترس از کردار بد نیست. بدو گفت در دل هراسی از چه بیش چنین گفت کز رنج کردار خویش
42-چه جایی برای زندگی مناسب نیست.....انجا که بیداد حکومت می کند.....به شهری که بیداد شد پادشا ندارد خردمند بودن روا
43-چه کسی سزاوار نکوهش است.....ان کس که نیکی را فراموش کند و پشت پا به عقل و خرد زند....هر ان کس که نیکی فرامش کند خرد را بکوشد که بیهش کند
44-ننگ و بدنامی را علت چیست.....لاف و گزاف که جز پشیمانی سودی ندارد.....هر ان کس که راند سخن بر گزاف بود سر انجمن مرد لاف به گاهی که تنها شود در نهفت پشیمان شود زان سخنها که گفت
برای انسان بر خوردار از فهم و درک شکنجه ای دردناکتر از بودن با افراد نادان و بی فرهنگ نیست. هنرمند با مردم بی هنر به فرجام هم خاک دارد به سر
45-ادم پست فطرت را هر چه بیشتر خدمت کنی گستاخی او افزون گردد.....سگ ان به که خواهنده نان بود چو سیرش کنی دشمن جان بود
46-سلاح به دشمن دادن ریشه خود بر کندن است.....که هر کو سلیحش به دشمن دهد همی خویشتن را به کشتن دهد
47-بدی را جز مکافات بد نباشد جز از بد نباشد مکافات بد چنین از ره داد دادن سزد
کسی که حقیقت را از تو پنهان می کند نه دوست بلکه دشمن توست. هر ان کس که با تو نگوید درست چنان دان که او دشمن جان تست
48-دلیری و فرزانگی را در میدان عمل باید ازمود.....که سگ را به خانه دلیری بود چو بیگانه شد بانگ وی کم شود
49-نخست عیوب خود را اصلاح کنیم سپس بر عیب دیگران انگشت گذاریم......بگویش که عیب کسان را مجوی جز انگه که بر تابی از عیب روی منبع. فراز هایی از شاهنامه مولف عباس حضرت- انتشارات طلایه

 

خواب و رویا از دیدگاه پزشکی

 

خواب تنها بخشی از طیف گسترده برانگیختگی می باشد که از مانیا تا اغمای بر گشت نا پذیر را در بر می گیرد. مشخصات عمده خواب عبارت است از دوره های بی حرکتی به نسبت طولانی و افزایش استانه واکنش به محرک ها. خواب محدود به قلمروی جانوری می شود و در گیاهان خواب وجود ندارد. در حین خواب بی حرکتی طولانی وجود دارد. موجودات در خواب عمیق کمتر احتمال دارد به محرک های خارجی واکنش نشان دهند. خواب عمیق در همه جانوران دیده نمی شود . بسیاری از چرندگان مانند فیل- گوزن و گاو خواب بسیار سبک دارند و با سرعت و قدرت زیاد به کوچک ترین خطر واکنش نشان می دهند. بر خلاف اغما و بی هوشی در اثر داروها خواب در اثر محرک شدید به سرعت گسیخته می شود و بیداری جایگزین ان می شود. اسب – فیل- گوزن و گاو ممکن است در حالت ایستاده یا دراز کش بخوابند. هر گونه جانوری حالت ویزه ای برای خوابیدن دارد که مناسب با اناتومی – فیزیولوزی و شرایط محیط اوست. جانورانی که از شکار شدن نمی ترسند نیازی به خواب در مکان های محفوظ نمی بینند و این به ویزه درباره شیرها که در مکان های باز می خوابند صادق است. برخی گونه ها در شب و بعضی در روز و عده ای هم در روز و هم در شب می خوابند. کش و قوس دادن به بدن و خمیازه کشیدن که مشخصه خواب الودگی است در پستان داران – پرندگان – خزندگان و ماهی ها دیده می شود. برخی پستان داران تا 20 ساعت از شبانه روز را در خواب می گذارانند. انسان 8 ساعت و زرافه و فیل 4 ساعت می خوابند. در پستان داران و پرندگان طرح های مشخصی از فعالیت الکتریکی مغز در حین خواب دیده می شود که توسط الکترو انسافلوگرافی قابل ثبت روی کاغذ است. خواب پستان داران و پرندگان را می توان از نظر الکترو فیزیولوزیک به وسیله وجود فعالیت الکتریکی با ولتاز بالا و امواج اهسته در کورتکس مغز تشخیص داد. خواب نیز چون بیداری بخشی از زندگی انسان را تشکیل می دهد. یک سوم از زندگی انسان را در خواب می گذرد . نیاز به خواب در سال های اولین حیات بیش از دوره میان سالی و پیری است. نوزاد در مقابل هر یک ساعت بیداری احتیاج به دو ساعت خواب دارد . در حالی که یک فرد بالغ در برابر یک ساعت بیداری نیازمند به نیم ساعت خوابیدن است.

 

تغییرات در حین خواب....

 

اگر امواج الکتریکی مغز به وسیله دستگاه الکترو انسافلوگرافی مغز ثبت شود بیست درصد خواب را امواج با فرکانس زیاد تشکیل می دهد که ان را خواب سریع گویند و رویا دیدن در این مرحله صورت می گیرد و با حرکات سریع کره چشم همراه است.که به ان خواب گویند/ rem/ در این مرحله تنفس نا منظم می شود و نعوظ روی می دهد و اگر شخص را از خواب بیدار کنیم همیشه گزارش می دهد که مشغول دیدن رویا بوده است.

 

تحلیل رویا از نظر روان شناسی....

 

یک روش مهم پسیکو انالیز برای تحلیل محتوای ضمیر ناخود اگاه که می تواند مورد موشکافی خوداگاه قرار بگیرد بررسی رویاها می باشد. رویا به عنوان پدیده ای که به طور مستقیم در ارتباط با زندگی روانی است تلقی می شود. ان چه تحلیل رویا ها به ما نشان می دهند ویزگی ها و تلاش های زمینه ای شخصیت را خیلی روشن تر از اندیشه تحت سلطه خود اگاه اشکار می کند . رویا همچون یک جامه مبدل شایسته و راحت – عواطف مطرود و ناپذیرفتنی را می پوشاند . روان کاو در رویا ها تظاهر سمبولیک و نمادینی از تنش ها و کشمکش های درونی بیمار و مفتاحی برای جستجوی اندیشه ها – احساسات – خاطرات و تجربه های کودکی فرد را می یابد. فروید نشان داد که رویا یک محتوای اشکار دارد که از حوادث روز قبل و یا روی داده های زندگی شخص که چندان اشکار نیست منشا می گیرد. عنصر اصلی رویا ان چیزی است که به محتوای نهفته موسوم است. اگر بنا باشد که محتوای نهفته به شکل برهنه خود اشکار شود برای فرد بسیار اضطراب اور و رنج اور خواهد بود. پس در ان تغییر ظاهر و تحریف هایی صورت می گیرد تا یاد اوری ان باعث اشفتگی بیننده رویا نشود. به وسیله ادغام دو یا چند فکر – چند ارزو یا چند فرد تبدیل به یکی می شود . به طور مثال دیدن رویایی در مورد نرسیدن به اتوبوس و از دست دادن ان شاید نشانه از دست دادن یک شانس و موقعیت در زندگی باشد. زمانی که یک رویا در حافظه بماند و فراموش نشود یا تکرار شود اهمیت ویزه ای دارد . زیرا به نحوی خاص یک مساله ثابت و اساسی را در مورد ذهن و افکار و نیروهای سازنده شخصیت فرد اشکار می کند. هدف از تعبیر رویا تنها ترجمه ساده برخی از نمادها و سمبول ها نیست. بلکه بیشتر کشف افکار و انگیزه هایی است که در روشن سازی واکنش های بیمار در بیداری از نظر دینامیک موثر است. اگر شخصی را از خوابیدن محروم کنیم موجب سیر قهقرایی در کارکرد شخصیت و تغییر در ظاهر – حالت خلقی -ادراک و اندیشه می شود. حالت فرد محروم از خواب در دوره بحرانی شبها مشابه با یک وضعیت هذیانی و روزها تا حدی مشابه با اسکیزوفرنیای پارا نویید می باشد. با افزایش دوره محرومیت از خواب ریتم الفا در امواج مغز به تدریج کاهش می یابد و در مقابل امواج اهسته بیشتر می شود. رویا دیدن نقش مهمی در کاهش یا حل اظطراب دارد. خواب مرحله رویا شاید نماینده یک حالت فیزیولوزیک انگیزشی باشد که در حفظ هوموستاز یا حالت تعادل روانی ارگانیسم دارای اهمیت است.

 

تعبیر رویا...

 

ابن سیرین حتی در رویای صادقه به زبان نمادین و سمبولیک خواب اشاره می کند . او به نقش سمبول ها در رویا خیلی اهمیت می داده و تعبیر هر خواب را منوط به خصوصیات شخصی و اجتماعی خواب بیننده می نموده است. فروید در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که رویاها دارای معنای صریح می باشند حتی اگر این معنی کاملا پنهان و در جامه مبدل باشد. پس از ان رویا به صورت بیان خوداگاه از یک فانتزی یا ارزوی ناخوداگاه شمرده شد که در شکل واقعی خود قابل دسترسی برای تجربه خوداگاه بیداری نبود. فروید از وجود یک مامور ممیز و سانسور کننده به صورت محافظ مرز بین بخش ناخوداگاه ذهن و سطح نیمه خوداگاه خبر داد. کار این مامور ممیز حذف و جلوگیری از ورود ارزوهای ناخوداگاه به حالات خوداگاهی می باشد. در جریان ارامش رگرسیو خواب کنترل این مامور شل تر می شود و وی اجازه می دهد که برخی مطالب معین ناخوداگاه از مرز بگذرند. مطالب رویا ان چنان که به طور خوداگاه به وسیله رویا بیننده به خاطر اورده می شود نتیجه نهایی فعالیت ذهنی ناخوداگاه در حین خواب می باشد. کار مامور سانسور این است که مراقب خواب باشد. پس به جای این که فرد در اثر افکار دلهره اور اولیه از خواب بیدار شود رویا می بیند. اندیشه ها و ارزوهای ناخوداگاه که به گمان فروید شخص خوابیده را به بیدار شدن تهدید می کند محتوای نهفته رویا تعریف می شوند.برخی از تاثرات حسی همچون درد – گرسنگی- تشنگی و نیاز به ادرار کردن می تواند در تعیین محتوای رویا نقش داشته باشد. به نظر فروید رویا دیدن از پیوستگی خواب محافظت و مراقبت می کند. فروید حدس می زد یکی از مهم ترین عواملی که در شکل گیری افکار رویا سهم دارد رسوبات اندیشه ها – ایده ها و احساساتی است که از رویدادهای روز گذشته در ذهن باقی مانده است. مطالعه رویا و فرایند تشکیل انها ابزار اصلی ادراک و شناخت وی از فرایندهای ناخوداگاه و عمل انهاست. فروید در تعبیر رویا چنین اورد که هر رویایی به نحوی نماینده ارضای یک ارزو است. رویا یک شکل ارضا اندیشه های غریزی ناخوداگاه به وجه فانتزی باقی می ماند. این جنبه مهم یعنی ارضای خواسته ها و ارزوها در فرایند رویا به طور کامل به وسیله تحریفهای گسترده و پوشاندن جامه های مبدل به وسیله کار رویا پنهان می شود و از چشم پنهان می ماند. حالت خواب همراه با ارامش و شل شدن واپس زنی است و انگیزه ها و خواسته های نهفته ناخوداگاه فرصت مناسبی می یابند که برای تخلیه و ارضا فشار اورند. فروید متعاقب دریافت های خود از تکامل لامارکی به این فکر سرگرم بود که سمبول ها تا حدی جهانی و ارثی می باشند.

 

سمبولیسم....

 

سمبولیسم را می توان به عنوان جانشینی یک شیی برای دیگری در نظر گرفت. جا به جایی باعث تسهیل در تحریف و تغییر شکل ارزوهای ناخوداگاه از طریق انتقال انرزی عاطفی از یک شیی به شیی دیگر می شود. در کابوس کودک یک هیولای مهاجم ممکن است نه تنها پدر رویا بین باشد بلکه شاید نماینده برخی جنبه های مادر و حتی برخی از انگیزه های پرخاشگرانه ابتدایی خود کودک باشد.

 

برون فکنی...

 

فرایند برون فکنی به رویا بین اجازه می دهد که خواسته ها یا انگیزه های نا پذیرفتنی شخص خود را به صورتی ادراک نماید که گویا از شخص دیگر یا منبع مستقلی ناشی می شود. برای مثال مردی که یک ارزوی شدید واپس زده برای خیانت به همسر خود دارد ممکن است در رویا ببیند که همسرش به او خیانت کرده است. کودکی که یک هیولای ترسناک را در خواب می بیند شاید قادر به درک انگیزه های مخرب خود و ترس از قدرت پدر برای صدمه زدن به او نباشد. تجسم هیولا هم نتیجه برون فکنی و هم نتیجه جا به جایی است.

 

چنبه های کار رویا.....

 

تهاجم و دشمنی یا نفرت واپس زده شده به سوی یک شخص ممکن است به یک احساس ناراحتی خفیف در تظاهر اشکار رویا تغییر یابد و یا حتی ممکن است به وسیله اگاهی از این که احساس ناراحتی نمی کند ارایه گردد. فروید در بررسی های نخستین خود در مورد فرایند رویا او بر نقش رویا در تخلیه یا ارضای انگیزه ها یا خواستهای غریزی به وسیله نمایش ارضای ارزوها در محتوای توهمی رویا تاکید نمود. انها باعث محافظت رویا بین از تخلیه شدید و فراوان انگیزه های ناخوداگاه و از اضطراب و رنج فراوان همراه با ان می شدند. رویای تنبیهی به رویای اضطرابی مربوط است. در رویای تنبیهی اگر بخشی از محتوای نهفته که از انگیزه های واپس زده شده منشا می گیرد تظاهر مستقیم در محتوای اشکار رویا ببیند اگو سرزنش و اعتراض سوپر اگو یا وجدان را پیش بینی می کند. تقاضای سوپر اگو برای تنبیه با نمایش فانتزی های تنبیهی در محتوای رویا ارضا می شود. انگیزه ناخوداگاه باید برای ارتباط خود با دیگری یعنی افکار اعتراض ناپذیر رویا ممنون فرصت گریختن به پشت مرز سانسور در یک لباس مبدل غیر چشمگیر باشد. افکار نیمه خود اگاه رویا نیز برای همین ارتباط باید ممنون قدرت تسخیر حیات ذهنی در حین خواب باشند. این انگیزه ناخوداگاه افریننده راستین رویا است و جوهر همه رویا دیدن است. در هر رویا یک خواسته غریزی باید به صورتی ارضا شده ارایه گردد.

 

منبع. خواب و رویا از دیدگاه پزشکی- انتشارات دانشگاه تهران- دکتر عزالدین معنوی و فربد فدایی